فرصت طلبی سیاسی به بهای تجزیه ملت ایران
محمد امینی

گرفتاری سخنان آقای رضا پهلوی دراین نیست که ایشان به یکباره دریافته اند که در سرزمین ایران مردمی با زبان و گویش های گوناگون باشنده اند. گرفتاری دراین است که ایشان با انگیزه نزدیکی با گروه های قوم گرا، به انکار یکپارچگی ملی ایران پرداخته و عملا سخن آن گروه ها را که می گویند «ایران کشوری است کثیرالملّه»، به زبانی دیگر تکرار کرده و گفته اند که «برشمردن ایرانیان در زمره یک ملت یکپارچه، یک اشتباه ژرف است»!

تلاش: اخيراً، پس از يک کنفرانس مطبوعاتی در شهر بن آلمان بر محور دفاع از حقوق بشر در ايران، آقای رضا پهلوی متن پيش‌ نوشته ی خود برای اين کنفرانس را در سايت شخصی شان منتشر کرده اند. در اين متن ايشان به يک «اشتباه ژرف» اشاره می کنند، مبنی بر «برشمردن ايرانيان در زمره يک ملت يکپارچه». آيا تاکنون شما و ما و نسل های پيش ازما که ايرانيان ساکن در سرزمين ايران ـ آنچه که به نام رسمی اين سرزمين باقی مانده است ـ را يک ملت قلمداد کرده و نام برده ايم برخطا بوده ايم؟

محمد امینی: بیشینه کسانی که از سدواندی سال پیش به مفهوم مدرن دولت – ملت ایران پرداخته اند، هرگز براین باور نبوده اند که مردم ایران همگی از یک تبار قومی و زبانی یکسان برخاسته اند. مگر می توان به تاریخ کوچ، هجوم و آمیزش تیره های قومی و ایلی در ایران نگاه کرد و در نیافت که ایران سرزمینی است که سرنوشت مردمی با زبان ها، گویش ها و پیشینه های قومی گوناگون باشنده درآن، با یک دیگر درهم آمیخته و همین چندگانگی زبانی و پیشینه های ایلی است که به زیبایی بافت این فرش هزار رنگ ملی درایران می افزاید. مگر می توان به تاریخ مدرنیته ایران نگاه کرد و در نیافت که برجسته ترین اندیشمندان مدرنیته و ناسیونالیسم ایرانی از آذربایجان و قفقاز برخاسته اند؟ من بارها گفته ام و نوشته ام که نوزاد ملی گرایی مدرن درایران، فارسی را با لهجه ترکی آذری یاد گرفته بود.
گرفتاری سخنان آقای رضا پهلوی دراین نیست که ایشان به یکباره دریافته اند که در سرزمین ایران مردمی با زبان و گویش های گوناگون باشنده اند. گرفتاری دراین است که ایشان با انگیزه نزدیکی با گروه های قوم گرا، به انکار یکپارچگی ملی ایران پرداخته و عملا سخن آن گروه ها را که می گویند «ایران کشوری است کثیرالملّه»، به زبانی دیگر تکرار کرده و گفته اند که «برشمردن ایرانیان در زمره یک ملت یکپارچه، یک اشتباه ژرف است»!
شوربختا که این سخنان شاهزاده ای که خویشتن را وارث تاج و تخت شاهی درایران می داند، تکرار همان تُرهاتی است که آقای مایکل لدین و دیگر نیوکان ها و کارگزاران ایرانی ایشان سالیانی پیش در آن کنفرانس کذایی «ایران ناشناخته» با انگیزه چندپاره کردن ایران می پراکندند؛ بازگویی همان اندیشه ای است که سال ها از سوی گروه هایی مانند حزب دموکرات کردستان آقای هجری و هم پیمانان ایشان که در آن خیمه شب بازی «کنگره ایران فدرال» گردآمده اند، دنبال می شود. آن ها هم از چندگانگی زبانی و فرهنگی و تاریخ ستیز و آمیزش ایلی درایران چنین نتیجه می گیرند که دولت – ملت مدرن درایران هرگز پانگرفته و ایران کشوری است که دولت مرکزی اش نماینده ستم «ملت فارس» می باشد و این «ملت برتر»، ملت های دیگر را به بند کشیده است. شگفتا که اینک آقای رضا پهلوی هم با ایشان هم زبان و «هم درد» شده اند!
«اهالی مملکت ایران» که در قانون اساسی مشروطه به آن اشاره شده و کاربردی دستکم سیسَد ساله دارد، از دیرباز ناهمگونی های زبانی، دینی و ایلی- قومی را دربر می داشته است. گزینش داوطلبانه و تاریخی زبان فارسی برای گفتگو میان این مردم با آن گویش ها و زبان های گوناگون و نیز برای هماهنگی کار دیوان نیز از همین رواست. اندیشه مدرن ملت نیز با پیدایش دولت مدرن پیوستگی دارد و نه با دریک کیسه کردن اجباری گروهی از مردم! اگرچه مفهوم ملت ایران با تعریف مدرن آن، پدیده ای است که بیش از دویست سال از آن نمی گذرد، اما پیدایش دولت «ملی» درایران پیشینه ای بسا کهن تر از پیدایش دولت – ملت های اروپایی دارد. درخطابه شهریاری نادرشاه در دشت مغان، نادر می گوید:«هرگاه اهالی ایران به سلطنت ما راغب و آسایش خودرا طالب باشند….». چندسالی پس از آن، میرزا محمدمهدی استرآبادی در تاریخ جهانگشای نادری می نویسد که «به همگی ولایات ایران عِزّ صدور یافته، مالوجهات سه ساله اهل ایران را عموماً به تخفیف مقرر فرمودند». پس ایرانی وجود داشته، ولایاتی درآن به رسمیت شناخته می شده و ساکنان این کشور نیز «اهالی ایران» خوانده می شده اند و نه وابستگان به دسته های ایلی و عشیره ای! بیش از یکسد و شست سال پس ازآن، دراصل دوم قانون اساسی آمده است که «مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است» و در اصل هشتم متمم، با اشاره به حق شهروندی مردم ایران آمده است که «اهالی مملکت ایران در برابر قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود».
به کاربردن «ملت ایران» هم که اینک مورد پرخاش آقای رضا پهلوی است، برخلاف دعاوی دروغین هوادران «ایران زندان ملل غیرفارس»، ساخته پایه گذاران پادشاهی پهلوی نیست. در نخستین پیمانی که دویست و ده سال پیش (دی ماه ۱۱٧٩ خورشیدی) میان دولت بریتانیا و دولت قاجار بسته شد، از جمله آمده که «این اتحاد و یگانگی هم بین دولتین در صفحه روزگار باقی خواهد ماند و ریشه شرم آور دشمنی و نفاق برای همیشه قطع خواهد گردید و جای آن را ترتیباتی خواهد گرفت که اسباب کمک و مساعدت بین دو ملت باشد».
اینک هرآینه، آزمون برجسته تاریخ چند سد ساله گذشته و به ویژه تاریخ ایران پس از مدرنیته را کنار نهیم و ارشمیدس وار، برهنه از گرمابه به درآییم و با نگاه به چندگانگی های زبانی و قومی (ethnic) درایران که در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله ایالات متحده آمریکا هم به چشم می خورد، فریاد برآوریم که یافتم، یافتم، «برشمردن ايرانيان در زمره يک ملت يکپارچه» نادرست و یک «اشتباه ژرف» می باشد، ریختن آب به آسیاب سیاست کسانی است که سودای برانگیختن دشمنی های قومی را در سر دارند. دراین جای گفتگو نیست که اینک در ایران تبعیض صورت حقوقی و ساختاری یافته و در کنار تبعیض دینی و جنسی، پاره ای تبعیض های دیرپای قومی، فرهنگی و زبانی نیز پایداری می کند. دراین هم جای گفتگو نیست که باید به نقد این تبعیض ها نشست و راهکارهای درستی را ارائه داد. امّا، این راهکار از کژراهه انکار ملت درایران نمی گذرد و بی گمان با هم دمی در سرگشاد شیپور «چندپارچگی» ملی با کسانی که سال ها است به این کاربرخاسته اند، شدنی نیست.

تلاش: ايشان برپايه ی مقدماتی مبنی بر وجود اديان و فرهنگهای گوناگون در ايران از هويت دوگانه نام برده و به نتيجه ی فوق يعنی يکپارچه نبودن «ملت ايران» می رسند. آيا در اينجا ايشان دچار تداخل حوزه های مختلف بحث و خلط مفاهيم در اين حوزه های گوناگون هستند، يا اين که ما اشتباه می کنيم و برپايه دين و فرهنگ های قومی هم می توان ملت سازی کرد و بعد دست به تشکيل دولت و حکومت و... زد؟

امینی: برداشت شما درست است. برای من روشن نیست که چرا آقای رضا پهلوی از هویت دوگانه ملی و قومی سخن می گویند و به دیگر وجوه هویتی که در میان ما ایرانیان می باشد نمی پردازند. هنگامی که به یک «زن ایرانی ترک زبان شیعی مذهب باشنده اردبیل» اشاره می کنیم، دستکم به چهار جنبه از هویت اجتماعی او می پردازیم. چرا زن بودن و یا شیعی مذهب بودن او، جایگاه پایین تری از ترک زبان بودن او دارد؟ آیا قشقایی و یا بختیاری بودن و یا برآمدن از ایل سنجاب، هویت قومی است یا ایلی؟ هویت قومی یک زن بهایی باشنده اصفهان چیست؟ در جامعه شناسی آقای رضا پهلوی یک زن کلیمی همدانی و یک مرد بهایی باشنده یزد دارای یک «هویت قومی» اند و یک مرد شیعی مذهب تبریزی از آن جا که از «قوم ستمدیده ترک» برخاسته، از ستم و تبعیض بیشتری نسبت به ایشان در رنج است! هویت «قومی» باشندگان سنی مذهب بندرعباس یا «اِوَز» فارس چه می باشد؟ این گونه هویت سازی های واپسگرایانه در کشوری که سدها سال است مردمانش درهم آمیخته اند و در بیشینه خانواده های شهرنشینان اش، پدر و مادر از تبارهای ایلی و قومی جداگانه آمده اند، نه درست است و نه سودی دارد. تنها سود آن فرصت طلبی سیاسی برای نزدیک شدن با گروه هایی است که خویشتن را نمایندگان اقوام ستمدیده می نمایانند!
ایران امروز، آن آزمون های خونریزانه اروپا را که ملت هارا برپایه پیوندهای خونی و نه وابستگی های خاکی و سرزمینی تعریف می کرد، پشت سرنهاده است. تازه ترین کوشش در چند پاره کردن مردم ایران همان است که سی و یک سال پیش پایه گذاران جمهوری اسلامی آغاز کردند و مارا به مسلمان و غیر مسلمان، به شیعی و سنی، به شیعی با ایمان و بی ایمان و سرانجام به شیعی هوادار ولایت فقیه و «دیگران» تقسیم کردند. شوربختا که اینک آقای رضاپهلوی در همزبانی با هواداران بازشناسی ایرانیان برپایه «هویت های قومی» یا خون نیاکان شان، به کژراهه ای گام نهاده اند که پی آمد نیکی برای ایشان ندارد. نه به آن جنجال برتری نژاد آریایی سال های پیشین و نه به این هویت سازی های دوگانه امروزین!
یکی از برجسته ترین روندهای تاریخ مدرنیته ایران دراین است که به رغم چندگانگی زبانی در میان ایرانیان، چالش بنای دولت – ملت را برهمکاری واحدهای قومی جداگانه آغاز نکرد و در گفتمان مدرنیته ایران، «حقوق اهالی مملکت ایران» را دربرابر پادشاه خودکامه نهاد و اندیشه ناسیونالیسم شیداگونه ایرانی را نه با برتری ملی که با آرزوی پایان دادن به واپس ماندگی ایران و «پیوستن ایران به ملل راقیه» پیوند داد. من این مهم را در نوشته بلندی زیر نام «سفر از ممالک محروسه به فدرالیسم قومی» بررسی کرده ام. (نگاه کنید به بخش نگاه ژرف در سایت تلاش انلاین:
http://www.talashonline.com/negah/matn_66_1.html )

تلاش: دراین سخنرانی، آقای رضا پهلوی با پشتیبانی ستودنی از حقوق بشر و برشمردن موارد نقض آن در ایران، برداشت نادرست آیت الله خمینی و پایه گذاران جمهوری اسلامی را از تشیع، یکی از دلایل تجاوز به حقوق بشر و تبعیض در ایران برشمرده اند و از جمله گفته اند که : «چنانچه شخص به دیدگاه آیت الله خمینی در زمینه دولت اسلامی نظر بیافکند متوجه خواهد شد که با تفکر سنتی شیعه گری کمترین وجوه مشترک را دارا می باشد. من این را به این دلیل عنوان می کنم که اصل ولایت فقیه در واقع در دو مورد اصول پایه ای مذهب شیعه را نقض می کند. اول آنکه حکومت الهی زمانی بر بشر، امورات و اعمال بشریت فائق آمده و مستولی می شود که امام دوازدهم که معصوم و به عبارتی عاری از گناه می باشد ظهور کند و نه پیشتر.
دوم قاعده تکثیر مراجع تقلید می باشد به عبارتی و برخلاف واتیکان که شخص پاپ تنها مرجع تقلید است. در مذهب شیعه تکصر مراجع و حق انتخاب مرجع، اصلی است پایه ای». آیا به نظر شما این سخن درست است؟

امینی: به داوری من در این جا ایشان می خواهند به برخی از روشنفکران و نوآوران دینی امتیاز بدهند. همان روشی که سپس در باره اقوام به کار می گیرند. این کار نادرستی است. یک روشنفکر دینی می تواند از چشم انداز باور دینی خود، زمینه های اندیشه ای آن برداشت از شیعه را که آقای خمینی هوادار آن بودند به نقد بکشد و خوانش یا قرائت خویش را به جای آن بنشاند و پشتیبانی خودرا از حقوق بشر برپایه این خوانش قرار دهد. اما این کار از حوزه جایگاهی که آقای رضا پهلوی برای خویش می شناسند، خارج است. مگر ایشان رهبرشیعیان ایران اند که اینک می خواهند به مقلدین خویش برداشت مناسبی را ازآن مذهب ارائه دهند؟ سخنان ایشان در پشتیبانی از حقوق بشر و پافشاری شان دربرابری حقوق همه شهروندان ایرانی از هر تبار و آیین و جنسی، بسیار درست و ستودنی است. اما ارزیابی از درستی یا نادرستی فلان قرائت دینی نه کار ایشان است و نه پیوندی با پشتیبانی ایشان از حقوق بشر دارد.

تلاش: آقای امینی با سپاس از شما

منبع:تلاش