ارتباط آلترناتیو و رهبری با نحوه سرنگونی!
محمد هادی
بحث بود و نبود و یا تلاش برای تشکیل و معرفی رهبری و آلترناتیو، از موضوعاتی است که-بخصوص بعد از اوج گیری جنبش آزادیخواهانه مردم در سال گذشته-مورد بحث و گفتگو میباشد. در این رابطه برخی-احتمالاً بدور از شناخت الزامات و معضلات عملی و مشکلات واقعی چنین امری-برآنند تا با گردهم آوردن برخی از فعالان سیاسی در خارج از کشور، آلترناتیو مورد نظر خود را تشکیل دهند تا بدین ترتیب آخرین قطعه از پازل و معمای آلترناتیو و رهبری را حل کنند! و بعضاً در این رابطه چنان ساده سازی میکنند که گویی رژیم افتاده و فقط کسی نیست که قدرت و حکومت بی صاحب را از زمین بردارد!
در زمره اینگونه تلاشها چند سال پیش جمعی از فعالین سیاسی در کالیفرنیا طی جلسه ای پیرامون تشکیل گروهی-که محور جمع شدن بقیه نیروها باشد-به بحث و گفتگو نشستند در نقد اینگونه گروه سازی ها مطرح شد که با تشکیل چنین گروهی-بعنوان محور وحدت دیگر گروهها- اگر تا حالا ایرانیان مقیم آمریکا در انتخاب و حمایت از مثلاً ده گروه و یا سازمان سیاسی متحیّر و معطل مانده بودند با اعلام موجودیت گروه مورد نظر، از این ببعد میان انتخاب یازده گروه سرگردان خواهند شد! آیا بهتر نیست بجای اضافه نمودن یک گروه به گروههای دیگر، بروید و ببینید از میان گروههای موجود کدامیک بشما نزدیکتر هستند و با آنها همکاری کنید و به سهم خود نگذارید تا برای عدم روحیه کار جمعی در ایرانیان جوک بسازند که اگر سه نفر ایرانی دور هم جمع بشوند در آنها انشعاب شده و چهارتا گروه از آنها درخواهد آمد! جدا از این برای اینکه بدانید واقعاً چقدر اینگونه محافل و گروه ها در جلب ایرانیان خارج از کشور برای فعالیت علیه رژیم موثر هستند بد نیست بعنوان مثال چند وقت فعالیت نکنید تا ببینید بغیر از اعضای خودتان اصلاً کسی متوجه غیبت و تعطیلی فعالیت شما میشود و سراغی از شما میگیرند یا نه؟
با توجه به نمونه های ناکام گذشته بیم آن میرود که اینگونه آلترناتیو سازی و سنگ بزرگ برداشتن ها، در عمل خدای ناکرده به بی عملی و سرخوردگی سیاسی منجر گردد! زیرا کسانی که از جذب افراد اطراف و گروههای دور و بر خود مشکل دارند چگونه یکمرتبه ممکن است که اعتماد و علاقه ایرانیان دیگر شهرها و کشورها را جلب کنند؟ و آیا بهتر نیست که اینگونه مدعیان آلترناتیو سازی-بدون پریدن از مراحل ابتدایی-اوّل از محدوده اطراف خود اقدام به جلب نیرو و اتحاد و همبستگی کنند تا در ادامه روند طبیعیِ رشد و گسترش، بتوانند در وضعیت مناسب و جدّی تری با دیگر نیروهای اپوزیسیون بحث و گفتگو کنند! ناگفته نماند که در تولید و پرورش توهم خود بزرگ بینی و ارزیابی غیرواقعی از شرایط-در برداشتن بار کمرشکن سرنگونی و آلترناتیو سازی-متاسفانه دنیای مجازی اینترنت و سهولت ایجاد رابطه و ردوبدل کردن هزاران ایمیل در عرض چند ثانیه . . . تاثیرات آشکار و غیرقابل انکاری دارد! در عصر انقلاب اطلاعات و ارتباطات نباید نشستن در سنگر گرم و نرم مانیتور را با فعالیت و مبارزه آنهم در برابر رژیم خون آشام آخوندها عوضی گرفت!
در بحث پیرامون آلترناتیو سازی و معرفی رهبری جنبش، بعنوان یکی از مهمترین پارامترهای قضیه قبل از هر چیز باید توجه داشت که رژیم بعنوان موضوع مبارزه و مانع اصلی آزادی و آسایش مردم، در این میان نقش غیر قابل انکاری دارد در رابطه با چگونگی دفع شر و رفع زحمت از رژیم، خود آخوندها طی سی سال گذشته-و خیلی روشن تر در برخورد با اعتراضات میلیونی مردم به کودتای انتخاباتی-در عمل و با زبان بیزبانی گفته اند که چگونه و تحت چه شرایطی از قدرت کنار خواهند رفت! در این رابطه شاید نیاز چندانی به بحث و استدلال نبوده و این امر برای همه اظهر المن الشمس است که رژیم بر خلاف تبلیغات سفارشی-دال بر اهلی و سر براه بودن-اصلاً و ابداً اهل گفتگو و مذاکره و سپردن قدرت با زبان خوش به مردم و نمایندگان واقعی آنها نبوده و نیست و چون زورگوست بهمین دلیل تنها زبان زور سرش میشود و بس! آخر رژیمی که از واگذاری ریاست جمهوری-قدرتی در حد گماشتگی ولی فقیه-به فرد بی خطر و خودی همچون موسوی هراس دارد پر واضح است که کنار آمدن مسالمت آمیز با رژیم آخوندها بیشتر پروژه ای سرکاری است! پس اگر قرار به جارو کردن رژیم از قدرت باشد روشن است که رژیم در خوش بینانه ترین سناریو-حداقل در فازی محدود و در مراحل نهایی-تنها بزور و در نبردی به احتمال خیلی زیاد قهرآمیز و نظامی است که از منبر قدرت پائین کشیده خواهد شد و این امر قبل از آنکه ربطی به بد سلیقه گی رهبری و آلترناتیو در تاکتیک مبارزه داشته باشد منحصراً برخاسته از منش و طبیعت جنایتکارانه رژیم است که خود قبل و بیش از همه میداند که کارنامه جنایات نظام ولایت فقیه بسی سنگین تر از آن است که قدرت را با زبان خوش و روش مسالمت آمیز به آلترناتیو واگذار کرده و در فردای ایران آزاد بتوانند بعنوان شهروندان عادی، زندگی معمولی داشته باشند! روشن است که این امر قطعاً شامل اقشار میانی و پائین بدنه نظام نخواهد بود و بسیاری از آنان در مراحل نهایی مبارزه به مردم پیوسته و راه و آینده خود و خانواده خود را از سران جنایتکار و غارتگر رژیم جدا خواهند نمود!
پس با این حساب اگر سرنگونی قهرآمیز رژیم در چشم انداز باشد طبیعی است که این انتخاب اجباری، الزامات خاص خود را به رهبری جنبش و آلترناتیو تحمیل خواهد نمود زیرا اگر قرار بر ماست مالی کردن مبارزه نبوده و میبایستی تمامیت رژیم ولایت فقیه بزیر کشیده شود طبیعی است که این کار، کاری است کارستان و رهبری چنین مبارزه ای-با هدف تغییر تمامیّت رژیم-از محدده توان و کشش ذهنی و عملی اصلاح طلبان داخل و خارج و مدعیان آلترناتیو سازی و بسیاری از موج سواران و میوه چینان رنگارنگ و حرفه ای فراتر میباشد! و در این میان روشن است که شانس نیروهای جدّی و رادیکال اپوزیسیون برای بدست گرفتن رهبری جنبش بیشتر از همه میباشد!
آمریکا-محمّد هادی
منبع:پژواک ایران