سی سال مبارزه و یکسال فعالیت بی امان مردم بر علیه ولایت فقیه در ایران
عباس رحمتی
یکی از هموطنان چنین نوشته بود : " مردم انتفاضه ایرانی را بر علیه خونخواران ولایت فقیه ای را آغاز یده اند ، باید که به این موج پیوست تا دشمن خانگی را از میان بر داشت "
رژیم جمهوری اسلامی از 22 خرداد نقش خود را درپرده آخر به اجرا در آورد و یایان کارش را اعلام کرد و در واقع آن روی سکه اش را با نمایش گذاشتن سرکوب عریان بخوبی نشان داد و دنیا به یک باور مشترک رسید که با یک رژیم توتالیتر ( در داخل ) و فاشیستی از نوع مذهبی نمی توان کنار آمد و باید کاری کرد !
نظامی که در طول این سی سال جز کشتار و رعب و وحشت و زندان و بگیر و ببند و جنگ و بیکاری و ... چیزی دیگری برای مردم به ارمغان نیاورده است ، اگر آمار دستگیری ها و تجاوزات را مروری کنیم مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز داریم که از حوصله بحث ما خارج است .در این رابطه ، نه در آینده دور، که از امروز باید نوشت تا معنای فاشیستی مذهبی را ملت های دیگر بهتر درک کنند تا برای همگان روشن شود که چه هیولایی در خاورمیانه سر بر آورده است .
از22 خرداد 88 همه چیز در ایران عوض شد ، پایان جریانی بنام اصلاحات دست و پا شکسته در ایران نیز رقم خورد و دیگر از این جریان چیزی باقی نمانده است این جریان در زمان خاتمی نه با ضربه فنی که با امتیاز شکست خورده بود ولی این بار ضربه فنی شد . درآن زمان هم هرگز نتوانست کاری پیش برد ولی بعد از آن درون نهاد های رژیم و در شورای تشخیص مصلحت نظام به کار مشغول شدند . که در آنجا هم کاری برای مردم نکردند . اگر این جریان ادامه پیدا می کرد تضادهای رژیم مسلما بیشتر می شد و چنین گستاخانه دست در رای مردم نمی بردند . و این از ضعف مسلم این جریان بود که جناح غالب ( رژیم ) توانست بعد از انتخابات با دستگیری و زندانی کردن آنها شوهای تلویزیونی براه اندازد و به تصور خودش در صفوف مردم ایجاد رعب و وحشت کند و کشتن گربه را در درب حجله نشان دهد ! ولی موفق نشد . قوی ترین اصلاح طلبان ، حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب اعتماد بود که رژیم فاشیستی مذهبی تمامی آنها را منحل اعلام کرد و این یکی از راهکارهای رژیم برای برون رفت از این بحرانی بود که گلوی آن را گرفته است . در همین رابطه بعد از انتخابات سال گذشته ، ابتدا موسوی اعلام کرد که قصد تشکیل حزب بزرگی را دارد که با چپ نگاهی که رژیم نشان داد او سریع عقب نشینی کرد و از تشکیل حزب صرف نظر کرد و به حرکت های فردی خود ادامه داد موسوی در چارچوب فکری خمینی و خط فکری او اصرار دارد که مورد انتقاد خیلی از افراد در داخل و احزاب و اپوزسیون خارج کشور قرار گرفت ،کروبی هم درست بر همان خط فکری و سیاست های گذشته اش پای می فشارد که در این مورد صحبت خواهیم کرد . البته از اینها تا همین جا هم که پشت به مردم نکرده اند باید کلاه بالا انداخت .
مردم از زمان خاتمی ناامیدی خود را نسبت به جریان اصلاحات نشان داده اند ، از طرف دیگر با نبود یک جریان درست در داخل و کلا با نبود یک آلترناتیو قوی که بتوانند در داخل کشور روی ش حساب کنند نا امید نشده و خود جوش ، به حرکت های خود ادامه داده و می دهند آنها حتا به سازمان دهی می پردازند ، در جریان عاشورا به وضوح این مسئله را نشان دادند . یکی از ابتکارات مردم در روز سی خرداد 88 بود که در مقابل مسجد لولاگر شعار« مرگ بر خامنه ای را سر دادند »
از طرفی رژیم با القا ب های کهنه و سوخته مانند، منافق و محارب و جاسوس و دشمن و ... احکام اعدام صادر می کند و با آغاز اعدام های جدید و حکم های سنگین می خواهد جامعه را به سالهای 60 و 67 باز گرداند و لی مردم ایران از تجربیات تاریخی نیز درس دیگری می گرفته اند . مردم می گویند با نبود یک آلترناتیو قوی در داخل ایران چه کسی و یا کسانی و چه حزبی و سازمانی می تواند ایران را از این وضعیت بحرانی بیرون آورد ، می گویند سازمانهای برون مرزی ( اپوزسیون خارج کشور) و دولت های خارجی و سازمانهای حقوق بشری چرا برا ی ما کاری نمی کنند مردم می گویند که دولت های غربی همیشه در سیاست های داخلی ایران دخالت کرده ولی آنجا یی که باید طرف مردم را داشته باشند سوراخ دعا را گم می کرده و برعکس عمل کرده اند و سالهای بعد به اشتباه های خود اعتراف می کرده اند.باید گفت د ر کودتا ی 28 مرداد 32 آمریکایی ها با برداشتن دکتر مصدق، رژیم پهلوی را مجددا احیا کردند و پنجاه سال بعد به آن اعتراف کردند، در جریان مشروطه مشروعه طلبانی مانند شیخ فضل الله نوری راه دیگری برای سلطنت باز کرد تا بتوانند این تفکر را در سال 57 با آوردن خمینی به مردم تحمیل کنند و بعد از انقلاب مردمی ایران بجای محمد رضا پهلوی بنشاند . علیرغم این گونه برخوردها( تاریخی) این بار سرنگونی را طوری دیگر انتظار می کشند . ولی چگونه ؟ بدست خود یا دیگران مشخص نیست با این وجود مردم ایران تصمیم خود را برای سرنگونی رژیم خونریز گرفته اند حال چه غربی ها بخواهند و باز برای این رژیم تره خرد کنند یا نکنند ، تصمیم بزرگ عوض کردن رژیمی است که سی سال است با خون خواری سر پا ایستاده است .[ 2]
آنچه مسلم است غربی ها ، جریاناتی مثل مجاهدین و یا احزاب کمونیستی ایران دمکرات ها و سکولار ها و احتمالا لیبرال ها ی نو و کلا احزابی را که از درون مردم برخاسته باشند را به عنوان آلترناتیو قبول نمی کنند و این تجربه را در جریانات گذشته ایران به وضوح دیده ایم . چرا که یک جریان مردمی نیازی به حمایت خارجی ندارد یک جریان مردمی تکیه بر مردم دارد که جنبش کنونی ایران چنین است ، زن و مرد و جوان و پیر را همراه خود دارد . و آماده جنگ بی امان با خونریزان در داخل کشورند ( ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم ) همانطور که در گذشته هم نوشته بودیم جریانات راست ارتجاعی و بنیان گذار ( فوندامنتالیست ) را غربی ها ترجیح می دهند و این حقیقتی است که نمی توان کتمان کرد، حقیقتی است که تاریخ چندین صد ساله ایران بخوبی نشان داد ه است .در جریان " انقلاب مشروطه " شیخ فضل الله نوری را علم کردند تا " مشروعه " را مطرح کند و در مقابل انقلابیونی مانند ستارخان و باقر خان بایستد و بدین صورت غرب با حمایت از همین جریان و احیای سلطنت محمد علیشاه او را وادار کردند تا مجلس را به توپ ببندد .دنباله آن جریان ارتجاعی را در سالهای بعد( 1357) در حمایت از خمینی می بینیم درست است که غربی ها با یکدیگر اختلافاتی داشتند ( فرانسه و انگلیس در یک طرف و آمریکا در طرف دیگر ولی در نهایت این آمریکایی ها بودند که تصمیم آخر را در کنفرانس گوادولوپ گرفتند و شاه را از ایران خارج کردند تا خمینی را با صلوات به ایران بباورند ) خمینی همان راه و خط شیخ فضل الله نوری را بخوبی ادامه داد تا خامنه ای را جانشین او کنند و این وضعیت اسفبار را بر ایران و ایرانی تحمیل کنند. سیاست های غربی را در دوران مصدق هم بخوبی بیاد داریم در آنجا غربی ها فردی دیگری مثل آیت الله کاشانی را انتخاب می کنند تا در مقابل مصدق بایستد با این سیاست ، غرب توانست با کودتای 28 مرداد، مصدق را از قدرت خلع کند ( خانم البرایت وزیر خارجه آمریکا این مسئله را بعد از50 سال افشاء کرد ) حال به وضعیت کنونی ایران بر گردیم .
وضعیت کنونی ایران :
اپوزسیون در داخل ایران به حرکات پراکنده خود ادامه می دهد ، همان طور که در بالا گفتیم ، اصلاحات در ایران از زمان خاتمی شکست خورده است ، و تک عناصری مثل کروبی و موسوی با رژیم رو در رو شده اند ولی آنها هنوز در چارچوب قانون اساسی می خواهند یک سری کارها را اصلاح کنند ، در حین اینکه خود، جنایات رژیم را دیده اند و مرتب یاد آوری می کنند ولی خجالت می کشند( چون هر دو آنها بهر صورت تا مغز استخوان به این رژیم اعتقاد داشتند ) همه چیز را زیر سوال ببرند. آنها می دانند بیشتر مردم ایران این رژیم را از بنیاد قبول ندارند و علیرغم کشتار های رژیم در این سی سال و بکار گیری تمامی سرمایه های ایران برای سرکوب مردم باز اسرار به اصلاحات این رژیم قرون وسطایی دارند . آنها می دانند که حاکمیت حاضر است به هر قیمتی با بیگانگان مصالحه کند تا در مقابل جنبش داخلی مردم بایستد .و این را بارها خود موسوی در اعلامیه هایش یاد آوری کرده است . تضادهای درونی رژیم رو به افزایش است همانطور که باعث شد رفسنجانی را در دوره نهم ریاست جمهوری مفتضح کنند در دوره دهم از هجوم خامنه ای / احمدی نژاد در امان نبود ولایت فقیه در حال دگردیسی جدیدی است می خواهد قدرت نظامی را کاملا در اختیار خود گیرد و سرکوب را بر هر چیز دیگر ترجیح می دهد .( دولت پادگانی در مقطع دیگر که کاملا نظامی شود ممکن است سر خامنه ای هم زیر آب کند تا دولت امام زمانی را با امامت مصباح یزدی تشکیل دهد ) در این دوره تضاد های خامنه ای و رفسنجانی بالا گرفته است .خامنه ای چندین بار جواب رفسنجانی را مستقیم و غیر مستقیم داد ه است و او را از مسیر انقلاب خارج شده اعلام کرده است و این تضاد در روز های آینده حاد تر خواهد شد . نامه ای که رفسنجانی در سال گذشته به خامنه ای داد از طرف او بی جواب ماند ه است که البته این به ضرر خامنه ای تمام خواهد شد ولی در این میان مواضع رفسنجانی است که از روی ضعف و حقارت و درماندگی به ولایت فقیه پناه برده است و این همان چیزی است که خامنه ای برای مهار او نیاز دارد در این رابطه به نامه " حسن یوسفی اشکوری " توجه کنید که پشت پرده را کنار زده است در این نامه نشان می دهد که رفسنجانی که خود عامل وضعیت کنونی است ، کسی است که 30 سال پیش قانون را دور می زده و تقلب کاری را در ج. اسلامی او بوده که سنت کرده است و حال به دست پای ولایت فقیه افتاده است تا خود و خانواده اش را نجات دهد [3] رژیم به نقطه ای رسیده است که نواده خمینی را تحمل نمی کند و سخنرانی حسن خمینی را در سال مرگ خمینی با برنامه های از پیش تعیین شده نا تمام می گذارند که منجر به زدو خورد حسن خمینی با وزیر کشور دولت پادگانی می شود ( نجاریان ) و نماینده مجلس رژیم از وضعیت متشنج جامعه می گوید [2] و میرود تا مسائل پشت پرده قتل ها و ترور نرم احمد خمینی توسط کروبی افشاء شود در درون فراکسیون اصول گرایان اختلافات بالا گرفته است و علی مطهری ولایت فقیه را زیر سوال برده است و اصول گرایان خواهان اخراج او از این فراکسیون شده اند . احمدی نژاد و خامنه ای با تکیه بر تفکرات خمینی به فکر ریشه کن کردن خاندان خمینی افتاده اند در واقع خمینی زدایی را شروع کرده اند در همین رابطه حتا از حسن خمینی خواسته اند که نام خود را به " مصطفوی " تغییر دهد . در داخل ایران ، تمام گروه های سیاسی را منحل اعلام کرده اند و تقریبا تمام روزنامه ها ی روز از همه گروه ها را بسته اند . در خارج کشور رژیم به آدم ربایی هایشان ادامه می دهند و خط و نشان برای اعضاء و هواداران گروه های اپوزسیون می کشند ، باز در خارج کشور به ترور و دخالت در عراق و افغانستان و لبنان و... همچنان ادامه می دهد . با کمک آمریکا یی ها مجاهدین خلق را در عراق خلع سلاح کرده اند تا به امتیازات زیادتری دست پیدا کنند و در حاضر هم مقر آنها در عراق قرارگاه اشرف را محاصره کرده اند ولی مجاهدین همچنان در داخل و خارج کشور فعال هستند . رژیم سایر گروه ها را در سالها ی گذشته از بین برده است رهبران گروه های کوچک و بزرگ کشور جز مصاحبه با " رادیو آمریکا "و " بی بی سی " کاری از پیش نبرده اند . مردم ایران چه کاری می تواند انجام داد ؟ مردم می گویند سرنوشت ایران در داخل کشور رقم خواهد خورد و از غرب میخواهند که به رژیم کمک رسانی نکنند و به قرار داد های اقتصادی با رژیم خونریز پایان دهند . اما در داخل ، باید گفت ، موسوی و کروبی یکی به نعل و یکی به میخ می زنند و با برخوردهای نرم گاه از کنار مسائل براحتی می گذرند و گاه از مردم به شکلهای مختلف کمک میگیرند روزهایی بود که آنها عقب نشینی می کردند ولی مردم هراسی به دل راه نداده و وارد میدان مبارزه شدند ، از جمله روز عاشورا (9دی 88 ) را می توان به عنوان نمونه نام برد . روز 22 خرداد 89 مصادف با سالگرد انتخابات را با اجازه ندادن رژیم ، موسوی و کروبی عقب نشینی می کنند ولی مردم اعلام راهپیمایی را از قبل اعلام کردند و با حضور خود ثابت کردند که رهبری جنبش در دست مردم است . مردم نشان دادن که با سرکوب یک ساله اخیر رژیم را در تمام زمینه ها از پای در آورده اند و در صحنه بین المللی منزوی تر کرده اند . آیا موسوی و کروبی رهبران واقعی مردم هستند ؟ آنها مرتب می گویند « ما به دنبال مردم میم » آنها بخوبی می دانند که شعار اصلی و محوری مردم « مرگ بر اصل ولایت فقیه است » ولی هیچ گاه هم با این شعار مخالفت نکرده اند . مردم می دانند که موسوی و کروبی با گذشته ای که طی کرده اند نتوانسته اند کاری از پیش ببرند. آنها با سوابق 8 ساله نخست وزیری موسوی آشنا هستند ولی در خلاء سیاسی ( نداشتن یک اپوزسیون قوی در داخل ) کنونی ایران برای رو در رویی با رژیم و استفاده از آنها جایگاه ها را نباید فراموش کرد و این حمایت تا زمانی خواهد بود که آنها پشت سر مردم باشند و نه در مقابل مردم . به محض اینکه از راه منحرف شوند ، آنها را طرد خواهند کرد ،همانطور که خاتمی را طرد کرده اند و خبری از آن نیست .
دستاورد های بین المللی جنبش مردمی :
-
تصویب قطعنامه1929 شورای امنیت و تحریم ها بر علیه رژیم که باعث انزوای بیشترش در سطح بین المللی شده است و بحران شدید تر مشروعیت را برای رژیم بوجود آورده است . در همین رابطه تا پائیز گذشته دولت های اروپایی می گفتند جنبش سبز پایان یافته است ولی با ادامه این جنبش باورهای آنها به یقین رسید و به این نتیجه رسیدند که جنبش مردم ایران واقعی است و مردم مخالف سیستم و دولت احمدی نژاد هستند و بخاطر این سطح قرار دادهای خود را پایین آوردند و حتا وزراء خود را در سطح پایین تر به تهران فرستادند و سعی می کنند با مقامات بالای رژیم ملاقات نداشته باشند .
-
تحریم های مستقل اتحادیه اروپا که بخش های انرژی ، بازرگانی و حمل و نقل و بانک و بیمه های رژیم را هدف قرار داده است هم اکنون در راه است .
- نمایندگان اروپایی با عکس "ندا آقا سلطان " از " متکی " وزیر خارجه رژیم استقبال کردند و علیه او شعار می دادند و یکی از آنها لقب "قاتل " را به وی نسبت داد . نگاه اروپا قبل جنبش چیز دیگری بود در حالیکه بعد از جریانات اخیر ایران می رود تا تغییرات اساسی در روابط اروپا با رژیم ایجاد شود .
- نگاه " اوباما " در رابطه با حرکت های اخیر مردم از منافع ش بر می خواست ولی حالا بعد از یک سال چاره ای نمی یابد که موضع درستی اتخاذ کند ، اوباما می گفت چطور ممکن است که چنین اتفاقی در ایران رخ دهد ؟ او و خیلی های دیگر باور نداشتند که آتش در زیر خاکستر پنهان بود برای همین بود که تا قبل از انتخابات با خامنه ای
نامه نگاری می کرد و لی بعدا نامه احمدی نژاد را بی جواب گذاشت .
-
تصویب قطعنامه و رای لبنان قابل توجه است اگر براستی حزب الله می خواست می توانست در جلو.گیری از رای ممتنع دولت لبنان دخالت کند، یعنی اگر می خواست می توانست جلوی آن را بگیرید ولی این کار را نکرد و این معنای سیاسی دارد .
-
ریزش طرفداران رژیم در میان شیعیان و کلا مردم عراق ، انتخابات اخیر عراق بخوبی نشان داد که این ریزش واقعی است .
-
مواضع اخیر " اخوان المسلمین " با اینکه سنی هستند و تا دو سال پیش عمدتا از ج. اسلامی طرفداری می کردند حالا دیگر رای آنها عوض شده است و انتقادهای خود را نسبت به رژیم جدی می دانند. این به لحاظ جریانات اخیر ایران است
روی کار آمدن خمینی به رادیکالیسم سیاسی –مذهبی در منطقه کرد و باعث شد که افرادی مثل " بن لادن " هم سیاسی بشوند . بن لادن گفته بود برای اینکه دیدیم خمینی قدرت را می تواند در دست بگیرد مثل خودمان در افغانستان . ولی با حرکت اخیر مردم ایران ، ستاره بنیادگرایی در حال افول است و باید گفت سرد مدار این بنیاد گرایی کسی جز جمهوری اسلامی نبوده و نیست .
در چنین وضعیت که جنبش هر روز استوارتر می شود و از نظر بین المللی طرفداران خودش را پیدا می کند حضور دایمی مردم در خیابانها وضعیت را عوض نکرده است و با ید روش هایی دیگر که رژیم را فلج می کند در پیش گرفته شود ، وضعیت سیاسی (جامعه سیاسی ) ایران طوری است که اگر حضور مردم در خیابانها وضعیت را عوض نکرد ، باید طرح های دیگری را بکار گرفت . باید اعتصابات سراسری را شروع کرد و مردم خود راه های دیگر مقابله با رژیم سرکوبگر و آدم کش را پیدا کنند .موسوی کروبی باید به حفظ ساختار کل نظام فکر نکنند و تا قبل از اینکه حلقه محاصره را بر آنها تنگتر کنند با تکیه بر خواسته های مردم به راه حل های عملی دیگری فکر کنند یکی از این راه حل ها اعتصابات سراسریدر کشور است . این بهترین راه حل مقابله با سرکوب عریان در ایران است .
http://news.gooya.com/
http://www.pezhvakeiran.com/
http://www.pezhvakeiran.com/
منبع:پژواک ایران