PEZHVAKEIRAN.COM حفظ نهادینه ی جان و حرمت انسان، بهترین محور وحدت ایرانیان
 

حفظ نهادینه ی جان و حرمت انسان، بهترین محور وحدت ایرانیان
کورش عرفانی

در ورای مرزهایی که نیروهای تغییر طلب را در داخل و خارج از کشور از هم جدا می کند یک عنصر مشترک باید باشد که بسیاری را به هم نزدیک سازد و از ما جمع های پراکنده، یک قدرت واحد بر علیه استبداد حاکم بسازد. آن عنصر مشترک چه می تواند باشد؟ برخی معتقدند که این، پرچم شیرو خورشید نشان ایران است، بعضی دیگر معتقدند که این، نظام جمهوری است، گروهی بر این باورند تاکید بر ملیت و ایرانیت مفید است، عده ای بر این باورند که این عنصر می تواند «لائیسیته»- یا همان جدایی دین از حکومت - باشد،... هریک از این عوامل بی شک می تواند بخشی از نیروهای آزادیخواه ایرانی را گردهم آورد، اما این از آن قدرت همسویی که قرار است رژیم متشکل از مثلث روحانیت-بازار-پاسدار، یا همان مثلث جهل-فقر-ترس، را از میهن ما براند دور است. پس به چیز دیگری نیاز است.

سالهاست که عده ای در جستجوی این حلقه ی مفقوده می باشند، جلسات علنی و غیر علنی تشکیل داده اند، مشورت کرده اند، نوشته اند، مصاحبه کرده اند، سمینار و گردهم آیی ترتیب داده اند، اما هیچکدام از اینها نتوانسته است مشکل را حل کند. آیا این بدان معنی است که هیچ عنصری نیست که بتواند ایرانیان تغییرگرا را گردهم آورد؟

نگارنده بر این باورست که جستجوی این پدیده ی نایاب در عرصه ی سیاست و تاریخ معمول به احتمال زیاد ره به جایی نمی برد؛ نه برای این که این عرصه ها تهی از عناصر وحدت آفرین باشد، بلکه به این دلیل که آن چه ما ایرانیان برای نزدیک شدن به هم نیاز داریم از اموری است سخت زیربنایی، دیرین و ریشه ای. زیرا عواملی که در طول قرن ها ما را اسیر استبداد ساخته اند چنان عمیق و بنیانمند هستند که نمی توان برای دردی تا این حد کهن و مستحکم، درمانی سطحی و روبنایی یافت. بسیاری از ما می پنداریم که این فقط تاریخ کهن ماست که نادیده انگاشته شده، که این فقط فرهنگ غنی ماست که به فقر کشیده شده، یا شاید این فقط سرزمین و ثروت های ماست که به یغما رفته است؛ همه این ها بی شک روی داده، اما آنچه دورتر از این موارد تلخ می رود، «انسانیت» ایرانی است که پایمال شده است.

اگر نخواهیم به عقب تر بازگردیم، بیش از 1400 سال است که جامعه ی ایرانی در زیر سلطه ی قبیله سالاری قرار دارد، که ترکیبی است نامبارک، اما واقعی، از فرهنگی که دختران را زنده بگور می کرد، - زیرا لایق زیستن بودن را در مردانگی می دید - ونیز فرهنگی منتج از استبداد هزاران ساله ی شرقی، که در آن، جز یکی، دگران رعیت بودند و حق و جانشان در کف اراده ی بی مرز و حد یک شاهِ ابر انسان. و ترکیب این دوفرهنگ، این دو دیدگاه، ایران را در قرن ها «انسان ستیزی» و «انسان کشی» فرو برد، انسان کشی به اسم جهاد، به نام فتح سرزمین کفر، به اسم بازپس گیری استقلال وطن، به نام بازسازی امپراتوری گذشته، به اسم استقرار سلطه ی یک دولت مرکزی قبیله ای بر یک سرزمین پهناور، به نام حفظ تمامیت ارضی، به اسم حفظ منافع بیگانگان که نظر مثبتشان مایه ی دوام سلطنت بود، به نام دروازه های تمدن بزرگ، به اسم انقلاب اسلامی، به نام حفظ نظام اسلامی و امروز، به اسم آماده سازی کشور برای ظهور امام زمان. هر بار و هرجا بهانه ای یافت شده است تا به نام آن، «انسان ایرانی» را سلاخی، حرمتش را لگد مال و پیکرش را بر سردار کنند.

و چنین مصیبتی نه سیاسی است و نه حتی به معنای متداول آن، تاریخی، که فلسفی و دیدگاهی است؛ یک فرهنگ غیر عادی اما عادی شده است که نه با توافق بر سر پرچم حل می شود نه با همنظری بر سر این یا آن شکل نظام سیاسی؛ این زخمی است فرهنگی بر چهره جامعه ی ما، دردی است عمیق بر پیکر ایرانی. در گذر قرنها برای ما این را جا انداخته اند که آنچه در میان میهن و مرز و نظام ارزشی ندارد، همانا جان و کرامت انسان هاست؛ که آنچه برای تغییر و جنبش و انقلاب فداکردنی است، همانا جان این یا آن است. پس اگر درد فلسفی است، درمان نیز باید چنین باشد، اگر مشکل در دیدگاه است، راه حل نیز باید در تحول دیدگاهمان باشد، اگر پدیده فرهنگی است پرداخت نیز باید فرهنگی باشد، پس باید به عادت ها، باورها، هنجارها، رفتارها و ارزش ها بازگردیم و در آن به پویش و تغییر و بازنگری و بازسازی بپردازیم.

به همین دلیل، نگارنده براین باورست که آنچه برای نزدیک شدن نیروهای تغییر طلب و تبدیل آنها به یک جمع همسو و قدرتمند نیاز است یک بازتعریف مشترک از جایگاه والای « جان و کرامت انسان» است. یک دید مورد توافق درباره ی این که هیچ دلیل و بهانه ای نباید سبب شود تا به سوی آن تغییری رویم که در آن، زندگی و حرمت انسان ها به شکلی، به نوعی، با عذری، به بهانه ای یا با توجیهی بتواند به حدی کم یا زیاد، پایمال شود. از این روی شاید بهتر باشد به جای رفتن به سوی شعارها یا نمادهایی که قرار است در تصور ما موجبات همدلی و همسویی را میان جمع کثیری از ایرانیان پدید آورد، و پدید نمی آورد، به ریشه ها بازگردیم، به موضوع اصلی و بنیادینی که اگر بر سر آن توافق کنیم، درواقع در مورد ذات و محتوا  توافق کرده ایم و در این صورت، اختلاف سلیقه بر سر شکل و قالب، قابل تحمل ومدیریت پذیر خواهد شد.

بد نیست اینک که در ایران حرکتی به پا خاسته و به واسطه ی آن، روانشناسی اجتماعی توده ها آمادگی پویایی و تحول را یافته است، هریک از ما، با قرار دادن موضوع «حفظ نهادینه ی جان و کرامت انسان» در مرکز خواست ها و مطالبات خود، کوشنده ی جنبشی شویم «انسان مدار» که برای همه ما یک نکته را تضمین می کند، و آن این که هر تغییری که قرار باشد برایش تلاش و فداکاری کنیم باید به گونه ای «نهادینه»، حفاظت از جان و حرمت تک تک شهروندان ایرانی را تامین و تضمین کند. و به راستی اگر براساس باور درونی شده ی ما، تغییری واقعی در این مسیر آغاز شود، آیا دلیلی دارد که نگران ظواهر و شعارها و رنگ ها باشیم؟ 

 

* *

www.korosherfani.com

14 October 2009

 

یادداشت‌های روز "، ویژه سایت دیدگاه نوشته می‌شوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت‌های هفته سایت دیدگاه" قید کنید   .

منبع:پژواک ایران


کورش عرفانی

فهرست مطالب کورش عرفانی در سایت پژواک ایران 

*سرانجام: رژيم ايران در دام بحران نهايی خود  [2015 Jun] 
*همزمانی بن‌بست رژيم و اپوزيسيون  [2014 May] 
*رژیم کشتار، اکبر گنجی و مرحوم ماکس وبر (نگاهی به مقاله ی: «جمهوری اسلامی: رژیم کشتار"؟ نقد اکبر گنجی بر نوشته ی اخیرمحمدرضا نیکفر») [2013 Nov] 
*دمکرات نشویم دمکراسی نخواهیم داشت  [2010 Mar] 
*فروپاشی پایگاه اجتماعی رژیم: تضمین پیروزی جنبش   [2009 Dec] 
*نبرد ما با عکس یک مرده نیست، با فرهنگ مرگ است  [2009 Dec] 
*آماده اشتباه آخر رژیم باشیم   [2009 Dec] 
*16 آذر، محرم ، 22 بهمن مراحل منطقی پیروزی جنبش  [2009 Dec] 
*16 آذر فرصتی برای ورود طبقه ی محروم به جنبش   [2009 Nov] 
*گذار طبیعی جنبش به واقع گرایی سیاسی ورود به دوران جمهوری ایرانی  [2009 Nov] 
*پیروزی دور نیست اما هشیاری بسیار می طلبد   [2009 Oct] 
*حفظ نهادینه ی جان و حرمت انسان، بهترین محور وحدت ایرانیان   [2009 Oct] 
*پیوند جنبش غیرساختار شکن و جنبش ساختار شکن   [2009 Oct] 
*چه کسانی به مبرم ترین نیاز جنبش کنونی پاسخ خواهند داد؟   [2009 Oct] 
*قطب نمایی برای جنبش   [2009 Sep] 
*مشکل رژیم ضد انسانی با علوم انسانی   [2009 Sep] 
*نخست حذف تجاوزگران، بعد ریشه کن ساختن تجاوز گری  [2009 Aug] 
*بازخوانی اقتصادی جنبش حاضر   [2009 Aug] 
*پیوند دلایل ریشه ای و مقطعی جنبش کنونی   [2009 Aug] 
*دفاع از انسانیت: هم در تهران هم در اشرف   [2009 Aug] 
*چگونه نظم حاکم را درهم شکنیم  [2009 Jul] 
*تحلیلی بر جنبش اعتراضی اخیر در ایران  [2009 Jul] 
*ورود سپاه به صحنه: سرعت بخشیدن به فروپاشی رژیم  [2009 Jun] 
*درباره ی سازماندهی جنبش داخل کشور  [2009 Jun] 
*هشدار درمورد دخالت ولی فقیه برای حل بحران پس از انتخابات  [2009 Jun] 
*نقش ابزاری انتخابات در بقای نظام  [2009 Jun] 
*زن ستیزی نمودی ازمسخ اجتماعی   [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت هفتم – قسمت آخر)  [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت ششم)  [2009 May] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت پنجم )  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت چهارم )  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت سوم)  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران - (قسمت دوم)  [2009 Apr] 
*روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت اول)  [2009 Mar] 
*تهاجم دولت عراق به مجاهدین تهاجم رژیم به اپوزیسیون است  [2009 Mar] 
*زن، آفریدگار بشریت است (به مناسبت روز جهانی زن) [2009 Mar] 
*سه فرضیه در مورد ایران: حمله، تحریم، سازش   [2009 Feb] 
*قدرت، غارت و نقش ما   [2009 Feb] 
*سی و یکمین سال : تحلیلی بر آینده ی نزدیک ایران   [2009 Feb] 
*پیوستن به موج جهانی تحریم علیه اسرائیل   [2009 Jan] 
*چپ نمایی و چپ گرایی (بنیان های نظری برای مبارزه ی چپ در ایران)  [2009 Jan] 
*شکنندگی نظم اجتماعی در ایران   [2008 Dec] 
*بررسی احتمال شورش اجتماعی در ایران   [2008 Nov] 
*بررسی احتمال شورش اجتماعی در ایران   [2008 Nov] 
*اوباما، جهان، منطقه و ایران  [2008 Nov] 
*ویژگی نوین بحران سرمایه داری   [2008 Oct] 
*چپ گرایی، روش رهایی انسانیت از انسان نمایی  [2008 Sep] 
*دفاع از حقوق مجاهدین در عراق، مسئولیتی فراسیاسی  [2008 Sep] 
*انقلاب اکتبر، انقلاب ایران و انقلاب اجتماعی  [2008 Feb] 
*آینده ی ایران به چه سمتی می رود؟  [2007 Dec]