PEZHVAKEIRAN.COM اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟
 

اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟
اسماعيل نوری‌علا

طی دو هفتهء گذشته از جانب آشنايان و ناشناسانی چند به من توصيه شده است که بيش از اين به موضوع «کنفرانس استکهلم» نپردازم چرا که موضوعی است ـ خوب يا بد انجام شده و خود آقای دکتر شهريار آهی (يکی از دو تن مبتکر اين کنفرانس) هم در برنامهء افق صدای امريکا گفته است که ما در کار برگزاری اين کنفرانس اشتباه کرده ايم، و اکنون هم که کم و بيش می دانيم در اين گرد همآئی واقعاً مسئلهء خاصی مطرح نشده بهتر است که موضوع را، بقول ايت الله خامنه ای، «کش ندهيم» و موجب گسترش نوميدی مردم ايران از کارهای اپوزيسيون نشويم.

من در عين اين اعتقاد که بايد از هر کنفرانس و گفتگوئی استقبال کرد و فقط مواظب بود که در برگزاری آن رعايت کامل شفافيت سياسی شده باشد، و در بررسی اين مجالس نيز بيشتر درس آموزی از تجربه را در نظر داشت تا انتقاد و افشاگری، فکر می کنم که داستان اين همايش هنوز به پايان خود نرسيده و بايد منتظر برخی از دنباله ها و پی آمدهای آن نيز باشيم اما، اگر فکر نمی کردم که، در موقعيت کنونی، نپرداختن به يک موضوع خاص در اين ارتباط می تواند خسران آور باشد، ترجيح می دادم، تا علنی شدن آن پيآمدها که می گويم، ديگر در اين باره مطلبی ننويسم و سخنی نگويم. اما نکته ای که می تواند راهگشای ما برای آينده باشد ارزشمندتر از آن است که بتوان از آن گذشت يا از آن «غفلت» کرد.

تا کنون، پرداختن من به داستان کنفرانس استکهلم از منظر «عدم شفافيت در عصر انقلاب ارتباطات» بوده است، واقعيتی که گردانندگان اش را وادار کرده که چند گونه سخن بگويند، گاه دست به دروغگوئی بزنند، و گاه وجود بسياری از واقعيات روشن را منکر شوند و، در نتيجه، در تنور شايعه پردازی، سوء ظن، دائی جان ناپلئون بازی، و گسترش تئوری های مربوط به روند «چلبی سازی» بدمند و آتش آن را از هميشه شعله ورتر کنند. اين آن خسرانی است که آقای دکتر شهريار آهی نيز بدان معترف است. اما، در عين حال، فکر می کنم که به اين کنفرانس می توان از منظر ديگری هم نگريست.

نام اين کنفرانس از ابتدا، و در پوسترهای منتشر شده برای آن، «اتحاد برای دموکراسی در ايران» ذکر شده است و لذا می توان از طريق تحليل اين نام نيز کوشيد تا به مقاصد واقعی گردانندگان و مبتکران آن پی برد. اين نام را می توان به دو صورت خواند: 1) اتحاد عده ای که در کنفرانس شرکت می کنند برای استقرار دموکراسی در ايران؛ و يا 2) بحث دربارهء راه ها و امکانات رسيدن به اتحادی که می تواند منجر به استقرار دموکراسی در ايران شود.

اما آنچه مهم است به اين نکته بر می گرد که، در هر دو تفسير از نام اين کنفرانس، واژهء «اتحاد» جنبهء مرکزی دارد. يعنی يا خواسته اند خودشان با هم اتحاد کنند تا دموکراسی را به ايران ببرند و يا قصد داشته اند در حول و حوش چگونگی اتحاد نيروها برای انجام اين کار گفتگو و مطالعه کنند.

در هر دو صورت هم می توان به فاصلهء مفقوده ای در بين دو اصطلاح «اتحاد» و «دموکراسی در ايران» توجه داشت که قاعدتاً آن را بايد رابطه ای علی (علت و معلولی) پر کنند که اين وظيفه در نام کنفرانس بر عهدهء واژهء «برای» گذاشته است. اتحاد علتی است که می خواهد به معلول «استقرار دموکراسی در ايران» برسد. يا، در يک برهان خلف، نام کنفرانس می تواند شعاری اينگونه تلقی شود: «بدون اتحاد نمی توان به استقرار دموکراسی در ايران دست يافت». تا اينجای قضيه اتفاق مهمی رخ نداده و حرف تازه ای گفته نشده است. اين روزها تقريباً کمتر سياستورزی را می توان يافت که بر «ضرورت اتحاد» تأکيد نکند، همان امری که سال ها است در شعار مشهور شاهزاده رضا پهلوی نيز تکرار شده است: «امروز فقط اتحاد!»

اما، اگر از منظر «امکانات عملی» به اين شعارها بنگريم، نمی توان از طرح اين پرسش خودداری کرد که «چگونه از اتحاد می توان به استقرار دموکراسی به ايران رسيد؟» يا «در فاصلهء لحظهء اتحاد و لحظهء استقرار دموکراسی در ايران چه عملياتی لازم است صورت گيرد؟» يا «اين اتحاد چگونه می خواهد دست به عملياتی بزند که به استقرار دموکراسی در ايران بيانجامد؟» و يا «وسائل اجرائی مختلفی که اين اتحاد بايد در دسترس داشته باشد تا به مقصود برسد چيستند؟»

هر ذهن دارای اندک منطقی اين واقعيت بديهی را می فهمد که اتحاد مورد نظر، پس از تسجيل خود، بايد داری تشکيلاتی باشد، آدم هائی را مأمور گرداندن آن تشکيلات کند، و اين آدم ها بايد مشغول تعيين استراتژی و تاکتيک های لازم برای مبارزه در راستای استقرار دموکراسی در ايران شوند؛ و اين عمليات به معنی آن است که اتحاد بايد منجر به خلق پديده ای شود که می تواند نام های بی شماری را بر خود بگذارد: «شورای هماهنگی، شورای رهبری، پارلمان و دولت در تبعيد، دولت در سايه، و...» در واقع، بدون وجود چنين پديده ای اتحاد دارای هيچ معنای عملی و مفيدی نبوده و حکم دلخوشکنک را خواهد داشت.

در نگاه نخست به اين واقعيات ذهن مخالف موجوديت حکومت اسلامی از خود می پرسد که کارکرد اين پديده، يا تشکل، چه می تواند باشد جز قد علم کردن در برابر حکومت اسلامی مسلط بر ايران و بازی کردن نقش يک «آلترناتيو» (بديل؟ جايگزين؟) برای آن؟ پس هر اتحادی که مابين نيروهای «اپوزيسيون» ممکن شود، اگر نخواهد به «آلترناتيو سازی» منجر گردد، نمی تواند واجد معنائی باشد و ره به جائی ببرد. اما بلافاصله، مثلاً در رابطه با کنفرانس استکهلم، به اين واقعيت بر می خوريم که عموم مديران و گردانندگان و چهره های سرشناس اين کنفرانس جملگی کوشش خود را در اين راستا بکار برده اند که همين نکته را منکر شوند.

آقای مهندس حسن شريعتمداری، که از مبلغان اصلی تئوری «انتخاب آزاد» است، می گويد: «کنفرانس استکهلم سميناری بيش نيست»؛ آقای فريدون احمدی، از کادر رهبری «سازمان فدائيان خلق ايران»، اظهار می دارند که: «در حال حاضر موضوع "آلترناتيو" برای ما مطرح نيست». و آقای دکتر مهران براتی، که اغلب بعنوان کارشناس سیاست خارجی معرفی می شود، می گويد: «هيچ سازمانی در خارج و بدون پشتيبانی مردم نمی تواند بديل سازی کند». آقای دکتر محسن سازگارا هم، بدون هيچ اشاره ای به «اتحاد برای دموکراسی در ايران» چنين اعلام می کنند که: «ما بر حول پروژهء "انتخابات آزاد" جمع می شويم و می خواهيم از تجربهء دنيا در اين مورد  آگاه شويم».

                  با توجه به اين اظهارات اما آيا می توان چنين نتيجه گرفت که اصلاً قرار نيست که «اتحاد» مورد نظر اين سياستورزان به ايجاد تشکيلاتی که «مبارزه» را اداره کند منجر شود، حتی اگر هدف اين مبارزه

مجبور کردن حکومت اسلامی به انجام يک «انتخابات آزاد» عليه خود باشد؟ و آيا چنان تشکيلاتی نيز نبايد در پی شکل دادن به آلترناتيوی باشد که در پی انجام انتخابات آزاد مورد نظر اين جمع و سقوط خودخواستهء حکومت اسلامی، بايد وجود داشته باشد تا حکومت را در دست بگيرد؟ در اين صورت، دليل اين همه اصرار بر اينکه ما قصد «آلترناتيو سازی» نداريم چيست؟

توجه کنيم که اين مسئله تنها به مورد کنفرانس استکهلم مربوط نمی شود و در اغلب گردهمائی های گروه ها و سخنرانی ها و مصاحبه های شخصيت های سياستورز ما همواره بر اين نکته تأکيد می شود که «اتحاد خوب است اما ما قصد آلترناتيو سازی نداريم!» سخنی که ظاهراً به شوخی بيشتر شبيه است تا يک اظهار نظر سياسی از جانب نخبگان اپوزيسيون حکومت. به همين دليل هم هست که برای ما يافتن «دليلی برای اين امتناع» ضرورتی حياتی را واجد است. و من در اينجا قصد دارم نظر خود را در اين مورد مطرح سازم، بی آنکه مدعی باشم که تنها آنچه من می گويم می تواند دليل پيدايش چنين وضعيتی باشد.

بنظر من تنها علت جدا سازی امر «آلترناتيو سازی» از امر «اتحاد» در نزد اين سياستورزان آن است که اگرچه اتحاد کنندگان ناچارند، پس از توافق و ايجاد اتحاد مطلوب خود، دست به تشکيلات بزنند اما هدف آنان لزوماً آلترناتيوسازی نيست و به دلايلی چند اتفاقاً با پيدايش يک آلترناتيو منسجم در خارج کشور مخالف اند اما تنها به ذکر امتناع خود از آلترناتيوسازی بسنده کرده و دليلی برای اين امتناع اقامه نمی کنند و، در عين حال، به ذکر هدف خود از اتحادی که به پيدايش آلترناتيو منجر نمی شود نيز رغبتی ندارند. و من، بر اساس مفروضات فوق، اين گونه موضع گيری خاص را در ارتباط با اردوگاه «اصلاح طلبی و حمايت کنندگان آن» ارزيابی می کنم.

توضيح بدهم: معمولاً آلترناتيو بايد برای آن ساخته شود که بکوشد حکومت اسلامی را منحل کرده و راه را برای بقدرت رسيدن عناصری از جنس خود در ايران هموار سازد. يعنی شرط اول آلترناتيوسازی چيزی جز «انحلال طلبی» نيست و کسی که انحلال طلب نباشد ـ معمولاً ـ سراغ اين کار نمی رود و با آن مخالفت هم می کند. به اين گونه اظهارات توجه کنيد:

- آلترناتيو را نمی توان در خارج کشور ايجاد کرد.

- آلترناتيوی که در خارج کشور بوجود آيد مورد تأييد مردم نخواهد بود.

- آلترناتيو خارج کشور فقط می تواند در سايهء قدرت های خارجی شکل بگيرد و ملعبهء دست آنها خواهد شد.

- ايجاد آلترناتيو در خارج کشور به رهبری داخل کشور صدمه زده و آن را تضعيف می کند.

- اگر قصد رسيدن به وادار کردن حکومت به انجام انتخابات آزاد باشد، ايجاد آلترناتيو مانع انجام اين امر خواهد شد.

بنظر من، دلايل سه گانهء نخست حاوی هيچ استدلال قابل قبولی نيستند و تنها به کار جوسازی عليه فکر «الترناتيو سازی» و از ريشه کندن هر نوع رغبتی به آن می خورند؛ اما دو دليل آخر بخوبی نشان می دهند که، از يکسو، چنان آلترناتيو محتملی می تواند موجوديت کل نظام را به خطر اندازد و ضرورت وجود رهبری داخل کشور (بخوانيم، مثلاً، خاتمی، موسوی، کروبی) را منتفی کند و، از سوی ديگر، برای انجام «انتخابات آزاد» هم حفظ رژيم (بعنوان مجری آن انتخابات) ضروری است. لذا، در هر دو حال، مسئلهء «انحلال طلبی» امری زائد و مزاحم است که نبايد مطرح شود.

آنگاه بايد پرسيد که پس اتحاد مورد نظر اصلاح طلبان و حاميان شان به چه منظوری صورت می گيرد؟ در اينجا است که پاسخ اصلاح طلبان و حاميان شان با پاسخ انحلال طلبان کلاً متفاوت است. انحلال طلب ها می خواهند از دل اتجاد نيروهای انحلال طلب يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات را بيرون کشيده و در برابر حکومت اسلامی قرار دهند، حال آنکه قصد اصلاح طلبان از ايجاد «اتحاد» بوجود آوردن تشکيلاتی برای حمايت از «اصلاح طلبی» و تقويت «رهبری داخل کشور»، به همان معنا که گفتم، است.

از اين ديد، کنفرانس استکهلم يک کنفرانس اصلاح طلبانه بود که حداکثر می توانست بر حول نظريهء «انتخابات آزاد» به اتحاد برسد که تا اينجای کار حتی در اين مورد نيز چندان موفق نبوده است. اما اين واقعيت انکارناپذير را هم می دانيم که اگر هدف اين کنفرانس روزی متحقق شود آنگاه ناگزير خواهد بود از دل اتحاد به دست آمده اش تشکيلاتی را بيرون کشد که در ابتدا بعنوان چرخ پنجم اصلاح طلبان داخل عمل می کند اما مآلاً حتی می تواند به پيدايش يک «آلترناتيو اصلاح طلب» نيز منجر شود. در اين مورد نيز توجه به سخنان آقای دکتر آهی در همان برنامهء افق حائز اهميت است.

اما، در همين مورد اخير لازم می دانم دو سه نکته ای را توضيح دهم. نخست اينکه اگرچه عبارت «آلترناتيو اصلاح طلب» يک عبارت متضاد به نظر می آيد اما، اگر در ماهيت و کارکردهای اصلاح طلبی و موقعيت آن بعنوان يک اردوگاه در جمع اپوزيسيون توجه کنيم خواهيم ديد که تضاد چندانی نيز در ميان نيست.

هنگامی که از «آلترناتيو» سخن می گوئيم لازم است به اين امر نيز توجه داشته باشيم که قرار است نهاد مورد نظر ما آلترناتيو ِ چه چيزی محسوب شود؟ در مورد انحلال طلبان می توان بصراحت گفت که آلترناتيو مورد نظرشان می خواهد بديل و جايگزين «حکومت اسلامی» (يعنی ملغی کنندهء قانون اساسی اسلامی و براندازندهء ساختار برآمده از آن) باشد. اما اصلاح طلبی، بنا بر تعريف، کاری با «حکومت» ندارد و خواستار ايجاد جابجائی در «دولت» است و آلترناتيوی هم که می آفريند آلترناتيو دولت است و نه حکومت.

اگر به مواضع مبارزاتی همهء اصلاح طلبان سرشناس برگرديم اين نکته را بوضوح خواهيم ديد. از موسوی گرفته تا خاتمی همه خواستار تغيير دولت اند، آن هم در چارچوب قانون اساسی کنونی و از طريق آنچه از جانب آنها «انتخابات آزاد» در محدودهء حکومت اسلامی خوانده می شود. بنا بر اين اگر روزی هم برسد که اصلاح طلبان دم از «آلترناتيو» بزنند نبايد فراموش کنيم که اين آلترناتيو ماهيتاً و از لحاظ کارکردی با آلترناتيو مورد هدف انحلال طلبان فرق دارد.

شايد بهترين جمع بندی از اين موضوع را آقای علي شکوري راد، وکيل مجلس ششم و يکی از رهبران جريان اصلاح طلبی در ايران، در گفت و گو با ايلنا، عرضه کرده باشد، آنجا که می گويد: «اصلاح طلبان  اپوزيسيون نظام نيستند، بلکه اپوزيسيون دولت هستند.  آن نظامي که در قانون  اساسي ما ذکر شده، اگر به معناي واقعي برقرار باشد، تمام اصلاح طلبان در  درون آن نظام هستند. ما اصلاح طلبان مدعي حفظ و احياي نظام هستيم، بنابراين  ما اصلاح طلبان در حقيقت اپوزيسيون نظام نيستيم و آن کساني که امروز بر سر  کار هستند، با توجه به عملکردشان که صداي حاميان گذشته شان را هم درآورده،  اپوزيسيون نظام هستند. ما اصلاح طلبان اصلاً با هيچ کدام از ساختارهاي  موجود قانون اساسي مشکل نداريم. معتقديم اگر همين ساختارهاي موجود قانون  اساسي اصلاح روش کنند مي توانند همه مردم را با هر سليقه اي راضي کنند».

                  باری، بنظر من، در فضای حساس کنونی، که با کنفرانس استکهلم روبرو شده و در آينده نيز با انواع ديگری از همين کنفرانس ها سر و کار خواهيم داشت، وظيفهء تک تک سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب است که از يکسو به شکلی صريح و بی پروا از ضرورت ايجاد آلترناتيوی سکولار ـ دموکرات در برابر «حکومت اسلامی» سخن بگويند و ، از سوی ديگر، توضيح دهند که ما خواستار انحلال حکومتيم نه جابجائی مصادر دولت در ميان بنياد گرايان و اصلاح طلبان، آن هم در زير چتر قانون اساسی حکومت اسلامی و به مقصد بازگشت به دوران طلائی امام.
 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]