فهرست دم افزون اشتراکات
اسماعيل نوری‌علا

من امروز ديگر يقين کردم که حکومت اسلامی در آستانهء فروپاشی است و اکنون، همچون غريقی بی چاره، به هر تخته پاره ای چنگ می زند. مقصودم از تخته پاره البته کسی جز خودم نيست که «نه بر اشتری سوارم / نه چو خر به زير بارم // نه خداوند رعيت / نه غلام شهريارم!»؛ نه صاحب قدرتی هستم و نه جز کلام و سخن اسلحه ای در دست گرفته ام. اينکه در طی يک ماههء اخير چندين بار صفحات پنج گانهء من در «فيس بووک» مورد حملهء اوباش اينترنتی حکومت اسلامی قرار گرفته و آنان توانسته اند کنترل آنها را به دست گرفته و از جانب من اعلاميه صادر کنند نشان عجز کامل اين حکومت است که اين روزها از سايهء خود هم (که در زندان و حصر خانگی گرفتار است) نيز می ترسد. اين جيره خواران تا کنون دو اعلاميه را از جانب من صادر کرده اند، يکی عليه آقای رضا پهلوی و ديگری در تشويق مردم برای شرکت در «انتخابات» مضحکی که هم امروز در حال انجام شدن است. زير هر اعلاميه هم از جانب چند نفر «کامنت» گذاشته اند که کارشان جدی و باور کردنی شود. دوستی می گفت: فلانی خوشحال باشد که لااقل يک جوان ايرانی اينترنت شناس را در تهران سر کار گذاشته و زندگی اش را ئآمين کرده ای! براستی هم که اگر روزگار به اين جوانان با استعداد امکان کار درست و شرافتمندانه می داد چه ها که نمی کردند.

در عين حال، هفتهء پيش من و همپيمانان ام در شبکهء سکولارهای سبز درگيری های ديگری هم داشتم که بيشتر در جهت اختلاف اندازی بين من و ما با آقای رضا پهلوی بود، و چند تنی از دوستان ساده دل ما را هم با خود برد، و من نيز در ميان آن همه مشغله نتوانستم، پس از هفت سال، جمعه گردی هفتهء پيش را بنويسم.

من اين همه را از باب تفاخر نمی نويسم و هرگز نيز دچار اين توهم نيستم که کاری که من و ما می کنيم حکومت اسلامی را چنان متوحش کرده که می کوشد ما را هم، بقول امام شان، «فشل» کند! نه، اين فقط نمايشگر استيصال آن غريق در حال موت است. بخود مژده می دهم که، با پايان گرفتن زمستان و فرا رسيدن بهار نو، بهار آزادی کشور و ملت ما نيز از راه خواهد رسيد؛ البته اگر عاقل باشيم و درست عمل کنيم. و فاعل اين افعال چه کس می تواند باشد جز همهء سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب خارج کشور که می توانند، در آزادی دور از دسترس شحنگان خونريز حکومت، دست به ايجاد کنگره ای ملی بزنند و از دل آن آلترناتيوی متمدن، امروزی، صلح طلب و خواستار آزادی و رفاه برای همميهنان مان بيرون کشند؟ پس، اين هفته می خواهم کمی از داستان افق گشايندهء سکولار دموکراسی برايتان بنويسم.

در دو سال گذشته ما شاهد تغييرات عمده ای در اردوگاه اپوزيسيون حکومت اسلامی بوده ايم و، در پی اين تغييرات، گام به گام به لحظهء اجماع و ائتلاف برای منحل ساختن حکومت اسلامی نزديک تر شده ايم. جديدترين تغيير شايد همين امروز رخ داده باشد. در طی سی و سه سال گذشته، همواره سردمدار و آتش بيار معرکه ای نمايشی به نام «انتخابات» گروه هائی بوده اند که از «خط امامی» تا «دوم خردادی» و سپس «اصلاح طلب» تغيير نام داده اند. همين دو سال پيش، در جريان «انتخابات رياست جمهوری!»، اين اصلاح طلبان بودند که پارچهء سبز را در ايران ناياب کردند و آن همه جوان رعنا را به پای صندوق های رأی کشاندند؛ همان ها بودند که «تحريم انتخابات» را تا حد جنايت و خيانت جلوه می دادند و معتقد بودند اصلاح کار ملت ما جز از راه صندوق های شعبده ای که رژيم در روزهای انتخابات در مسجد و مغازه و حسينيه کار می گذارد ممکن نيست. اما امروز، برای نخستين بار، می بينيم که اصلاح طلبان خسته و فرسوده، بدون آنکه چندان به سکولار دموکراسی معتقد شده باشند، اما بخاطر طرد شدگی از بازی سياسی که آن را به آزاد نبودن انتخابات تعبير می کنند (تو گوئی که تا کنون انتخابات در آن مظلمه بازار آزاد بوده است!) ديگر منادی شرکت در اين مضحکه نيستند و اگر به کلام صريح «تحريم» نکرده باشند به عدم شرکت رأی داده اند. اين «دست آورد» خون بهای ندا ها و سهراب ها است که راه اصلاح طلبی مذهبی را مسدود کرده. اين ديگر مضحکهء «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات ِ» آقای حجاريان نيست. ديگر هيچگونه اصلاحاتی نمی تواند جانشين اصلاحات قبلی متوفی شود. و ديگر نمی توان روزی را پيش بينی کرد که اين سياست بازان بخواهند مرده را در کالسکهء ناصر الدين شاهی بنشانند و دور شهر بگردانند تا نشان داده باشند که «اصلاحات همچنان زنده است».

وقتی شورای مفلوج هماهنگی ِ موسوم به «راه سبز اميد» هم از انتخابات اسلامی قطع اميد می کند اما هنوز معتقد است که «جنبش» حکم آلترناتيوی را دارد که رهبری اش در حصر خانگی است، در واقع به اين امر اعتراف کرده است اگر روزی هم اين «رهبری» از حصر به در شود و در صحنهء سياسی ايران قد علم کند ديگر نمی تواند خواستار زنده کردن «اصول مغفولهء قانون اساسی اسلامی» باشد و وعدهء «بازگشت به عصر طلائی امام» را به مردم تشنهء آزادی و رفاه عرضه کند. آن اصول مغفول و آن عصر طلائی همه در مقبرهء امام راحل به نکبت تاريخ سپرده شده اند و ايران فردا اينگونه زنجيرها را هم اکنون از پای خويش باز کرده است.

با کنار رفتن اصلاح طلبان از معرکه، و روياروئی غائی سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب با اصل رژيم، دوران ديگری از مبارزات سياسی آغاز می شود که اصلاح طلبان سابقی که دست شان به خون مردمان آلوده نباشد می توانند در آن برای خود جايگاهی بيابند و نامردمی های گذشتهء خود را، با اعلام اعتقاد به ضرورت ايجاد يک آلترناتيو و تسليم امکانات خود به اپوزيسيون سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب، جبران کنند.

باری، به اين نکته بازگردم که اکنون افق بازتر از هميشه است و می توان به فرارسيدن لحظهء تحويل عيد سياسی کشورمان نيز اميدوار بود. اين امر را می توان در واقعيت های متعدد ديگری نيز يافت. از جمله اينکه اگر دو سال پيش به سختی می شد فهرستی از «مشترکات» شخصيت ها و گروه های سياسی سکولار دموکرات انحلال طلب دست يافت اکنون به ضرس قاطع می توان ادعا کرد که شمار اينگونه مشترکات به عددی دو رقمی رسيده است و می توان اميدوار بود که بزودی بر اين شمار نيز افزوده تر شود. من اکنون، در رصد سپهر سياسی اپوزيسيون سکولار ـ دموکرات انحلال طلب مان، به مجموعه ای از اين مشترکات رسيده ام که فکر می کنم تنها کسانی که، به هر دليل و همچنان، معتاد آموزه های ايدئولوژيک عتيقه اند، با برخی از اصول اين مجموعهء دموکراتيک مخالفت می کنند. بدين سان از اين پس، سکولار دموکراسی چاره ای ندارد که در دو جبهه مبارزه کند: يکی عليه حکومت اسلامی و ديگر در روياروئی با سکولارهای مخالف دموکراسی.

اين نکته البته درخور آن است که در فرصتی ديگر و به تفصيلی بيشتر به آن پرداخته شود. پس اجازه دهيد که در اينجا تنها به فهرست غرورآفرين باورهای مشترک هر کی و گروهی که خود را سکولار دموکرات انحلال طلب می داند اشاره ای داشته و در مورد هر فقره از اين اشتراکات توضيحات مختصری را عرضه کنم:

1. اعتقاد و تعهد به حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور.

بديهی است که وقتی دربارهء حکومت آيندهء ايران سخن می گوئيم، لازمهء کار آن است که موجودی به نام «کشور ايران» وجود داشته باشد تا دربارهء آيندهء آن به بحث و مذاکره و مبارزه بنشينيم. لذا، اين يک خواستهء مهم «شرط ناپذير» است که سکولار دموکرات های انحلال طلب را از تجزيه طلبان قومی و زبانی و مذهبی متفاوت می کند و راه آنها را بر ورود به هرگونه ائتلافی می بندد. هر کس موافقت خود با اين اصل را مشروط به امر ديگری کند (مثلاً بگويد که اين اصل را در صورتی می پذيرم که حکومت جمهوری یا پادشاهی باشد و يا دولت با روش های غيرمتمرکز عمل کند) نمی تواند در ائتلاف نيروهای سکولار دموکرات های انحلال طلب شراکت داشته باشد.

2. خواستاری استقرار حاکميت ملت (يا «ملی»).

من در ميان سکولار دموکرات های انحلال طلب کسی را سراغ ندارم که به ضرورت استقرار حاکميت ملی اعتقاد نداشته باشد. شايد اين نکته ای بديهی بنظر رسد اما اهميت آن هنگامی آشکار می شود که دريابيم تاريخ کشور ما چندان تجربه ای را در مورد استقرار چنين حاکميتی عرضه نمی دارد. دشمن حاکميت ملی چيزی جز برقراری «استبداد» نيست که خود بيانگر وجود حاکميتی تحميلی و سلطه گر و قانون گريز است؛ حکومتی که در زبان علوم اجتماعی از آن با نام «سلطانيسم» نام می برند؛ نامی برخاسته از حاکميت گردن کشانی که در برابر خلافت رو به زوال عباسی خويشتن را «سلطان» ناميدند و ارث شان تا پايان عهد «خليفه ـ سلطان» های عثمانی پا بر جا بود. سلطنت به معنی حکومت از راه سرکوب و تحميل و قانون گزيزی و خودکامگی است. امروز، با پيدايش پادشاهی خواهی از يکسو و مسلمانان سکولار از سوی ديگر، ديگر نمی توان در اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب کسی را با عنوان هواخواه سلطنت یا حکومت مذهبی يافت. سلطنت طلبان (چه سکولار و چه اسلاميست) طايفه ای در اواخر عهد انقراض خود هستند. همچنان که حکومت مذهبی خواهان. و در نبود آنان آنچه چهره می نمايد بازگرداندن مالکيت حکومت به ملت و، در نتيجه، خواستاری حاکميت ملی است. يعنی، چه حکومت جمهوری باشد و چه پادشاهی اراده مردم است که حکومت می کند.

3. خواستاری جلوگيری از بازگشت استبداد. در هر دو صورت سلطنتی و جمهوری ناقص (همچون حکومت موسوسم به «جمهوری اسلامی»). اين وجه اشتراک که منتجهء آن خواست نخست محسوب می شود، زمينه را برای مذاکره در مورد نوع حکومت آيندهء ايران هموار می سازد و از تفاوت های انواع حکومت محتمل آينده به حد بسيار زيادی می کاهد.

4. خواستاری حکومت سکولار (جدائی مذهب، يا نهاد دين، از نهاد حکومت و دولت ـ خواستاری حکومت غيرايدئولوژيک و بی طرف) از طريق مقاومت در برابر گنجاندن هرگونه مذهب يا ايدئولوزی رسمی در قانون اساسی. اين نکته نيز، اگرچه توضيح چندانی لازم ندارد، سخت هيجان انگيز است. سکولار دموکرات های انحلال طلب اکنون از مرحلهء گنجاندن مواد مربوط به وجود مذهب رسمی در قانون اساسی و مبتنی بودن اين قانون بر هر گونه شريعت و دين و مذهبی برگذشته اند تا بکوشند عصر ايران سکولار ـ دموکرات را آغاز کنند.

5. خواستاری التزام قانونی اساسی اين حکومت سکولار به برقراری دموکراسی از طريق قرار دادن آن بر بنياد اعلاميهء جهانی حقوق بشر.

 من کسی را در ميان سکولار دموکرات های انحلال طلب و رسته از دام های ايدئولوژيک سراغ ندارم که با ابتنای قانون اساسی آينده بر اعلاميه جهانی حقوق بشر مخالف باشد. اينکه اين اعلاميه مالکيت خصوصی را به رسمیت می شناسد نمی تواند جز از طريق توسل به ايدئولوژی مورد موافقت قرار نگير و سکولار دموکرات های انحلال طلب مدعی آنند که از هرگونه ايدئولژی گذشته اند.

5. خواستاری برقراری سيستم غيرمتمرکز مديريت کشور از طريق واحدهای خودگردان استانی و در داخل مجموعهء واحد «ملت ـ حکومت» ايران.

اين سيستم در اغلب کشورهای دموکراتيک با نام «فدرال» (به معنای «متحده») شناخته می شود، اما برخی از نيروهای سکولار دموکرات از بکار بردن اين واژه اکراه دارند. من، در پی گفتگو با بسياری از فدراليست های ملتزم به حفظ تماميت ارضی و يکپارچگی ايران، به اين نتيجه رسيده ام که اگر شرايط لازم برای برقراری سيستم فدرال فراهم شود ممکن است نيازی به استفاده از اين واژه هم در کار نيايد؛ همانگونه که در کشورهای بريتانيا و سوئد نيز، در عين وجود سيستم فدرال، از خواندن سيستم مزبور بدين نام خودداری می شود. به عبارت ديگر اصليت با ساختار حکومتی است که از فردای تصويب قانون اساسی جديد بصورت غيرمتمرکز عمل می کند و نه حکومت متمرکزی که با برنامه های قطره چکانی به روند غيرمتمرکز کردن پرداخته و هرگاه هم که لازم ببيند بتواند اختيارات داده شده را پس بگيرد.

7. خواستاری استقرار کثرت مداری فرهنگی، سياسی، و اجتماعی در جهت حفظ گوناگونی فرهنگی، زبانی، مذهبی و عقيدتی کشور و استقرار کثرت مداری.

8. خواستاری تضمين آزادی های حزبی، فردی، عقيدتی، مذهبی، فرهنگی و هرگونه دگرانديشی.

سکولار دموکرات های انحلال طلب با هيچگونه آزادی مخالف نيستند و مبتنی بودن قانون اساسی خود بر اعلاميهء حقوق بشر و الحاقات به آن را (که تضمين کنندهء اين آزادی ها هستند) بعنوان دليل روشن ذکر می کنند.

9. از خواست بالا می توان خواستاری از ميان برداشتن هرگونه زندان عقيدتی را نيز استخراج کرد. داشتن عقيده جرم نيست و حتی نمی توان به دليل تبليغ عقيده کسی را متهم کرد. اين نکته را نيز مبتنی بودن قانون اساسی بر شالودهء اعلاميه حقوق بشر تضمين می کند.

10. خواستاری لغو مجازات غير انسانی اعدام از طريق قانون اساسی جديد.

من سکولار دموکرات های انحلال طلبی را نمی شناسم که معتقد باشد اعدام راه حل رفع مشکلات اجتماعی است. همچنين، از آنجا که «کرامت انسان» پايهء اعلاميهء جهانی حقوق بشر است، می توان دريافت که اعدام در تخالف صريح با آن قرار می گيرد و نمی تواند مورد خواست سکولار دموکرات های انحلال طلب باشد.

11. خواستاری حکومت قانون.

از آنجا که خلاء حاکميت قانون را حاکميت فردی و گروهی و برقراری استبداد آنان پر می کند، حاکميت قانون و التزام حاکمان و مردمان بدان مهمترين تضمين برای برقراری سکولار دموکراسی محسوب می شود.

12. خواستاری اولويت دادن به «انتخابات آزاد»، بر حسب کنوانسيون 1994 بين المجالس، بر هر روش ديگری در راستای قانونگزاری، انجام رفراندوم و انتخابات. «انتخابات آزاد»، در جوامع پهناوری همچون ايران، عنصر اصلی  ترکيب پديده ای به نام «دموکراسی» است که تنها از طريق اعمال همهء آنچه در پيش گفته شد تحقق پذير است.

13. خواستاری گردش مديران بر اساس شايسته سالاری.

آنچه در هر حکومت استبدادی غايب می شود شايسته سالاری است و، بسته به شرايط، جای آن را پارتی بازی، رانت خواری، تعهد به ايدئولوژی و وابستگی به قدرتمندان پر می کند. در يک حکومت دموکراتيک همهء راه ها به روی استقرار شايسته سالاری باز می شود.

14. خواستاری تسلط سياست صلح طلبانه و روابط دوستی با همهء کشورهای جهان بر اساس احترام متقابل.

باری، قطعاً می توان مواد ديگری را نيز به اين فهرست افزود؛ اما مهم آن است که در بازبينی همين مختصر، می توان ديد که ـ در مقايسه با وضعيت اپوزيسيون در سال 1357 ـ چه راه درازی پيموده شده و سکولار دموکرات های انحلال طلب چگونه در فاصله ای کوتاه به چه حد از بلوغ فکری و سياسی رسيده و موقعيتی مرکزی را در سپهر سياسی ما بخود اختصاص داده اند.

اگر در سال 57 گفتمان «غربزدگی» و «بازگشت به خويش» کشور ما را به جهنم حکومت اسلامی کشاند، اميد آن می رود که فراگير شدن گفتمان «سکولار دموکراسی» بتواند قطار از ريل خارج شدهء کشورمان را بروی ريل بازگشت به جهان مدرن برگرداند.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]