PEZHVAKEIRAN.COM توقع واقعبیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید!
 

توقع واقعبیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید!
محمد هادی

از جمله صفات نیکویی که به جنبش سبز نسبت میدهند جنبه کثرت گرایی و گوناگونی طیف های شرکت کننده در آن میباشند بطوریکه هر کسی-از هر قشر و طبقه ای- میتواند از ظن خود یار آن گردد گستردگی جنبش سبز تا حدی است که حتّی از آن بعنوان جنبشی فراطبقاتی یاد میکنند! این امر از جمله بدلیل ماهیت ضد بشری و ضد ایرانی رژیم است که بجز جیره خواران ریز و درشت خود، اکثریت مردم ایران را در برابر خود صف آرایی نموده است. جنبش ملّی و فراگیر سبز-جدا از گرایشات انحصارطلبانه و فراتر از محدود بودن به رنگ سبز- بنوعی تداعی کننده سه رنگ سبز و سرخ و سپید پرچم ایران میباشد که با هدف نهایی برقراری صلح و آزادی در پرآشوب ترین نقطه خاورمیانه، ضمن برخورداری از مسالمت آمیز و مدنی ترین رفتارهای اجتماعی، در عین حال و در صورت ضرورت اجازه نخواهد داد که کیسه بوکس، مشت ها و یا توپ فوتبال، لگدِ گرازهای وحشی رژیم گردد! 

در رابطه با تنظیم انتظارات و توقعات واقعبیانه از جنبش سبز قبل از هر چیز باید اعتراف نمود که درخشش و برق خیره کننده خیزشهای مردم در ابتدای اعتراض به کودتای انتخاباتی رژیم و غافلگیری آخوندها در برخورد با عکس العمل بی سابقه مردم-ای بسا بطور طبیعی و تا حدودی اجتناب ناپذیر-در اذهان عمومی و بیشتر در خارج از کشور انتظارات غیر واقعی و نابجایی از جنبش بوجود آورد که گویی قرار است تا در یک سلسله تظاهرات های خیابانی و سریال اعتراضات مردمی، رژیم ضدمردمی آخوندها جارو گردد. از آنجا که خوش خیالی بیخودی و امید بیجا اغلب از بدبینی و ناامیدی بدتر است بهمین دلیل ضروری است که در تنظیم رابطه با جنبش سبز-حداقل در خارج از کشور-به بازنگری در عرض و طول و عمق آن پرداخت تا انتظارات و توقعات در تناسب با توان جنبش و تعادل قوای موجود و دیگر پارامترهای قضیه قرار گیرد! تا همراهان و پشتیبانان جنبش، در پیچ و خم ها و فراز و نشیب های راه ناهموار پیروزی تا آخرین مراحل ، همراه و پشتیبان صمیمی و وفادار جنبش باشند.

ظرف چند ماهی که از شروع مبارزات مردم میگذرد چندین نکته مهّم و اساسی تا حدود زیادی روشن گردیده که هر کدام به سهم خود پاسخگوی برخی از ابهامات و مجهولات در پیرامون مسائل جنبش میباشند:

1-اوّلین و مهّم ترین دستاورد اعتراضات قهرمانانه اخیر این بود که مردم بعد از قهر و آشتی های بسیار در سی سال گذشته، سرانجام رژیم را سه طلاقه و برای همیشه از آن دل کندند و وارد دوران جدیدی از روابط تیره و آشتی ناپذیر قرار گرفتند که با دوران ماقبل خرداد 88 تفاوت های کیفی و اساسی دارد درست مانند روابط رژیم با نیروهای سیاسی در بعد از خرداد سال 60 که بعد از آن، روز بروز از یکدیگر دورتر و روابط فی مابین آنها خصمانه تر و خونین تر شد. بعد از خرداد 88 و جنایاتی که رژیم مرتکب شد دیگر تمامی حائل ها و ملاحظات بین مردم و رژیم پاره و آنها وارد دورانی از جنگ و گریز در تمامی اشکال و فرصت ها شدند! مشکل اصلی رژیم-برخلاف خرداد سال 60- اینبار این است که تنها مجاهدین و دیگر نیروهای سیاسی را در برابر خود ندارد بلکه با ارتکاب کودتای انتخاباتی، تمامی مردمی را که خود به میهمانی انتخابات دعوت کرده بود را به مصاف خود فرا خواند! رژیم در خرداد سال 60 مشروعیت و مقبولیت خود را برای بخشی از مردم و بیشتر در نزد نیروهای سیاسی از دست داد ولی در خرداد سال 88 مشروعیت و مقبولیت خود را یکجا در برابر اکثریت ملّت ایران و جهانیان از دست داد! رژیم اینبار تمام رشته هایی را که خود تا کنون با انواع و اقسام حیله ها بافته بود را برباد داد! رژیم در دوران خاتمی بر آن بود که-بقول خودشان-محارب را مخالف و مخالف را خنثی و بیطرف ها را طرفدار رژیم کنند در حالیکه با ارتکاب کودتای انتخاباتی با دست خود و بطور معکوس بیطرف را به مخالف و مخالف را به محارب نظام تبدیل نمود بهمه این دلایل امروز دیگر کمتر کسی است که روی آنرا داشته باشد که مانند گذشته از رژیم دفاع کند و یا حداقل در قبال آن خنثی و بی نظر باشد! اینروزها حتّی غیر سیاسی ترین مسافرین ایرانی که بخارج می آیند برخلاف گذشته مملو از خشم و نفرت نسبت به آخوندها میباشند!

البته رژیم سعی میکند با سیلی صورت خود را سرخ و سرحال نشان دهد و انمود کند که بحران را اداره و سروصداها را خوابانده است در حالیکه   علیرغم پز رژیم–در سرکوب فتنه-مسائل و مشکلاتی که مردم را به صحنه کشاند کماکان حل نشده، بقوت و شدت خود باقی اند و این خالی بندی و خوش خیالی رژیم چنان واهی و غیرواقعی است که حتّی از دید نزدیک بین عباس عبدی مشاور سابق و محافظه کار کروبی نیز دور نمانده است عبدی که اینروزها طوری آهسته میرود و می آید تا گرازها رژیم شاخش نزنند در یکی از مصاحبه های اخیر خود ضمن نصیحت نمودن جنبش سبز به صبر و بردباری و دادن وعده ی سر خرمن جهت آماده شدن برای انتخابات بعدی میگوید: اگر رژیم فکر کند که با آرامش نسبی و موقتی فعلی بحران را از سر گذارنده و مسائل فی مابین مردم و رژیم حل شده دچار بزرگترین اشتباه در برداشت و ارزیابی خود شده است(نقل بمضمون)

بعبارت دیگر کوه مشکلات وانبوه مسائل نه تنها حل نشده، که تازه در ابعاد اجتماعی و کلان، در بستر اذهان عمومی مردم مطرح و علنی شده اند در چنین وضعیتی، طبیعی است که بدلیل ریشه ای و واقعی بودن مسائل، رژیم دیگر قادر نیست تا با راه حل های سرکاری، سر مردم کلاه شرعی گذاشته و آنها را از این انتخابات تا انتخابات بعدی به امید فرج و گشایش فریب دهد!

2- نیروی رو دروی رژیم در حال حاضر نه نسل میانسال و باقیمانده از قیام 57، که نسل جوان و تازه نفس و خستگی ناپذیری است که تا رسیدن به خواسته های خود ساکت و آرام نخواهد نشست! نسلی که بخوبی میداند که در مبارزه با نظام قتل و غارت، جز آینده ای تیره و تارِ خود چیزی برای از دست دادن ندارد! 

3-در رابطه با نقش موسوی و کروبی، کمرنگ شدن حضور نامیمون خاتمی در کنار آندو را باید به فال نیک گرفت کارنامه خاتمی چنان سیاه و سراسر از دسیسه و دودوزه بازی است که حتی حمله به او در تظاهرات و افتادن عمامه از سرش بودار به نظر میرسد و بیشتر یاد آور حقه بازی رفسنجانی در سالها پیش بود که به اراذل حزب اللهی پول میداد تا برای متجدد و مدره نشان دادن دخترش فائزه به جلسات سخنرانی او حمله کنند! خلاصه اینکه از خاتمی-مانند رفسنجانی-کوچکترین خیری نصیب جنبش نمی شود و بدتر اینکه نفس حضور و وُل خوردن آنها در صحنه چیزی بیش از ایجاد بدنامی و بدبینی نیست. در رابطه با موسوی و کروبی-ضمن ارج گذاری از پایداری و اصرار آنها در احقاق حقوق پایمال شده مردم-ناگفته پیداست که آنها توان و کشش بار گران مبارزه ای چنین عمیق و گسترده را-بنا به اعترافات ضمنی خود-ندارند ولی علیرغم محسنات سنواتی آنها در ایجاد سپردفاعی مردم در برابر رژیم-بایستی توجه داشت که این سپر حفاظتی همزمان رژیم را نیز در برابر رادیکالیزه نمودن جنبش مصونیت می بخشد واین وضعیت متناقض و پیچیده ای است که گویا هم جنبش و هم رژِیم در راستای منافع و اهداف خود از حضور موسوی-کروبی استفاده میکنند و انگار رژیم و مردم هر دو میدانند که موسوی و کروبی هیچکدام نقش اصلی و چندانی در رهبری عملی و خیابانی جنبش ندارند و طرفین صرفاً مبارزه در راستای منافع و اهداف خود سعی در حفظ حضور آنها در جنبش دارند مردم بعنوان نوعی چتر حفاظت و ضربه گیر و رژیم بعنوان ترمز تندروی و نوعی سوپاپ اطمینان برای عدم ساختارشکنی و سرنگونی طلبی جنبش با موسوی و کروبی برخورد میکنند! با وجود همه حدس و گمان ها در مورد جایگاه و نقش موسوی و کروبی در جنبش، آنچه که در مورد آنها قطعی و مسلم است این است که رژِیم بمحض احساس خطر از حضور آنها لحظه ای تردید در از سر راه برداشتن آنها نخواهد داشت رژیمی که برای حفظ نظام از سکته دادن فرزند امام و واجبین خوراندن فدائیان نظام ابایی نداشت ناگفته روشن است که هیچگاه ملاحظه و حرمت نخست وزیر و ریئس مجلس امام را نیز نخواهد داشت! در این رابطه احتمالاً هستند نظراتی که تضاد ها و اختلافات داخلی رژیم را جنگ زرگری و نوعی تقسیم کار و سرکار گذاشتن مردم میدانند جدا از اصرار در نفی یا اثبات این قضیه بایستی توجه داشت که حتّی صحت چنین حیله و توطئه ای از سوی آخوندها بخودی خود جنبه دفاعی داشته و خبر از درماندگی و استیصال رژیمی میدهد که بعد از سه دهه حکومت  برای مقابله با انبوه مشکلات و مسائل لاینحل و خانه برانداز هنوز زبونانه نیازمند چنین ترفند و حقه بازی ها است! در میان انبوه توطئه های جاری در اطراف جنبش نباید از یاد برد که کلیه تغییر و تحولات در بدنه رژیم و جناح بندی های داخلی آن معلول و عکس العمل کل حاکمیت است در برابر خیزش و جنبش مردم!   

4-تلاش بیهوده برخی اصلاح طلبان به اصطلاح متفکر و رانده شده از حاکمیت در تطبیق برداشتهای مذهبی خود با اصول دموکراسی و حقوق بشر-بجای پذیرش جدایی دین از دولت-ناگفته اقرار و اعتراف به این امر است که در واقعیت، حقوق بشر و دموکراسی اصول اساسی و مبنایی میباشند و در نتیجه این عقاید و تفاسیر آنهاست که در بدر دنبال دستاوردهای بشری در زمینه حقوق بشر و دموکراسی میبایستی بدود تا عقب و قاق نماند! و در این میان معلوم نیست که اگر قرار است  سند و معیار درستی و صحت برداشتهای مذهبی اصلاح طلبان، از بیرون و خارج از زمینه معارف و باور آنها آورده شود آیا بهتر نیست که با  پذیرش جدایی دین از دولت، دین و مذهب را  از مسابقه بیهوده با دستاوردهای بشری معاف کنند!  

 

5-برخی از اصلاح طلبان در مورد ماهیت رژیم و محال بودن ایجاد کوچکترین تغییر و اصلاحات در ساختار ولایت فقیه گاهاً خود را به نفهمی میزنند و چنان در وصف امکان تغییر و تحول در رژیم دچار خلسه و بیخبری میشوند که بی اختیار یادآور قضیه فروش خر ملا نصرالدین میشوند که ملا خر مریض و مردنی خود را برای فروش به بازار برد و آنقدر در تبلیغات غیر واقعی در مورد خر بازار گرمی نمود که دست آخر خودش دچار توهم و خودباوری شد که: براستی اگر این خر اینقدر خوب است اصلاً چرا آنرا بفروشم! بهمین دلیل از فروش خر منصرف و به خانه برگشت! حال قضیه اصلاح طلبان رژیم است که آنقدر در تبلیغات دروغین در مورد پتانسیل رژیم برای ایجاد تغییرات و . . . بالای منبر میروند که نهایتاً در اثر پژواک تبلیغات خود در دل میگویند راستی اگر رژیم ولایت فقیه آنقدر قابلیت تربیت و خوب شدن دارد براستی حیف است سرنگون شود!   

6- رژیم در برخورد با جنبش در چندین ماه گذشته نشان داد که حرف حساب و مسالمت آمیز سرش نمی شود و با زبان خوش و تظاهرات صرف از منبر قدرت پائین نمی آید این امر به خودی خود امری طبیعی و قابل پیش بینی بود رژیم با توجه به سنگینی پرونده جنایاتش در سه دهه گذشته خوب میداند که راه پس و پیش ندارد و جز سرکوب سلاحی ندارد سلاحی که بعید است بتواند آخوندها را از گزند سرنگونی محتوم محفوظ بدارد با توجه به اینکه در بدنه پائین و میانی رژیم از عناصر ایدئولوژیک و خلّوص دیگر خبری نیست و در ادامه و تشدید مبارزه میبایستی شاهد ریزش نیروهایی بود که حاضر نخواهند شد که برای گوشت بدون کلسترول شترمرغ و بلدرچین خوردن خامنه ای و کلکسیون عبا و پیب چند میلیون دلاری ولی فقیه، هست و نیست خود را تا به آخر با آخوندها گره بزنند! فساد و شکافت در بالا و پائین رژیم غیرقابل پرده پوشی و وصله و پینه کردن است!

7-در ماراتن مبارزه و بالا و پائین رفتن های آن نبایستی از کم و زیاد شدن های تظاهرات-حداقل در خارج-دچار سردی و گرمی شد تجربه نشان داد که-خوب یا بد-بسیاری از ایرانیان خارج از کشور-در دقایق و مراحل نهایی مبارزه وارد صحنه خواهند شد و طبق معمول بار گران گرم نگاه داشتن تنور مبارزه بر دوش هموطنانی است که در سی سال گذشته و علیرغم ناسازگاری زمین و زمان میدان مبارزه و افشای رژیم را هیچگاه خالی نگذاشتند! 

8-رژیم در پس وصل نمودن جنبش  به قدرتهای خارجی و مخملی خواندن خیزش مردم نشان داد که ترس اصلی رژیم کما فی السابق از پیوند داخل و خارج میباشد آخوندها به خیال خود فکر میکنند که از پس داخل به شرط سکوت خارج میتوانند برآمده و جنبش را سرکوب کنند بهمین دلیل نقش خارج از کشور در معادلات سرنگونی رژیم از اهمیت مضاعف و غیرقابل انکاری برخوردار میباشد! اینکه چه موقع و چگونه رژیم سرنگون میشود بنا به طبیعت پیچیده و صد مجهولی جنبشهای اجتماعی-که در آن هزار و یک عامل پیدا و پنهان و عناصر تصادف و دخالت خارجی و . . . حضور دارند-امری غیرقابل پیش بینی است امّا در میان انبوهی از ابهامات و مجهولات، معلوم و اظهرالمن الشمس است که در مورد شانس بقاء و ماندگاری رژیم اکنون کمتر کسی است که توهم و تردید داشته باشد!

                                                                        محّمد هادی-آمریکا

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب محمد هادی  در سایت پژواک ایران 

*مصداقی و یغمایی در آینۀ نامه ها! نکاتی پیرامون افشاگری های مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین و شورا! [2013 Jul] 
*بچه هایِ اعماق! عمدتاً مردم آزار!   [2013 May] 
*مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون! نگاهی به نامۀ سرگشادۀ مصداقی به رجوی! [2013 May] 
*قایم موشک بازی در سایتها! نگاهی به سوء استفاده از اسامی مستعار در سایتها! [2013 Apr] 
* انتخابات، واقعیت ها و شک ها و تردید ها!  [2013 Apr] 
*زن در قفسِ نامرئی مرد!  [2013 Mar] 
*اصلاح طلبانِ اصلاحِ ناپذیر!  [2012 Dec] 
* انتقاد تنها بخشی از مبارزه است نه تمامی آن!  [2012 Dec] 
*مردم و رژیم، هر دو در تبِ انتظار!  [2012 Jul] 
*اطاقِ انتظارِ عزرائیل!  [2012 May] 
*کلمات رکیک در نوشتجات! تاملی در باب ضرورت استفاده از کلمات رکیک ! [2011 Dec] 
*سکولاریسم در جنوب شهر! جدایی کاملِ لات و لوت ها از سیاست! [2011 Nov] 
*بن بست یا پیچِ خطرناکِ مبارزه! وضعیت امروزِ مجاهدین در شهر اشرف لزوماً نتیجۀ اشتباهات دیروز آنها نیست! [2011 Nov] 
*آزادیِ آسان، عدالتِ سخت! اگر آزادی کاری به عدالت نداشته باشد از هفت دولت آزاد است! [2011 Oct] 
*هر مسافر به "ایران خودش" سفر میکند!  نگاهی به دیده ها و شنیده های مسافران ایرانیان مقیم خارج به ایران!  [2011 Sep] 
*چارۀِ پُر چانهِ گی در جلسات!   [2011 Jun] 
*مبارزه بمثابۀ مهمترین مسئلۀ زندگی! نگاهی به تفاوت مبارزه در نزد مجاهدین و سایرین! [2011 May] 
*سانسور زندگی سخایی در مراسم خاکسپاری!  [2011 May] 
* آخرین مجهول معادلۀ سرنگونی!  [2010 Dec] 
*ارتباط آلترناتیو و رهبری با نحوه سرنگونی!  [2010 Oct] 
*دردهای بی درمان رژیم و اتمام داروهای مُسکن!  [2010 Jun] 
*خورشت قیمه و خداشناسی آخوندی! نمونه هایی از نگاه شکم پرستانه و شهوت آلود آخوندها به جهان هستی و اجتماعی! [2010 May] 
*توقع واقعبیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید!  [2010 May] 
*جنازه جهان قشقایی و لاشخورهای رژیم!  [2010 Apr] 
*جنبش داخل و ایرانیان خارج از کشور  [2010 Mar] 
*ماراتُن مبارزه و مفسّران عجول!  [2010 Feb] 
*معمّای رهبری در جنبش! نقطه ضعفی که بطور مقطعی نوعی نقطه قوت است! [2010 Jan] 
*خطر چپ روی بیشتر از راست روی است!  [2010 Jan] 
*توصیه به مبارزه مسالمت آمیز بمنظور حفظ رژیم!  [2010 Jan] 
*حساسیّت برخورد با موقعیت و مواضع موسوی موسوی را بایستی در متن منافع کل جنبش ارزیابی نمود! [2010 Jan] 
*هنگامیکه اسماعیل ابراهیم را به قربانگاه میبرد! نگاهی به مقالات و مواضع اخیر اسماعیل وفا یغمایی [2009 Nov] 
*بدلیل بی آبرویی آخوندها، در تظاهرات نیویورک از هیئت سینه زنان رژیم خبری نبود!  [2009 Sep] 
*رژیم در رفع مسئولیت از مجاهدین  در شروع مبارزه مسلحانه! [2009 Sep] 
*تحملِ تجاوز در راه آزادی  [2009 Aug] 
*«جمهوری ایرانی« پادزهر «جمهوری اسلامی» سبز فقط بهانه است! کل نظام نشانه است! [2009 Aug] 
*تحریم انتخابات، حفظِ حرمتِ نفس و اخلاق انسانی است!  [2009 Jun] 
*سوگنامۀ تسلیم طلبی! نگاهی به مصاحبۀ مرتضی مردیها، تئوریسین اصلاح طلبان! [2009 Mar] 
*خاتمی تُفِ سر بالای رژیم!  [2009 Feb] 
*کشفِ حقایق در شکنجه گاه اوین!  [2008 Dec] 
*برقِ پیروزی اوباما عبای آخوندها را خواهد گرفت!  [2008 Nov] 
*از نگرانی تا نصحیت و سرزنش مجاهدین!  نگاهی به برخی موضعگیری ها در رابطه با موقعیت قرارگاهِ مجاهدین در عراق!  [2008 Oct] 
*اکبر«گنجی» برای خودیها و«رنجی» برای بقیه!  [2008 Oct] 
*نگاهی طنزآلود به لابلای بحث ها و جلسات!  [2008 Oct] 
*مبارزۀ خوب! ايدئولوژی بد!  [2008 Jun]