PEZHVAKEIRAN.COM معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی
 

معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی
اسماعيل نوری‌علا

            اخيراً کتابی دريافت داشتم از نويسنده ای مقيم کاليفرنيای جنوبی، به نام آقای يوسف شريفی، با عنوان «درد اهل ذمه ـ نگرشی بر زندگی اجتماعی اقليت های مذهبی در اواخر عصر صفوی»، در 538 صفحه که تا تمامش نکردم نتوانستم آن را بر زمين بگذارم. پس از آن نيز دست به کار يافتن نويسنده شدم، هم برای تشکر از لطف محبت آميزش در ارسال کتاب، هم برای آشنائی بيشتر با کسی که خود را نويسنده و محقق نمی داند اما با دقت و وسواس تمام گنجينه ای از مدارک تکان دهنده در مورد ريشه های تبعيض مذهبی در ايران را فراهم آورده است. فکر می کنم اين اثر آينهء عبرتی است برای هرکس که هنوز به وجوب برقراری سکولاريسم در ايران شک دارد و در مذهب دينکاران مستقر در حکومت به جستجوی تساهل و تحمل جامعه ای چند صدائی است.

          کتاب دارای پيشگفتاری با عنوان «انگيزه» و مقدمه ای در معرفی هدف و طرح کتاب است. فصل اول کتاب، با عنوان «سلطنت شاه اسماعيل دوم»، به قطعی شدن استقرار تشيع امامی در ايران و تسلط دينکاران جبل عاملی پرداخته و داستان «اجبار يهوديان به تغيير دين و پذيرش اسلام» را با جزئيات تشريح می کند، دلايل فقهی آن را می شکافد و عاملين آن را می شناساند. فصل دوم به ادامهء اين سياست در دوران سلطنت شاه سليمان و فصل سوم به سلطنت شاه سلطان حسين می پردازد و از فاجعهء بزرگ و ضد بشری معاملهء شاهان صفوی و علمای [اغلب] جبل عاملی عليه آنچه که «اقليت های مذهبی» خوانده می شوند پرده بر می دارد.

          آنگاه، نويسنده به مبانی عقيدتی اين «هولوکاست ايرانی» [تعبير از من است] می پردازد و در فصل چهارم چند مورد اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهد و رفتار دولت صفوی با مسيحيان و زرتشتتيان را نيز به تشريح می کشد. آنگاه کتاب به مبانی فقهی تشيع امامی روی می آورد و در فصل پنجم «قانون ارث اقليت های مذهبی بر مبنای فقه اسلامی» را مطالعه کرده و در فصل ششم به موضوع «جزيه» [ماليات اهل ذمه و اقليت های شناخته شدهء مذهبی] می پردازد. فصل هفتم  ماجرای «لباس مخصوص و علامت های مشخصهء اهل ذمه» را مطرح می کند و در فصل بعد به مسئلهء «طهارت و نجاست غيرمسلمانان» می پردازد. آخرين فصل کتاب به «ديهء اهل کتاب» که بر بنياد فرض نابرابری انسان ها تعبيه شده اختصاص دارد و چگونگی عملی ساختن نظرات فقهی در اين مورد را تا عهد انقلاب مشروطه پيگيری و موشکافی می کند.

          کتاب با «پيوست ها» يش به پايان می رسد که در آن نظرات فقهای امامی، از شيخ بهاء الدين عاملی تا روح الله خمينی، عيناً نقل، و «اجماع» اين فقها در ظلم به «اهل ذمه» بصورت آشکاری به نمايش گذاشته شده است.

          يکی از نکات جالب اما حاشيه ای کتاب توجه آن به تفاوت نظر علمای شيعی ايرانی با علمای مهاجر جبل العاملی است. نويسنده با بررسی «ديدگاه های مشترک ملا محسن فيض و محقق سبزواری» بروشنی نشان می دهد که علمای ايرانی عهد صفوی ـ در عين پايبندی به اصول تشيع امامی ـ دارای نگاهی انسانی و با تساهل بوده اند، اما علمای جبل العاملی موفق شده اند که آنها را در دربار صفوی پس زده و نظرات متعصبانه و پر خشونت خود را بعنوان سياست رسمی دربار صفوی جا بياندازند.

          من در مطالبی که در گذشته پيرامون دينکاران امامی عهد صفوی نوشته ام، به اين تفاوت اشاره کرده و توضيح داده ام که جدال مابين اين دو نوع عنصر مذهبی بخش مغفولی از تاريخ عهد صفوی است که اهل همتی شيردل می خواهد تا به آن پرداخته و ماجرا را بصورتی روشن و مستند مطرح سازد. اين امر بخصوص به پادشاهی کوتاه مدت شاه اسماعيل دوم صفوی، که قصد کرده بود تا مذهب رسمی را براندازد و به تسنن پيش از بقدرت رسيدن جدش برگردد و عذر علمای جبل العاملی را بخواهد، مربوط می شود؛ پادشاهی که زمانی اندک بر تخت صفوی نشسته و بصورتی توطئه آميز بدست خواهر خود مسموم و کشته می شود تا جاده برای حاکميت قطعی جبل العاملی ها همواره گردد؛ همان ها که تا به امروز در کشور ما تاخته اند و سی سال نيز هست که خود جانشين هر سلطان و شاه و شاهنشاهی شده اند.

          ناشر و پخش کنندهء کتاب «شرکت کتاب» در لوس آنجلس است (7477-477-310)، آقای رضا گوهر زاد زحمت ويراستی دقيق کتاب را بر عهده داشته اند، و چاپ کتاب بسيار مرغوب و چشم نواز از آب درآمده است.

من از اينکه نويسندهء محترم کتاب اجازه داده اند تا پيشگفتارشان را در پی اين نوشتهء کوتاه بياورم تشکر کرده و اميدوارم توفيقی دست دهد تا در آينده بخش هائی از کتاب را نيز در سکولاريسم نو منتشر کنيم.

*************************

انگیزه

يوسف شريفی

ahlezemeh@yahoo.com

بهار سال 1367 شمسی بود، حدود ده سال از انقلاب اسلامی در ایران می گذشت، شبی به دعوت یکی از دوستان یهودی به مجلس جشنی که در خانهء خود برگزار کرده بود، رفته بودم، ساعت حدود یازده شب، چند ساعتی از شروع جشن گذشته بود که پاسداران انقلاب اسلامی به محل جشن ریختند و تمام میهمانان را از زن و مرد، همراه با صاحبخانه، بازداشت کردند و با مینی بوس هایی که از پیش به محل آورده بودند، به یکی از کمیته های انقلاب بردند. شب را تا صبح، بازداشت در کمیته گذراندیم، صبح روز بعد، یکایک ما بازداشت شدگان با سپردن وثیقه ای چون سند خانه و یا سند ماشین، به طور موقت آزاد شدیم .

پس از حدود دو ماه، از سوی دادگاه انقلاب به همه اطلاع دادند که در روزی معین به یکی از شعبه های دادگاه های انقلاب مراجعه کنیم. در صبح روز تعیین شده همه به دادگاه انقلاب رفتیم. چند ساعتی را در حیاط دادگاه منتظر ماندیم. بعد از ظهر بود که اسامی را خواندند و افراد به صورت گروه های پنج نفری برای محاکمه به اطاق دادگاه برده شدند.

من را همراه با چهار نفر دیگر از دوستانم به دادگاه بردند، از پنج نفری که محاکمه می شدیم، سه نفر یهودی، یک نفر از دوستان مسلمان و دیگری دوستی بهایی بود. رییس دادگاه آخوند یا حجت الاسلام میان سالی بود و مرد جوانی که ته ریشی داشت منشی دادگاه بود. به دستور آخوند رییس دادگاه هر یک خود را معرفی کردیم و مذهب خود را که پرسیده شده بود، گفتیم. دراین هنگام آخوند رییس دادگاه رو به دوست مسلمان ما کرد و گفت:

«حاج آقا، من نمی دانم شما چطور به خانهء یک یهودی رفته اید، غذای آن ها را خورده اید، چای و آب آن ها را نوشیده اید؟ اگر دست یک یهودی به دست من بخورد و عرق دستش دست مرا تر کند، دست من نجس می شود؛ نمی دانم شما چطور غذای آن ها را خورده اید؟»

محاکمه گروهی بیش از پنج دقیقه طول نکشید، دوست مسلمان ما خوشبختانه آزاد شد و ما سه نفر یهودی هر یک به هفتاد ضربه شلاق محکوم شدیم و آخوند رئیس دادگاه دوست بهایی ما را هم، علاوه بر محکوم کردن به هفتاد ضربه شلاق، به دوسال تبعید در یکی از شهرهای بد آب و هوا محکوم کرد. [يعنی] یک جرم معین از نظر دادگاه با سه مجازات مختلف!

هر یک از میهمانان را پس از محاکمه چند دقیقه ای به زیرزمین دادگاه  انقلاب بردند و حکم شلاق را در مورد آنان اجرا کردند. از هفتاد ضربه شلاقی که به آن محکوم شده بودم، بیست ضربه را محکم زدند و پنجاه ضربه باقیمانده را هم به صورت نمایشی آرام زدند. ساعتی بعد، با پشتی زخمی از ضربات شلاق و روحی بسیار آشفته و شکسته به خانه آورده شدم. چند روزی در خانه بستری بودم و یکی ازدوستان دکترم هر روز پانسمان زخم های پشتم را تعویض می کرد. پس از گذشت حدود دو ماه، از زخم های شلاق اثری نبود، ولی اثر زخم سخن حجت الاسلام رییس دادگاه انقلاب اسلامی من را رها نمی کرد.

به دست هایم نگاه می کردم و در آن ها دنبال نجاست می گشتم. در آن دوران در بحران روحی بسیار بدی بسر می بردم، کشمکش عجیبی در درون خود داشتم. از خود می پرسیدم در حالی که نگاه دادگاهی که باید از حقوق من به عنوان یک شهروند ایرانی دفاع کند نسبت به من چنین است، آیا زندگی کردن من و خانواده ام در تحت یک چنین حکومتی درست، عقلانی و قابل تحمل است؟

پس از این رخداد، همسر و فرزندانم با گرفتن گذرنامه به خارج از ایران رفتند، [اما] دولت اسلامی به من گذرنامه برای خروج از کشور نداد .

غروب یک روز زمستان همان سال بود که از زاهدان حرکت کردیم. من با یک خانوادهء پنج نفری یهودی دیگر همراه بودم، پدر و مادر و سه پسربچه کوچک. چهار روز بود که در زاهدان منتظر بودیم که راه ها امن شود و از مرز عبور کنیم. بعد از ظهر بود که خبر دادند که راه ها امن است.

غروب بود که همراه با کاروان قاچاقچیان حرکت کردیم، آن ها کالاهای قاچاق را با وانت هایی به پاکستان می بردند و ما هم همراه آن ها می رفتیم. عقب یکی از وانت ها سوار شدیم. وانت ها پر از گونی های جنس قاچاق بود. فضای کوچکی هم در انتهای وانت برای نشستن ما خالی گذاشته بودند. پیرمرد بلوچ که مدت چند روزی میهماندار ما بود، کاسهء آب را پشت سر ما خالی کرد. چه مهربان در این مدت از ما پذیرایی کرده بود، غذا برای ما آماده کرده بود، ظرف های غذای ما را بدون احساس نجس بودن شسته بود.

 هوا تاریک شده بود که از زاهدان خارج شدیم، کاروان وانت ها پشت سر هم زنجبروار حرکت می کردند. راننده ها مسیر راه را در بیابان به خوبی می شناختند. با چراغ خاموش حرکت می کردند. در پشت وانت به آسمان صاف و پرستارهء بلوچستان نگاه می کردم، فکرم به هر سوی پرواز می کرد، از خود می پرسیدم من در این شب سرد زمستانی در بیابان های بلوچستان، همراه با کاروان قاچاقچیان چه می کنم؟ چرا اینجا هستم؟ از چه چیز فرار می کنم؟ چرا فرار می کنم؟ چه جرمی مرتکب شده ام که باید این گونه از کشور مادریم خارج شوم؟ خاطرات و رخدادهای گذشته در ذهنم عبور می کردند.

کاروان وانت ها جادهء زاهدان میرجاوه را قطع و از عرض جاده عبور می کنند. کاروان در بیابان حرکت می کرد و ما ساعت ها بود که در فضای کوچک پشت وانت نشسته بودیم. شب از نیمه گذشته بود، حدود یک بامداد بود که کاروان در بیابان ایستاد. راننده ها پیاده شدند، مرد قاچاقچی رابط ما هم پیاده شد و به ما نزدیک شد گفت:

 «از پشت وانت پیاده شوید».

 پیاده شدیم. سیگاری روشن کرد به طرف ما آمد گفت:

 «از مرز عبور کردیم. حالا در پاکستان هستیم».

یک لحظه خشکم زد. اصلاً خوشحال نشدم. ناگهان احساس کردم درونم خالی شد، احساس کردم قسمتی از وجودم را از دست داده ام و خود را گم کرده ام، بی اختیار روی زمین نشستم سرم را بین دو دست گرفتم، اشک هایم بی اختیار از چشمانم جاری شد و گونه هایم را خیس کرد.

رابط پهلویم آمد، دستش را روی شانه هایم زد پرسید:

 «حالت خوب است؟»

گفتم:

«آره».

هنگامی که به کراچی رسیدم با بسیاری ازایرانیان گریخته از میهن روبرو شدم؛ جوانانی که از جنگ گریخته بودند و روزها در شهر سرگردان می گشتند. مواد مخدر بین این جوانان چه بیداد می کرد. خانواده های بهایی را دیدم که به همین ترتیب از ایران خارج شده بودند. افراد بسیاری که به طور موقت به پاکستان آمده بودند تا از کشوری دیگر ویزا بگیرند و به آن جا بروند. یکسال و نیم در راه بودم که به آمریکا رسیدم، پس از مدت ها تمام خانواده دوباره دور هم جمع شدیم.

چند سالی طول کشید که مشکلات و بحران های مهاجرت را پشت سر گذاردم و در اولین زمان فراغتی که برایم فراهم شد، در پی پاسخ به پرسش هایی که در این مدت، همیشه ذهن مرا می آزرد گشتم. ریشه های این تعصبات و خرافات در کجاست؟ چرا غیر مسلمانان نمی توانند در یک جامعه اسلامی دارای حقوق برابر با مسلمانان باشند؟

در جستجوهای خود، که نگاه نجس بودن یهودیان از کجا ریشه می گیرد، مجبور شدم که به گذشته های تاریخی مراجعه کنم، مشاهده کردم که بسیاری از این تعصبات ریشه در عصر صفوی دارد. به داستان پر درد زندگی زرتشتیان و یهودیان در آن دوران برخوردم. از این روی در این نوشته سعی شده است که موقعیت اجتماعی و مذهبی اقلیت های مذهبی در اواخر عصر صفوی مورد برسی قرار گرفته و مشکلاتی را که این اقلیت ها در آن روزگار با آن روبرو بوده اند را شرح داده شود.

در آغاز کار قصد داشتم چند صفحه ای به صورت مقاله کوتاهی بنویسم، ولی هنگامی که نوشته هایم را به زنده یاد دکتر هوشنگ ابرامی سپردم او، پس از مطالعه، پیشنهاد کرد که کار را ادامه دهم و پژوهش بیشتری انجام دهم و نوشته ها را کامل تر کنم. روانش شاد باد.

نوشته هایی که در پیش رو دارید حاصل پرسشی است که آن روز در دادگاه انقلاب اسلامی به ذهن من خطور کرد...

https://newsecul.ipower.com /

 

منبع:سکولاریسم نو


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]