خطر چپ روی بیشتر از راست روی است!
محمد هادی
اگر داشتن تعادل وبرقراری بالانس و چپ و راست نزدن در امورات زندگی عادی، عملی سخت و مشکل باشد ناگفته روشن است که رعایت آن در فعالیت و مبارزات سیاسی آنهم در جامعه پیچیده ای مانند ایران و در برابر رژیم هف خط و خونریز آخوندها کاری است کارستان و طاقت فرسا!
در رابطه با عنوان این نوشته باید گفت که زیان بیشتر چپ روی بهیچ وجه عذر موجه ای برای راست روی نیست. اگر در مقایسه با چپ روی، زیان راست روی کمتر است با این وجود انتخاب احسن و بهتر کماکان داشتن تعادل و اجتناب از راست روی و چپ روی است که امری بس مشکل و دشوار میباشد سختی حفظ تعادل در این است که برای برقراری آن بایستی همواره با دقّت مراقب تغیر فاکتورها و عوامل موثر در مسائل بود و-برخلاف چپ روی و راست روی-نیازمند هوشیاری و نظارت دائمی است. در اینجا بایستی به تفاوت مفاهیم "تعادل و تناسب" با کلمات بد جا افتاده " میانه روی" و مشتقات آن در مسائل سیاسی توجه داشت "میانه روی" در فرهنگ سیاسی ایران بار منفی یافته و گاهاً بعنوان دشنام سیاسی بکار میروند!
در ارتباط با جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در مقایسه با عوارض زیانبخش چپ روی و راست روی بیشتر باید نگران چپ روی در جنبش بود زیرا خطر چپ روی اغلب بیشتر از راست روی است چپ روی بنا بظاهر رادیکال و سازش ناپذیرش میتواند از جاذبه بیشتری برخوردار باشد که اتفاقاً همین دلربایی چپ روی، پتانسیل و عوارض منفی آنرا بیشتر میکند. در مقام مقایسه راست روها و محافظه کار ها واقع گرا تر و عینی تر از چپ رو ها به جهان خارج نگاه میکنند. آنها حداقل واقعیت وضع موجود را می بینند و بر مبنای مادی و عینی جامعه در قبال پتانسیل تغییرات آن موضع میگیرند در حالیکه چپ رو ها بیشتر با عدم توجه به واقعیت و بر اساس رویا و اتوپیا مواضع چپ روانه و رادیکال میگیرند! گویی چپ روها از راست روها -بر خلاف ظاهر- ایده آلیست تر و ذهنی گرا ترند! هر چند علیرغم کم خطر تر بودن راست روی از چپ روی، کماکان سیاست درست، اجتناب از راست روی و چپ روی، متضمن بیشترین ثمرات میباشد!
از جمله موضوعاتی که به لحاظ عدم رعایت عنصر زمان و عوامل ذهنی مرتبت برآن میتواند بعنوان نمونه در کادر مسائل چپ روانه مورد اشاره قرار گیرد بحث پیرامون کمبود رهبری و نبود چهره ای رادیکال در راس جنبش انقلابی و ضرورت تکمیل شعار مرگ بر خامنه ای با پسوند دورد بر . . . میباشد! در این رابطه معلوم نیست که چقدراینگونه مسائل متاثر از الگوی قیام بهمن و یا دیگر تجارب تاریخی اند در حالیکه هر حرکت بزرگ و عظیم اجتماعی با تغییر نسلهای شرکت کننده-بعنوان نیروی محرکه و موتور آن-ضمن بهره گیری از تجارب تاریخی گذشته، در بطن خود مولّد تجارب خاص خود میباشند علاوه بر این شاید حتّی بتوان گفت که هر نسلی علاوه بر تجارب خاص خود، احتمالاً اشتباهات خاص خود را نیز دارد! ضمن آنکه هیچ نسلی بی نیاز از تجارب نسل های ماقبل خود نیست!
طرح ضرورت دعوت جنبش بسوی معرفی و تثبیت رهبری رادیکال و انقلابی در حالی است که این مسئله چندان خیال بزرگترین نیروهای اپوزیسیون را بخود مشغول و نگران نکرده است سازمانهایی که طبیعتاً میبایستی بهترین کاندید برای معرفی رهبری مورد نظر باشند! آنچه که اکنون در روند پیشرفت جنبش تعیین کننده به نظر میرسد قبل از هر چیز استمرار و دوام خیزشهای مردمی-علیرغم سرکوب وحشیانه رژیم-است این امر حتّی بطور مقطعی بر تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش ودادن شعار درود بر. . . تقدّم و ارجعیت دارد! در برابر ضعف روز افزون و چند پاره گی رژیم، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران-حتی در نبود شعار درود بر . . .-از چنان استحکام درونی و نیروی سرشار از شور و شعور و فداکاری برخوردار است که جای هر گونه چانه زنی و بند بست در بالا را بمقدار بسیار زیادی بسته است! بعبارت دیگر جنبش در بستر استمرار و تداوم شکاف در بدنه رژیم از چنان بالندگی برخوردار است که بعید است تا نیل به اهداف خود، به کسی اجازه موج سواری و انقلاب دزدی بدهد و این بزرگترین بیمه نامه جنبش است نه لزوماً شعار زودرس درود بر . . . . ! معرفی و رو کردن کارت رهبری برگ برنده ای است که در صورت مهیا بودن شرایط ذهنی و عینی، برایی و مسئله حل کن میباشد در غیر اینصورت ای بسا مسئله ساز شده و بجای متحد نمودن صفوف مردم، تفرقه و پراکندگی ایجاد کند.
محمّد هادی-آمریکا
منبع:پژواک ایران