PEZHVAKEIRAN.COM خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی
 

خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی
اسماعيل نوری‌علا

مردی که در خرداد 15 سال پيش از پرده برون آمد تا با شعار «ايران برای همهء ايرانيان» کاری انجام دهد، مردی که مدعی دفاع از حقوق مردم شد و خود را بعنوان نمونه ای از ايثارگری در راستای حفظ منافع و مصالح مردم جلوه داد، هفتهء پيش، پس از آنکه مدت ها گفته بود که در امر گزينش نمايندگان مجلس نهم شورای اسلامی، بعلت حذف رقيبان و تنگ گرفتن حوزهء نامزدی ها (روندی که با زندانی کردن و شکنجهء بسياری از ياران مردم همراه است)، انجام انتخاباتی آزاد و منصفانه ممکن نيست و، لذا، نبايد در آن شرکت کرد و بايد پيه نتايج اين «عدم شرکت» را نيز به تن ماليد، در روز همان «انتخابات»، بی خبر از همگان، در يک حوزهء رأی گيری کوچک در پای کوه دماوند رأی خود را به صندوق انداخت و چند روز بعد، در برابر خشم دوستانه و دشمنانهء ديگران، کار خويش را چنين توجيه کرد:

«در هر اقدام سياسی، در نظر گرفتن مصالح و شرايطی که نيروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند، ضرورت دارد. در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرايط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است و اقتضائات خاص خود را دارد. تعيين استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائهء ليست هيچگاه به معنی تحريم انتخابات نبود و می بايست اين امر را در عمل اثبات کنيم.»

همچنين با خبريم که او، در عين شرکت نکردن در ارائهء فهرستی از نامزدهای انتخاباتی و شرکت در خود انتخابات به کسی هم رأی نداده است بلکه فقط نوشته است: «جمهوزی اسلامی». شايد بنظر رسد که اين عبارت معنای همان «کشور» است که او در مطلب بالا بدان اشاره می کند؛ البته بی آنکه توضيح دهد چگونه توانسته است با شرکت در انتخابات کشور را از خطر نجات دهد. به همين دليل هم اين عبارت بيشتر حکم اسقاط تکليف و شعار احتياطی را دارد و بجای آن، در سخن خاتمی تمرکز را بايد بر «مصالح اصلاحات» گذاشت. آنچه او می گويد آن است که من در رأی گيری شرکت کردم تا «اصلاحات» را حراست کرده باشم. و اگر «فدا-کاری ِ» خاصی هم (مثل رفتن آبرو و رسوائی در ديد ناخودی ها و نيز خودی های بی خبر) صورت گرفته نه در راستای مصالح کشور و ملت که به هدف صيانت از «اصلاحات» بوده است؛ البته با اين توجه که ـ به اعتقاد او ـ کشور و ملت نيز ار محفوظ ماندن «اصلاحات» سود می برند.

من فکر می کنم که، دقيقاً با توجه به همهء رفتارها و گفتار های اين مرد در هفتهء گذشته، در ميان همهء چهره های اصلاح طلبی در ايران و خارج کشور، تنها محمد خاتمی است که معنا و تعريف و حدود و ثغور اصلاحات را درک کرده و، بعنوان نماد اصلی و شخص دلسوز آن، از خودشيفتگی های مرسوم سياست بازان بيرون آمده تا ماهيت واقعی و هدف غائی اصلاحات را نشانمان دهد و از آن محافظت کند.

شايد توضيحاتی در اين مورد مفيد باشد:

يک. سه دهه پس از انقلاب 57، اکنون در برابر هيئت حاکمهء سفاک کنونی مسلط بر حکومت موسوم به جمهوری اسلامی، که خيره سرانه و بيباکانه به ريشه کن کردن خود و ويران ساختن کشور مشغول است، و بقای خود را در جنگ و انهدام زيرساخت های کشور ارزيابی می کند، تنها و تنها دو گزينه پيش روی ما قرار دارند: يا اصلاح و يا انحلال کل رژيم.

دو. «منطقهء گرگ و ميش» و خاکستری رنگ بين اين دو گزينه نيز طی دو دههء اخير روز به روز باريک تر شده و، در نتيجه، شاهد رفت و آمدهای بسياری از اين اردوگاه به آن ديگری و بالعکس بوده ايم.

سه. اصلاح طلبی خواستار ابقای رژيم اسلامی است؛ انقلاب 57 را تماماً «اسلامی» می داند و اسلاميت را نيز بر حسب شريعت تشيع اثنی عشری و نمايندگان «انقلابی ِ » آن تعريف می کند.

چهار.  اصلاح طلبی بر اين باور است که هرچه از مبداء انقلاب 57 دور شده ايم ميزان انحراف از «آرمان ها و ارزش های انقلاب» بيشتر شده است و به همين دلیل رژيم کنونی نيازمند «اصلاح شدن» است.

پنج. اما جمع آوردن دو امر بالا کاری سخت مشکل است و حکم «کج دار و مريز» را دارد. بايد برای اصلاح رژيم مبارزه کرد اما لازم است که مواظب بود در حين انجام اين مبارزه موجوديت کل رژيم به خطر نيفتد و ساختار کلی حاکميت دچار تزلزل مهلک نشود.

شش. پس برای اصلاح طلبان مبارزه دارای روش ها، حد و مرز ها و حدود و و ثغور معينی بايد باشد و خط قرمزهای مربوط به آن بايد مشخصاً ترسيم شوند.

هفت. در حوزهء «خواست ها» همه چيز بايد رنگ بينابينی داشته باشد و اخذ هر مفهوم سياسی و اجتماعی از مغرب زمين بايد با افزودن رنگ اسلامی به آن «تکميل!» شود. مثلاً، يک اصلاح طلب خواستار دموکراسی غربی نيست اما از دموکراسی اسلامی سخن می گويد؛ خواستار جامعهء مدنی است اما صفت «مدنی» بايد از «مدينة النبی» اخذ شده باشد نه از صفت «سيويل» اروپائی؛ و «انتخابات آزاد و منصفانه» آن چيزی نيست که کنوانسيون بين المجالس مورخ 1994 می گويد بلکه به معنی لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات و اجازه دادن به اصلاح طلبان برای شرکت در قوای سه گانه است.

هشت. مبارزه همواره بايد بر اساس گريز از هرگونه شائبهء خشونت و از طريق عقب نشينی و برگرداندن مردم به خانه هايشان صورت گيرد تا  از بالا گرفتن واکنش خشن مردم نسبت به اعمال خشونت حکومتی جلوگيری شود. در عين حال اين نکته را بايد بصورت تأکيد بر تفاوت ماهوی اصلاحات با انقلاب توجيه کرد. اصلاح طلبان که خود پايه گزاران انقلاب اسلامی بوده اند پس از پيروزی اسلاميست ها بايد با هرگونه عمل انقلابی مخالفت کنند و در اين راستا حتی از اشاره به مفهوم انقلاب های نخملی يا بی خشونت که چهرهء انقلاب خونين را تلطيف می کند بپرهيزند.

نه. ماهيت، اشکال، و رفتارها و شعارهای استراتژيک و تاکتيکی اصلاح طلبان نيز بايد طوری انتخاب شوند که در طی مبارزه به ساختارهای رژيم اسلامی لطمه وارد نکنند. از اين منظر که بنگريم خواستاری «اجرای بی تنازل قانون» امری مشروع و خواستاری «لغو قانون اساسی» کاری مضموم است. می توان فرياد زد که «رأی من کو؟» اما نمی توان شعار داد که ما خواهان «آزادی، استقلال، جمهوزی ايرانی» هستيم. آن يکی شعاری «دموکراتيک» است اما اين يکی شعاری است «ساختار شکن» که نابودی کل رژيم اسلامی را مطرح می سازد.

ده. از آنجا که اصل حکومت اسلامی در زير روکشی مدرن و شبه دموکراتيک ساخته و پرداخته شده که حقانيت اش را از رأی مردم و مشروعيت اش را از شرع مبين و آيات عظام آن می گيرد، همواره و در هر وضعيتی بايد بر روندهای انتخاباتی تأکيد کرد و با شرکت در انتخابات حقانيت مشروع رژيم را حفظ نمود چرا که هر ورقه که در صندوق بيافتد قبل از هزچيز به معنای «جمهوری اسلامی» است.. لذا «تحريم انتخابات» يک خط قرمز اصلاح طلبی است اما «امتناع از ارائهء ليست های انتخاباتی» يک تاکتيک مبارزاتی اصلاح طلبانه محسوب می شود. به زبان فقهای عظام، شرکت در انتخابات را نمی توان «حرام» اعلام کرد اما دادن ليست انتخاباتی را می توان «مکروه» دانست.

يازده. از آنجا که انقلاب موجب جابجائی طبقات اجتماعی شده و با بيرون راندن و منهدم کردن طبقهء متنعم رژيم گذشته، بموازات بالا آوردن قشر پائينی طبقهء متوسط، و تضعيف قشر بالائی آن، آفرينندهء قشر جديد «اشراف مذهبی» شده است و اصلاح طلبان کلاً از آن برخاسته و از لحاظ طبقاتی با مصالح و منافع آن پيوند دارند، اصلاح طلبان نبايد بگونه ای مبارزه کنند که شخصيت های برخاسته از اقشار فرودست جامعهء اسلامی بتوانند، با حفظ کليت رژيم، در تشکلات طبقاتی آن دست کاری کرده و «صاحبان اصلی انقلاب» را (که اکنون در ميان شان اختلاف افتاده و اصلاح طلبی نيز زائيدهء همين اختلاف است) از مناصب و منافع و امتيازات خود بکلی محروم سازند.

دوازده. لذا، اصلاح طلبان در چند جبهه مبارزه می کنند، يکجا با نشستگان انحصارگرای در قدرت درگيرند، يکجا با نيروهای برآمده از انقلاب اما شراکت نداشته در نعمات آن می رزمند، و يکجا نيز نگران اردوگاه انحلال طلبانند که قصد از جا کندن کل رژيم را دارد.

حال، با در دست داشتن همين دوازده معيار، می توان در بين چهره های اصلاح طلب به جستجوی چهره ای برآمد که بيشترين وفاداری را به گوهر اصلاح طلبی اسلامی نشان داده است. کانديد من برای اين سمت سيد محمد خاتمی است که هر کجا لازم شده، بدون نشان دادن خودخواهی های مرسوم و با گذشتن از آبرو و حيثيت خويش، کوشيده است تا به اصول واقعی اصلاح طلبی وفادار بماند.

خط قرمز او همواره اين پرسش بوده که: «آيا کاری که می کنم و حرفی که می زنم رژيم اسلامی ما را تضعيف يا دچار خطر می کند؟» او هرکجا که پاسخ اين پرسش را مثبت ديده دست از عمل و گفتار کشيده و راه خود را تصحيح کرده است.

ديگرانی که بعنوان اصلاح طلب شناخته می شوند هريک بسيار بيش از او اشتباه کرده، جسارت به خرج داده و اغلب نيز ـ اگر به اردوگاه انحلال طلبان نپيوسته و يا متوجه خطرات و لطماتی که بر رژيم اسلامی وارد کرده اند شده باشند ـ از کردهء خود پشيمان گشته اند.

آنگاه که آيت الله منتظری خاطرات خود را منتشر کرده از اردوگاه اصلاح طلبی خارج شده است. آنگاه که دکتر ابراهيم يزدی (لااقل ظاهراً) خواستار حکومت سکولار شده ديگر اصلاح طلب خوانده نمی شود. آنجا که ميرحسين موسوی و مهدی کروبی با شنيدن نخستين شعارهای «ساختارشکن» پا پس نکشيده و مردم را مورد عتاب قرار نداده اند با سکوت خود از صفوف اصلاح طلبان اصيل خارج شده اند. آن دسته از اصلاح طلبانی که دست به تحريم شرکت در انتخابات زده اند، خواسته و ناخواسته، پايه های رژيم را سست کرده اند و آنها که صفت «اسلامی» را از مفاهيمی همچون دموکراسی و عدالت اجتماعی حذف کرده اند، کارشان به گمراهه کشيده است.

در برابر همهء اينها مردی به نام سيد محمد خاتمی ايستاده است که فکر می کند برای حفظ رژيم می توان دست به رذيلانه ترين کارها زد، اميدهای برافروخته را با گلوله خاموش کرد، از خانواده های داغديده خواست که بخاطر ستمی که فرزندان شان به رهبر کرده اند از او عذرخواهی کنند، و هنگامی که مردم در روز انتخابات در خانه نشسته اند تا فقدان حقانيت اين رژيم را به دنيا نشان دهند، بايد از خانهء اخوی در دماوند به پای صندوق رأی رفت.

بيائيد يک بار ديگر آنچه را که او در توجيه کار اخير خود می گويد مرور کنيم:

«عزيزان! اقدام من از منش و بينش سياسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای بندم ريشه می گيرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترين و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست يابی به آرمان های اصيل انقلاب و تأمين حقوق مردم و مصالح ملت می دانم و نيز برای دفع مخاطرات و تهديدهای درونی و بيرونی اقدام کرده ام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعيتی است که در آن مصلحت کشور و خواست های اساسی و تاريخی مردم اصل قرار گيرد. من براساس راهبرد اصلاح طلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمان های اصيل انقلاب و قانون اساسی و ايجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و می کنم و انتظار داشته و دارم که همه، با اسير نماندن در گذشته و با نگاه به آينده، روند تازه ای را در کشور آغاز کنند. تأکيد اصلاح طلبی بر روندها و اقدام های قانونی و غير خشونت آميز به اين معنا نيست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزينه ميسر است. اما در هر اقدام سياسی، در نظر گرفتن مصالح و شرايطی که نيروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند ضرورت دارد. در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرايط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است و اقتضائات خاص خود را دارد. تعيين استراتژی ِ عدم معرفی نامزد و ارائهء ليست هيچگاه به معنی تحريم انتخابات نبود و می بايست اين امر را در عمل اثبات کنيم تا با گرفتن هرگونه بهانه ای از بدخواهان روزنه ای برای امکان مفاهمه بيشتر با تکيه بر حقوق و مصلحت مردم و پيشرفت واقعی کشور باز شود».

آنگاه، در کنار اين اظهاريهء روشن، بد نيست به سخنان مردی ديگر از سلالهء روحانيت ِ شیعه ِ ضد ايرانی توجه کنيم که مواضع خاتمی را درک و از آن قدردانی می کند. علی مطهری، فرزند آيت اللهی که ايرانيت را امری در رديف حماقت می انگاشت، نوشته است:

«از آقای خاتمی برای آشتی کسانی که با نظام قهر کردهاند سپاس گذرام. قهر مصلحان جامعه با نظام، يعنی رخنهء فرصت طلبان و تندرو ها و به حاشيه راندن انقلابیهای اصيل. اين همان بلايی است که بر سر انقلاب مشروطه آمد. به همين دليل معتقدم آنها که علیرغم اعتراض شان در انتخابات شرکت کردند روش درست تری را برگزيدند. چرا که بايد از راه انتخابات وارد شد و نه واگذاری ميدان به حريف و حرکت در راستای خواست دشمن».

باری، بر اساس همهء آنچه نوشتم، فکر می کنم که یکی از شانس های بزرگ مردم ما در این برهه از تاریخ کشورمان را می توان در وجود همین آقای سید محمد خاتمی جستجو کرد، چرا که هیچ اصلاح طلبی بیشتر و بهتر از او نتوانسته است ماهيت واقعی اصلاح طلبی مذهبی در حکومت اسلامی را در عمل نشان دهد. به همين دليل من او را «نماد فراموش نشدنی اصلاح طلبی» می دانم.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]