تحملِ تجاوز در راه آزادی
محمد هادی
خلاصه کلام و حرف اوّل و آخر این نوشته:
بخش بسیار بزرگی از درد و رنج عزیزان مبارزی که در زندانهای رژیم مورد ستم و تجاوز جنسی قرار میگیرند ناشی از فرهنگ و سنن عقب مانده و ارتجاعی آخوند-لمپن در جامعه است که ناخودآگاه و تحت تاثیر آن، تمامی مردانگی و زنانگی، اخلاق، ارزش، شرافت و بود و نبود انسانها را-با عرض معذرت-در وسط پا ها می بیند و متجاوزان پس فطرت آخوندها با ارتکاب چنین عملی بخیال خود میخواهند تمامی ارزشهایی را که شخصیت و فردیت قربانی بر آنها تکیه دارد را مورد تجاوز و خرد کنند! در این پندار غلط و غیرانسانی متاسفانه گاهاً خود قربانی نیز در دام برداشتهای متجاوزین میافتد و به اشتباه و بصورت غیر اقعی خیال میکند که دیگر هیچ تکیه گاه ارزشی و اخلاقی واصلاً دلیلی برای ادامه زندگی ندارد! وجود این تصور و تلقی نادرست، حربه ای است که باید از دستان ناپاک رژیم گرفت و اذهان قربانیان تجاوز و خانوانده ها و جامعه را نسبت به آنها سَم زدایی و واکسینه نمود تا در استقبال از این عزیزان، از آنان مانند قهرمانانی که در راه آزادی بالاترین فداکاری ها را متحمل شده اند خوش آمد گویند و لعن و نفرین ابدی را نثار رژیم سراپا فاسد و ضداخلاق آخوندها نمایند!
***********************************************
نکاتی در خنثی نمودن حربه تجاوز از دست متجاوزان جنایتکار!
بعد از افشاگری های شجاعانه و قابل تقدیرمهدی کروبی-رئیس پیشین مجلس و کاندیدای ریاست جمهوری- در انجام گسترده و سیستماتیک تجاوز به دختران و پسران مبارز در زندانهای مخوف آخوندها، مسئله تجاوز و عوارض و ابعاد مختلف آن در صدر اخبار مربوط به ایران قرار گرفت.
تجاوز به زندانیان سیاسی از زمان بقدرت خزیدن آخوندها از جمله شیوه های رایج و مرسوم بود. تازه گی قضیه اینبار فقط در مطرح شدن اجتماعی و داخلی و خارجی-آنهم از جانب مهره های مهم رژیم-میباشد. تجاوزات جنسی با توجه به عوارض روانی و اجتماعی دیرپای آن، بدرستی بایستی خارج از کادر شکنجه های فیزیکی و روانی معمول در زندانها مورد توجه قرار گیرد!
بیشک بودند شیرمردان و زنانی که بعد از تحمل شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی-بدلایل خاص نهفته در مقوله تجاوز-درهم شکسته و فرو ریخته اند تجاوز جنسی جدا از عوارض مشابه فردی و اجتماعی برای زنان و مردان بنا بدلایلی به نظر میرسد که برای مردان سنگین تر و دردناکتر باشد از جمله شاید بدین دلیل که تجاوز به زنان توسط جنس مخالف و مرد صورت میگیرد در حالیکه مرد بر خلاف زن از جانب مردان و جنس موافق مورد تجاوز قرار میگیرد و . . !
گرگهای درنده رژیم با آگاهی از تاثیرات و عوارض تجاوز جنسی و تابوها و فشارهای فرهنگی و اجتماعی ضمیمه آن است که به خصوصی ترین و محرمانه ترین حریم شخصی و عاطفی زندانی بیدفاع تجاوز میکنند و او را ناجوانمردانه زیر آواری از فشارهای روحی-روانی قرار میدهند بطوریکه قهرمان مقاومت در برابر انواع و اقسام شکنجه ها در برابر تجاوز گاهاً فرو میشکند تا حدی که حتی بعد از آزادی از زندان لب از لب نگشوده و راز های نهفته در سینه درد آلود و زخمی خود را به هیچ محرم یا نامحرمی بازگو نمیکند و با درد و رنجهای جانکاه خود میسوزد و میسازد!
در مسیر تلاش برای کُند و خنثی نمودن آثار تجاوز بمثابه برنده ترین حربه گرازهای رژیم و بررسی میزان رنج و درد ناشی از تجاوز بایستی توجه داشت که در اینجا-گاهاً و غالباً ناخودآگاه-ظالم و مظلوم متاسفانه از آبشخورهای فرهنگی مشترکی به قضیه نگاه و قضاوت میکنند متجاوز با این عمل قصد خرد کردن غرور و زنانگی و مردانگی اسیر در چنگال خود را دارد و متاسفانه اگر قهرمان اسیر نیز، زنانگی و مردانگی و شرف و غرور را همانگونه که جلادان لمپن می پندارند-خدای ناکرده-ببیند ناخواسته در میدان و مقیاس های مورد استناد دشمن غلطیده و تجاوز را بمثابه از دست دادن همه چیز در زندگی خواهد دید در حالیکه مطابق معیارهای والا و واقعی زندگی، این فرد متجاوز است که بایستی تا ابد سرافکنده تجاوز به اسیر و زندانی آزادیخواه-بدون کوچکترین امکان دفاع از خود-باشد و براستی کدام ابرمرد و شیر زنی است که در سیاهچالهای رژیم و در محاصره جمعی نیمه آدم-نیمه حیوان دست بسته و شکنجه شده بتواند در مقابل تجاوز از خود دفاع کند و کدام وجدان و اخلاق و انسانیتی است که بتواند بدون احساس عمیق ترین همدردی و تحسین به قهرمان قربانی تجاوز در راه آزادی مردم از کنار قضایا آسان بگذرد!
بخش بزرگی از درد و رنج نهفته در درون پرغوغا و ذهنیت زندانی تجاوز شده بشکل پنهان و پیچیده ناشی از فرهنگ آخوند زده و لمپن پروری است که اخلاق و شرافت انسان را-با عرض معذرت-فقط در وسط پا ها می بیند و بهمین علت است که در کم آوردن انواع و اقسام شکنجه در شکست قهرمانان در زنجیر، متوسل به تجاوز میشوند در اینجاست که نبایستی ناخودآگاه و ناخواسته در لجنزار برداشت بغایت ضد انسانی آخوندها از عفت و شرافت زنانه و مردی و مردانگی غلطید و باید کوشید تا فشار بخش فرهنگی و سنتی قضیه را که بطور مظاعف بر درد و رنج این عزیزان اضافه میکند را خنثی نمود و نهایتاً تلاش نمد تا زندانی تجاوز شده در ذهنیت خود و جامعه ای که در انتظار اوست او را واقعاً یک قهرمان ببیند نه یک انسان خرد و شکسته شده!
شاید نمونه نزدیک به موضوع مورد نظر، زندانیانی باشند که تحت شدیدترین شکنجه های گاهاً فوق طاقت عادی انسان مجبور به اعترافات دیکته شده توسط جلادان رژیم میشوند اگر فرد مجبور به اعتراف و جامعه به این درک رسیده باشند که بطور غیر واقعی از زندانی سیاسی در سیاهچالهای رژیم انتظار فوق قهرمان نداشته باشند و میزان درستی نظر و اندیشه انسانها را تحمل شکنجه تا سرحد مرگ ندانند و با توجه نسبی بودن طاقت و تحمل درد و رنج در نزد انسانها برای زمان قبل و بعد از دستگیری و شکنجه، بعنوان دو مرحله کاملاً متفاوت در ارزیابی و قضاوت مد نظر داشته باشند و اگر رژیم بداند که در ذهنیّات جامعه مرز قبل و بعد از زندان امری روشن و قابل تفکیک است و زندانی نادم و مردم برعکس تصورات قبلی رژیم به زندانی شکسته شده در زیر شکنجه و مجبور به اعتراف-نه به عنوان سرشکسته و خائن و . . .-بلکه بصورت قهرمان قربانی قساوت و سنگدلی رژیم نگاه میکنند و در اعماق قلبهای خود بر رژیمی که اینچنین انسانها را بر خلاف میل و خواست خود مجبور به اعتراف میکند ننگ و نفرین ابدی نثار میکنند در نتیجه حربه رژیم در اعتراف گیری-با توجه عبث بودن نتایج مورد نظر رژیم-احتمالاً کارایی قبلی خود را از دست میدهد نباید با عوضی گرفتن ظالم و مظلوم و ندیدن نقش ظالمانه شکنجه گران در اعتراف گیری، مبارزان راه آزادی را از گام زدن و شرکت در مبارزه برای آزادی ایران پشیمان و خسرالدنیا و الآخرت خواند.
در برخورد با پدیده تجاوزات جنسی نیز اگر کم و بیش ذهنیات جامعه و بعضاً خود قربانیان-که بشدت متاثر از فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی آخوندها و لمپن هاست-تصحیح گردد با آغوش باز قهرمانان قربانی خود را استقبال خواهد نمود و شک نیست که اگر زندانی تجاوز شده واقعاً بداند که خانواده و جامعه او را با چنین دیدی انسانی مینگرند خود را نه شرمنده بلکه هنوز انسان مبارز و شریفی می بیند که در راه آزادی مردم و میهن خود دچار شدیدترین دردها و رنجها شده است و در این میان مردم را یار و یاور خود خواهد یافت و خشم و نفرت درونی خود را بجای نشانه رفتن بخود بسوی دشمنان مردم نشانه رفته و از معصومیت و هتک حرمت بخود با سری بلند و صدایی رساء در محافل داخلی و خارجی سخن ها خواهد گفت و کُوس رسوایی آخوندها را طنین انداز هر کوی و برزنی خواهد کرد نه اینکه متاثر از فرهنگ آخوند-لمپن خدای ناکرده شرمسار و خجالت زده و به خود چیزی کمتر از زن و مردی قهرمان و سربلند نگاه کند شرمنده باید جلادانی باشند که به زندانی بیدفاع تجاوز میکنند! ملّت نجیب و نمک شناس ایران هیچگاه فداکاریهای فوق تصور این زنان و مردان جوان و قهرمان را فراموش نخواهد کرد!
اگر دستمان در قطع و کوتاه نمودن دستان متجاوزان علی الحساب کوتاه است در عوض در زمینه تلاش برای تغییر ذهنیات مردم و جامعه باز است تا به سهم خود از بار جانکاه قهرمانان تجاوز شده و برگشته از سیاهچالهای رژیم کم کنیم و بدینگونه شاید بتوانیم با به آغوش و با بدوش گرفتن فرزندان قهرمان خود مرهمی صمیمانه باشیم بر جان های خسته و کوفته آنان! دختران و پسران نوجوانی که بر شانه های خسته و خونین خود بار گران و کمرشکن آزادی هفتاد میلیون ایرانی را در سیاهترین دوره های تاریخ معاصر ایران بدوش گرفتند و موجی از سرور و غرور ایران و ایرانی بودن را در سراسر ایران و جهان پراکندند تا جائیکه برخلاف سه دهه حکومت آخوندها فردایرانی از این ببعد در برابر دیگران با افتخار میگوید بله! من ایرانی ام! و این غرور و افتخار را بیش از هرچیز و قبل از هرکس مدیون همان قهرمانان مغرور و سربلندی است که باید در رکاب آنان زنانگی و مردانگی واقعی آموخت! با تعظیم و احترام به دختران و پسران تجاوز شده در زندانهای رژیم! این زیباترین و پاکترین و شریف ترین فرزندان ایران زمین!
آمریکا-محمّد هادی
منبع:پژواک ایران