«بگذار صد گل بشکفد»
بهروز ریحانی

 

بیش از ۳۰ سال از حکومت جهل وجنایت جمهوری اسلامی می‌گذرد. نظام آخوندی در سرکوب آزادیخواهان، کشتار، شکنجه، حبس و قلع و قمع کردن نویسندگان، شعرا، وبلاگ‌نویسان، فعالین سیاسی و حقوق بشری و فعالین حقوق زنان، دارای سیاه‌ترین کارنامه است. به همین دلیل بارها توسط ارگان‌های بین‌المللی، به عنوان شقی‌ترین نظام سرکوبگر در جهان شناخته شده و سینه‌ی حاکمان نظام پوشیده از مدال‌های جنایت است. عدم تحمل هرگونه اندیشه آزاد و مخالف و منتقد از طرف نظام ولایت فقیه البته تعجب‌آور نیست و در یک نظام قرون وسطایی جز این انتظاری نیست. نظامی که حتی تحمل انتقادات و ایرادات بالاترین مقام‌های پیشین خودش (کروبی، موسوی، خاتمی، رفسنجانی و ...) را که از قضا در چارچوب حفظ همین رژیم بیان می‌شود ندارد، مشخص است که وقتی به مخالفین و منتقدین جدی و آزاد‌اندیش می‌رسد به دار و درفش و حبس و سرکوب بیرحمانه متوسل می‌شود. زیرا که رابطه نظام ولایت فقیه با آزادی همچون جن و بسم‌الله است.

متأسفانه کشور و ملت ما به دلیل ده‌ها سال حکومت‌های دیکتاتوری شاه – شیخ هیچ‌گاه فرصت این را نیافت تا طعم دمکراسی و آزادی را بچشد ( به جز دوران کوتاه نخست وزیری مصدق بزرگ و بهار آزادی پس از پیروزی انقلاب ضد‌سلطنتی) به همین دلیل روشنفکران، فعالین و آگاهان سیاسی اجتماعی نتوانستند آزادی و دمکراسی را در جامعه نهادینه کنند. انقلاب ضد سلطنتی فرصت و موقعیت تاریخی ویژه‌ای را برای مردم تشنه آزادی فراهم کرد، اما خمینی و اعوان و انصارش به دلیل  افکار فوق ارتجاعی و عقب افتاده این فرصت نادر را با سرکوب و کشتار از عموم مردم دریغ کردند. خمینی می‌گفت اگر ۳۶ میلیون بگویند آری من می‌گویم نه و با صغیر شمردن آحاد ملت ایران، پشیزی ارزش برای منتقدین و مخالفین خودش قائل نبود. بعد از مرگ خمینی بازماندگان او، سرکوب، اختناق و ترور را در ابعاد گسترده‌ به خارج از مرزهای ایران صادر کردند. ترور و قتل رهبران اپوزیسیون و مخالفین سیاسی در خارج از کشور جزو لاینفک نظام الهی- آخوندی شد. آن جایی هم که به دلایل مختلف نمی‌توانست و نمی‌تواند از حربه قتل و ترور استفاده کند پادوها و مزدوران رنگارنگ را تحت عناوین مختلف به خارج از کشور گسیل کرد و یا از عناصر سست عنصر ساکن کشورهای مختلف برای پیش‌برد مقاصد ضد‌بشری استفاده کرد و می‌کند. با جعل و تحریف موضع برحق را مخدوش می‌کند تا از آب گل آلود برای مقاصد اطلاعاتی – تبلیغاتی‌اش ماهی‌گیری کند.

اما جای تأسف بسیار است که جریان وعده‌ای که ادعای آلترناتیو‌ و جایگیزینی این نظام سرکوبگر را دارند، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر و خط رژیم آزادی کشی قرار می‌گیرند که مدعی‌ سرنگونی‌اش هستند.

 

این همه را گفتم تا به مقاله‌‌ی مسعود احمدی یکی از نویسندگان سایت همبستگی ملی بپردازم:

 

«دوستی خاله خرسه‌ها» نام مقاله‌ای است با امضای مسعود احمدی که سایت همبستگی ملی به انتشار آن مبادرت کرده است. مقاله مزبور منتقدین اتفاقاً دلسوز مجاهدین خلق را مورد حمله و هجوم سیاسی و شخصیتی قرار داده است، تا شاید این انسان‌های دلسوز (علیرغم هر ایراد و کمبودی که داشته باشند) را از مبارزه پیگیرشان بر علیه نظام جهل و جنایت آخوندی باز دارد. قبل از آن که به اصل موضوع بپردازم لازم می‌دانم راجع به سایت همبستگی ملی و  مسعود احمدی کمی توضیح دهم.

 

سایت همبستگی ملی وابستگی تمام عیار به شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق دارد. با نگاهی گذرا به مقالات، گزارشات، اخبار و تفاسیر این سایت می‌توان فهمید که گردانندگان این سایت حتی اگر عضو رسمی مجاهدین نباشند (که بعید است و من اعتقاد دارم که اکثریت‌شان از اعضای مجاهدین هستند) صد در صد و طابق النعل بالنعل خطوط سیاسی – استراتژیک و حتی تا ابعاد زیادی ایدئولوژیک مجاهدین را پیش‌‌می‌برند و برای مثال حتی از انتشار مصاحبه دکتر کریم قصیم عضو و مسئول کمیسیون محیط زیست شورا ملی مقاومت با تلویزیون بی بی سی هم خودداری می‌کنند. البته این حق دمکراتیک و اولیه این سایت است که مانند دیگر رسانه‌ها مقالات و اخبار وگزارشات را گزینشی انتشار دهد.

در سایت همبستگی ملی علیرغم نامگذاری و ادعای ملی‌‌ بودن‌اش، تا کنون حتی یک مقاله و تفسیر انتقادی نسبت به شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق درج نگردیده و بازدید کنندگان آن، حتی با یک مورد ایراد و اشکال و انتقاد نسبت به  خطوط سیاسی- استراتژیک اجتماعی مجاهدین و شورای ملی مقاومت مواجه نگردیده‌اند.

سؤال این است که آیا ۴۰ میلیون ایرانی (۳۰ میلیون مابقی را زیر ۱۸ سال فرض گرفته‌ام) داخل و خارج کشور، سینه چاک و تابع خطوط و  دیدگاه‌های شورا و مجاهدین هستند؟ اگر همبستگی ملی به معنی فراگیر و فراگروهی می‌باشد، منتقدین این سایت که نه در خط و خطوط رژیم هستند و نه کوچکترین سرسازشی با نظام ولایت فقیه دارند، جایگاه‌شان در این سایت مدعی ملی بودن کجاست؟‌

 

به عقیده من مسعود احمدی نویسنده مقاله مزبور با توجه به فحوای کلام و محتوای مقاله ظاهراً یکی از مسئولین مجاهدین خلق است. به ویژه این که ایشان، مقاله‌شان را همچون یک مانیفست به نگارش در آورده‌ و گویا خوانندگان و منتقدین باید بند بند آن را آویزه گوش‌ کرده و در برخورد با منتقدین به کار گیرند.

اگر من اشتباه می‌کنم و ایشان نویسنده مستقل و منفردی است که «به دلیل ناتوانی در تحمل سختی‌های مبارزه مستمر و طولانی در چارچوب یک سازمان منظم و منسجم و آرمانگرا (نقل از مقاله ایشان) به تازگی به قلم زنی روی آورده جا دارد به ایشان و امثالهم یادآوری کنم که ما در عصر کبیر اینترنت هستیم و با یک کلیک و موش الکترونیکی می‌توان تاریخچه‌ی افراد و جریانات و حکومت‌ها را بازنگری کرد و به آن‌ها پی برد.

ایشان به منتقدین دلسوز مجاهدین اندرز می‌‌دهند که «می‌خواهم دوستانه به این یاران و همرزمان سابق مجاهدین که به هر دلیلی و البته به دلیل ناتوانی در تحمل سختی‌های مبارزه مستمر و طولانی در چارچوب یک سازمان منظم و منسجم و آرمانگرا) لباس رزم را از تن خارج کرده و به نوشتن مقالات و اشعار در وبلاگ‌ها بسنده کرده‌‌اند نکاتی چند را متذکر شوم»

جا دارد نویسنده مزبور در گام نخست مشخص کند که جایگاه خودشان در کجا قرار دارد؟ آیا در دورن یک «سازمان منظم و منسجم و آرمانگرا» به مبارزه مشغولند یا همچون دیگر وبلاگنویسان و یاران و همرزمان سابق «خاله خرسه» مسلک، لباس رزم را از تن خارج  کرده‌ و با استفاده از حربه‌ی‌ تهمت و افترا و روش‌های کیهان گونه ( روزنامه حسین شریعتمداری) می‌خواهند هر صدا و ندای منتقد و مخالف را در نطفه خفه کنند.

قصد من در مثال آوردن از حسین شریعتمداری توهین و تهمت به ایشان نیست. یک سایت و نویسنده آن منتقدین دلسوز مجاهدین را که از قضا تعدادی از آنان سالیان دراز در آن سازمان منظم و آرمانگرا فعالیت و مبارزه کرده‌اند به خیانت و همسویی با خط و خطوط رژیم متهم می‌کنند؛ از نظر من این عمل آب به آسیاب نظام ولایت فقیه ریختن است. مگر نه این که استفاده از هر گونه آزادی بیان و انتقاد در یک نظام دیکتاتوری، سرکوب و زندان را  در پی دارد پس لاجرم، هر فرد و جریان و نهادی که تحمل منتقدین خودش را نداشته باشد هیزم مفت و مجانی به آتش دیکتاتوری می‌افکند.

نویسنده در بند ۱ و ۲ از مانیفست خود، حکم رانده‌اند که:

«دلسوزی برای آگاه‌ترین و و پاکبازترین فرزندان ایران زمین و هرگونه تلاش برای جدا نشان دادن منافع و خواست‌های سر از بدنه، توهین به شعور و انتخاب آگاهنه آنان است و هرگونه ایجاد شبهه و توهم‌پراکنی و مخدوش کردن مرز مقاومت با لمیدگی و تمایلات خود به خودی به سازش و تسلیم تحت هر عنوان و بخصوص این عنوان که «چرا توضیح نمی‌دهید» خیانت به آرمان آزادی و آزادیخواهی مردم ایران است و یک ضرب در کاسه دجالان حاکم بر ایران می‌ریزد.»

از آن‌جایی که ما، خاله خرسه ها از روی قصد و غرض و به دلیل عدم توان درک واقعیت‌ها و شناخت تحلیل‌ها (نقل از مسعود احمدی) انتقاد می‌کنیم، ایشان را به پیام مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت مندرج در نشریه مجاهد شماره ۴۱۹، مورخ بیست و چهار آذر ۱۳۷۷ ارجاع می‌دهم:

«.... در بیانیه ملی تصریح شده است «هر کس حق دارد مخالف شورای ملی مقاومت ایران یا سازمان مجاهدین خلق باشد و انتقاداتش را آزادانه ابراز کند. اما بهانه کردن این مخالفت برای مخدوش کردن مرزبندی با رژیم یا مشروعیت بخشیدن به یکی از جناح‌های درونی آن را خیانت به مصالح ملت می‌دانیم». یعنی که می‌تواند با دست باز و عاری از هر گونه محذور، سرتاپای مقاومت یا مجاهدین و تمامی افراد و سیاست‌ها و برنامه ها و تشکیلات و استراتژی و ایدئولوژی آن‌ها را در معرض سؤال و انتقاد قرار بدهد و اگر در جواب قانع نشد در انتقاد خود پافشاری کند. اما از این رهگذر به کیسه دشمن ریختن و آن را مستمسک مخدوش کردن مرزبندی با رژیم قرار دادن یا مشروعیت خریدن برای آخوند خاتمی و شرکا، خیانت به مصالح و آزادی و حاکمیت ملت ایران است. این حرف، کلی بافی و ادعای بی پایه و بی هزینه نیست. حرف مقاومتی است که دو دهه است بیش از هر جریان دیگری در تاریخ معاصر ایران دشنام خورده است.»

حال، نویسنده دوستی خاله خرسه‌ها و گردانندگان سایت همبستگی ملی توضیح دهند و روشنگری کنند که بطور مشخص و با فاکت و نمونه کدامیک از منتقدین دلسوز مجاهدین با عملکرد و یا مقالاتشان، مرزبندی با رژیم را مخدوش کرده‌اند و به جناح‌های درونی رژیم، مشروعیت بخشیده‌اند؟ با اجازه از ، دو نویسنده محقق و شاعر، اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی  نام می‌برم . این دو در نظام‌های شاه و شیخ زندانی سیاسی بوده‌اند، سالیان دراز درون یا کنار سازمان منظم و منسجم و آرمانگرا (مجاهدین) فعالیت و مبارزه و تلاش کرده‌اند. آقای یغمایی صدها شعر، سرود، تصنیف، مقاله و مطلب در تأیید خط و خطوط مجاهدین نگاشته‌‌اند، برادر قهرمانش، امیر یغمایی را رژیم در مشهد در ملاءعام بر چوبه‌ی دار برد. خودش سالیان دراز در خارج از کشور در پی ‌آزادی مردم ایران، آواره‌ی کوی برزن است. ایرج مصداقی در عنفوان جوانی به زندان گزمه‌های خمینی افتاد، ده جلد کتاب و صدها مطلب در افشای جنایات ضد بشری رژیم به رشته تحریر درآورده است، هر دو هم هر از گاهی در مقالات و شعرهایشان، انتقادات و سؤالاتی از مجاهدین می‌کنند راستی نویسنده مقاله مزبور و سایت همبستگی اینان را مفتخر به لقب «خاله خرسه» می‌کند؟ وانگهی مصداق سخنان مسعود رجوی در بالا چه کسانی و چه هستند؟

مسعود احمدی و سایت همبستگی برای خوانندگانشان مشخص کنند به گفته‌ی مسعود رجوی باور دارند یا خیر؟ آیا این گفته‌ها مصداقی هم دارد یا خیر؟

توجه کنید مسعود رجوی در مورد دلسوزان مجاهدین هم صحبت نمی‌کند او از حق مخالفان مجاهدین می‌‌گوید. آیا به گفته‌های بالا اعتقادی هست؟ 

تکلیف مرا مشخص کنید من «خاله خرسه» در این کره خاکی کدام نویسنده و شاعر و مقاله‌نویس منتقدی را پیدا کنم که تو جیب رژیم نباشد. آیا از سر بی‌بضاعتی و عدم درک واقعیت‌ها اجنه و ارواح را جایگزین منتقدین دلسوز مجاهدین کنم؟

از یک طرف نویسنده مدعی است همین که فردی عنوان کند «چرا توضیح نمی‌دهید» ایجاد شبهه کرده و لذا مرز مقاومت با لمیدگی را مخدوش می‌کند و بنابر این عمل او خیانت به آرمان آزادی می‌باشد و بدتر این که منافع این موضع یک ضرب در کاسه دجالان حاکم بر ایران می‌ریزد، از طرف دیگر آقای رجوی می‌گویند: « با دست باز و عاری از هرگونه محذور، سرتاپای مقاومت یا مجاهدین ... در معرض سؤال و انتقاد قرار بدهید» و جالب تر این که «اگر قانع نشدید در انتقاد خود پافشاری کنید!‌ این حرف کلی بافی و ادعای بی پایه و بی هزنیه نیست»

راستی کدام یک را باور کنیم؟‌ بالاخره یکی در این میان شوخی می‌کند. اگر بخواهیم سخنان آقای رجوی را باور کنیم، بدون تردید، احکام صادر شده از سوی مسعود احمدی در مقاله‌ی «خاله خرسه» تماماً  در کیسه گشاده آخوندها ریخته شده، و نویسنده مزبور خود «خاله خرسه» واقعی است چرا که منتقدین سرنگونی طلب رژیم را متهم به خیانت به آرمان آزادی می‌کند.

 

وانگهی نویسنده مزبور، با رندی و زرنگی هرآنکس را که سوال کند «چرا توضیح نمی‌دهید» به سازش و تسلیم متهم می‌کند! این دیگر اوج بی صداقی و بی‌پرنسیبی است چرا که « خاله خرسه‌« های مورد اشاره نویسنده سایت همبستگی با توجه به سوابق و عملکردهای کنونی‌شان، سر سوزنی از سرنگونی تام و تمام نظام ولایت فقیه کوتاه نیامده‌اند.

 

مسعود احمدی در بند ۳ مقاله می‌نویسد: «من با نمونه‌های زیادی از به اصطلاح سیاسیون برخورد داشته‌ام که ایراداتشان به این مقاومت... ناشی از عدم اطلاع آن‌ها از مواضع واقعی مقاومت بوده و وقتی ریز شدم دیدم حتی یکبار هم به متون مکتوب و ویدئوها و برنامه‌ تلویزیونی این مقاومت (اغلب از ترس رژیم)  سر نزده‌‌اند»

آیا نویسنده خود « به متون مکتوب و ویدئوها و برنامه‌ تلویزیونی این مقاومت» دسترسی داشته‌اند یا خیر؟

تضاد بین مواضع مسعود احمدی و مسعود رجوی غیرقابل چشم‌پوشی است.

 

از این گذشته گویا نویسنده، به غیر از خودش کس دیگری را سیاسی نمی‌داند، اما از این شکسته‌ نفسی‌ که بگذریم، عدم مطالعه و رجوع به متون و برنامه‌های مجاهدین را ناشی از ترس رژیم دانستن آن هم در خارج از کشور، مرغ پخته را هم به خنده وا می‌دارد.

جهت اطلاع سایت همبستگی من ناآگاه، از قضا در اثر مرور متون مربوطه به یک مورد مشخص و در عین حال متناقض در مواضع مسئولین شورای ملی مقاومت برخورد کرده‌ام، اما هر چه به متون مکتوب و ویدئوهای مجاهدین و شورا رجوع کردم، متأسفانه نتوانستم این تناقض را حل کنم. لذا از خاله‌های دلسوز تقاضا دارم که این حقیر را جهت حل این تناقض یاری فرمایند. اما تناقض.  

 

آقای رجوی در پیامی به مناسبت قیام‌های بعد از انتخابات قلابی رژیم گفته‌اند:

«آیا یک توطئه بین‌المللی در کار است و مثلاً جامعه بین‌المللی به حمایت از رژیم برخاسته؟ هرگز، درست بر عکس، به وضوح دیدیم که در روز ۱۹ بهمن اتحادیه اروپا و آمریکا بیانیه‌ای در حمایت از قیام مردم ایران دادند که در ۲۸ سال گذشته بی سابقه بود. دست خامنه‌ای را در سرکوب بستند. قیام آفرینان و قیام کنندگان را به برچسب تروریستی یا سوءرفتار نیالودند، بلکه حقوق جهانشمول قانونی آن‌ها را خاطر نشان کردند»

 

از طرف دیگر دکتر هزارخانی در مقاله‌ی دو سناریو برای ایجاد فاجعه مندرج در سایت همبستگی ملی در ارتباط با طرح آمریکایی‌ها برای وضعیت و انتقال ساکنان اشرف، برای شورای ملی مقاومت تکلیف مشخص می‌کند که «ما باید طرح اول را روی سرخود آمریکایی‌ها خراب کنیم» راستی اگر به قول مسعود رجوی آمریکا قیام آفرینان (منظور ساکنان اشرف) و قیام کنندگان را به برچسب تروریستی و سوءرفتار نیالودند چرا باید طرح‌های آمریکایی‌ها را روی سر آن‌ها خراب کنیم؟!

 

نویسنده، برای آن‌ که «خاله خرسه» را یک گوشمالی تئوریک بدهد با رجوع به قیام‌های بعد از انتخابات ریاست جمهوری رژیم می‌نویسد:‌

 

«فردای ۳۰ خرداد ۸۸ وزیر کشور رژیم در تلویزیون اذعان کرد که بیش از ۶۰ درصد کسانی‌که در آن ایام در تظاهرات گوناگون دستگیر شده بودند (شاید بیش از ۱۰ هزار نفر) هرگز در عمرشان رأی نداده بودند. و مقامات گوناگون رژیم یکی بعد از دیگری «فتنه ۸۸» را به مجاهدین نسبت دادند و می‌دهند»

ای کاش «فتنه ۸۸» که شما سعی کرده‌اید با رندی تمام به مجاهدین نسبت دهید، تماماً‌ کار مجاهدین بود چرا که اگر ادعای شما درست باشد، سوال این است که چرا رهبری آن به دست مجاهدین نبود و چرا شرکت‌کنندگان در قیام به جای حرف رهبری مجاهدین به گفته‌های دیگران عمل می‌کردند؟ به عقیده من اگر «فتنه ۸۸» را مجاهدین و یا یک اپوزیسیون واقعی منسجم هدایت و سازماندهی می‌کردند رژیم سرنگون شده بود.

برای روشن شدن موضوع شما و سایت همبستگی ملی را به یکی از پیام‌های مسعود رجوی که در واقع جمع‌‌بندی تمامی قیام‌های بعد از «فتنه ۸۸» است ارجاع می‌دهم. آقای رجوی به درستی در خصوص قیام‌های مزبور گفته است که «اگر قیامی که از یکسال پیش در جریان انتخابات ریاست جمهوری رژیم ‌آغاز شد از یک هدایت و رهبری ذیصلاح ملی و به دور از سازش و تسلیم طلبی و به دور از آلودگی ارتجاعی به خمینی و ولایت فقیه برخوردار بود امروز وضعیت به کلی متقاوت بود»

و من اضافه می‌کنم نمی‌توان از یک طرف عامل اصلی «فتنه ۸۸» را مجاهدین معرفی کرد و از طرف دیگر مدعی شد که قیام دارای رهبری ذیصلاح ملی نبوده است. نمی‌توان مجاهدین را عامل اصلی «فتنه ۸۸» معرفی کرد و از سوی دیگر اذعان داشت که رهبری قیام در دست موسوی و کروبی بود.

 

این نقل قول‌ها و تحلیل زیرکانه شما (مسعود احمدی و سایت همبستگی ملی) برای حلوا حلوا کردن بد نیست اما واقعیت‌ها را تغییر نداده و کام مردم ایران را شیرین نمی‌کند. واقعیت‌ها سرسخت هستند. اما اگر صادقانه و منصفانه با آن‌ها برخورد کنیم بطور حتم در گام‌های بعدی می‌توانیم دست در دست هم و بدور از هر انگ و مارک و تهمتی رژیم ضد بشری را از اریکه قدرت به زیر آوریم. فقط جهت یادآوری وبا حسن و خلوص نیت یک نقل قول از آقای مسعود رجوی در مصاحبه با نشریه ایران شهر شماره ۵ در سال ۱۳۶۰ می آورم

 

«بگذار صد گل بشکفد»

 

 

بهروز ریحانی

 

Behroozreyhani@yahoo.com

 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب بهروز ریحانی در سایت پژواک ایران 

*«زینت‌المجالس» مجاهدین خلق  [2024 Mar] 
*دست‌های چه کسی پشت حملات حماس بود و چرا؟  [2023 Oct] 
*میوه چینی مجاهدین خلق از اعدام «بچه‌های ایران»  [2023 May] 
*یاسمین پهلوی ابوعطا میخواند  [2023 Jan] 
*لالا لالا دیگه بسه گل لاله  [2022 Dec] 
* نقش اصلاح طلبان خامنه ای در انقلاب ۱۴۰۱  [2022 Oct] 
*روایت مرگ ها در قیام ۱۴۰۱  [2022 Oct] 
*قیام ۱۴۰۱مهسا/ چه باید کرد؟  [2022 Oct] 
*ما همه مهسا هستیم  [2022 Sep] 
*آنشلوس اواکراینی ولادیمیر پوتین  [2022 Feb] 
*نعل وارونه زدن مسئول کمیسیون شورای ملی مقاومت  [2021 Dec] 
*سیاست‌های فاجعه بار آمریکا در خاورمیانه  [2021 Aug] 
*سایت‌های مجاهدین خلق، مملو از نشیمنگاه سعید بهبهانی   [2021 Aug] 
*ممنوع‌الخروج   [2021 Aug] 
*خروش خوزستان زرخیز، استیصال ولی فقیه   [2021 Jul] 
*محاکمه یک بازجو و شکنجه‌گر، سؤال از سازمان مجاهدین  [2021 Jun] 
*ترور محس فخری‌زاده و قوانین بین‌الملل   [2020 Nov] 
*شجریان مرغ سحر ایران زمین جاودانه شد  [2020 Oct] 
*حرافی‌های حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل  [2020 Sep] 
*جمهوری اسلامی چرا نوید افکاری را اعدام کرد   [2020 Sep] 
*جای خالی جان بولتون در گردهمایی مجاهدین خلق   [2020 Jul] 
*آخوند خودکشی نمی‌کند   [2020 Jun] 
*پرویز خزایی، دیپلمات سابق فتوای قتل صادر می‌کند  [2020 May] 
*« زندگی کرونایی، انسانها و حیوانات»  [2020 Apr] 
*تحلیلی ازسخنان خامنه ای در نماز جمعه  [2020 Jan] 
*کشتار مسافرین هواپیمایی غلط کردن خامنه ای   [2020 Jan] 
* قاسم سلیمانی «شربت شهادت سر کشید»  [2020 Jan] 
*یک پیام   [2019 Dec] 
*بازداشت یک جنایتکار در سوئد؛ همدستی شورای ملی مقاومت با آخوندها ‏  [2019 Nov] 
*چرا نباید اموال عمومی را تخریب کرد   [2018 Jan] 
*قیام‌های ایران زمین / ویژگی‌های آن   [2018 Jan] 
*مصطفی تاجزاده و «نوار آیت‌الله منتظری»   [2016 Aug] 
*«مسعود رجوی زنده است»  [2016 Jul] 
*گل بود به سبزه نیز آراسته شد   [2016 Jan] 
*موشک باران مجاهدین خلق و دیپلمات «کافه گرانده»  [2015 Nov] 
*تعامل و تقابل وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی  [2015 Apr] 
*«امانتداری» مالی- اخلاقی «تنها آلترناتیو»  [2015 Jan] 
*«بچه‌ام راحت شد»  [2014 Oct] 
*«ارتش اسرائیل باید جایزه نوبل دریافت کند»  [2014 Jul] 
*«نظام جنایت، به یاد غلامرضا خسروی»  [2014 Jun] 
*«نعلین وارونه»  [2014 Feb] 
*تنها آلترناتیو و موزیک رپ  [2014 Jan] 
*توافق هسته‌ای در ژنو یادآور پیمان مونیخ  [2013 Nov] 
* فتواهای سایت آفتابکاران و گرداننده‌ی آن   [2013 Oct] 
*اشتباه تاکتیکی نظام، خطای استراتژیک آمریکا  [2013 Oct] 
*کشتار مجاهدین خلق، سکوت سبزهای وطنی  [2013 Sep] 
*قتل‌عام مجاهدین خلق، هماهنگی کامل  [2013 Sep] 
*«روز از نو روزی از نو»  [2013 Aug] 
*تحلیف حسن روحانی و حضور یک «ولگرد بیکار»  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال – بخش آخر  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال – بخش دوم  [2013 Jul] 
*گیرافتادن در تونل اتمی آخوندها  [2013 Jul] 
*تحولات مصر و دیپلماتی که سربالایی می‌رود  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال (بخش اول)  [2013 Jun] 
*حسن روحانی و دولت‌های غربی  [2013 Jun] 
*«کوه موش زائید»  [2013 Jun] 
*خامنه‌ای «ما بین سه صندلی»  [2013 Jun] 
*بی مایه فطیر است چند نکته- یک پیشنهاد [2013 Jun] 
*«انتخابات مهندسی شده»  [2013 May] 
*تمام قد شورای ملی مقاومت ایران  [2013 May] 
*«امانت داری مجاهدین خلق»  [2013 Jan] 
*لالایی شش ماده‌ای جمهوری اسلامی برای سوریه  [2012 Dec] 
*یک شاخه‌ی گل به یاد ستار  [2012 Nov] 
*چندگانگی سیاست‌های وزارت امور خارجه آمریکا   [2011 Jul] 
*«بگذار صد گل بشکفد»  [2011 Jul] 
*پیام یأس یکی از سخنگویان شورای ملی مقاومت   [2011 Feb] 
*دیگ به دیگ میگه روت سیاهه  [2011 Feb] 
*رعناي آواز ايران  [2010 Oct] 
*"موافقی که معاند شد"   [2010 Apr] 
*اصلاح‌طلبان خوش‌نشین، تشویق و تحریک به آدم‌ربایی  [2010 Mar] 
*"حکومت وحشت یا وحشت حکومتی   [2010 Feb] 
*"توصیه هایی به دکتر کریم قصیم-2-"  [2010 Jan] 
*"توصیه هایی به دکتر کریم قصیم- 1-"  [2010 Jan] 
*میرحسین موسوی شش ماه بعد از انتخابات  [2010 Jan] 
*نوبل صلح ، اوباما ، ایران  [2009 Oct] 
*یک مقایسه ، یک سؤال  [2009 Aug] 
*هشدار به فعالین حقوق بشری و سیاسی  [2009 Aug] 
*هشدار به فعالین حقوق بشری و سیاسی  [2009 Jul] 
*شاخ شکسته  [2009 Jul] 
*نماز جمعه ، پرده ماقبل آخر  [2009 Jul] 
*چه شد ؟ چه میشود ؟ (2)  [2009 Jun] 
*چه شد ؟ چه میشود ؟ (1)  [2009 Jun] 
*چاقو دسته خودش را نمی برد  [2009 Jun]