PEZHVAKEIRAN.COM زیر ذره‌بین
 

زیر ذره‌بین
بصیرنصیبی

نیش چاقو وقلب حساس عباس کیا رستمی!!

 اول بخشی از خبری را  در ماهنامه فیلم شماره  377بخوانید

«….در یکی از صحنه ها( فیلم عیار 14)که با حضور کیارستمی درمسافرخانه( در سرعین) فیلمبرداری می شد قرار بود یکی از شخصیت های فیلم با بازی محمد رضا فروتن چاقویی از جیبش بیرون بیاورد، شهبازی( کارگردان) به احترام حضور کیارستمی از وی میخواهد تا تیغه چاقو را بیرون نیاورد اما…»

 توجه فرمودید که آقای کیارستمی میهمان است برای تماشای یک صحنه از فیلمبرداری، لحظه ای که باید به ضرورت نیاز صحنه یا مثلا طبق دکوپاژ فیلم. بازیگر نیش چاقویش را نشان دهد .کارگردان به بازیگر اشاره می کند که به احترام حضورکیارستمی بازی این صحنه راحذف کند. البته استاد موافقت نمی فرمایندوکار به روال متداولش ادامه پیدا می کند.

چون آقای کارگردان دلیلی ذکر  نکرده اند که چرا رویت نیش چاقو در فیلمی بی احترامی به استاد مسلم سینماست ما این تصمیم مهم را از چند زاویه ی متفاوت بررسی می کنیم، شاید دلیل را کشف کنیم.

 1/ استاد قلب رقیقی دارد واگر نیش چاقو را رویت کند حا لش آشفته می شود. این فرض به واقعیت تبدیل شدندش  توی یک سیستم مافیایی که از صبح تا شام هر کسی شاهد دهها صحنه رقت آور است کمی بعید می نمایاند واصلا کسی که قلبش را می دهد به احمدی نژاد ورایش را به رفسنجانی که نمی تواند دچار ضعف قلب! باشد.

واگر هم فرض ما درست باشد باز هم این سئوال بی جواب میماند چرا نیش چاقو توهین به استاد است؟ اگر استاد مشکل پزشکی داشتند می شد از حضورمبارکشان استدعا شود چند ثانیه چشمان نازنینشان را مسدود کنند.

 2/ فرض دوم ،نیش چاقو مثلا سمبل خشونت باشد وبا روحیه ایشان که نازیبایی های رژیم ج. اسلامی را تلطیف شده وزیبا می بیند سازگار نیست. اما اگر این سمبل بی احترامی به بیننده معنا می دهد خب چرا اصلا آقای کارگردان در سناریو گنجانیده است؟ وچطور بی احترامی به مردم مجاز است بی احترامی به استاد قدغن؟

3/ فرض سوم -چون جمهوری اسلامی برای انجام بخشی از ترور هایش از چاقو مدد می گیرد)سینه پروانه فروهررا چاقو شکافت . فریدون فرخ زاد را با چاقو تکه، تکه کردند، شاپور بختیار را با کارد آشپرخانه سر بریدند( کارگردان تصور کرده که استاد ممکن است با رویت نیش چاقو دچار عذاب وجدان! بشود. در این مورد هم باید اطمینان داد که این اتفاق نمی افتد. چون خودشان فرموده اند که مسیر راهش تا منزل از خیابانی میگذشته که یکی از شعبه های بیدادگاههای جمهوری اسلامی قرار داشته و همیشه چند نفر را در قل و زنجیر به نرده بسته بودند تا به نوبت دادگاهی!، کنند. ایشان مسیر خودشان را عوض می کنند واز خیابان دیگر عبور می فرمایند تا اصلا واقعیت های امروزی ایران را نبینند. بله ایشان اصلا نمی بینند که عذاب وجدان آزارشان بدهد وآن عینک دودی که همبشه به چشم دارند به طور سمبلیک مبخواهد همین روش را تداعی کند.

 ممکن است چند تا آدم های ضد انقلاب مغرض وحسود مثل من یک فرض چهارم را هم محتمل بدانند که آقای کارگردان جوان در تکاپویی موقعیت سازی برای فیلمش هست با توجه به اینکه استادکیارستمی استاد مسلم زد وبند های سیاسی / سینمایی هم هست خب می تواند جایزه ای در کن وسلوقون ودهکده های دیگر جهانی !برای فیلم جور کند همچنان که با سفارش استاد ،نیکی کریمی به فیلمسار مبدل شد ویکی دوتا فیلم کیارستمی گونه هم تحویل تشنگان هنر ناب داد. هرچند دیگر خود کیارستمی هم تاریخ مصرفش دارد تمام می شود( امسال فیلم شیرین او در جشنواره کن تلخ کام شد ) اما نیکی خانم هم بیشتر داور اندیشمند جشنواره هستند تا فیلمسار فمینیست اسلامی! ( از استاد همچنین در خواست می شود یک سکانس فیلم را کارگردانی کند که استاد می پذیرد وبه کارگردان اصلی بلافاصله الهام می شود که این سکانس شاهکارخواهد شد) اما به آقای شهریاری اطمینان می دهیم که جشنواره ها جایزه هایشان را به فیلمها نمی دهند بلکه به رژیم اهدا می کنند، همانطور که در این چند سال که مخملباف رابطه اش با حکومتش شکر آب شده هیچ امتیازی از هیچ جشنواره ای دریافت نکرده و مجبور است راش هایی را که در افغانستان گرفته را به اسم سمیرا ،حنا .میثم به این جشنواره واون جشنواره بفرسته تا این خانواده نابغه بکل فراموش نشوند)اگر یک روز سایه رژیم از سر کیارستمی ها دور شود همه امتیاز ها دود خواهد شد.آقای شهبازی هم باید دعا کنند رژیم همچنان پایدار بماند واختلاف جزئی اروپاو آخوندها بر سر مسایل اتمی حل وفصل شود تا سیل جایزه ها دوباره به سوی سینمای جمهوری اسلامی سرازیر شود در آن صورت حتما سهمی هم نصیب ایشان خواهد شد. (چون هنوز اتم بازی اروپا/ امریکا وآخوند ها به پایان خوش نرسیده خود عباس آقا را امسال اصلا از جشنواره کن حذف کردند. چه رسد به فیلم سفارش شده او) نمی خواهم برای این رفتار شهبازی واژه تملق را بکار بگیرم اما حیف است یک فیلمساز جوان به جای سعی در پیشبرد کارش بخواهد با وصل شدن به یک فیلمساز حکومتی.برای خودش موقعیت بسازد.

 حالا رژیم میخواهد حنا مخملباف را ترور کند!

من در باره مخملباف وخانواذه اش چند مطلب نوشته ام خلاصه کنم من هم معتقد نیستم که انسان تحول پذیر نیست . اما کسانی که متهم به قتل، شکنجه، هستند ودرساختن پایه های یک سیستم دیکتاتوری شرکت داشته اند، وخودشان از دل یک سیستم ارتجاعی که آدمخوری در ذاتش هست در آمده اندو حتا اگر متحول هم شده باشند. باید بابت رفتار هایی که بدان متهم هستند محاکمه شوند. بر اساس نظر شاهدان عینی مخملباف در گروه بلال حبشی به شغل شریف شکار انسانها مبادرت می کرده است البته تا وقتی رای صادر نشود این اتهام است. اما دیگر یک متهم را در صدر نمی نشانند وارج نمی گذارند . الان هم شرایط فراهم است که در یک دادگاه صالح ایشان جوابگو اعمال گذشته اش باشد وی مدعی است که قواعد دنیا امروز را پذیرفته است واز ترس جانش به فرانسه پناهنده شده چرا حاضر نیست قدمی برای رفع اتهام از خودش بردارد؟آن کس که حساب پاک است... البته خانواده را هیچگاه نمی توان به دلیل رفتار پدر یا مادرشان ماخذه کرد اما خانواده ی مخملباف به پدرشان و گذشته اش افتخار می کنند ،آن چنان پرورش یافته اند که مثل پدر بیندیشند. ورفتار کنند این چنین است نمی توانند جوابگویی اتهاماتی که متوجه پدر می شود نباشند.

 اخیرا سایت حکومتی انتخاب که گاهی به مخملباف نیشکی می زند ودلخور است که این یار وفادار انقلاب حالا کمی سرکش شده به ادعا های حنا مخملباف که مدعی است پاپا محسن بود که سینمای عاشقانه ج. اسلامی را رونق داد تاخته واضافه می کند:

«محسن مخملباف، از مخالفان جدی ساخت فیلم های عاشقانه بود و حتی در واکنش به فیلم ساده و غیر عاشقانه ی «اجاره نشین ها» ی داریوش مهرجویی، در نامه ای به معاون وقت سینمایی ارشاد نوشته بود «حاضرم به خود مین ببیندم و به همراه داریوش مهرجویی به جهنم بروم...»وی( حنا) در پایان، در حالی که تصور می کرد، یکی از سیاستمداران و نظریه پردازان خبره سیاست است، گفت: روزي که به ايران برگردم، شايد دستگير شوم. در ايران زماني که از خانه خارج مي شويد، نمي دانيد آيا بازخواهيد گشت يا خير» (نقل از سایت حکومتی انتخاب)

 توجه دارید که مهر جویی بعد از اینکه به وساطتت انتظامی از تبعید به جمهوری اسلامی برگشت داده شد. کمال وتمام در خدمت منافع رژیم حرف زد ،فیلم ساخت،سخنرانی کرد. وفیلم اجاره نشین ها هم که با اجازه خود رژیم ساخته شد ومشکلی هم با اداره سانسور رژیم نداشت. آقای مخملباف هم که در سال ساخت اجاره نشین ها ادعا داشت از دوران حزب الهی ش فاصله گرفته. اما میخواهد سازنده فیلمی که حکومتش هم بی خطر تشخیصش داده و روزی نامه اتتخاب هم او را ساده ارزیابی می کندرا ترور کند. همین حنا خانم ادامه داده که در ايران زماني که از خانه خارج مي شويد، نمي دانيد آيا بازخواهيد گشت يا خير؟

 البته حنا خانم نمی گوید از چه زمانی در ایران وقتی ار خانه خارج می شوید نمی دانید برمی گردید یا نه ؟چون پاپا جان مرتبط با باند خاتمی هستند هیچ بعید نیست این نا امنی از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد در ایران اسلامی پدید آمده یاشد .مگر مجید شریف ،مختاری ، پوینده، همه آنها که در رژیم جمهوری اسلامی از خانه بیرون رفتند وبر نگشتند، در زمانی سر به نیست نشدند که آقا محسن با ج. اسلامی در صلح وصفا بود ایا آن زمان ترورشان اشکالی نداشت؟ و اون کسانی که پاپا محسن دستگیرشان می کرد و تحویل لاجوردی می داد . انسان نبودند؟ پدر نداشتند ،مادر نداشتند ؟ بستگانشان چشم انتطار بازگشتشان نبودند؟بله حنا خانم پا پا جان شما خود در پایه گذاری رژیمی دست داشت که مافیائیست وحکومت مافیایی همین است.مافیا خودش را هم حذف می کند .یک روز جوانان ایران که با اینان وایجاد یک سیستم ارتحاعی مخالف بودند اگر از خانه بیرون می رفتند نمی دانستند ایا به منزلشان برمی گردند ویا به اسارت پاپا محسن وهم فکرانشان گرفتار می شوند وامروز دختر آقای مخملباف ار همراهان سابق پدر جانش وحشت دارد وحق هم دارد . البته با یک تفاوت که آقای مخملباف از امکانات این رژیم خوب دوشیده است ،حالا با بهره از امتیاز بسیاری که دولت فرانسه در اختیار پایه گذاران چ.اسلامی قرار می دهد خوش میگذراند. اما دختران جوان ایران اسیر آخوندهای همزاد پا پا محسن، راه به جایی ندارند سفارتخانه کشور های غربی نیز در هایشان راقفل کرده اند.

 

 بهمن نیرومند، تئاترآیه های شیطانی و باند خوب جمهوری اسلامی!

در خبر بی ، بی ،سی میخوانیم

تئاتر "هانس اوتو" در پتسدام (نزدیک برلین پایتخت آلمان) اقتباسی از رمان "آیه‌های شیطانی" اثر معروف سلمان رشدی را روی صحنه برده است.

وقتی علی امینی تنها عضو حزب آقای بابک امیر خسروی میخواهد در باره نمایش آیه های شیظانی قضاوت کند می رود سراغ بهمن نیرومند، بهترین جایی که میشود این گفتگو را نشر داد شبکه بی ،بی سی است وبعد برای باز نشر همین گفتکو چه سایتی مناسب تر از ایران امروز مرتبط با باند فرخ نگهدار. بله آقای بهمن نیرومند در این گفتگو در نقش یک منتقد تئاتر ظاهر می شود آقای نیرومند که بیش از 40 سال است در اروپا ساکن هستند خوب می دانند که تئاتر یک هنر است که ایشان اگر هم منتقد مسایل سیاسی باشند دیگر سررشته از تئاتر ندارند. اما خوب وقتی  هدف رشد اسلام از نوع دوم خردادیش باشد باید سراغ چه کسی رفت جز بهمن نیرومند؟. علی امینی برای معرفی نیرومند به نقل چند سطر کوتاه بسنده می کند دیگر نمی گوید که او با خط سبز هایی که در دولت شرودر ماندند همراه شد وبرای ایجاد ارتباط باند خاتمی ودولت آلمان نقش مهمی داشت. کنفرانس جمهوری اسلامی در خانه فرهنگ های جهان را راه اندازی کرد ودر حرکت های دانشحویی همراه با خاتمی چیان برای سرکوب مردم به جان آمده همکاسه شد. حالا ببینیم با یک تئاتر که برداشتی از آیه های شیطانیست چگونه برخورد می کنند؟، فیلم فتنه که گویا  کار یک راست گرای پارلمان هلند بوده این بهانه را بدست حامیان ج. اسلامی داده است تا بخواهند زیر عنوان دفاع از باور های مردم حتا آزادی بیان در حدمجاز سرمایه داری غربی را هم محدودکنند. در مقدمه مصاحبه آمده است

 « اولین اجرای نمایش در ۳۰ مارس همراه با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. مأموران پلیس، از بیم حمله اسلام‌گرایان افراطی، ساختمان تئاتر را در محاصره داشتند.»

اگر این نمایش توهین به هر کسی است که مذهب دارد پس چرا در همین گزارش تاکید می شود که ساختمان از بیم حمله اسلام گرایان بنیادی زیر پوشش پلیس قرار گرفته؟ وآقای بهمن نیرومند با اعتراض به این نمایش خود می شود هم طراز همان بنیاد گرایان که پلیس از ترس حمله شان تئاتر را محاصره کرده بود. اصلا یک کار تیاتر که از یک کتاب مشهور اقتباس شده ودر یک  تیاتر مشهور روی صحنه رفته چه ربطی به فیلم فتنه دارد؟آقای نیرومند می افزاید

به نظر من کارگردان به هیچوجه موفق نشده اثر جالبی خلق کند، و اصولا فکر نمی‌کنم که هدف او ارائه یک اثر هنری بوده است .

بعد سئوال ادامه پیدا می کند

پس چه انگیزه‌ای داشته؟

«دست‌اندرکاران این تئاتر احتمالا انگیزه‌های صرفا شخصی یا سیاسی داشته‌اند. من که از دیدن این نمایش واقعا شوکه شدم. به نظر من کاری که روی صحنه آمده نه تنها هیچ پیام سازنده‌ای ندارد، از نظر هنری هم بسیار مبتذل است. این یک تحریک آشکار و تحریکی توهین‌آمیز نسبت به جهان اسلام است»

اول اینکه آقای نیرومند صلاحیت نقد وبررسی تیاتر ندارد. برای تشخیص ابتذال یک کار ویا ارزش هایش نیاز به دانش تیاتری هست نیرومند اصلا نه می داند .نه می تواند توضیح دهد که چرااین اثر مبتذل است؟ حالافرض کنیم این اثر هماگونه که نیرومند ادعا می کند بی ارزش است ایا اگراز ارزش های تئاتری برخوردار بود آنوقت مشکل آقای نیرومند حل می شد؟ آنوقت که برای تفکر کنونی نیرومند خطرناکتر می بود چون اثر با ارزش تاثیرش بیشتر است و بیشتر می تواند اندیشه هنرمند را به اجتماع منتقل کنند.

 به سئوال بعد وجواب نیرومند توجه کنید.

چه نفعی در توهین به اسلام وجود دارد؟

منافع اقتصادی و سیاسی هنگفتی پشت پرده است. به نظر من از زمان سقوط اتحاد شوروی و فروپاشی بلوک شرق، قدرت‌های بزرگ دشمن تازه‌ای تراشیدند به نام دین اسلام و علیه آن یک جنگ روانی تمام عیار به راه انداختند. برخی از هنرمندان هم آگاهانه یا ناآگاهانه هیزم‌بیار این معرکه شده‌اند. بی‌دریغ به اسلام حمله می‌کنند بدون آنکه تفاوتی قایل شوند میان گروه‌های افراطی و توده وسیع مردم مسلمان.

 من نمی خواهم وارد بحث مسایل مرتبط با مذهب بشوم.اما نمی دانم این آقای چپگرای ضد مذهب از کی آب توبه سرش ریخت و شد عابدو وزاهدو مسلمانا. خود ایشان که از دنیای کفر به اسلام گرویده اند جز کدام دسته از روشنفکران محسوب می شوند؟ هیزم بیار کدام معرکه هستند؟استباط ایشان از دین ومدهب که قدم به قدم از شبه اصلاح طلبان حکومتی کپی شده است. بله منافع اقتصادی هنگفتی پشت سر غرب بود که تروریست های اسلامی را که از جمهوری اسلامی فرمان می گرفتند رشد داد و جمهوری اسلامی را به دو بخش خوب وبد تقسیم کرد وآقای فیشر وآقای نیرومند از حزب سبز ها وشرودراز اس. پ. د را همراه باند خاتمی کذاب نمود.

 بعد سئوال دیگری مطرح می شود

برای برخورد انتقادی با اسلام چه راهی در برابر هنرمند یا روشنفکر غربی وجود دارد؟

جواب:

«راه درست و سازنده به نظر من تماس و برقراری گفتگو با روشنفکران مسلمان، یا افرادی است که به اصلاح یا نوسازی شریعت اسلام باور دارند»

  واین همین راهیست که سالهاست وبعد از ترور میکونوس دولت آلمان با راهنمایی روشنفکران چراغ بدست نطیر بهمن نیرومند دارد طی می کند .آیا طی همین راه نبود که در انتهای آن خاتمی نوزاد ناقص الخلقه ای زائید با نام احمدی نژاد .

 منافع اقتصادی غرب اقتضا می کند که  با همه موش گربه بازی ها همچنان در حفظ رژیم اسلامی کوشا باشند. البته اگر بشود بار دیگر  خاتمی چیان را برگرداند چه بهتر وگرنه با حضور  همین احمدک هم می شود مردم را چاپید  ودارند می چاپند.

  نیرومند می افزاید:

کارگردان این خط اصلی را گرفته و چهار ساعت وراجی ملال‌انگیز را روی آن سوار کرده است. من تردید ندارم که اگر سلمان رشدی این اثر را ببیند از این که اثر ادبی او به این ابتدال کشیده شده، ناراحت می‌شود.

 اول اینکه اقتباس از یک اثر ممکن است حتا با نظر آفرینده یک اثر هم منطبق نباشد.من نمی دانم که نحوه اقتباس از آیه های شیطانی چه شیوه ای بوده اما حتم دارم نمی شود اینحا بدون حساب وکتاب یک کار نمایشی را به روی صحنه آورد.به حق وحقوق یک نویسنده بی اعتنا بود واگر این کار با نقد وبررسی نشریات وبرنامه های تلویزیونی مواحه بشود خب کارگردان می بایستی به نکاتی که ممکن است مورد سئوال باشد جواب بدهد .اما آقای سلمان رشدی وکیل و وصی نمیخواهد. از کجا اینقدر اطمینان دارند که حتما سلمان رشدی ناراحت می شود؟ مگر سلمان رشتدی هم نان خور آخوندهاست. ؟حتا آقای سلمان رشدی ممکن است از این اقتباس خوشش بیاید ویا نه ولی نه به این دلیل که چرا کارگردان تقسیم بندی آقای نیروند را برای خلق یک اثر رعایت نکرده است. حرف وهدف یک آرتیست خیلی فراتر از تعبیر وتفسیر های دوم خردادی های ورشکسته ا ست . من از دوستانم هم خواهش می کنم که طی نامه ای به سازندگان این کار به خاطر دفاع از آرادی بی قید وشرط بیان از سازندگان این تیاتر حمایت کنیم وامید داریم هنرمندان مترقی آلمانی کسانی مثل نیرومند را مدل ونمونه یک روشنفکر ایرانی قلمدادنکنند. آقای نیرومند دارد از خط سیاسی ای حمایت می کنند که وظیفه اش حفط ج. اسلامی وتقویت دوباره دارودسته خاتمی کذاب است.

 بصیر نصیبی

 5 مای 2008 زاربروکن- آلمان

 

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]