آیینه دار فرعون
مینا اسدی
گفتند:
ریشه داریم
درآب و خاک این دشت
گفتی به تیشه داران
از ریشه ها گذشتند
غافل ز وحدت خاک
با آب و دشت و ریشه.
گفتند:
فرصتی ده
تا نور مه بتابد
بر سایه سار این خاک
گفتی نقابداران
با سنگ های بسیار
از شیشه ها گذشتند
هرگز شنیده بودی
خشمی چنین بجوشد
از بند بند شیشه؟
دیدی چگونه امروز
هر تن هزار تن شد
هر لب هزارفریاد؟
دیدی ترا چگونه
بر جای خود نشاندند
با آنکه گرگ بودی
حتا شغال ها هم
خط ترا نخواندند؟
دانسته ایم اینک
"آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است"
با دوستان بسازیم
بر دشمنان بتازیم
ای طبل ؛ طبل خالی
بانگ بلند ظاهر
ابلیس وحشت و مرگ
آیینه دار فرعون
دریاب لحظه ها را
روز دگر نمانده
مینا اسدی « از دفتر شعر از میان گمشده ها» 8 آبان 1357
منبع:پژواک ایران