PEZHVAKEIRAN.COM اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد
 

اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد
بصیرنصیبی

یک شیوه جوابگویی به نوشتار هایی که سینمای جمهوری اسلامی را نشانه میگیرد متداول شده که انگار قرار نیست تغییر کند( حتا در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی به سقوط نزدیک شده وگاه هنرمندان فستیوالی هم که میخواهند خودرا همراه مردم بنمایانند حرف هایی می زنند ویا رفتاری می کنند که شاید به مذاق باند غالب خوش نیاید.اما مدافعان خارج کشوری ترک عادت نکرده اند) در این شیوه برخورد، شخص معترض اصلا کاری ندارد که مطلبی که به زعم خودش میخواهد بکوبد! چه محتوایی دارد ؟تنها کافیست مطلب را نویسنده ای که با او ونوشتارش مسئله دارد امضاء کرده باشد چون صاحبان چنین تفکری پیشا پیش محکوم هستند پس قلم دست میگیرد آنچه در چنته داردبه خشم ونفرت می آمیزد ومنتشر می کند. همان ایراد های کلیشه ای ویک نواخت همفکرانش را برای صدمین بار تکرار می کند. حتما از جمع خودشان کلی کارت آفرین دریافت می کند. نوشته آقای شکری هم به دلایلی که بر خواهم شمرد از زمره همین گونه قضاوت هاست. قبل از این که بخواهم به انگیزه خودم از جواب به بیانیه رخشان اشاره بکنم . به یکی ازایراد های ایرج شکری به جوابیه من توجهتان می دهم.
آقای شکری بخشی از مطلب مرا نقل میکند که گفته بودم:
« هر چه شهرت ما بیشتر می شد نسبت به کارهای ما حساس تر می شدندو ترس بیشتری در ماتولید می شد.البته تو در آن زمان به تازگی دانشکده هنرهای دراماتیک را تمام کرده بودی هنوز فیلمی نساخته بود ی ودر تلویزیون هم منشی صحنه بودی ومن که شهرت داشتم ورفتارم به خصوص که سرپرست یک گروه گسترده بودم با 300 سینماگر،در 20 شهر ایران .سینه کلوبی با 2000 عضو داشتم بیشتر از توزیر ذره بین بود» بعد اضافه می کند:
«البته من یادم نمی آید که نام آقای نصیبی به عنوان کارگردان مطرح در سینمای قبل از انقلاب را شنیده باشم و نمی دانم ایشان چه فیلمهایی در قبل از انقلاب ساخته است»
من نه تنها ادعا نکرده ام که شهرتم مدیون فیلمسازی ام بوده است، بلکه به صراحت شهرت خودم رادر ارتباط با گسترش
«سینمای آزاد» دانسته ام .می بینیدآقای شکری انقدر در مچ گیری از من عجله داشته که متوجه نشده که برای اثبات ادعایش سندی علیه ادعای خود ش ارایه داده است .
این نمونه را ذکر کردم تا دریابید که چگونه مدافعان هنرمندانی که از آثارشان رژیم برای بزک کردن چهره کریه خود استفاده می کند در ارایه استدلال در مضیقه هستد پنداری آنا ن هم در همان مخمصه ای گرفتار آمده اند که کلیت نظام وهنرمندان نظام دچار آن شده اند
.
حالا برویم سر اغ جوابیه این جناب
.
اول اینکه آقای شکری چرا تصمیم میگیردجلوی گستاخی
!های من در مطلبی بایستد که مخاطب دارد ومخاطب کسی نیست جزخانم رخشان بنی اعتماد؟ سئوال های من از خانم بنی اعتماد شده وجوابگوی این سئوال ها هم قاعدتا بایدرخشان باشد نه شخص دیگری. خانم بنی اعتماد هم به احتمال زیاد این نامه را دریافت کرده است چون به ایمیل همسرشان ارسال شده است . علاوه بر آن من در «رادیو همراه» ساعتی قبل ازشروع برنامه ایشان در این مورد مصاحبه داشته ام ومصاحبه گر در این برنامه از رخشان دعوت کرد که در یک مناظره با من شرکت کنند وهمین تقاضا از طرف همکاران تلویزیون میهن در گوتنبرگ با خانم رخشان بنی اعتماددر میان گذاشته شد تا در برنامه دیگری که من به آن دعوت شده بودم وروز پنج شنبه همان هفته بطور زنده پخش می شد حضور یابد. خانم بنی اعتماد به هر دلیل چنین تصمیم گرفتند که در این مناظره شرکت نکنند حالا من نمیدانم آقای شکری چطور دایه مهربان تر از مادر شده اند ویا در لباس وکیل وقیم خانم بنی اعتماد ظاهر شده اند؟
 
حالا بیائیم و بپذیریم که آقای شکری تصمیم گرفته است بدون توجه به واکنش رخشان بنی اعتماد به مسئولیت سیاسی واجتماعی خود عمل کند و جوابگوی نامه من با شد در این صورت باید از حد اقل آگاهی در باره نحوه جوابگویی به یک مطلب برخوردار باشد و به مسایلی مرتبط به مقاله ای که بدان معترض است بپردازد
. آیا درمقاله ایشان حداقل به این شیوه ابتدایی توجه شده است؟ آیا آنچه من در باره رفتار های رخشان برشمرده ام نادرست بوده؟آیا رخشان به باند ورشکسته دوم خرداد وابسته نبوده و در عین حال از مواهب کلیت نظام سود نجسته است؟( رخشان بعدازحضور در برنامه های سوئد با ماسک سبز. از طرف دولت کودتا !همراه با 9 هنرمند دیگر عازم هولیود می شود تا در برنامه ای به میزبانی رئیس آکادمی اسکار شرکت کند! پس ماسک سبز تکلیفش چی می شود!! ؟ ) آیا پروپاکاندا فیلم« روزگار نو» رااو نساخته است؟ آیا برای خاتمی ریاکار ستاد انتخاباتی تشکیل نداده است؟ آیا او را به دیدارخامنه ای رهبر جنایتکاران جهان نکشانده اند؟ آیا سند حمایت او و240 هنرمند ازخاتمی وتقاضا از رهبر معظم جعلی است؟ آیا فیلمهای او ودیگر فیلمسازان سینمای گلخانه ای برای ارسال به جشنواره ها در یک شورای ویژه مرکب از نمایندگان واواک ووزارت ارشاد وفارابی ،بازبینی مجدد نشده وپروانه مخصوص در یافت نکرده است؟ .پس وقتی هنرمندی در کارنامه اش چنین پیشینه ای ثبت شده است مردم که من هم یکی از آنها هستم حق دارند سوال کننددلیل این گونه رفتار هایشان چه بوده است؟ خودم بر این تصور بودم که شاید به دلیل ترسی که هنرمندان از واکنش رژیم های استبدادی دارند قادر نباشند که به صراحت آنچه در دل دارند بیرون بریزند اما وقتی خواندم رخشان با صدای رسا اعلام می کند که نمی ترسدمن در جواب بیانه اش یادداشتی دوستانه نوشتم واز او خواستم حالا که ترسش ریخته است پشت پرده آنچه که در سینمای جمهوری اسلامی میگذشته رابرملا کند، او که نمی تواند مثل مجید مجیدی ذوب در ولایت باشد. آخر یک سال پیش که تفاوتی با چند ماه پیش نداشت .در دوره اول هم احمدی نژاد با تقلب ونیرنگ وبه خواست رهبر رئیس جمهور قلابی شده بود ورهبر هم قبل از خیزش مردمی همچنان به جنایت هایش ادامه میداد. اصلا جنایت،ارتجاع،نابرابری های اجتماعی،زندان ،تجاوز در زندان، فقر،استبدادو... زمینه ساز حرکت های مردمی بود، نه حذف موسوی که خود دستانش به خون مردم آلوده است .
شیوه برخورد با سینما در ایران امروز
آقای شکری با ردیف کردن چند نام وچند فیلم به من توصیه می کند به جای توجه به رفتار واعمال سینماگران به بررسی تحلیل آثار اینان بسنده کنم ، چشمم را به رفتارشان به بندم. چرا؟ چون آقای شکری شیفته فیلم بانوی اردیبهشت ( فیلم تبلیغاتی رخشان درجهت تقویت باند دوم خرداد،در باره این فیلم به نقد وتحلیل مهم مهستی شاهرخی با عنوان بانوی خرداد توجهتان می دهمhttp://www.cinemaye-azad.com/others/others32.html ) است. من شاید بیش ازصد مقاله نوشته ام که در آنها دلایلم را برای انتخاب این شیوه برخورد با سینمای ج. اسلامی را توضیح داده ام. نمی توانم صد مقاله را در چند سطر خلاصه کنم اما می توانم بطور خلاصه بگویم من بررسی ،تحقیق وتوجهم به رفتار های هنرمندان بوده است ، همانطور که این حق را برای خودم قایل نیستم که از دیگران وهمین آقای شکری بخواهم به راه وروش من اطاعت کنند به کسی هم اجازه نمی دهم که راه وروش خودش را به من دیکته کند. وقتی سیف اله داد -مسئول امور سینمایی خاتمی- گفت که اگر میلیونها دلار صرف تبلیغات خارج کشوری ج. اسلامی می کردیم نمی توانستیم به حد واندازه فیلمهای صادراتی بهره تبلیغاتی ببریم .وقتی رئِسیان رئیس خانه سینما می گوید:
وقتی ما در دیپلوماسی با در بسته روبرو می شویم با کلید کارگردان های فستیوالی وکیارستمی قفل هارا می گشائیم
-نقل به معنا -. وقتی کیارستمی با وقاحت تاثیر جایزه نخل طلای کن ، در ماستمالی جنایت کافه میکونویس را به رخ ما می کشد واپوزیسیون مترقی برایش کف میزند وهورا می کشد،من در ادامه راهم مصمم تر می شوم ،برای من دیگر ارزش های سینما یی این کار ها پشیزی اعتبار ندارد وهر کدام از این کارها به سهم خود در ماندگاری ننگین ترین نظام دنیای معاصر سهم داشته اند. من اگر محسن مخملباف شاهکار هم بسازد به هنگام تماشای کار او چهره انسانهایی جلوی چشمم مجسم می شود که او شکارشان کرد و تحویل لاجوردی دادوزیر شکنجه جان باخته اند و یا آنها که او بازجویشان بود وکسانی که به دلیل خود داری از تماشای کارهای او در زندا ن ،شلاق خوردندوبه انفرادی افتاده اند... آقای شکری دلشان را خوش کنند که این فیلمهایی که با نظارت وخواست وزارت ارشاد ساخته شده در دهای مردم ما را به روی پرده سینما آورده است و به من هم اجازه دهند ار تحلیل وبررسی کارهای سینمای جمهوری اسلامی پرهیز کنم.
ایشان میخواهندقضاوت خودشان را با خواست مردم پیوند بزنند ومی نویسند
:
«به هر حال باید در نظر داشت که آن 70 میلیون مردم که زیر سلطه رژیم جمهوری اسلامی زندگی می کنند، نیازهای فرهنگی هم دارند»
اول اینکه اگر ایشان با وضعیت سینما در ج
. اسلامی آشنا بودند این توهم را نمی پراکندند که با سینما نیازفرهنگی 70 ملیون ایرانی تامین می شود. اصلا در سراسر ایران برای 70 میلیون ایرانی در حدود 200 سینما ی مخروبه وجود دارد آنهم با وسایل فنی همان دوران طاغوت. بسیاری از شهر ها که فاقد حتا یک سینماست و فاصله شهرهای کوچکتر تا نزدیک ترین شهری که یک سالن سینما داشته باشد 50 کیلومتر است. درهمین معدود سالن قراضه هم نمایش فیلمهای خارجی که نزدیک به صفر است وفیلمهای جمهوری اسلامی هم به دو بخش تقسم شده است. فیلمهای سینمای گلخانه ای که اصلا برای نمایش در ایران ساخته نمی شود وفیلمهای دیگر که همان فیلمفارسی های اسلامیزه شده است که اقلییتی که دستشان به سینما میرسد را پوشش می دهند. با این فیلمها فقط ابتذال فرهنگی رشد می کند. آیا تا حالا در کشوری در دنیا سابقه داشته که فیلمی جایزه نخل طلای کن ببرد اما مردم همان کشور را شایسته تماشای آن فیلم ندانند؟ چرا بعد از گذشت 15 سال هنوز یک تماشاگر عادی فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی را ندیده است؟ پس لطفا برای اثبات حقانیتتان پای مردمی که از این خوان گسترده بهره ای نمی برندرا به میان نکشید.
 
اما در باره بهرام بیضایی
 
در کجای جوابیه من به بیضایی ،کارش ،رفتارش حتا اشاره ای کوتاه شده است که آقای شکری از این پرونده برای لوث کردن تاثیر مطلب من استفاده کرده اند؟ من در این سالها که رفتار وکردار هنرمندان را به زیر ذره بین می برم هیچگاه در باره محتوای فیلمهای بیضایی هم حتا یک کلمه ،ننوشته ام بلکه رفتار وگفتار اورا انعکاس داده ام
. برای نمونه، زمانی که عباس کیارستمی اعلام کرد که سانسورباعث رشد خلاقیت می شود وبه پیروی از وی ابوالفضل جلیلی و سمیرا مخملباف وداریوش مهرجویی هم همین کشف کیارستمی را برای خوش آمد آخوندها تکرار کردند. بهرام بیضایی در جواب اینها گفت:
«پس ما باید از سانسور چیان سپاسگزار باشیم که با اعمال سانسور باعث رشد خلاقیت شده اند »این جوابی بود که من بار ها ودر هر موقعیت نقلش کرده ام.
چه آقای شکری وامثال ایشان با شیوه مقابله من موافق باشند وچه نباشند من در راه وروش خودم تغییری نمی دهم ایشان که به این خوبی فیلم رخشان را تحلیل فرموده اند خب همین شیوه پسندیده را ادامه دهند وشیفتگان این گونه تحلیل ها را سیراب کنند
. هر چند سایت روزی اون لاین-نون دونی ی بهنود،نبوی؛هوشنگ اسدی،نوشابه امیری- وبقیه ...- این گونه وظایف را به نحو احسن انجام می دهند.
برگردیم به آغاز اعتراضیه آقای شکری که نوشته اند
:
« آقای بصیر نصیبی آدمی به حق خشمگین از رژیم و دلسوخته از جبّاریت رژیم آخوندی است. اما به نظر می رسد که بیشتر دلسوخته ظلمی است که به خود ایشان شده است... و به جای کوبیدن رژیم به خاطر سانسور و پایمال کردن حقوق سینماگران کشور، سینماگران و هنرمندان سینما را همه، را در یک جوال کرده ومی کوبد »
ضمن سپاس ار همدردی آقای شکری خدمتشان عرض کنم من کسی را نمیخواهم بکوبم من کار م سینما است وسینما یک هنر جهانی است ونمی شوددر چهار چوب هیچ کشوری محبوسش کرد
. نزول خمینی مگر توانست من را از راه وکارم جدا کند که حالا دچار عقده شده باشم وبه خواهم انتقام بگیرم؟ من توانستم در شرایط تبعید همان راه وکارم را بدون اینکه سایه منحوس ساواک وساواما را بالای سرم حس کنم حتا با درد سر کمتر ،آغاز وادامه دهم. اما وظایف انسانی هم برای خودم قایلم اگر همین میزان آگاهی که از سینما در جمهوری اسامی دارم در باره دیگر کشور ها که رژیم های سرکوبگر دارند واز سینمایشان استفاده سیاسی می کنند داشتم با سینماگران مشاطه گر همان کشور ها هم با همین شیوه برخورد می کردم .من وظیفه خود میدانم رفتار واعمال جامعه روشنفکری را تا حد توانم وآگاهیم برای مردم روشن کنم تا بار دیگر بمانند خرداد 86در دام نیفتند. هیچگاه هم به کسی توصیه نمی کنم که به برنامه های نمایشی ج. اسلامی که لابی ها ودوزیستیان برنامه ریزی می کنند برودویا نرود. شنیدم رخشان در برنامه سوئد سبز پوش شده است. معنا این رفتار چیست؟ یعنی پیروی از موسوی و جلوگیری از رادیکا ل شدن جنبش،یعنی کوشش برای حفط نظام،باز گشت به اندیشه دیکتاتور کبیر-خمینی- . آیا یک نفر نبود در گوتنبرگ واستکهلم که این مسایل را پیش بکشد واز رخشان جواب بخواهد؟ وای بر ما .
من نه آقای شکری را می شناسم ونه مطلبی از ایشان خوانده ام فقط امید دارم قضاوتشان در باره من وکارم ناشی از ناآشنایی به موقعیت سینمای جمهوری اسلامی وبه شیوه رفتار من وقصد وهدفم از گز ینش این شیوه بوده باشد، اما اگر باز هم بخواهند جوابی به این نوشتار بدهند
. دیگر انگیزه ای برای ادامه این مناظره نخواهم داشت واین اولین وآخرین جواب من بود خواه از سخنم پند گیر ندو خواه ملامتم کنند.
 
بصیر نصیبی
8 اکتبر 2009 زاربروکن/ آلمان
 
www.cinemaye-azad.com
 
 
 

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]