PEZHVAKEIRAN.COM چگونه نظم حاکم را درهم شکنیم
 

چگونه نظم حاکم را درهم شکنیم
کورش عرفانی

علوم اجتماعی به عنوان دانش ساختارها و روابط موجود در درون جامعه می تواند در مسیر پیشبرد و موفقیت جنبش آزادیخواهی مردم ایران موثر باشد. کارشناسان ایرانی در این حوزه می توانند امروز که مردم ایران برای آزادیخواهی بپا خاسته اند از دانسته ها و تخصص خود برای ارائه راهکارهای مفید سود برند. آنچه در زیر می آید تلاشی است از این منظر روی سازوکارهایی که می تواند سبب فروپاشاندن نظم اجتماعی حاکم در کشور شده و ساختارهای حکومت استبدادی را متزلزل سازد.

 

تعریفی کاربردی از نظم اجتماعی حاکم

زندگی اجتماعی در تمامی اشکال خود یعنی امور روزمره و تکراری و یا امور خاص و کمیاب آن، دارای دو بعد زمان[1] و مکان[2] است. هر حرکتی که ما در جامعه به عنوان کنش جمعی یا فردی صورت می دهیم در یک زمان مشخص و در یک مکان معین صورت می گیرد.[3] به طور مثال یک مغازه دار راس ساعت 8 صبح هر روز در مغازه خود را باز می کند و پذیرای مشتریان می شود. رعایت حضور مغازه دار در زمان و مکان معین، نوعی نظم را برای او و سایرین مانند اعضای خانواده اش، مشتریان، سایر کسبه ی محله و تحویل دهندگان کالاها  که با او در تعامل هستند، به وجود می آورد. به همین ترتیب، رعایت زمان – مکان های[4] دیگر توسط سایرین در زندگی فردی و جمعی شان، در ارتباط متقابل با هم، سبب شکل گیری نظم اجتماعی[5] می شود.

هر جامعه ای دارای یک نظم اجتماعی است .  نظم اجتماعی یعنی رعایت حضور اعضای جامعه در یک سری از زمان-مکان های معین برای انجام یک سری از کنش های تعریف شده، اغلب تکراری و مورد انتظار. جامعه به واسطه ی نظم اجتماعی قوام می یابد. هر نظم اجتماعی نمایانگر یک ساختار اجتماعی است که دربرگیرنده ی شکل بندی روابط میان افراد و گروه های جامعه می باشد. درمعنایی خاص تر، نظم اجتماعی بیانگر یک ساختار طبقاتی است که در آن، روابط میان طبقات اجتماعی تعریف می شود. در هر جامعه ای، رعایت نظم اجتماعی توسط دو سری از ابزارها تامین می شود: نخست درونی کردن نقش ها، وظایف و روابط توسط افراد؛ دوم، نهادهایی که وظیفه شان حفاظت از نظم حاکم و وادار ساختن افراد جامعه به رعایت آنها بر اساس سیستم مجازات و پاداش است.

در چنین شرایطی می بینیم که ازیک طرف، افراد جامعه به واسطه ی تربیت، اجتماعی شدن و یا ترس درونی شده، نظم اجتماعی حاکم را رعایت می کنند و از طرفی دیگر، برخی دستگاه های دولتی بر رعایت این نظم نظارت می کنند. هر کدام از این دو بدون دیگری به تنهایی نمی تواند نظم حاکم را حفظ کند.

تا زمانی که نظم اجتماعی در جامعه رعایت شود روابط اجتماعی و طبقاتی به همان شکل که وجود دارد ادامه خواهد یافت. به همین خاطر، طبقه ی برترهمیشه تلاش می کند نظم اجتماعی را آن گونه که هست نگه دارد تا بتواند جایگاه برتر خویش را حفظ کند. یعنی موقعیت ممتازی را که در ساختار های طبقاتی، اقتصادی و سیاسی جامعه دارد به خطر نیاندازد. دولت مدافع طبقه ی حاکم با هر گونه تغییری که بخواهد جایگاه برتر این طبقه را زیر سوال برد مقابله می کند.

پس، رعایت نظم اجتماعی به معنی ثبات و رعایت نکردن نظم اجتماعی به معنای تغییر است. به عبارت بهتر، تغییر، زمانی زاده می شود که عده ای در جامعه نظم موجود را نپذیرند، آن را رعایت نکنند و زیر سوال برند. چنانچه قبلا اشاره شد طبقه ی برتر و حکومت که مدافع منافع آن است برای حفظ نظم اجتماعی ابزارهای متفاوتی و متنوعی در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در اختیار دارد و مورد استفاده قرار می دهد. ما در این جا فقط به یکی از ابزارهای سیاسی می پردازیم که عبارت است از انتخابات.

 

انتخابات ابزار تجدید مشروعیت

انتخابات فرصتی است برای حاکمیت تا بتواند از جامعه مشروعیت کسب کند. یعنی این احساس را در مردم بوجود آورد که این خودشان هستند که با رای خویش، قدرت نظارت بر حفظ نظم اجتماعی را به او می سپارند. البته، بعد از هر انتخابات بازهم مردم باید نظم اجتماعی حاکم را رعایت کنند و اگر کسی این نظم را زیر سوال برد توسط همان حاکمیتی که در انتخابات برای خود از مردم مشروعیت گرفته است مورد مجازات قرار می گیرد. این قاعده ی یک انتخابات عادی، قانونی و آزاد است.

اما این قاعده، زمانی که یک حاکمیت در روند انتخابات تقلب می کند، بی اعتبار می شود. یعنی آن حاکمیت دیگر از طرف جامعه مجاز نیست تا برهم زنندگان نظم اجتماعی را مجازات کند. مردم دیگر چنین نقشی برای وی قائل نیستند، به عبارت دیگر حکومت، فاقد مشروعیت اجتماعی است. در چنین مواردی این دولت متقلب است که نظم را زیر سوال برده و این جامعه است که با آن برخورد می کند. تقلب یعنی بی اعتبارکردن قواعد یک بازی.

ما اینجا به این موضوع نمی پردازیم که اصولا پدیده ای به اسم انتخابات ازهمان ابتدای پیدایش رژیم  کنونی فاقد هرگونه محتوای لازم برای مشروعیت بخشی به معنای آزاد و دمکراتیک آن بوده است، بحث ما در اینجا فقط محدود می شود به شکل و آن هم به مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران در 22 خرداد 1388.

در این انتخابات برای مردم آشکار شد که حاکمیت نمی خواهد حتی در همین چارچوب انتخابات غیر دمکراتیک هم، قواعد بازی خودش را رعایت کند و با اعلام آمار تقلبی نشان داد که تنها چیزی که می خواهد این است که به هر قیمت شده، نظم اجتماعی نابرابر را به مردم تحمیل، جایگاه برتر یک اقلیت را در عرصه های سیاسی و اقتصادی حفظ کرده  وساختار طبقاتی و اقتصادی را دست نخورده نگه دارد.

پیام تقلب آشکاردولت احمدی نژاد این است: ما چهار سال دیگر مجازیم تا ثروت های کشور را غارت کنیم، مردم را به فقر و ذلت بیشتر بکشیم، تعداد بیشتری را اعدام و زندان و شکنجه کنیم، هر کس را که خواستیم در زندان مورد تجاوز قرار دهیم، هر روز چند نفر را در سرخیابان ها به جراثقال آویزان کنیم، چشم درآریم، دست و پا قطع کنیم، سنگسار کنیم، حجاب را اجباری کنیم، جوانان را آفتابه به گردن در خیابان ها بچرخانیم، حساب های بانکی خود را با میلیاردهای نفتی پر کنیم،  بیکاری و تورم و اعتیاد بیشتری را به جامعه تحمیل کنیم، زندگی میلیون ها نفر را با سیستم گداپروری مانند برده در اختیار خود نگه داریم، هر چه متخصص و کارشناس است بیکار و فراری کنیم، در دنیا آشوب بپا کنیم، بمب اتمی بسازیم، لازم باشد جنگ راه بیاندازیم، برای بقای خود به چین و روسیه و هند باج بدهیم، ولایت فقیه را موروثی کرده و مجتبی خامنه ای را برای 50 سال آینده ولی فقیه حاکم بر کشور کنیم و درنهایت مجموعه ی ده هزار ساله ای به اسم ایران را در کمتر از ده سال نابود سازیم...

بنابر این برای همه مشخص است که رعایت نظم موجود معادل همه این موارد و هزاران مورد سیاه و نکبت دیگر در طول چهار سال دیگر برای میلیون ها ایرانی می باشد. نظم ازنوع ولایت فقیه-سپاه-بازار این گونه است.

درواکنش به این سناریوی سیاه بود که جامعه در مقابل تقلب انتخاباتی اعتراض کرد. این اعتراضات که از همان فردای انتخابات آغاز شد یک معنا داشت: زیرسوال بردن نظم حاکم.

 

در نظام استبدادی مبارزه یعنی نظم شکنی

گفتیم که احترام به نظم اجتماعی به معنای رعایت دیکته شده ی  زمان و مکان است و عدم احترام به نظم اجتماعی به معنای عدم رعایت دیکته شده ی زمان و مکان های مشخص وتعریف شده.

از فردای انتخابات، مردم در خیابان ها تجمع کردند، جایی که براساس نظم مطلوب طبقه ی حاکم و حکومت احمدی نژاد، قرار نیست تعداد زیادی مردم تجمع کنند، بخصوص وسط روز، یعنی زمانی که طبق نظم حاکم، مردم یا باید در خانه ها باشند، یا سرکار باشند و یا درخیابان مشغول عبور و مرورهای معمولی برای خرید و فروش و کارهای روزمره. پس، اعتراض اجتماعی، شکل مشخص زیر سوال بردن نظم اجتماعی است از طریق عدم رعایت زمان و مکان های «مجاز و تعریف شده».

بنابراین در می یابیم که برای اعتراض گری، کافی است که زمان و مکان ها را آن گونه که تعریف و مشخص شده اند و حاکمیت می خواهد که مورد احترام قرارگیرند رعایت نکنیم. وقتی مردم ساعت 10 شب به پشت بام ها می روند تا شعار دهند حضور مردم در این مکان در آن زمان مطابق با نظم مطلوب حاکمیت نیست.

مثال خوبی که می توان در این باره آورد مراسم نمازجمعه روز 26 تیر در تهران بود. نزدیک به سه دهه است که چنین زمان و مکانی به طور هفتگی و در راستای تحکیم نظم اجتماعی مطلوب حاکمیت، فقط برای حضور نیروهای «خودی» پیش بینی و انحصاری شده بود. هر جمعه، از ساعت 11 تا 2 بعد از ظهر، این مکان در تهران قُرُق می شد تا نیروهای وابسته به رژیم به آنجا آمده و خوراک فکری و ایدئولوژیک هفتگی خود را دریافت و در جهت تحکیم حاکمیت تلاش کنند. این باراما حضور صد ها هزار نفر «میهمان ناخوانده» «نظم» مطلوب رژیم را به هم زد و آن زمان و مکان تبدیل به عرصه ای برای اعتراض گری و حق خواهی شد. سنگر نمازجمعه ی رژیم تصرف شد.

این فرمول موفق می تواند برای هر مورد دیگری نیز عمل کند: هر زمان-مکان دیگری را که بیانگر رعایت نظم حاکم است می توان با حضورجمعی خود تبدیل به یک مورد نظم شکنی کرد. یعنی در تمامی مکان های عمومی که رژیم می خواهد تجمعی، همایشی، جلسه ای، مراسمی یا گردهم آیی برگزار کند می توان در راستای نظم شکنی به آنجا رفت و آن زمان-مکان را با حضور ناخوانده ی خود  تبدیل به یک تجمع اعتراضی کرد.

علاوه براین، هر گونه تجمعی درهر جایی که در چارچوب نظم معمول برای تجمع پیش بینی نشده است مانند خیابان و میدان و چهارراه و... می تواند یک حرکت نظم شکن باشد. نمونه ی دیگر آن پیشنهاد حضور وسیع در محوطه ی سرپوشیده ی بازار است.[6] جایی که در چارچوب نظم حاکم و در طول ساعات روز، فقط کسانی باید حضور پیدا کنند   که می خواهند به عنوان مشتری یا بازاری نقشی داشته باشند. پس، اگر هزاران نفر غیر خریدار و غیر بازاری در آنجا حضور یابند این مصداق «بی نظمی» خواهد شد و کار بازار را می خواباند و یکی از شریان های اقتصادی کشور را که رژیم به آن تکیه دارد فلج می سازد.  

مثال ها فراوان است و فقط نیاز به دو عنصر دارد: نخست تعیین زمان-مکانی که قرار است تصرف شود و دیگر هماهنگی های لازم برای گردآوردن جمعیت کافی در آنجا در جهت تبدیل آن زمان-مکان به یک فرصت اعتراضی.

باید دانست نظم شکنی فقط حضور در زمان-مکان هایی که برای ماپیش بینی نشده است نیست، بلکه هم چنین به معنای عدم حضور در زمان-مکان هایی می باشد که برای ما پیش بینی شده است. به طور مثال، اگر نظم اجتماعی حاکم ایجاب می کند که ما سر ساعت در سر کار خود حاضر باشیم کافی است که ما به این خواسته تن ندهیم، سرآن ساعت مشخص سرکار نباشیم، دیر برسیم یا موقع کار جای دیگری برویم. یا اگر نظم اجتماعی ایجاب می کند که فلان کار را راس فلان روز یا فلان ساعت تمام کرده باشیم، چنین نکنیم. کار را دیرتر صورت دهیم. در یک کارخانه که کارگران به صورت زنجیره ای کار می کنند کافی است یک کارگر یا کارگران یک بخش به موقع کارخود را صورت ندهند تا تمام زنجیره بخوابد. بنابراین، کم کاری، بدکاری، خرابکاری و... همه جزو این حرکت های نظم شکنی است و در تضعیف دستگاه حاکم موثر است.

مثال دیگر: اگر نظم اجتماعی ایجاب می کند که سر موقع تعیین شده قبض آب، برق، تلفن یا مالیات خود را بپردازیم تا موقعیت حکومت حفظ و تثبیت شود، کسانی که می خواهند این حکومت تضعیف و کنار زده شود می توانند این قبض ها و مالیات ها رابه موقع نپردازند، تاخیر کنند، دیرکنند، دردسر درست کنند، بهانه بتراشند، اگر ممکن است اصلا نپردازند و... [7] خلاصه این که هر کاری را که لازم است تا نظم حاکم را در این راستا دچار مشکل سازد انجام دهند.

به همین ترتیب است ایجاد راهبندان و ترافیک، اعتصاب کردن، تحصن کردن، کم کاری کردن، خرابکاری کردن. به طور مثال کسی که به تلفن 110 زنگ می زند و نیروهای انتظامی را پی نخود سیاه می فرستند این نیروها را به زمان-مکانی می کشاند که جز هدر رفتن وقت و انرژی این نیروها و بالا بردن هزینه های آنها نقشی ندارد. اگر هزار نفر در روز این کار را کنند فرسودگی نیروهای انتظامی آنها را از پا در می آورد.  

وقتی دولتی، مانند دولت ورشکسته احمدی نژاد در شرایط کنونی، در وضعیت خراب مالی قرار دارد زمان مناسبی نیست که با درخواست اضافه حقوق برخورد کند. بنابراین طرح موضوع افزایش حقوق به عنوان یک خواست عمومی می تواند برای حاکمیت دردسرهای فراوانی به وجود آورد، دولت را با مشکلات مالی مواجه ساخته و نیروی سرکوبگری آن را کاهش دهد. پس باید محتوای زمان را به ضرر حاکمیت تبدیل سازیم.

بنابراین می بینیم که با قدری خلاقیت می توانیم زمان ها، مکان ها و زمان-مکان هایی که می تواند فرصتی برای نظم شکنی باشد را بیابیم. هر نظم شکنی کوچکی زمینه را برای دردسرهای جدید برای حاکمیت آماده می سازد. نپرداختن بلیط اتوبوس و مترو یک مثال است، قرار دادن دستگاه های پرمصرف برق برای خارج ساختن شبکه از برق رسانی عادی مثال دیگری است، تحریم مخابرات و تلفن ها و هدایت آن به سوی ورشکستگی مثال دیگری است، نخریدن کالاهایی که در تلویزیون های رژیم تبلیغ می شوند و... چند مثال در این باره است. نوشتن شعار بر روی در و دیوار شهر، درایستگاه های اتوبوس و در متروها و اتوبوس ها و روی پل ها وغیره نمونه های دیگری است. لحظه ای خلاقیت خویش را به کار بیاندازیم و ببینیم چه قدر فرصت در زندگی روزمره وجود دارد برای آنکه بتوانیم نظم اجتماعی حاکم را بشکنیم. نظم شکنی به معنای آن است که بتوانیم ساختار روابطی را که حاکمیت نامشروع و ضد مردمی می خواهد بر جامعه مسلط کند زیر سوال برده و ناممکن سازیم.

وقتی حجم و تعداد و گستره ی نظم شکنی ها در سراسر جامعه زیاد شود نیروها، وقت، توان و امکانات حاکمیت را هدر داده، آنها را فرسوده کرده و پایه های رژیم را سست می کند. بنابراین می بینیم که عرصه های اجتماعی برای پیش برد مبارزه اعتراضی کنونی به سوی موفقیت بی شمار است، هر مورد را با قدری خلاقیت، شجاعت و هماهنگی می توانیم تبدیل به یک عرصه ی مبارزاتی برای نظم شکنی و از میان بردن پایه های حاکمیت سازیم.

در همین راستا بد نیست که ایده ها و ابتکارات و پیشنهادات خود را از طریق اینترنت و یا گفتگو یا پخش اعلامیه و شبنامه و دیوارنویسی با یکدیگر رد بدل کرده و مبارزه را به یک امر روزانه، آسان و ممکن تبدیل سازیم.

مبنا را بر گسترش کمی و تقویت کیفی نظم شکنی بگذاریم. به طور مثال اگر خریدهای غیر ضروری خود را قدری به تاخیر بیاندازیم، اقتصاد کشور فلج می شود، این امر سبب می شود که چند میلیون کسبه خرد و خانواده های آنها، ناراضی از این وضعیت و علیه حکومت، به مبارزات بپیوندند. قطع برق خشم عمومی می آورد و خشم عمومی کنش های اعتراضی و نظم شکنی را تقویت می سازد. بنابراین، راه پیروزی برای ما مشخص است: نظم شکنی و بازهم نظم شکنی و بازهم نظم شکنی بیشتر.

خواهیم دید از یک مرحله به بعد، انباشت این فشارها به حدی می رسد که کمر رژیم را می شکند و او را به عقب نشینی و تسلیم وا می دارد. کافیست مسافرت نکنیم تا تمامی صنعت گردشگری و حمل ونقل فلج شود، کافی است روزنامه های دولتی یا ضد مردمی را نخریم تا ورشکست شوند، کافی است که سینما نرویم تا کل صنعت سینما بخوابد. آری، همه ی این ها برای به پیروزی رساندن مبارزه مفید است، و بدیهی است که یک بار که رژیم ضد مردمی کنونی را وادار به عقب نشینی کردیم و حق خود را ستاندیم فرصت فراوان برای جبران همه این موارد وجود خواهد داشت.

 نتیجه گیری کنیم:

مردمی که می خواهند یک رژیم استبدادی را به زانو درآورند باید زمان ها و مکان های موجود در جامعه را به تصرف خود درآورند؛ آنها را از آن خود کنند، آنها را از چنگ رژیم بیرون آورند. بنابراین، برای شکست دادن این رژیم کافی است که نظم حاکم بر جامعه را از درون بشکنیم. هر جا که می توانیم، به هر طریق که می توانیم. با رعایت نکردن آنچه رژیم می خواهد یا می گوید در هر عرصه ای از خرد تا کلان می توانیم چنان هزینه و دردسر و مشکلاتی برای حکومت درست کنیم که فروپاشی آن حتمی شود. رژیم به سان یک آدم برفی منجمد است، برای آب کردن آن فقط باید نظم حاکم را نقض کرد، در هر کجا، در هر زمان و بر سر هر موضوعی. هیچ دولتی در جهان نمی تواند در مقابل ملتی که نظم حاکم را رعایت نمی کند مقاومت کند. راه پیروزی روشن است و با الهام از شعر معروف محمد علی اصفهانی می توانیم آن را خطاب به دیکتاتور این گونه فرمول بندی کنیم: هر چه تو گویی نکنی آن کنیم. [8]

* *

www.korosherfani.com

27 تیر 1388



[1]Time

[2] Space

[3] برای آشنایی به ادبیات جامعه شناسی زمان رجوع کنید به:
Monique Haicault,
L'expérience sociale du quotidien: corps, espace, temps, , Centre national de la recherche scientifique France Laboratoire d'économie et de sociologie du travail,2000

[4]Space-time

[5]Social order

  1. [6]  یک کاربر اینترنتی این ایده را در یک وبلاگ این گونه فرمول بندی کرده است: « alian می گوید:
    جولای 12, 2009 در t 3:59  ق.ظ | پاسخ سلام همه ميدانيم بازاريان و موتلفه حاضر نيستند احمدي نزاد و خامنه اي به دليل سود سرشاري كه ازاين نظام بدون كنترل نصيبشان ميشه بگذرند و حتي تامين كننده اصلي چماقداران بازاريان به سركردگي عسگراولادي خائن به مردم ميباشد:سئوال اصلي اينجاست : چرا مركز تجمعات را در بازار قرار نميدهند؟؟ منافع آن را ميدانيد؟ 1-بازار همواره شلوغ است وتشخيص خودي و غير خودي براي چماقداران مشكل ميباشد.2-قدرت مانور پليس وموتور سواران بسيار محدود ميباشد.3-مزدوران جرات خسارت زدن به اموال بازاريان را به همان راحتي كه اموال مردم عادي رو از بين ميبرند ندارند.4-بازاريان با اولين احساس خطر بازار را تعطيل كرده كه در طولاني مدت به علت مفت خوري 30 ساله براي جلوگيري از ضرر بيشتر به دولت فشار خواهند آورد.با كمترين هزينه نهضت را به پيش ميبريم….يا حسين ( لینک:
    http://sarbazemihan.wordpress.com /)

[7] برای دیدن چند مثال نگاه کنید به : https://donbaleh.com/link/101664

[8] برای دیدن اصل شعر محمد علی اصفهانی نگاه کنید به: http://www.ghoghnoos.org/honar/wmrm/wmrmtxt/harkat-1388.html

منبع:پژواک ایران


کورش عرفانی

فهرست مطالب کورش عرفانی در سایت پژواک ایران 

*سرانجام: رژيم ايران در دام بحران نهايی خود  [2015 Jun] 
*همزمانی بن‌بست رژيم و اپوزيسيون  [2014 May] 
*رژیم کشتار، اکبر گنجی و مرحوم ماکس وبر (نگاهی به مقاله ی: «جمهوری اسلامی: رژیم کشتار"؟ نقد اکبر گنجی بر نوشته ی اخیرمحمدرضا نیکفر») [2013 Nov] 
*دمکرات نشویم دمکراسی نخواهیم داشت  [2010 Mar] 
*فروپاشی پایگاه اجتماعی رژیم: تضمین پیروزی جنبش   [2009 Dec] 
*نبرد ما با عکس یک مرده نیست، با فرهنگ مرگ است  [2009 Dec] 
*آماده اشتباه آخر رژیم باشیم   [2009 Dec] 
*16 آذر، محرم ، 22 بهمن مراحل منطقی پیروزی جنبش  [2009 Dec] 
*16 آذر فرصتی برای ورود طبقه ی محروم به جنبش   [2009 Nov] 
*گذار طبیعی جنبش به واقع گرایی سیاسی ورود به دوران جمهوری ایرانی  [2009 Nov] 
*پیروزی دور نیست اما هشیاری بسیار می طلبد   [2009 Oct] 
*حفظ نهادینه ی جان و حرمت انسان، بهترین محور وحدت ایرانیان   [2009 Oct] 
*پیوند جنبش غیرساختار شکن و جنبش ساختار شکن   [2009 Oct] 
*چه کسانی به مبرم ترین نیاز جنبش کنونی پاسخ خواهند داد؟   [2009 Oct] 
*قطب نمایی برای جنبش   [2009 Sep] 
*مشکل رژیم ضد انسانی با علوم انسانی   [2009 Sep] 
*نخست حذف تجاوزگران، بعد ریشه کن ساختن تجاوز گری  [2009 Aug] 
*بازخوانی اقتصادی جنبش حاضر   [2009 Aug] 
*پیوند دلایل ریشه ای و مقطعی جنبش کنونی   [2009 Aug] 
*دفاع از انسانیت: هم در تهران هم در اشرف   [2009 Aug] 
*چگونه نظم حاکم را درهم شکنیم  [2009 Jul] 
*تحلیلی بر جنبش اعتراضی اخیر در ایران  [2009 Jul] 
*ورود سپاه به صحنه: سرعت بخشیدن به فروپاشی رژیم  [2009 Jun] 
*درباره ی سازماندهی جنبش داخل کشور  [2009 Jun] 
*هشدار درمورد دخالت ولی فقیه برای حل بحران پس از انتخابات  [2009 Jun] 
*نقش ابزاری انتخابات در بقای نظام  [2009 Jun] 
*زن ستیزی نمودی ازمسخ اجتماعی   [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت هفتم – قسمت آخر)  [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت ششم)  [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت پنجم )  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت چهارم )  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت سوم)  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت دوم)  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت اول)  [2009 Mar] 
*تهاجم دولت عراق به مجاهدین تهاجم رژیم به اپوزیسیون است  [2009 Mar] 
*زن، آفریدگار بشریت است (به مناسبت روز جهانی زن) [2009 Mar] 
*سه فرضیه در مورد ایران: حمله، تحریم، سازش   [2009 Feb] 
*قدرت، غارت و نقش ما   [2009 Feb] 
*سی و یکمین سال : تحلیلی بر آینده ی نزدیک ایران   [2009 Feb] 
*پیوستن به موج جهانی تحریم علیه اسرائیل   [2009 Jan] 
*چپ نمایی و چپ گرایی (بنیان های نظری برای مبارزه ی چپ در ایران)  [2009 Jan] 
*شکنندگی نظم اجتماعی در ایران   [2008 Dec] 
*بررسی احتمال شورش اجتماعی در ایران   [2008 Nov] 
*بررسی احتمال شورش اجتماعی در ایران   [2008 Nov] 
*اوباما، جهان، منطقه و ایران  [2008 Nov] 
*ویژگی نوین بحران سرمایه داری   [2008 Oct] 
*چپ گرایی، روش رهایی انسانیت از انسان نمایی  [2008 Sep] 
*دفاع از حقوق مجاهدین در عراق، مسئولیتی فراسیاسی  [2008 Sep] 
*انقلاب اکتبر، انقلاب ایران و انقلاب اجتماعی  [2008 Feb] 
*آینده ی ایران به چه سمتی می رود؟  [2007 Dec]