PEZHVAKEIRAN.COM اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟
 

اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟
اسماعيل نوری‌علا

جمعه گردی های من، معمولاً، همزمان با صبح جمعهء تهران بروی اينترنت می رود و صبح جمعهء اين هفته مصادف شده است با ساعتی مانده به باز شدن نخستين شعبه های رأی گيری در انتخابات جديد رياست جمهوری ايران؛ حادثه ای که، بهر حال، يک ماهی را برای نسل جوان ما حلاوتی دگر بخشيده و طعم خوش آزادی و شادی و جوانی کردن را نشان شان داده است، طعمی که صميمانه آرزومندم به تلخی نگرايد و حکم روکش شيرين داروئی تلخ را پيدا نکند.
اگر اکنون که اين خطوط را می نويسم نتيجهء انتخابات را می دانستم و مطلع بودم که مثلاً احمدی نژاد برای چهار سال ديگر ابقا شده، يا ميرحسين موسوی جانشين او است و يا کروبی، با يک غافلگيری بزرگ، از هر دوی آنان پيشی گرفته، يا حتی ژنرال رضائی با چراغ های خاموش به انتهای راه و مقصد رسيده، يا اينکه انتخابات به دور دوم کشيده است و آن دو نفر که بايد در آن دور با هم مصاف کنند کيانند، شايد اکنون سخنان ديگری را مطرح می کردم. اما، افسوس که جام جهان بين اش را حکيم «حافظ» به کسی نداده است و من هم بايد به فکرهای «قبل از نتيجه» ای بسنده کنم که اميدوارم خيلی هم «بی نتيجه» از آب در نيايند.
پس، اجازه دهيد که کار امروزم را، بعنوان کسی که سال ها است پای علم «بايکوت انتخابات» ايستاده، نخست از بديهيات آغاز کنم. همين امشب روشن خواهد شد که بخشی از مردم ايران در انتخابات شرکت کرده و برخی از رفتن به حوزه های رآی گيری امتناع کرده اند. نسبت اين دو گروه هم بزودی ـ البته با دستکاری ها و تقلبات مرسوم ـ آشکار خواهد شد. گمان ها بر اين است که اين نسبت، به لحاظ بيشتر شدن رأی دهندگان، کفه آنها را در ترازوی سنجش سنگين تر از «هميشه» خواهد کرد. منظور از «هميشه» هم البته همان دوم خرداد 1376 است که با شرکت وسيع رأی دهندگان خواهان «تغيير» ـ که به آن نام «اصلاحات» دادند ـ همراه بود.
اما آيا اين سنگين شدن آن کفهء ترازو مرا ناراحت می کند؟ پاسخم ساده است: هم آری و هم نه. چرا که اگر نظر آنها که معتقدند شرکت در انتخابات به تغيير ماهيت رژيم می انجامد متحقق شود که مقصود من نوعی هم، در معنای آرزوی رفاه و دلشادی ملت ايران، حاصل شده است و جای خوشحالی خواهد بود و نه ناراحتی. اما اگر اين بار هم تير شرکت کنندگان، مثل تجربهء دوم خرداد، بر سنگ بنشيند و بشکند، و نسل ديگری از دندهء اميد برخيزد و بر دندهء نوميدی فرو افتد، البته که جای ناراحتی بسيار دارد و مايهء افزايش ِ، بقول فردوسی، «آب چشم».
اما در اين صورت هم نمی توانم بر جنبهء مثبت آن رويداد چشم فرو بندم؛ چرا که هر نوميد شده ای از اصلاح ناپذيری رژيم اسلامی، گوشی تيز برای شنيدن سخنان کسانی خواهد داشت که مدام بر طبل اين اصلاح ناپذيری کوفته و خواهان گردهم آمدن همگان برای ساختن يک «آلترناتيو» غير دينی و غير ايدئولوژيک ـ يک آلترناتيو سکولار و دموکرات ـ هستند، و هر کار ديگری را هدر دادن انرژی ها و آرزوها و سوزاندن اميدها و امکانات می دانند. پس، نتيجه هرچه باشد، برای آدم هايي چون من، می تواند در کوتاه مدت ناراحت کننده و در بلند مدت شادی آور باشد.
نسل های آدمی نيز، همچون تک تک ما آدميان، از مسير مضرس و کج و معوج شوندهء آزمايش ها و خطاها می گذرد، می آموزد که چگونه از خطاهای آينده بپرهيزد و شکست ها را تبديل به فرصت هائی نوين کند. اين در ذات حيات انسان است و در ساحت اين امر گريزناپذير حياتی جای هيچ نوميدی نيست، هرچند که، چه بخواهيم و چه نه، نوميدی با داس تيز خويش دروگری است که از پس هر شکست فرا می رسد و به بريدن شاخه های آرزوی آدميان و نسل های آدمی می پردازد. و ما که اسير عمری به کوتاهی سه نسل هستيم اغلب حتی به آن نمی رسيم که تحقق اندکی از آرزوهامان را بچشم ببينيم. اما آينده همچنان، و بی ما، در راه است و با آدميانی از نسل و جنمی ديگر وعدهء ملاقات دارد.
پس، نتيجهء اين انتخابات هم، هرچه که باشد، نمی تواند ما را از اميدواری باز بدارد. آنان که به سودای تغيير «دولت» از کوشش برای تغيير «رژيم» دست می کشند يا در کار خود موفق می شوند (که من به آن اميدی ندارم) و شادمانی شان شادمانی همهء ما خواهد بود؛ و يا بن بست را تجربه می کنند و هوشيار شدگانشان به سوی اردوگاهی بر می گردند که اقليتی پراکنده از ما را در خود جای داده است؛ «ما»ئی ـ در تصور آن ها ـ خيالاتی و هپروتی که بجای «تغيير دولت اسلامی» به «انحلال نظام اسلامی» می انديشد و خيال می کند که، بخاطر سنگ وارگی حکومت های مذهبی، آينده از آن اوست.
اين «ما»، اين «ساکنان اردوگاه اپوزيسيون»، اين کوشندگان راه برآمدن «آلترناتيو» ی برای جانشينی حکومت اسلامی ولايت فقيه، واقعاً اندک هستيم، آن هم در زمانه ای که هرکس کوچک ترين نارحتی از رژيم را تجربه می کند خود را عضو «اپوزيسيون» می پندارد و اعلام می کند؛ اما اين «اپوزيسيون» که اينها از آن سخن می گويند بی پايه و قلابی است و نمی تواند تولدگاه آلترناتيو سکولار حکومت اسلامی باشد و حتی عملاً، در اغلب اوقات، در راه پيدايش آن آلترناتيو سنگ هم می اندازد.
ساده تر بگويم، اغلب آنانی که خود را جزو «اپوزيسيون» می دانند، در واقع، فقط «اپوزيسيون داخل رژيم» هستند، يا اپوزيسيون «دولت اسلامی» بشمار می روند و کاری به «رژيم اسلامی» ندارند اما ـ فعلاً ـ خود را که در آينه می نگرند گربه را شير میبينند . خويش را همچون آلترناتيو راستينی می يابند که البته معلوم نيست قرار است چگونه جانشين حکومت اسلامی شود.
براستی هيچ از خود پرسيده ايم که فرد، حزب، جبهه، سازمان و اتحاديه ای که خواستار شرکت مردم در انتخابات حکومت اسلامی می شود و از هواداران خود می خواهد که وسيعاً در آن شراکت کنند چگونه می تواند خود را خواهنده يا زايندهء آلترناتيو حاکميت فعلی بداند؟ چگونه می تواند هم در انتخاباتی شرکت کند که بر سه اصل ولايت فقيه، مذهب رسمی، و اصول تا ابد تغييرناپذير قانون اساسی رژيم استوار است و، در عين حال، خود را «قطب ديگر» سياست کشورمان بداند؟
از نظر من، شخص و تشکلی که چنين فتوا می دهد و چنين به کار سياسی می پردازد خود را از عضويت در «اپوزيسيون آلترناتيو ساز رژيم اسلامی» خلع کرده است. حتی آنها که «مطالبات» خود را نه با جامعه که با کانديداهای چنين انتخابات کنترل شده ای در ميان می گذارند نيز نمی توانند مدعی عضويت در اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز باشند.
با اين همه، درهای اين «اردوگاه» نمی تواند بر هيچ فرد و گروهی بسته باشد. اينجا منطقهء آزادی است که هرکس از تصميم خود سر بخورد و از کردهء خود نوميد شود در آن جائی درخور حال خويش خواهد داشت. تنها خائنين به سعادت ملت و تخريب کنندگان عامدانهء کوشش های ديگران برای آلترناتيوسازی است که نمی توانند در اين اردگاه جائی داشته باشند. آنها ـ در هر لباسی که ظاهر شوند، و با هر برنامه که اعلام کنند ـ پارهء تن حکومت اسلامی اند و پرونده شان با بسته شدن کتاب اين حکومت نه اينکه بسته شود بلکه تازه به جريان خواهد افتاد.
شور و هيجانی که جوانان ايران در جريان اين انتخابات از خود نشان داده اند بيان واقعی نفرت آنها از حکومت اسلامی و «ارزش» های آن است و لاغير. اينان همان خواستاران واقعی تغيير بنيادی رژيم کشورند که اينک فرصتی يافته اند تا مخالفت خود را با تک تک ممنوعه ها و خط قرمزهای رژيم نشان دهند و، البته برای بيمه کردن خود، نوار سبز به دست و پا و پيشانی می بندند، تا بتوانند رفع حجاب کنند، دست در دست پسران و دختران ناشناس نهند و در خيابان برقصند؛ در حاليکه قصابان شعر شاملو، که آمادهء کباب قناری بر شاخ سوسن اند، لمحه ای کنار ايستاده اند تا اين جوانان سند مشروعيت حکومت کشتارگاهيان را امضاء کنند. چه کسی می داند اين جوانان از کجا می آيند، کدام مذهب را دارند، کدام اعتقاد سياسی را. اينان گل های رنگارنگ گلستانی هستند که فقط چتری به نام سکولاريسم می تواند همگی شان را، با همهء رنگارنگی، کنار هم بنشاند. اينان فردائيانند که، با ما و بی ما، بسوی تجربه هائی بزرگ می تازند. اينها ـ بنا بر طبيعت شان، چه بدانند و چه نه ـ اعضاء اعلام نشدهء اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز هستند؛ اينها اقدام کنندگان واقعی عليه حاکميت اسلامی اند؛ خواستاران انحلال حکومت ظلم و جور و تبعيض و خرافه و جهل؛ و پويندگان راه روشن فردای ايرانی نو، متمدن، خرافه زدائی شده، سکولار و دموکرات. جهان آنان جهان بالقوگی ها است و وجودشان از «امکان» پر است.
و عجبا از اين همه آدم و گروه و حزب و جبهه و اتحاديهء ظاهراً مقيم اپوزيسيون، که نيت آشکار اين جوانان را ناديده گرفته و خونسردانه به «مهندسی اصلاحات اجتماعی» مشغولند و مهندسی شان تنها به ايجاد تأخير در ساختن آلترناتيو می انجامد و بس. در اين زمينه بگذاريد به آوردن نمونه ای بسنده کنم، از تشکلی که ظاهراً بايد در زمينهء آلترناتيوسازی کوشا باشد اما بر عکس عمل می کند.
باور کنيد نخستين روزی که به سايت اتحاديهء جمهوری خواهان ايران سری زدم و ديدم که بر پيشانی آن خط نوشتهء بزرگ و نستعليقی است که می گويد: «گام اول شکست احمدی نژاد؛ هرچه گسترده تر در انتخابات شرکت کنيم!» بی نهايت افسوس خوردم؛ چرا که می ديدم «اتحاد» ی با نام «جمهوری خواهان ايران»، که لابد مخالف «جمهوری اسلامی» و خواهان آن به «جمهوری سکولار» است، همچون کوهی که موش بزايد، بر نخستين پلهء پلکانی ايستاده است که احمدی نژاد نام دارد و معلوم نيست دوم پلهء آن با نام چه کس شناخته می شود و اين پلکان کی می خواهد بخود ولايت فقيه برسد. براستی اين «گام اول» کدام راهپيمائی است و جمهوری خواهان ما تا بحال چه می کرده اند که تازه می خواهند گام اول را بردارند؟ و آيا، پس از سالیانی چند حضور و فعاليت سياسی، اعلام «اولين گام» کردن جز اين چه معنی می دهد که تا کنون «درجا زده اند»؟ آيا چگونه می توان باور داشت که اتحاد جمهوری خواهان ايران هم جزئی از اپوزيسيون آلترناتيو ساز رژيم است؟
نه، آلترناتيو «واقعاً موجود» مجاهدين و شورای مقاومت را ناديده نمی گيرم. اما اين چگونه آلترناتيو سکولاری برای حکومت اسلامی است که نام حکومتش «جمهوری اسلامی» است، رئيس جمهورش مواظب است که تاری از موي اش بيرون نيفتد و رهبرانش زيارتنامه خوان حرم امامان شيعه اند؟ اما کار آنها از مقولهء ديگری است و به بحث امروز من مربوط نمی شود.
باری، پرسشی را که برايم مطرح است اينگونه فرموله کنم: کسی که با عقايد سکولار در خارج از کشور زندگی می کند، اما وظيفهء خود را تشويق مردم به شرکت در انتخابات می داند، چرا وقت خود را تلف حزب و اتحاديه سازی می کند، و اين توهم را بوجود می آورد که عده ای دور هم جمع شده اند که کار جدی سياسی کنند، راه را برای انحلال حکومت اسلامی و برقراری يک جمهوری يا پادشاهی دموکراتيک و مدرن باز کنند؟ چرا برای باشگاه های کوچک خود، که بيشتر به قصد وقت گذرانی ساخته می شوند، نام های پر طمطراق می نهند و ديگران را به اشتباه می اندازند؟
راست اش را به شما بگويم: گاهی از اوقات فکر می کنم که نگهدارندگان حکومت اسلامی بيشتر در خارج از کشور زندگی می کنند، حال آنکه جوانان داخل کشور ـ بنا بر طبيعت خواست هاشان ـ اغلب انحلال طلب و برانداز و در جستجوی آلترناتيو اند. به اين خيل مردمان گريخته از جهنم حکومت اسلامی بنگريد که خانه و کاشانه را رها کرده، اغلب ـ زندان کشيده و شکنجه ديده ـ خود را به خارج از کشور رسانده اند و اينجا مدافع شرکت مردم در انتخابات مضحک رژيم شده اند!
و البته، در ميان همين خيل ما مهاجران است که فرصت طلبان و تاجران و بساز و بفروش ها و دلالان و لابی های رژيم هم می لولند؛ در سرسراهای پارلمان های اروپا و آمريکا مشغول قانع کردن نمايندگان ملت هايند که فکر «تغيير رژيم» را از سر به در کنند؛ آقای اوباما را به اين توهم دچار می سازند که رژيم ايران «قابل مذاکره» است و، در واقع، بعنوان يک «حکومت مذهبی» اخلاق و قول و وعده سرش می شود. حاشا که رژيم در داخل ايران اين همه طرفدار و نگاهبان و پاسدار تحصيل کرده و روشنفکر داشته باشد!
حکومت اکنون، برای جلب آراء مردم، رخت چرک خود را در مناظره های تلويزيونی می شويد و ابائی ندارد که در برابر دوربين ها اعتراف کند که سی سال است به جنايت و دزدی و فسادگری مشغول است و، در عين حال، سردارانش برای مردم چنگ و دندان نشان می دهند که از نيمه شب پنج شنبه ديگر کسی حق تظاهرات ندارد و نوعی حکومت نظامی برقرار می کند؛ و ما خارج نشينان به امامزادهء صندوق های شعبدهء رژيم دخيل بسته ايم که ايران را دموکراتيزه کند و برای ما هم جائی باز کند تا، بعنوان آدميانی «دگر انديش!» در زير سقف ايران به مبارزات خود با دولت اسلامی (و نه حکومت ولايت فقيه) ادامه دهيم. ای صد افسوس بر اين «خيال محال».
باری، بزودی ماهی ديگر خواهد گذشت و در «مزرع سبز فلک، داسی نو» برخواهد آمد تا نسلی ديگر دريابد که «هنگام درو» ی «کرده» اش فرا رسيده است. من اميد شادمانی و پيروزی اين نسل بجان آمده را دارم و آرزو می کنم آنان همان نسلی باشند که تاريخ، برای برانداختن اين حکومت فساد و جنايت، در زهدان خويش پرورانده است. جمعه 22 خرداد 1388 ـ 12 جون 2009

منبع:سکولاریسم نو


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]