کالبد شکافی و گذار از معمای جدا شدگان
شکرالله متحمل
سعی میکنم نوشتارم از هرگونه شیوه نابخردانه و بر چسب های معمول که به غلط سازمان فعلی به اصطلاح مجاهدین خلق از آن بعنوان یکی از سلاح های ایدئولوژیکی استفاده میکنند، بدور باشد.
نمیخواهم همچون منجمان و اختر شناسان که از دور به ستارگان آسمان می نگرند و احوال و حرکات آنها را به تخمین مورد بررسی قرار میدهند و تخیلی چند درصد هم علمی بعنوان پژوهشی یک جانبه قلم فرسایی کنم.
دوست دارم نوشتهها از هر گونه آلودگی و گزافه و خرافه ها بدور باشد. بدون شک هیچ یک از صاحب نظران و نویسندگان و پژوهشگران، ایدئولوژی بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران را که بر مبنای تفکر و اندیشه بوده انکار نمیکنند.
همچنین عظمت معنوی روح تک تک به خون خفتگان که چون کوه های سر بفلک کشیده بزرگ و سترگ بودند مورد تأیید همهی آزادگان است.
اقرار به اینکه قلب آنها چون ماه شب های زمستان صاف و دلچسب بوده و همواره انسانهای با وجدان را تحت تاثیر قرار میداده را نمیتوان انکار نمود.
البته ممکن است عده ای افکارم را امری کاملا پیش و پا افتاده تلقی کنند وعده ای نیز ممکن است به دلیل منافع سیاسی،تجاری و فرهنگی خود آنرا مورد بی مهری قرار دهند.
واقعیت این است که مبنا و تحول اندیشه سیاسی مجاهدین خلق ایران و خط مشی اصیل و واقعی آنها بر پایه ارزش های معقول و منطقی بنا نهاده شده بوده و اینکه چرا با گذر زمان تناقضات و تغییر بوجود آمده و دلیل فاصله گرفتن از اندیشه مجاهدین چیست؟!
یکی از دلایل این امر بی مروتی و صدور افکار انفعالی بدون اندیشه از طرف مسئولین سازمان که حتی وابستگان روحی و روانی نیروها را به ناچار به آبشخورهای گوناگون رهنمون میسازند است.
آنها با دجالگری به شیوه آخوندی سعی میکنند به اعمال و گفتار خود مشروعیت سیاسی ببخشند و نیروهای پر شور و مستعد و آگاه و دلیر را به سهولت و به سرعت به چرخ کشتار رژیم سوق دهند.
نهایتا با توطئه های بسیار این آشفته بازار را به قول آذری های شریف و غیور، حسن سوخدی درمانی، میکنند و با سیاست های متزلزل و بیپایهی خود موجب نفاق و بیسامانی میشوند.
در کنار سردامداران حکومت آخوندی که مشغول تاراج سرمایههای ملی ایران زمین هستند رهبران این سازمان اعم از خواهران و برادران در گسترش انواع و اقسام نابسامانیها از بیماریهای روانی گرفته تا اعتیاد و فحشا شریک آنها محسوب میشوند.
صاحب نظران با وجدان به راحتی فرق عریان حقایق و یا پوشانیدن لباس غرور و خود فریفتگی را تمیز میدهند. هرگز جمشید ها و کاوه آهنگرها و حبیب خبیری ها و هوشنگ منتظر الظهورها را انکار نمی کنند،
ای کاش جماعتی که ادعای برخورداری از اندیشه سیاسی را دارند و یا کسانیکه احکام خود را «افضل» مینامند و به ملت در خون خفته و قشری در خواب خفته با شگردهای گواگون تحمیل میکنند به خود آیند.
امیدوارم مسئولین سازمان از جعل و تحقیر و بهتان،بپرهیزند و سعی کنند در عرصه عقلانی و در یک ساختار بنیادی انسانی و انقلابی قدم بگذارند.
فراموش نکنیم که تنها مجال محدودی باقیمانده است. پیشنهاد میکنم بیائیم از الفاظ و تصورات ذهنی و صفحه سازی دست برداریم.
بیاییم به سراشیبی سقوط و زوال سیاستهای غلط و فسیلی خود اعتراف و اذعان نمائیم تا بتوانیم از مراحل متوالی رشد گذشته،به اوج برسیم.
امیدوارم نوشتارم شایسته تأمل باشد و کمک کند تا از اندیشه های فراماسونری بدور باشیم. مطمئنا در این صورت به مشروعیت سیاسی و عقیدتی بنیانگذاران سازمان خواهید رسید.
منبع:پژواک ایران