PEZHVAKEIRAN.COM سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟
 

سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟
بصیرنصیبی

بهمن مقصود لو آگاهانه همزبان با آغاز نمایش آخرین کلام شاملو ( کار مسلم منصوری)در شهر ها وکشور های اروپایی بار دیگر همان ادعا های پیشینش را به روز میکند با این امید که در کار نمایش آخرین کلام اختلال ایجاد کند، متاسفانه این بارآقای اسمعیل خویی این ستایش نامه را برای تبرئه و موقعیت سازی بهمن مقصود لو صادر میکند .چون این مطلب در اخبارروز منتشر شده قاعدتا باید جواب هم در همان سایت و همان ستون منعکس شود ،من نیر جوابم را برای سایت مذکور ارسال کردم  این جواب با نام آقای خسرو باقر پور به آدرس ایمیل سینمای آزاد رسید:

دوست گرامی آقای نصیبی درود

 اخبار روز از درج مطلب شما معذور است

خوب باشید

دبیر تحریریه اخبار روز

 

من این مطلب پذیرفته نشده را برای دیگر سایت ها و وبلوگ ها میفرستم اگر محتوای مطلب واستدلال های من را منطقی یافتید برای شکست جو توقیف وحذف همراه ما باشید. با سپاس

***

 چند روز پیش در سایت «اخبار روز »*مطلبی از اسماعیل جان خویی شاعر فیلسوف، ادیب معاصر منتشر شده بود البته من سالهاست خودم را از خواندن نوشتار های اسماعیل جان محروم کرده ام اما عنوان مطلب  این بار ایشان «شناختنامه های سینمایی بهمن مقصود لو» وادارم کرد که این تعهد به خودم را فراموش کنم. بله اسماعیل جان در نقش منتقد وتحلیلگر فیلم ظاهر شده بود (مبارک است ) عنوان نوشتار هم بما نوید می دهد که این بار فیلسوف ما میخواهد برای بهمن جان در زمینه سینما، استعداد و نبوغ استثنایی ایشان را کشف کرده و به اوج برساند .اسماعیل  جان ضمن به انجام رساندن این وظیفه! به جای دفاع از حقوق آنها که حقشان پایمال شده به دفاع جانانه از متجاوز به حق وحقوق دیگران، تمایل نشان میدهد. به چه دلیل؟ در همین نوشتار دلایلم را در معرض قضاوت عامه میگذارم...

اسماعیل جان برای مظلوم نمایی بهمن جانش تا آنجا پیش میرود که اورا طفلکی می شناساند که یک جریان قوی قصد حذفش را داشته اند و از همه امکانات هم برای ضربه زدن به این نابغه سینمایی تنها وبی پناه بهره برده اند؛ تا آن حد که قلب حساس اسماعیل جان را آزرده اند واو به ناچار دفاع از این طفلک مظلوم را به عهده گرفته است .این البته فقط اتفاقی! است که این ستایش نامه  درست در زمانی برای انتشار آماده می شود که مسلم منصوری دارد فیلم (آخرین کلام )، کار دیگر ش در باره شاملو رادر شهرها وکشور های اروپایی نمایش میدهد وخود نیز همراه فیلمش در برنامه ها حضور دارد.

 حالایک تکه از نوشتار اسماعیل جان را بخوانید:

«اینها انگیزه یا بهانه ای شد ، گفتم ، تا بهانه جویانی که - با واژه های نیچه بگویم-" از پیش آماده ی جهیدن نشسته اند"، در سخن گفتن از فیلم، بد زبانی را تا" دزدِ سینمایی " خواندنِ - طفلکی - تهیه کننده فرا برند»

اصلا بیائید کشف خلاقیت استثنایی بهمن جان از سوی  اسماعیل جان را جدی بگیریم. آیا اسماعیل جان اگر بطور مثال همین میزان توانایی را در مسعود ده نمکی کشف میفرمودند این چنین با قاطعیت با وام از گفته های نیچه وبهره از دانش فلسفی خود مسعود جان ده نمکی را می ستودند؟ جواب قاعدتا نه است. آیااسماعیل جان غرابتی با اندیشه های بهمن جان  داشته اند که این چنین ستایش نامه ای را برایش تدارک د یده اند یا تصور کرده اند بهمن جان هم به مانند اسماعیل جان در بیدر کجا سرگردان است  ودر انتظار سقوط فرمانفرمای آخوندی وبازگشت افتخار آمیز همراه با بوسیدن خاک وطن وباقی قضایا...

اما چون در هیچ کجای این کشف نامه اصلا اشاره ای به پیشینه ی بهمن جان نمی شود من موقتااز مرور ارزش های سینمایی کارهای بهمن جان دور می شوم، و اعتبار اجتماعی وایستادگی!بهمن جان در برابر کلیت نظام ج. اسلامی یا بقول اسماعیل جان فرمانفرمایی آخوندی را مد نظر قرار می دهم و برای آگاهی رسانی در این مورد هم از خود چیزی نمی گویم بلکه عین نظر رضا علامه زاده ( قبل از تغیر مسیرش ونزدیکیش با جریانی معروف به اصلاح طلب ها) از کتاب سراب سینمای اسلامی ایران را نقل میکنم ،علامه زاده می نویسد:

«بهمن مقصود لو بعد از 15 سال دوری از وطن به دفاع جانانه ای از سیاست های رژیم اسلامی برمیخیزد. در ژوئیه 1990 در دانشگاه U.C.L.A در حضور دوستداران امیر نادری به جای بیان واقعیت دردناکی که باعث آواره شدن امیر نادری شدفیلمهای ارزشمند او راوسیله ای برای دفاع از جمهوری اسلامی قرار دهد ...البته خوب کشور اسلامی است یک مقدار محدودیتهای مذهبی وجود دارد حالا مسئله سکس بین مرد وزن نباشد نمی توانند بسازند خب  نسازند»

 

البته بهمن جان  ، محبوب اسماعیل جان سرانجام میهمان شبه جشنواره فجر (زجر) می شود وهر سال مقامات فرمانفرمای آخوندی به هنگام این رویداد نمایشی که به گفته خود مقامات ویترین تبلیغاتی نظام مقدسشان است ، میزبان رژیسور بهمن جان می شوند، اما بهمن جان هیچگاه در این سال ها فیلمی  برای فجر نداشته پس دلیل حضورش در این رویداد معتبر !! جهانی چه بوده است به قول آخوند ها الله اعلم!

 اما باز هم بی آنکه نیاز ی باشد کلمه ای از خود بیفزایم به تکه هایی از کتاب«این سوی ذهن آن سوی مردمک» که پرویز جان جاهد به سفارش بهمن جان مقصود لو تنظیم کرده استناد می کنم، پرویزجاهد در سئوالی که مطرح می کند اشاره ای به ضوابط اداره سانسور فیلم در ج. اسلامی دارد ،جواب بهمن جان را بخوانید:

« من چون دقیقا در جریان کار نیستم وآئین نامه را هم نخوانده ام !( توجه میکنید بهمن جان به شیوه فرمانفرمای آخوندی تقیه هم می کند)نمیتوانم جواب درست بدهم ولی در هر صورت ضوابطی هم باید باشد چون نمیشود هر چیزی را مطلقا آزاد گذاشت»

 جاهد اضافه می کند:

 س:پس نظارت را در چه حدی میپذیرید؟

ج:به نظر من ضوابطی را برای فیلمسازی اعلام کنندواز فیلمسازبخواهند این ضوابط را رعایت کنندمثلا بگویند رقص در فیلم نباشدحجاب وپوشش اسلامی رعایت شودبه شئونات مذهبی توهین نشودوغیره...( ملاحظه میفرمایند اسماعیل جان)

 

البته  دکتربهمن جان مقصودلو بعد از تغیرات این سالها همراه با حذف اصلاح طلب های حکومتی از قدرت وخروج مهاجرانی (این وزیر اندیشمند ومترقی خاتمی که حکم اعدام سلمان رشدی را به فرمان امام راحل موجه دانسته بود وسنگسار را حکم الهی ارزیابی میکرد محل ماموریتش به لندن منتقل شد وحالاهم که یکی از اطاق های فکر را مدیریت می کند) ودیگر میهمانان فجر ار نوع بهمن جان یا خود صلاح نمیدانندویا اجازه حضور نمی یابند، شده اند اپوزیسیون لابد سرنگونی طلب! در جایی خواندم که بهمن جان دوباره جمهوری اسلامی را جنایتکار نامیده است. پس این همه سالها ایشان میهمان جنایتکاران بوده اند ! (عجب) البته ایشان در دوره جدیدِ پیوستن به تبعیدیان فیلم /گزارشی هم با خود دارد در باره ی احمد محمودنویسنده ای که در آن لجن زار میخواست پاک وسالم بماند. این گونه ادیبان وقتی دستشان از دنیاکوتاه می شود میتوانند به وسیله ای برای تبرئه دیگران تبدیل شوند. اما جالب است بدانید که در نمایش این فیلم/ گزارش در لندن وزیر اندیشمند خاتمی جان، جناب عطالله مهاجرانی هم میهمان بهمن جان بوده است.

 البته من اینکار را ندیده ام اما بعد از 40 سال آشنایی با بهمن جان (1) ایشان را فیلمساز نمیدانم - حتا اگر ده تیتر دکترا هم داشته باشد- خود بهمن هم به این واقعیت واقف بوده وگرنه او که در رفاه مادی میزیسته وبرای دیگران هم سرمایه گذاری میکرده چرااین همه تلاش کرده تا بلکه کار دیگری را به نام خودش جا بزند، خب خودش فیلم را می ساخت، اسماعیل جان را هم به درد سر نمی انداخت.پس چه مانعی سرراهش بوده که 40 سال دستش به دوربین نخورده بود؟ انگاربعد از تهیه فیلم «شاملو، شاعر بزرگ آزادی» به او الهام می شود که چه توانایی استثنایی برای خلق فیلم داشته وخود غافل بوده است .ارزیابی 6 هنر دیگر ارزانی اسماعیل جان. اجازه بفرمایند در زمینه سینما منهم جسارتا  نظرم را اعلام کنم ،بله بهمن جان فیلم ساخته اما فیلمسازنبوده  همانگونه که کم نیستند آنها که شعری سروده اند اما شاعر نبوده اند ونیستند. واگر بخواهیم مقایسه کنیم مسلم منصوری فیلمساز است حتا اگر آنگونه که مقصود لو ادعا میکند استتیک سینمارا هم نشناسد، و اگر فقط کار زیبای «محاکمه» را ساخته باشد.

 

خوب برای وصف شخصیت والا و مبارز بهمن جان ذکرهمین چند نمونه کفایت می کند ،حالاچند جای مقاله نیچه گونه اسماعیل جان را هم (بعنوان مشت نمونه خروار)زیر ذره بین بگذاریم.

 اسماعیل جان می نویسد:

 «... یعنی می خواستند بگویند آقای مقصود لو می خواهد و می کوشد تا کار و سهمِ مسلم جان منصوری را- اگر چه نام اش، چون کارگردانِ "احمد شاملو، بزرگ شاعرِ آزادی"، در شناسنامه ی آن آمده است- در ساختن این فیلم هر چه کم رنگ تر بنماید و وانمود کند که فیلم سراپا و تنها و از همه نظر ساخته ی خودِ اوست.»

 چرا اسماعیل جان متوجه نمی شود آن کس که سعی می کندنقش مسلم منصوری را ناچیز که نه، به حد هیچ برساند کسی نیست جز خود بهمن جان ؟

در این رابطه گند کار چنان درمیاید که حتا شامه پرویز جان حاهد -از یاران وهمکاران بهمن جان- را هم میآزارد و نمیتواند منکر نادرست گویی های بهمن جان بشود.جاهد در بررسی کتابی با عنوان «احمد شاملو، شاعر بزرگ آزادی» که بهمن جان برای توجیه تصاحب فیلم مسلم منتشر کرده است می نویسد: (2)

«..به نوشته مقصودلو «‌آقای منصوری متاسفانه نه تصویر می‌شناسد و نه دوربین؛ نه سینما می‌داند و نه میزانسن؛ نه با استتیک سینما آشنا است ... درباره‌ی مسلم منصوری، به این نتیجه می‌رسد که درواقع ورسیون اصلی فیلم شاملو یعنی «احمد شاملو، شاعر بزرگ آزادی» محصول فکر فیلم‌سازی به نام مسلم منصوری نیست»

همین آقای جاهد می افزاید:

«درواقع این بخش از کتاب روایت بهمن مقصودلو به‌عنوان تهیه‌کننده از چگونگی تهیه فیلم و میزان نقش مسلم منصوری به‌عنوان کارگردان در تولید آن است. بنابراین برای این‌که خواننده به قضاوت دقیق و عادلانه‌ای از حقیقت ماجرا برسد نیاز دارد که روایت آقای منصوری را نیز در این زمینه بشنود»(نقل از ویلوگی با عنوان وبلوگ اختصاصی احمد شاملو)

 

همین طور اسماعیل جان در چند جای دفاعیه شان از کسانی صحبت می کنند که علیه بهمن جان یعنی طفلک! مظلوم! توطئه کرده اند اما این انسانهای نابخرد که یک هنرمند ارزشمند ویک مبارز راستین فرمانفرمای آخوندی را آزرده اند چه کسانی بوده اند وچه گفته اند؟ اصلا معلوم نیست. اسماعیل جان که در گذشته های دور به خاطر دفاع از سلمان رشدی نامش در لیست سیاه قرار گرفته بود، چرا حالا این حد صراحت بیان ندارد که توطئه گران را به اجتماع معرفی کند؟  (البته اسماعیل جان بعدا برای تست نظام یک کتابش را به وزارت ارشاد سپرد که بحمدالله مجوز  هم گرفت )

 اسماعیل جان می افزاید:

«در گرفتن ِ توفانِ این بگو مگو در فنجانِ بد خواهی ی فرهنگی – روان شناسانه ی آشنایی که بسیاری از ما دوستدارنِ هنر را به دشمنانِ بی دلیلِ هنرمند بدل می کند، دست کم، دو انگیزه یا بهانه داشت: یکی دستکاری هایی که بهمن جان در ساختارِ سینمایی و بافتارِ گفت و گویی ی فیلم کرده بود...»

فرض بگیریم آنگونه که اسماعیل جان ادعا میکند ساختار کنونی فیلم شاعر آزادی از دست کاری بهمن جان مصون نمانده است اما اسماعیل جان حالا که این چنین موفقیت آمیز به دنیای نقد وبررسی سینما هم قدم گذاشته اند شایسته است این نکته بدیهی را هم بیاموزدکه ساختار فیلم چیزی نیست که تهیه کننده بتواند بدون اینکه فیلم رابه کل از اعتبار بیندازد آن را بهم بزند. ساختار فیلم اساس یک فیلم را می سازد فیلمی که ساختار ندارد سلسله تصاویری است که بهم وصل شده است. اگر چنین دستبردی به فیلم زده شده است که اسماعیل جان باید بهمن جانش را ملامت کند نه ستایش.

 

اما آیا واقعیت چنین بوده است؟ آیا بهتر نیست که حرفها ونظر های کارگردان فیلم را هم بخوانیم. مسلم منصوری در یکی از گفتگو هایش می گوید (3)

«... سال بعد به دعوت فستیوال" فیلم رئال " به فرانسه رفتم که فیلم " نمای نزدیک- نمای دور" مرا نمایش می دادند. در آنجا توسط یکی از دوستانم مقصودلو در جریان ساخت فیلم شاملو قرار گرفت و حاضر شد مخارج این فیلم را بپردازد تا فیلم را کامل کنم. به ایران که برگشتم یکی دو جلسه از شاملو و چند جلسه از شخصیتهای ادبی و سینمایی فیلم گرفتم. ادیت نهایی فیلم را با ژیلا ایپکچی انجام دادم. فیلم تکمیل شده را برای مقصودلو به نیویورک فرستادم.  به آمریکا که رسیدم دیدم چند عکس از شاملو را در فیلم گذاشته چون برادرش این عکس ها را از شاملو گرفته است. در شروع فیلم چند عکس از شاعران کشورهای دیگر را آورده و یک شعر از شاملو را که من درادیت اولیه فیلم استفاده کرده و درادیت نهایی آنرا کنار گذاشته بودم، به فیلم اضافه و مجددا فیلم را زیرنویس کرده و اسامی تعدادی را به تیتراژ فیلم افزوده است. این تمام دستکاری است که مقصودلو در فیلم برای نشان دادن ذوق و استعداد خود در نیویورک انجام داده است»

 اما اسماعیل  جان نوشته است:

..«در بخشِ" فیلم شناسی" از " زندگی نامه ی کوتاهِ بهمن مقصود لو" ، بهمن جان خود را تنها"تهیه کننده " ی شناختنامه ی احمد شاملو، بزرگ شاعرِ آزادی" می شناساند ونه کاره ی دیگری» عجبا! حیرتا!( به وام از دیالوگ ملای شهر قصه)

 

 اسماعیل جان اول که میگوید طفلک بهمن جان فقط در ساختار دست برده است ، بعد با استناد به کارنامه بهمن جان ادعا می کند بهمن جان فقط تهیه کننده فیلم بوده در مصاحبه مسلم منصوری هم مشخص می شود که مقصودلو چند تکه از کنار گذاشته های ادیت اولیه را به فیلم اضافه کرده -البته همین حد دخالت هم حق هیج تهیه کننده ای نیست واگر فیلم در مملکتی ساخته شده بود که حساب وکتابی داشت قابل تعقیب در محاکم قضایی بود- وحالا که توسل به قانون در آن جنگل مولا ودرآن نظام مافیایی بیشتر به شوخی شبه است دیگر روشنفکر فیلسوف که نباید از یک تهیه کننده متجاوز به حق وحقوق مولف دفاع کند و او را طفلکی بنمایاند که حق وحقوقش پایمال هم شده است.!!

البته اسماعیل جان درزیرنویس ستایش نامه اش، اشاره ای هم به مسلم منصوری دارد ومی نویسد:

«مسلم جان منصوری را من، نخستین بار ، در یک مهمانی ی دوستانه، (در لس آنجلس بود آیا یا واشنگتن؟! ) که دیدم . کم یا بیش، دو دهه ای پیش از این. دل پُردردی داشت از بسیارانی از یاران وهمکاران خویش: نخستین شان ، البته ، بهمن جان مقصود لو. آن شب مسلم جان پاره هایی از فیلمِ هنوز بُرش نخورده و ساختار و بافتار نیافته ی خود در پیوند با زنانِ تن فروش در تهران را برای دوستان نمایش داد. من دیوانه ی زیبایی ی هنوز خام و نا پیراسته ی این فیلم شدم

اول اینکه اسماعیل جان اصلا یادش نیست که در کجای بیدرکجای امریکا شانس دیدار شاعر فیلسوف، نصیب مسلم منصوری شده ؟ لس آنجلس ؟ واشنگتن؟ ودیگر این که اسماعیل حان بد جوری زمان را گم کرده است ، دو دهه پیش که مسلم منصوری اصلا از ایران خارج نشده بود،- مسلم در حدود ده سال پیش مقیم خارج شد- وبعد اسماعیل جان اشاره می کند که مسلم دل پردردی داشته از بهمن جان. اما معلوم نیست مسلم چه اعتراضی به رفتار های مقصودلو داشته ؟ اسماعیل جان کلی اند ر ستایش جمال وکمال واستعداد وبینش ودانش و معرفت بهمن جان قلم فرسایی میکند اما یک سطر هم به قول خودش درد دل های مسلم جان را بازتاب نمی دهند این را میگویند رعایت عدالت وانصاف به شیو ی اسماعیل جان!

اما من وقتی همه این حرفها ونظر ها را کنار هم می چینم وشناخت وآشنایی 40 ساله ای هم که بابهمن مقصود لو داشتم را مرور میکنم به این نتیجه ی تاسف بار میرسم که شناخت نامه بهمن مقصود لو نوشتاری است مغشوش وسرشار از ضد ونقیض گویی وبا داوری ای  شتاب زده ودور از انصاف، تا آن حد که می شود این نوشتار را «سفارشنامه »نامید نه شناختنامه . اما قضاوت نهایی را بعهده خواننده میگذارم. 

حرفهایم را با نقل تکه دیگر از گفتگو ی مسلم منصوری به پایان میرسانم:

«..و چه بهتر که از دید امثال ایشان من فیلمساز خوبی نباشم . فیلمسازان خوب ! جایشان دربنیاد سینمائی فارابی یا در هالیوود است . همچنانکه ثروتمندان جایشان در قصر است. فیلم سازان خوب ! ، بلدند چگونه اینهمه جنایت وگرسنگی را در فیلم هایشان بنفع حاکمیت ها حل وفصل کنند. به فیلمسازان خوب ! کلید طلایی شهرها توسط مقامات دولتی اهدا می شود اما فیلمسازانی که خلاف جریان آب می روند در هر شهری به سختی نفس می کشند . خلاف جریان  رفتن بهاء دارد ، بهای آن این است که از خیرات و برکات! دستگاه های تبلیغاتی و منابع مالی محروم می مانند و برای خلق یک اثر و ساخت یک فیلم از هفت خان رستم باید بگذرند. اما آنچه مهم است و اصالت دارد اینکه آدم بتواند با کار و اثرش در هر حیطه ای که است به اندازه خودش ضربه ای به وضع موجود جهان بزند.هر حرکتی حتی کوچکترین حرکت اگر آکنده از باور وایمان به آمال انسانی باشد قطعا تاثیر خودش را دارد ورد پای خود را بر جای می گذارد»

 

بصیر نصیبی، بیدرکجا* آلمان/ زاربروکن

 *بیدر کجا هم واژه مورد علاقه اسماعیل جان است، چسباندن جان به اول ویا آخر اسامی هم به تقلید از اسماعیل جان  این بار در نوشتار من وارد شده است!!

www.cinemaye-azad.com

*مطلب آقای خویی در آرشیو اخبار روز

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=37438

 

 (1)گفتم که من مقصود لو را از 40 سال پیش وشاید بیشتر می شناسم با او هیچ اختلاف شخصی هم نداشته وندارم، خودم در جلسات اولیه آغاز سینمای آزاد ایران گزارش  بهمن جان از کارهای اردشیر محصص را در برنامه« هفته فیلم کوتاه» در دانشگاه صنعتی - آریامهر سابق- نمایش داده ام. او حتا قبل از انقلاب که بیشتر در امریکا زندگی میکرد مرا برای تماس با سینماگران وسینماشناسانی که من آن زمان با آنها آشنایی نداشتم کمک میکرد.

 بعد از انقلاب از او بی خبر بودم تا زمانی که از طریق کتاب «سراب سینمای اسلامی ایران»  دریافتم که او مدافع سینمای جمهوری اسلامی شده است .بعد در سمیناربزرگ سینما  که در زاربروکن برگذار کردیم پرویز صیاد وعلامه زاده بعد از سمینار هم یکی دوروز پیش من ماندند. علامه زاده خیلی مفصل تر این ارتباط را شرح داد. من هم رابطه ام را با بهمن قطع کردم. زمانی که مسلم منصوری یه امریکا آمد من اورا اصلا نمی شناختم. وقتی اطلاع یافتم چطور بهمن با کمک بخشی از رادیو تلویزیون های لوس آنجلسی که باند بازی در آنها رایج بود علیه یک سینماگر تبعیدی تازه وارد جو سازی کرده اند ،من از مسلم دفاع کردم وبهمین دلیل بهمن مرا در نامه ای خصوصی وصل کرد به روزی نامه های حکومتی. اما وقتی برادرم نصیب در گذشت اولین کسی که به من تسلیت گفت مقصود لو بود از او تشکر کردم وگفتم اختلاف سیاسی ما همچنان پا برجاست. همین طور یک بار داریوش شکوف ( کارگردان فیلم هفت پیشخدمت /تهیه کننده، مقصودلو) به من تلفن کرد واز طرف مقصود لو پیام داد که با وجود اختلافات فی مابین از من دعوت کرده در فیلمی که او از بازیگران، سینماگران ، کارگردانان و... تبعیدی می سازد من هم شرکت داشته باشم ومن این دعوت را هم قاطعانه رد کردم... (این فیلم چه شد؟ مصاحبه هایی که با  تبعیدیها انجام شد چه سرنوشتی پیدا کرد؟)

( 2) بررسی پرویز حاهد را ابنجا بخوانید:

http://ahmadshamloo.blogfa.com/cat-76.aspx

(3)

 گفتگو مسلم منصوری با سایت هتر در تبعید

http://www.artenexil.net/B3.htm

*ضمیمه

وقتی این مطلب آماده انتشار شده بود برای من از طریق ایمیل یک فایل تصویری رسید از سایت vimeo  که خود به حد گویایی مشخص میکند که مقصود لو به هر شگرد ی متوسل می شود بلکه خودش را سازنده فیلم جا بزند، قبل از شروع فیلم روی متنی با تصویر شاملو این نوشته می آید :

کاری از بهمن مقصود لو ( این یک واژه متداول است برای کسی که فیلم را کارگردانی کرده نه تهیه کننده آن) وبعد نام مدیر تولید وتهیه کننده در تیتراژاول فیلم می آید اما از نام کارگران خبری نیست ودر پایان فیلم وقتی بهمن جان نام خودش را با عنوان کارگران قبل از آغاز فیلم به رخ کشیده است. اسم مسلم منصوری را هم به طوری که زیاد مشخص نباشد در تیتراژ پایان می آورد. این هم لینک سایت مذکور. 

http://vimeo.com/13596044

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]