خورشت قیمه و خداشناسی آخوندی!
نمونه هایی از نگاه شکم پرستانه و شهوت آلود آخوندها به جهان هستی و اجتماعی!
محمد هادی
بدور از بحث های جدّی و فلسفی در مورد خداشناسی میگویند خدای هرکس بنوعی بزرگ شده خود اوست و هرکس با نگاهی که به هستی کیهانی و انسانی دارد، خدای خاص خود را بهمان شکل در ذهن وضمیر خود می آفریند. آخوندها که با عینک شکم و زیر شکم خود به جهان خارج نگاه میکنند بهمین دلیل در توضیح و توجیه اثبات وجود خدا در جهانی که صرف نظر از بود و نبود خدا یک اثر عظیم هنری است، از میان تمامی پدیده های پیچیده و حیرت آور آفرینش-بعنوان مشت نمونه خروار، آخوندی در بالای منبر-سراغ خورشت قیمه میرود و از میان تمامی صنایع و بدایع جهان هستی فقط خورشت قیمه و نظم بکار رفته در پختن آنرا دستمایه رسیدن به شناخت خدا میکند که برای ایمان آوردن به خدا نباید راه دور و دراز و بحث های بی سروته رفت بلکه باید از قیمه پلو-غذای مورد علاقه علما و روحانیون-شروع کرد و از معاندان و منکران خدا پرسید: این کدام صاحب شعور و خرد است که در برخورد با دقت و نظم و ترتیب بکار رفته در پخت و پز و تبدیل لپه و پیاز داغ و گوشت و گوجه و لیموعمانی به خورشت خوشمزه قیمه دچار تعجب و حیرت نگردد؟ و اصلاً تصور ظهور و وجود خودبخودی و تصادفی خورشت قیمه ممکن است؟ آخه چطور میتوان گفت که عناصر تشکیل دهنده خورشت قیمه بدون دخالت آشپزی چیره دست و ماهر میتوانند همینطوری و سرخود به خورشت قیمه تحوّل یابند؟ اگر تصور خورشت قیمه پلو بدون وجود آشپز غیرممکن است پس تکلیف میلیارد ها کهکشان و هستی بیکرانه ناگفته روشن است! پس چرا ای ملحدان ایمان نمی آورید! براستی باید بجای بحث و گفتگو با منکران وجود خدا آنها را به دهات و مزارع شریف آباد اطراف قزوین برد و آنها را در مقابل هندوانه های خونین رنگ و سینه چاک شریف آباد نشاند و از آنها پرسید: یا ایها لکافران! این چه قدرتی است که از دل این خاک و خاشاک، چنین هندوانه خوشرنگ و شیرینی را بیرون میکشد؟ پس چگونه است که ایمان نمی آورید؟ و همچنان در برابر آفریدگار جهان هستی عناد و سرکشی میکنید؟
نگاه محبت آمیز شریعتی و نگاه شهوت آلود آخوندی!
صرفنظر از بحث های نه چندان منصفانه ای که به نوعی افکار و اندیشه های مرحوم دکتر شریعتی را زمینه ساز روی کار آمدن آخوندها میدانند در اینجا فقط بعنوان نمونه به موردی از تفاوت نگاه شریعتی با نگاه آخوندی در مشاهدات آنها از زندگی مرغ و خروس و جوجه ها اشاره خواهد شد: شریعتی در یکی از زیباترین بخش های کتاب "کویر" از تماشای زندگی مرغ و خروس ها نقل میکند که چگونه ساعتها می نشسته و مات و مبهوت رابطه مرغ و جوجه تازه سر از تخم در آورده می شده است! شریعتی در کلام و نثری شعرگونه وصف میکند که چگونه بمحض خروج جوجه از تخم، مرغ پروانه وار و عاشقانه لحظه ای از جوجه خود غافل نیست و به هیچ احدی جرئت نزدیک شدن و چپ نگاه کردن به جوجه عزیزتر از جانش را نمی دهد! شریعتی در بخش های پایانی مقاله شرح میدهد که مرغ-بعنوان مادری عاشق و دلخسته-چنان در شور و شوق مادری، غرق و گیج میشد که گاهی از فرط فواران عشق و علاقه و سرمستی مادرانه، جوجه را از خود میراند و حتّی گاهی در کمال بیرحمی جوجه خود را نوک میزد و از خود دور میکرد! شریعتی راندن و نوک زدن مرغِ را اینگونه تعبیر و تفسیر میکند: که عشق گاهی در اوج شدّت و اخلاص و در حالی که عاشق خود را غیرمستقیم اسیر معشوق می یابد و حضور او را به نوعی نقطه ضعف خود می بیند در عکس العملی عاطفی و غیرعادی، معشوق را از خود میراند و نهایتاً عشق در اوج دست نیافتنی خود، گاهی از فرط فوران موقتاً به نفرتی سطحی و زودگذر و دوری گزیدن از معشوق تبدیل و جابجا میشود!(تمامی نقل قولها و تعابیر در این نوشته نقل بمضمون میباشد)
حال بعد از گزارش عاشقانه شریعتی نوبت روایت نوع آخوندی از زندگی مرغ و خروسهاست تا آشکار شود چه چیزی از زندگی و روابط این موجودات دوست داشتنی، توجه و ذهن بیمارگونه و آکنده از شهوت آخوندها را جلب میکند در یکی از ویدیو-کلیپ های-احتمالاًً موجود در یوتوب یا دیگر سایتهای تصویری-آخوندی در بالای منبر در انتقاد به لباس و آرایش جوانان و روابط دختران و پسران، در اشاره به زندگی و رابطه مرغ و خروس ها و نحوه مرغ بازی خروس در خطاب به جوانان میگوید: آخه این چه لباس و سر و وضعی است که برای خودتون درست کرده اید؟ حالا احترام ما علما و روحانیون به کنار، حداقل از خدا خجالت بکشید؟ که برای خوش آمدن دخترها، این قدر ادا و اطوار در می آورید و لباسهای عجیب و زننده با عکس اسکلت سر و استخوانهای مرده می پوشید! آخه بابا اگر قرار به دختربازی هم باشه، آخه این چه طرز دختر به تور زدن است؟ اگر دختربازی بلد نیستید، خوب بروید یک کمی درس اینکار را از خروس یاد بگیرید! خود من شاهد زندگی مرغ و خروسها بوده ام و به چشم خودم دیده ام که چطور خروس تاجدار، سربالا و سینه و غبغق به جلو انداخته، مرد و مردانه و بدون کمترین ادا و اطوار، چه جوری از مرغها دلبری میکند! بطوریکه همه مرغها التماس کنان دنبال آقا خروس میدوند! شماها اگر از این منبر و محراب شرم و حیا و حرف شنوایی ندارید اقلاً بروید در محضر خروس ها شاگردی کنید و از آنها درس دختربازی را یاد بگیرید!
در رابطه با عشق و علاقه آخوندها به شکم و بخصوص زیر شکم، از زندانیان سیاسی قدیمی زمان شاه و هم بندان بدشانس آخوندها نقل میکنند که بزرگترین ناراحتی آخوندها-بجز تعداد انگشت شماری از آنها-در ورود به زندان، دوری از حاج خانم و صیغه های دور و نزدیکشان بود! و در رابطه با هرزه گی آخوندها حتّی به زندانیان جوان و کم سن و سال توصیه شده بود که در جلوی آخوندهای چشم چران با بدن های نیمه لخت و بدون عرقگیر(تی شرت) ورزش نکنید چرا که در چشمان ناپاک آخوندها، دختر و پسر، مرد و زن فرقی ندارد!
گر شهوت آخوند به خلوتش رخنه کند با سایه خویش نیز زنا خواهد کرد!
با در نظر گرفتن تمامی خباثت و دنائت آخوندها بجرئت میتوان گفت که آخوندها بمثابه توری کثافت و آشغال گیر دستشویی تاریخ ایران، یک تنه عصاره و تمامی جنبه های زشت و ناپسند سنت و فرهنگ چند هزاره ساله ایران را در خود یکجا جمع کرده اند! بیخود نبود که مسعود رجوی سالها پیش در یکی از سخنرانی های خود گفت: که ما از انقلابیون و مبارزین سایر کشور ها-در عدم امکان انتقال تمامی تجارب خود در مبارزه با آخوندها-پیشاپیش عذرخواهی میکنیم چرا که بعید میدانیم که در دیگر کشورها چنین موجودات خبیث و پَست و هفت خط یافت شوند!
آمریکا-محمّد هادی
منبع:پژواک ایران