PEZHVAKEIRAN.COM پاسخی به یک سندیکالیست ورشکسته- آقای اسانلو با قدقد کردن ، تخم مرغ نصیب کسی نمیشود!
 

پاسخی به یک سندیکالیست ورشکسته- آقای اسانلو با قدقد کردن ، تخم مرغ نصیب کسی نمیشود!
نادر داروک

موضوع این نوشته فایل صوتی منتشر شده توسط اقای اسانلو میباشد.

در شرایطی دیگر ، محتواو تهمتها و فحاشیهای هیستریک مطرح شده در این فایل ، هرچه که میخواست باشد، با توجه به انگیزه تهیه کننده آن اگر بدون هرگونه پاسخگوئی میماند ، ارجح تر بود.

زمانی که فارغ از محتوا ، نیت ابراز کننده یک نظرگاه جلب توجه یا ایجاد نوعی جنجال و هیاهو برای مطرح کردن خود باشد، بهترین پاسخ نادیده گرفتن کامل آن است.

هم موضوعات مطرح شده و نوع طرح آنها و در عین حال سوایق آقای اسانلو گویای نیت و دلائلی است که او را وادار به چنین اقدامی کرده است. چه آنزمان که ایشان سرخورده از عدم موفقیت در به دست گرفتن رهبری حرکتهای کارگری درون کشور ، در تلویزیون اندیشه با کمک صاحب آن شبکه به دنبال تشکیل صندوقی برای کمک به مبارزات کارگران و خانواده های آنان به مدد سرمایه داران مقیم خارج بودند و چه مدتی بعد که از یک ترور بیولوژیک !!! در مترو و هنگام سوار شدن به ترن جان سالم به در بردند و چه هم اکنون که مدتی است برنامه هفته ای یکبار ایشان در تلویزیون از رونق نصفه و نیمه قبلی هم پایین تر آمده و حتی هیچ برنامه ساز و کانال تلویزیونی از ایشان برای شرکت در برنامه ها دعوتی به عمل نمی آورد ، ایشان وادار میشود تا با نوعی جنجال آفرینی یکبار دیگر خود را بر سر زبانها بی اندازد.

این بار ایشان مجبور شده از روشهای ماًلوف همفکران خود در میان جمعیت سلطنت طلب ورشکسته و فرشگردی فحاشگر استفاده نماید تا نوعی بازار گرمی کرده باشد.

تا همینجا باید به ایشان گفت : با قدقد کردن کسی تخم مرغی در سبد شما نمی اندازد.

محتوای گفته های هیستریک گونه ایشان هم موید همین نکته میباشد.

در ابتدا ناز و نعمت موجود در آمریکا برای مهاجران را به رخ مخالفان میکشد و آنها را نمک خورده و نمکدان شکن قلمداد میکند. حال آنکه کافیست در همان مدینه فاضله ای که ایشان برای خود تصویر میکند به آمار بی خانمانها و کارتن خوابها و وضعیت کارگران مهاجر مکزیکی در مزارع کالیفرنیا و صدها مورد دیگر مراجعه کند تا ببیند در همین چهل سال گذشته فاصله درآمدی مدیران ارشد و آن یک درصدی های بالای جامعه نسبت به آن 99 درصد مزدبگیران جامعه از 370 برابر هم گذشته است.

همان بحرانهای اقتصادی و معیشتی و نارضایتیها از چگونگی اداره جامعه است که ده ها هزار نفر را به بهانه مرگ فلوید یا تبعیض نژادی به خیابانها کشانده است تا از این راه ترامپ و سیاستهایش را بعنوان سمبل تمامی پیش برندگان سیاستهای نئولیبرالی در طول ده های گذشته را در سیبل حملات خود قرار دهند.

حتی برخی از سردمداران همان نظام و عده ای از هم حزبیهای خود ترامپ نظیر رییس جمهور اسبق بوش و چندین سناتور جمهوریخواه هم با سیاستهای ترامپ و هم با انتخاب مجدد او مخالفت کرده اند.

حال چگونه است که به قول ایشان این "چپولهایی که از انسانیت بوئی نبرده اند" "تروریست- اسلامیستهائی در کنار چپ دروغگو" و " کو- مسلمانهای وابسته به جمهوری اسلامی" نه تنها توانسته اند چنین مخالفانی را به خیابان بیآورند و نه تنها توانسته اند در میان دموکراتها فردی مثل سندرز را وادار کنند که کفر ابلیس را در جامعه آمریکا بپذیرد و خود را سوسیالیست بنامد بلکه چنین شکافی در میان جمهوریخواهان بوجود بیاورند – اگر چپی با هر نحله فکری چنین توانی از خود نشان داده واقعا دست مریزاد !!!

از ناروا گوییهای دیگر ایشان در مورد چپها و مالیخولیای "تنها چپ واقعی بودن " ایشان در سطح جهان ! که بگذریم ، مدعی حق و حقوقی در انتهای فایل صوتی میشوند که به بزرگانی بسیار بزرگتر از ایشان هم هرگز تعلق نگرفته و نخواهد هم گرفت.

ایشان مدعی میشود که چون زمانی فعالیت سندیکایی و کارگری داشته و تحت فشار و تضییع قرار گرفته ، خودش و خانواده اش به زندان رفته اند، برادرش را در زندان کشته اند و چپها عکس ایشان را در تظاهرات خود بلند کرده و از برخی مواضع و یا حق و حقوق انسانی ایشان دفاع کرده اند ، ایشان صاحب حقی شده که نه تنها کسی نمیتواند به ایشان بگوید بالای چشمت ابروست بلکه بایستی سخنان ایشان هم به صورت طلاکوب بر سر در همه جریانات نصب گردد.

باید به ایشان یادآور شد که نخیر دوست عزیز ، باز قدقد میکنی شاید به چیزی برسی که نه تنها تو بلکه هیچکس دیگر شایسته آن نیست.

هم نسلان من و شما فراموش نکرده اند کسانی بسیار بزرگتر از شما که سوابق مبارزاتی آنها در آن نظام و این نظام و از مبارزه در فلسطین و لبنان گرفته تا ترور مستشاران آمریکایی و تکیه بر صندلی مرکزیت فلان جریان را یک تریلی هم نمیتوانست حمل کند در همان پیچ اوین تقاضای خودکار و کاغذ میکردند تا نکند چیزی را فراموش کنند ! و بسیار نوجوان 16 و 17 ساله که با سربلندی برسر مواضع خود ایستادند و یا به جوخه های اعدام سپرده شدند و یا با حکمهای سنگین جان و جوانی خود را در زندان گذراندند .

یک کمونیست واقعی وظیفه دارد از هر کارگر یا فردی که به اندازه سرسوزنی در راستای منافع زحمتکشان و رنج دیدگان جامعه خود تلاش کند دفاع کند و به همان میزان از هر کارگر و فعال باسابقه ای که در خدمت سیاستهای بورژوایی و منافع همان یک درصدی ها قرار گیرد ، اعلام برائت کرده و در مقابل آنها بایستد.

اما نکته ای که باعث میشود به جای نادیده گرفتن این هوچی گریهای جناب اسانلو پاسخی به او بدهیم نکته ظریفی است که در سخنان او وجود دارد و آن هم " نقد چپ و عملکردش " میباشد.

از سلطنت طلبان ورشکسته و فرشگردیهایی که عرق تشکیلاتشان خشک نشده منحل میشوند گرفته تا امثال قوچانی ها و زیدآبادیها و تاج زاده ها به خود حق میدهند که وارد چنین عرصه ای شوند.

جواب آنها یک پاسخ ساده است . آنها نه در جایگاه اجتماعی و مشروعیت سیاسی قرار دارند که به چنین حوزه ای وارد شوند و نه از آگاهی سیاسی – اجتماعی و حداقلهای مورد نیاز برای ورود به چنین عرصه ای برخوردار هستند.

اما چه میشود که مگس وارد عرصه سیمرغ میشود – نکته همینجاست و کوتاهی از خود ماست.

وقتی خودمان تاریخ خودمان را نمی نویسیم و کوتاهی میکنیم ، هر از راه نرسیده ای با غل و غش وارد این حوزه میشود ، هرچه میخواهد به هم می بافد و بعد ما تازه شروع به نقد نویسی و بعضا فحش و فضیحت و رد وتکذیب میکنیم.

وقتی خودمان اشتباهات و کم کاریها و قصور خود را رفیقانه و صادقانه با جامعه طرح نمیکنیم " وق وق صاحاب های وطنی " عرصه را برای جولان مهیا میبینند.

بدتر آن زمانیست که دوغ و دوشاب را با هم قاطی میکنیم و نقد خودی را هم چون خود را فاقد هرگونه اشتباه و نقدی میدانیم ، به اغیار منتسب میکنیم تا راه فراری برای اشتباهات خود پیدا کنیم.

بعنوان مثال اگر مورد نقد قرار گرفتیم که تظاهرات ضد تبعیض نژادی گرچه قابل تایید و حمایت است اما حکم " بالا رفتن از دیوار سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان " یا صدور حکم " سرنگونی قریب الوقوع سرمایه داری امریکا " از کجا سر در آورده ، از موضع خود لااقل دفاعی داشته باشیم.

به هوادارانمان اعلام میکنیم احتمالا همان اسانلو فلان فلان شده به احتمال با اسم مستعار چنین سوالاتی را مطرح کرده است . یا وقتی میبینم که نه بابا آن " به احتمال زیاد " ما هم به کاهدان زده ، طرف را به القاب توده ای و اکثریتی و مدافع اشغال اسلامی سفارتخانه ها مزین میکنیم . اگر فکر میکنیم منتقد ، اشغال سفارت به سبک ما را مشابه اشغالهای جمهوری اسلامی نشان داده ، به جای آنکه رگ گردن بیرون بزنیم و طرف را با "سگ و شغال " مقایسه کنیم ، چند دقیقه از وقت گرانبهای خودمان را صرف دو کلمه دفاع از موضع انقلابی خودمان بکنیمو توضیح بدهیم که جمهوری اسلامی از دیوار بالا میرود ولی ما کمونیستها ! متمدن هستیم و اول در میزنیم بعد وارد میشویم و بمب هم نمیگداریم بلکه یک بنر که با شعار آن "پرولتر آگاه " مزین شده و قرار بود بنر اصلی تظاهرات کارگری ما باشد را میدهیم به دیگران برایمان ترجمه کنند و از پشت بام سفارت آویزان میکنیم که : " مو ریدوم مین این روزی حلال "

یا مثلا وقتی از ما سوال میشود که رفیق مترجم بزرگوار که به دیگران ! توصیه میکنید گفته های اسانلو را به انگلیسی ترجمه کنند و در اختیار خلق انقلابی آمریکا ! قرار دهند تا ببینند بودجه کشورشان صرف چه ضد کمونیستهایی میشود و این کمونیستها هستند که تنها دوستان واقعی آنها هستند ، اگر به ایشان بگویند که آقای اسانلو هم اگر آن فرمان اشغال سفارتخانه ها را برای خلق ضد امپریالیست آمریکا ترجمه کنند شما چه پاسخی دارید ؟ چه خواهند گفت .

یا باز هم بعنوان مثال از این رفقای انقلابی سوال شود که مدتی قبل شما مطلبی نوشتید و پس از تعریف و تمجید از منصور حکمت در حد مارکس زمانه ما ، به همه توصیه کردید که آثار ایشان را مطالعه کنند و خطوط ایشان را ادامه دهند ، حال میشود به ما اکثریتی های در خط اسلام سیاسی ،  یک فاکت ناقابل از همان مرشد خود بیاورید که بالا رفتن از دیوار سفارت (بدون اقدامات تروریستی و بمب گذاری !!!) را بعنوان یک تاکتیک پرولتاریایی نتیجه گرفته باشد ،باز به همان روش شما را متهم به پاشیدن خاک به چشم توده ها میکنند.

حالا از قضایایی مثل به درجه "پرولتر آگاه " که به کارگر کف سابی که از عصبانیت فحشی نثار روزی حلال کرده و سخنان او می بایستی بر روی بنرهای تظاهرات کارگران بگذریم که مترجم محترم کاپیتال سوال را با سوال پاسخ دادند  و وقتی از ایشان خواسته شد که تعریف پرولتر پیشکش قدری ما را در مورد "آگاهی طبقاتی" ارشاد بفرمایند ایشان فعلا گرفتار هستند و احتمالا پس از کم شدن فشار قرنطینه کرونا رفته اند با رفقا آبجویی بزنند و یا گل بچینند !!!

پس بی راه نیست که بسیاری از فعالین سابق و فعلی داخل کشور روز به روز بیشتر معتقد میشوند که این مبارزان خود تبعیدی ما آنقدر  مانند آرایشگران بیکار سر یکدیگر را اصلاح کرده اند و برای هم پپسی باز کرده اند و پستهای فیسبوکی یکدیگر را نخوانده لایک کرده اند که تحمل یک نقد یا پرسش ساده را هم دیگر ندارند.

آنان که اهرم تشکیلاتی هم که در دست دارند که دیگر شمشیر دموکلس را هم به کف گرفته اند – نمونه اش همین پلنوم آخر رفقای سابق این مترجم بزرگوار که در همان مقاله اشاره شده توصیه کرده بودند که هر که میتواند به آنها بپیوندد ، در یک رای گیری ، علی جوادی ، محمد آسنگران ، نسرین رمضانعلی و محمود احمدی را از دفتر سیاسی کنار میگذارند – چرا چون نقد که نه بلکه قدری اختلاف مواضع داشته اند با لیدر محترم حمید تقوایی و با آنکه این اختلاف حتی بویی از "حق گرایش" هم در تشکیلات نبرده بود ، معهذا حضورشان مایه دلتنگی سایر رفقا بود ! از ذکر پاسخهای رفقایی مثل مجید آذری و مهرآبادی و سایرین به منتقدین این عمل بگذریم.

ایشان بد نیست در این مورد هم اگر نظری دارند ما را مستفیض فرمایند.

به هر حال رفقا این خود ما هستیم که به امثال اسانلو و اسانلوها میدان میدهیم تا چنین ترک تازی کنند – خود کرده را تدبیر نیست !!!

 

نادر داروک –

خرداد 99 - تهران

منبع:پژواک ایران