خیزش همهگانی و ستیز الیگارشها (۴)
عباس منصوران
این نوشتار، بخشی از دفتر تحلیلی است در باره الیگارشها در ایران، پایگاه مادی ستیز جناح
-باندها، حضور و نقش سرمایههای چند ملیتی و پایگاه اقتصادی و طبقاتی باندهای حکومتی. از آنجا که نوشتار طولانی است، بهصورت بخشهای جداگانه، ارائه میشوند.
خیزش همهگانی و ستیز الیگارشها
(
۴)حکومت اسلامی
پس از۱۴۰۰ سال، گذر از بستر جغرافیایی-سیاسی ویژه و پیشینهی تاریخی، حکومت اسلامی در آخرین سالهای جنگ «سرد» و شتابندگی جهانی شدن سرمایه، به شاخهای از ائتلاف بازاریان و روحانیت ارشد به رهبری خمینی رسید.
روح الله خمینی، حفظ نظام را از
« احکام اولیه»، حتی برتر از واجبات دینی (به بیان او احکام فرعیه) شمرد و بارها بر این امر پای فشرد.[] اقتدار سرمایه، اقتدار فقیه را به ابزار حکومتی خویش پاسدار ساخت. خمینی سرپاسدار این وسیله برای سلطه طبقاتی بود.وی اعلام میکند
:"
نهاد حكومت آن قدر اهميت دارد كه نه تنها در اسلام حكومت وجود دارد بلكه اسلام چيزى جز حكومت نيست."[]سرچشمههای نفت و گاز و بازاری بهگسترهی ایران و موقعیت سومین صادر کننده و گنجینهی نفت و گاز جهان بهدست باندهایی افتاد که پیش از آن در دوران محمد رضاشاه، در دلالی بازار، مقاطع کاری، زیستی ارتجاعی در حوزههای دینی و در چارچوب واپسماندهی بورژوازی تجاری و مناسبات انگلی سرمایه و ذهنیتی مهجور بهسر میبردند
. در سال ۱۳۵۷ در پی خیزش سراسری، در ایران علیه حکومت شاه، چهار کشور صنعتی (آمریکا انگلیس فرانسه، آلمان) در کنفرانس گوادلوپ، حکومت اسلامی را مبنای ارگان سازش خویش و به جایگزینی سلطنت قرار دادند. این تصمیم به ابراهیم یزدی، از رهبران ملی- مذهبی و نخستین وزیر امور خارجه حکومت اسلامی، رسانیده شد []. خمینی که پس از خروج از عراق، بین سوریه و کویت در جستجوی مکانی بود، بهفرانسه برده شد. تا با «ایرفرانس» به همراه کادرهای حکومتی خویش،چون سایهای سمّی بر ایران فرود آید.خمینی از کره دیگری نیامده بود
. او در جامعه وجود داشت. نه تنها او که جمهوری اسلامی و حتا حکومت اسلامی از آسمان فرود نیامد. خمینی مناسبترین عنصری بود که در میان نزدیک به ۳۰۰ هزار شریعتمدار، به ولایت رسید.با آوار سیاهِ منجی مناسبات طبقاتی حاکم، از همان فردای بهمن ۵۷، سرکوب آغاز میشود
. به خون کشانیدن اصول و آرمانهای انسانی جنبش کارگری، فعالین جنبش سوسیالیستی، خلقهای زیر ستم و تهی دستان شهر و روستا که در راستای سازمانیابی، برپایی شوراها و ساماندهی عناصر زندگی شایستهی انسان تلاش میورزیدند، اوج میگیرد. طناب سیاه اسلامی یا «کمربند سبز» که اسم رمز آن بود، بر فراز آسمان فرود میآمد تا منافع سرمایه جهانی در ایران و منطقه و در سراسر جهان بر قرار ماند.
مذهب، مالکیت، نظم
شعار استبداد ایدئولوژیک، بهجای «خدا،شاه، میهن» اینک، «مذهب، مالکیت، نظم» میشود. تمامی آنانی که جز این نمیپذیرند، «دشمنان خدا»، و «باغی» نامیده می شوند. حکم هلاکشان از پیش در قرآن آمده است.
برای سوداگران، هدف تحقق سود کلان است
. «پول، تمام خدایان انسان را به پستی میکشاند و آنها را کالا میسازد. پول، ارزشِ جهانشمول و قائم به ذات تمام چیزهاست...»[] خدایان و اهداف بورژوازي، پول و ربایش سود به هر وسیله است. به بردگی کشانیدن و فروش انسان در بازار کالایی، تخریب جامعه و هستی، گسترش ابتذال، بوروکراتيسم، تبلیغ فرهنگ مصرف و اعتیاد تن و جان فروشی و بیگانگی دهشتناک انسان از خویش... همه و همه در خدمت چنین خدایانیست.پول، پرودگار سوداگرانِ جان و مال در ایران است که به نام خدای آسمان به الهیت نشستهاند
. در ایران زیر حاکمیت باندها، پول خدای دنیوی است، که تنها به اراده خدای آسمانی به نیابت «مهدی»، نزد «سردار محصولی ها» به امانت گذارده میشود.اینگونه است که حاکمیت قرآنی در کل، مورد پشتیبانی سرمایهجهانی به ویژه بورژوازی الیگارشیک روس
(لایه ممتاز حکومتی برآمده از ک. گ. ب) و چین قرار میگیرد.الیگارشی دینی
امامان شیعه و وابستگانشان در درازای تاریخ، پیرامون و یا همدست امیران، خلفا، شاهان و حکومتگران مرکزی و یا محلی، بهسان خانوادههای فرمانروا تا حسن عسکری از امتیازات طبقات فرادست جامعه برخوردار میشوند. با انتساب خود به محمد و سید و با برخورداری از این «حق» ویژه، بر ستمبرانْ سیادت میکنند. بدون کار و شرکت در تولید، از دسترنج «امت» تولیدگر به تشکیل لشگر دعا، حوزههای دینی و تکثیر امامزادهها میپردازند. با نبود جانشینی از «امامت» شیعه و حسن عسکری که در حکومت المعتمد عباسی جایگاه مهمی داشت، در هراس از گسست اینهمه تیول و حق ویژه، «امام غایبی» باید اختراع میشد. برای توجیه این غیبت، «مهدی» باید در زهدان مادر نیز ناپیدا مینمود. در سناریو این فانتزی بزرگ تاریخ، نه زایش از مادر، نه نوزاد و نه کودکی وی را هیچکس نمیبیند. سپس به ادعای شریعتمداران، در «غیبت صغرا» چهار نواب یکی در پی دیگری با رعایت تمامی شیوههای پنهان کاری دور از چشم دشمنان، «امام» را در ازدحام حج میبینند تا گزارش سالانه امت را به رؤیتاش برسانند. نامهها و درخواستها و اموال در دیگهای روغن حمل و به «مهدی» داده میشود؛ همانگونه که اکنون نوابْ احمدی نژاد، گزارشها را بهچاه جمکران میریزد و الیگارشی بازمانده از نام مهدی، هستی جامعه، را به تیول خویش در میآورند. سروری و آقایی و آقازادهها، برای همیشه،در تاریخ با چنین مشروعیتی باید همچنان بیمه شود. باند سران سپاه با انتساب به این الیگارشی کهنه، حکومت مهدی را شعار خویش میسازد. ولی فقیه تنها تابلو چنین حکومتیست. «جمهوری اسلامی« بدون حضور روحانیتی که زیر سایه سنگین آن حاضرِ غایب، نقش نعش را بازی میکند، نام بی مسماییست. باند حاکم سران سپاه، مشروعیت خویش را از مرجعیتی فرادست ولی فقیه میگیرند. فراتر از «مهدی» غایب کیست؟ او که در «غیبت صغرا» و حتا پیش از آن خود را تنها به «خواص» نشان میداد و زحمت دریافت گزارش «امت» را سالانه، آن هم در سفر حج میکشید، اینک با دستهای مرموزی به داخل چاه حمکران فرونشانده میشود، تا تنها از کارگزار حکومت مافیایی گزارش بپذیرد و کابینه تایید کند. کاندید سه زن در کابینه احمدی نژاد، نه نشانهی ژست عنایت به زنان، بلکه بهگونهای سمبلیک کابینه «مهدی» را که از شمار سیصد تن همراهان حضرت، با سی درصد زن ظهور میکند، میباشد. احمدی نژاد، به همین سبب با ولی فقیهاش بارها گلاویز میشود و کابینه دلخواه گزارش داده شده به آن «موعود» جابجا و پیرامون خویش مینشاند، «پیروزی»اش را در میدان ولی عصر جشن میگیرد و حضرت را در سفر به فرنگ و همه جا در کنار و گاهی نیز در نقش محافظ و همراه دارد. «مهدی»، در سفر به نیویورک هالهی نور میشود یا نور میافشاند، نمایندگان مبهوت ملل را مسحور میکند تا بیش از بیست دقیقه «صمٍ و بکم» به طامات سرکردهی متجاوزین به زنان و پسران جامعه و تروریسم، مغز بسپارند. با چنین سناریو، پیوند و دنبالچهی تاریخی، مشروعیت الیگارش سپاه که خویش را تداوم الیگارشی امامان میشناساند، قدرت را با کودتایی بر علیه یاران دیروز خویش به انحصار میگیرد.
...ادامه دارد
عباس منصوران
a.mansouran@gmail.com
منبع:پژواک ایران