PEZHVAKEIRAN.COM ترسی بدتر از مرگ
 

ترسی بدتر از مرگ
اسماعيل نوری‌علا

شرکت نيمدلانه در کنفرانس زنده ياد مهرداد مشايخی در واشنگتن(1) از يکسو، و خواندن مطلبی از عباس عبدی(2)، اصلاح طلب مقيم تهران، از سوی ديگر، چشم انداز جديدی را بروی من باز کرد و، در دو سوی ساده لوحی و محاسبهء غلط، يا حتی سوء نيت و غرض ورزی و توطئه، اعماق ترسی را در رابطه با آيندهء ديوانسالاری کشور و نيز داستان حقوق اقوام (يا مليت ها، يا هر عنوان قراردادی ديگر) نشانم داد که انقلابيون سابق آن را در ميان مردم می پراکنند و خودشان هم، تحت تأثير آن، به محافظه کارانی فلج تبدیل شده اند.  همين ترس محافظه کاران سنتی را نيز به ترسی بدتر از مرگ کشانده و واژه های براندازی و سرنگونی ـ و حتی انحلال طلبی ـ را در قاموس بخش بزرگی از اپوزيسيون حکومت اسلامی مکروه و مردود کرده است.

من با اين مسئله قبلاً و نخستين بار در گفتگوهای شبکهء سکولارهای سبز با دوستان سازمان جديدالتأسيس جمهوری خواهان ايران روبرو شده بودم، آنجا که از من پرسيده شد که «شما چگونه می خواهيد مملکت را منحل کنيد؟» من ابتدا جا خوردم اما بزودی دريافتم که وقتی «رژيم» و «مملکت» يکی گرفته شوند خودبخود کار انحلال رژيم هم با کار منحل کردن مملکت يکی گرفته می شود. اما در عين حال معلوم بود که اين «يکی انگاری» چندان هم از سر کج فهمی نيست و لازم است که دلايل بنيادی آن را بکاويم و بشناسيم.

در کنفرانس مهرداد مشايخی برايم آشکار شد که، در واقع، موضع گيری «انقلابيون سابق» بر اين استدلال استوار است که در فقدان يک «رهبری کاريزماتيک» و يک «دولت مرکزی مقتدر»، هر نوع دست زدن به «ترکيب حاکميت کنونی» شيرازهء کل مملکت را از هم می پاشد و، از يکسو، ديوانسالاری و دستگاه مديريت مملکت از کار می افتد و، از سوی ديگر، اقوام (يا به زبان خود اقوام، مليت ها) سر به شورش بر می دارند و مملکت را تکه تکه می کنند. بدين ترتيب، دوستان انقلابی سابق ما، با در دست داشتن چنين احتجاحی، با افتخار در کنفرانس مهرداد مشايخی اعلام می داشتند که «ما برانداز نيستيم»؛ چرا که از نظر آنان براندازی (يا انحلال طلبی) حکم «ماجراجوئی سياسی» و حتی «خيانت از سر خيره سری» را دارد و بايد با آن مبارزه کرد.

در همين راستا بود که ديدم طرح «انتخابات آزاد»، به آن صورتی که از جانب اين دوستان ارائه شد، در واقع «راهکاری دو دم، همچون ذوالفقار علی، برای حفظ نظم مملکت، در عين گذار به دموکراسی» است: از يکسو، برای جلوگيری از هرج و مرج، دولت مقتدر مرکزی و ديوانسالاری و دستگاه سرکوب اش، برجای می مانند اما، از سوی ديگر، همين حکومت در برابر مبارزات مدنی اين دوستان چنان ضعيف است که تن به انتخابات آزادی می دهد که سرشت آن را بصورتی مسالمت آميز دگرگون و دموکراتيزه می کند!

اما اين دوستان بر اين نکته نيز واقفند که خود به تنهائی دارای قدرت کافی برای ايجاد اين معادلهء کج دار و مريز نيستند، چرا که نه در حکومت جائی دارند و نه در بين مردم نفوذی. پس، بطور طبيعی، جذب نيروئی می شوند که می تواند مجری طرح انتخابات آزاد آنان شود. داستان همکاری چپ های توده ای و اکثريتی از يکسو و جمهوری خواهان متحد آنان از سوی ديگر با اصلاح طلبان مذهبی نيز بر همين تخليل استوار است.

يکی از لحظات جالب در کنفرانس مهرداد مشايخی آن زمان بود که وقتی دکتر اميرحسين گنج بخش همين طرح «انتخابات آزاد» سازمان شان را ارائه داد و سپس اعلام داشت که «ما برانداز نيستيم و با اصلاح طلبان همکاری می کنيم»، من پرسيدم که شما، بعنوان يک نيروی سکولار ـ دموکرات چرا بجای همکاری با انحلال طلبان به دنبال استحکام روابط خود با اصلاح طلبان هستيد، و بجای ايشان، آقای آرش غفوری (که طرح نجات رژيم اصلاح طلبان را ارائه کرده و در پشت ميز پانل کنار آقای گنج بخش نشسته بود) به من چنين پاسخ داد: «برای اينکه ما اصلاح طلبان نيروئی واقعی و قوی هستيم اما شما انحلال طلبان نيروئی نيستيد!»

من قصد محاجه با ايشان را نداشتم چرا که به يک معنی، وقتی انحلال طلبان، با همهء تعدد و گستردگی شان، هنوز نتوانسته اند که با ائتلاف و اتحاد عمل تبديل به يک نيروی منسجم شوند، اصلاح طلبان هم، بدون در نظر گرفتن تحولات دايم التزايد کنونی، گرفتار اشتباه محاسبه شده و فکر می کنند که در آينده نيز دست بالا را خواهند داشت. اما، در عين حال، اين سخن نشان می دهد که اصلاح طلبان در مورد دلايل آويختن چپ ها و بخشی از جمهوری خواهان به دامن خود درک کاملاً روشنی دارند؛ درکی که می تواند هميشه «سکولار ـ دموکرات های هراسيده» را در وضعيت دست دوم کنونی نگاه دارد.

حال می رسيم به نظرات آقای عباس عبدی، جهرهء سرشناس اصلاح طلب داخل کشور، که همين هراس را در قالب ارائه راهکار در اندام جامعه تزريق می کند. او می نويسد: «نهادهای جامعهء ایران، بخش مهمی از کارکردهای خود را در انسجام اجتماعی از دست داده‌اند، و این جامعه صرفاً بر اساس چسب‌ زور قدرت روی پای خود ایستاده‌است. و در غیاب این چسب، به ‌سرعت شکاف ‌های عمودی و افقی آن، که بسیار هم عمیق است، فعال شده و جامعه را چند پاره خواهد کرد و تا بازگشت به حداقلی از ثبات و پایداری هزینه‌های زیادی را به مردم تحمیل خواهد‌ کرد. بنابراین هر کوششی برای جایگزینی قدرت، بدون آن‌که معطوف به بازسازی سایر نهادهای جامعه باشد، به چیزی جز اضمحلال و فروپاشی کمک نمی‌کند. موازنهء قوای لازم میان حکومت و منتقدان اش، برای رسیدن به یک تعامل و تفاهم سازنده، برقرارنیست. این امر به دلیل بهره‌مندی ساخت قدرت از سه رانت اقتصادی (نفت)، سیاست خارجی (حضور آمریکا در عراق و افغانستان)، و سیاست داخلی (اشتباهات منتقدان) است... ایمان و باور داشتن به این‌که سررسید هر سه رانت به ‌زودی خواهد رسید، رکن اصلی این تحلیل است ولی اصلاح ‌طلبان می‌توانند موضع خود را به‌ گونه‌ای تعریف و ارائه نمایند که متناسب با آن قدرت لازم را برای موازنه به نمایش بگذارند. اگر این تعریف چنان باشد که جز به نابودی طرف مقابل ختم نشود، در این ‌صورت موازنهء قوا برای تحقق این مساله پس از تبدیل ایران به محیطی خواهد بود که عراق فعلی در برابر آن جامعه‌ای امن و آباد شناخته می‌شود. ولی اگر این تعریف در چارچوب منطقی و متناسب با محیط اجتماعی باشد، نه‌تنها منطقاً دست‌یافتنی است، بلکه سریع‌تر از آن‌چه که گمان می‌رود حاصل خواهدشد».(3)

می بينيد که نظريه پردازان اصلاح طلب نه تنها از دوستان چپ اکثريتی و جمهوری خواه خود پيچيده تر فکر می کنند بلکه قادرند تا در راستای ترسيم آيندهء «مخوف» پس از فروپاشی حکومت اسلامی (در همهء اشکال خود) دلايل محکم تری را ارائه دهند؛ دلايلی که چون نيک بنگريم جائی برای بازی غيرخودی های متوهم باقی نمی گذارد.

حال اندکی هم به نتايج عملی اين گسترش «وحشت از آيندهء بی حکومت اسلامی» بپردازيم. از نظر من، و بخصوص در خارج کشور، يکی از مهمترين نتايج اين وحشت دوری جستن اين نيروها است از انحلال طلبان، که از نظر آنان تنها هرج و مرج آفرينند، و نيز پرهيز کردن از نزديکی به نيروهای قومی، که از نظر آنان نيروهای بالقوهء تجزيه طلب محسوب می شوند. در واقع «هرج و مرج» و «تجزيه» بهترين پناهگاه هائی هستند که اصلاح طلبان به عمد، و چپ های اکثريتی سابق و لاحق از راه تحليل های شبه ليبرالی(!) خود، پشت آن پنهان می شوند. و اين اشتباهی جبران ناپذير است؛ و چرا؟!

نخست بيائيد لحظه ای فکر کنيم که وحشت اين دوستان بجا و درست است و سقوط کلی حکومت اسلامی موجب هرج و مرج و تجزيه می شود. در اين صورت تنها راه نجات برای آنان جلوگيری از سقوط اين حکومتوحتی بازگرداندن اقتدار سرکوب به آن است. در آن صورت آنها نه تنها برانداز نيستند بلکه نگاهدارنده و حافظ اين حکومت محسوب می شوند و چاره ای هم جز پيروی از اصلاح طلبان ندارند و نوعی زائده و آپانديس اصلاح طلبی محسوب می شوند و انتخابات آزادشان هم به يک «داستان تخيلی» شباهت می يابد. اصلاح طلبان هم، با استدلالی که عباس عبدی در نقل قول بالا می کند، هم از حدود و ثغور اصلاح طلبی خارج شده و بشدت راه «محافظه کاری» و حفظ وضع موجود را در پيش می گيرند و عملاً در آينده تنها در لفظ اصلاح طلب می مانند و در عمل ناجی و احياگر نظام جهنمی اسلامی خواهند بود.

دو ديگر اينکه اين دوستان هيچ استدلالی جز اظهار شعارهای آتشين و نشان دادن رگ گردن  شبه ناسيوناليستی در مورد هرج و مرج و تجزيه چيزی در چنته ندارند. در اواخر رژيم گذشته نيز گفته می شد ايران در پی سقوط رژيم دچار هرج و مرج و تجزيه خواهد شد؛ اما ايران بدبخت شد بی آنکه دچار هرج و مرج و تجزيه شود. اگر ديوانسالاری اش از کارائی افتاد نه بخاطر سرکشی های ديوانسالاران حقوق بگير دولت که بخاطر نادانی و جهل زمامداران تازه به قدرت رسیده بود. اگر از کردستان و ترکمن صحرا و بلوچستان و خوزستان خون جاری شد نه بخاطر تجزيه طلبی مردمان اين سرزمين ها که بخاطر بی خردی حکومتی بود که ارتباط دموکراسی و عدم تمرکز را نفهميد و، در راستای نيت شوم و آشکار بازتوليد و استقرار استبدادی قرون وسطائی، به آدم کشی پرداخت. براستی آيا اگر هدف حکومت برآمده از انقلاب استقرار دموکراسی در ايران بود به کشتارهای دسته جمعی دگرانديشان و سرکوب اقوام و پيروان مذاهب گوناگون که خواستار استقرار حکومت های ايالتیو ولايتی عهد مشروطه بودند نيازی وجود داشت؟

سه ديگر اينکه اگر، حتی بدون کوچک ترين دخالت انحلال طلبان، اصلاح طلبان و اقمارشان نتوانند از فروپاشی حکومت اسلامی جلوگيری کنند و  کشور دچار هرج و مرج و تجزيهء مورد پيش بينی آنها شود، بايد ديد که راه حل اين دوستان چيست و برای اين سناريوچه چاره ای انديشيده اند؟ بازسازی «حکومت مقتدر مرکزی، حتی اگر صفت اسلامی بر آن افزوده نشده باشد؟»، «سرکوب و کشتار مخالفان؟»، «لشگرکشی به چهار گوشهء ايران و کشتار مردمان مرزنشين ناراضی؟» و اگر تئوری لزوم رهبری کاريزماتيک برای انجام اين کارها درست باشد آنوقت اين دوستان رهبر کاريزماتيک مورد نياز خود را می خواهند از بين کدام «آقازاده ها» استخراج کنند؟

يکی ديگر از لحظات جالب در کنفرانس مهرداد مشايخی زمانی بود که پس از سخنان دکتر گنج بخش دربارهء طرح انتخابات آزاد گروه شان، مهندس حسن شريعتمداری اجازهء سخن گرفت و گفت آنچه دکتر گنج بخش دربارهء طرح «انتخابات آزاد» گفت تنها يکی از برداشت های از اين مفهوم است و من که خود معتقد به استراتژی انتخابات آزاد برای گذار به دموکراسی و نيز اهل مذاکره با همهء طرف های سياسی هستم اين برداشت را نمی پذيرم و توسل به فدراليسم را راه چاره ای برای جلوگيری از آيندهء نامطلوبی برای ايران می دانم.

به گمان من در اين سخنان عمق اميد بخشی وجود داشت مبنی بر اينکه:

- شخصيتی همچون مهندس شريعتمداری گام به گام خود را از معتقدان به انتخابات آزادی که هم حکومت را ضعيف می کند و هم نمی کند جدا می کند و در اين مورد هم سخن خود را با اين تذکر آغاز کرد که من با دوستان سازمان جمهوری خواهان رفيقم اما جزوشان نيستم.

- طرح «انتخابات آزاد» لزوماً ربط مستقيمی به همپيمانی با، و اميد بستن به، اصلاح طلبان ندارد و، در عين حال، از آنجا که «وسيله» ای بيش نيست، می توان با تعيين هدفی قاطع (تا حد انحلال و براندازی) برای آن، از اين طرح در راه ايجاد آلترناتيوی سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی استفاده کرد.

- لازم است که فکر چاره را قبل از روز واقعه کرد. فاصلهء هم اکنون تا سقوط حکومت اسلامی را بايد فرصت مغتنمی شمرد برای چاره انديشی های کارساز، مذاکرات سازنده، راه حل جوئی های قابل اجرا و زمينه سازی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد.

- سخن نگفتن با اقوام (يا مليت ها)، به درد دل هاشان گوش ندادن، و در ذهن خود دنبال يافتن وسيله ای برای سرکوب سرکشی های آنان در آينده بودن اتفاقاً همان فردائی را تضمين می کند که اين دوستان ما از آن می هراسند. حال آنکه زبان خواست های خود آنان را بکار بردن، از واژگان مليت و فدرال ناسزا نساختن، و در داد و ستدی ملی و متمدنانه آنچه را که آنان می خواهند تضمين کردن و آن را به يکپارچگی و حفظ تماميت ارضی کشور گره زدن، همه، کارهائی اکنونی و اينجائی است؛ هرچند که تصميم گيری نهائی موکول به انحلال جکومت کنونی و نوشتن قانون اساسی سکولار ـ دموکرات آينده باشد. «اکنون» فرصتی است برای گفتگو و راه حل جستن و «فردا» وقتی است برای آنکه حاصل اين گفتگوها و راه حل ها را در برابر مجلس مؤسسانی که سرنوشت نسل های بعدی ما را رقم می زند، نهادن.

دوست دارم بر اين نکات نکته ای از آن خود را نيز اضافه کنم که با آنها چندان بی ارتباط نيست. کاملاً آشکار است که گريز از نزديک شدن به مسئلهء اقوام (يا مليت ها)، در آن سوی «معادله» نيز تأثير سوء خود را بجا نهاده است و هرگونه بدبينی و سوء ظن طبيعی در بين اعضاء آن را عميق تر از هميشه کرده است. مثلاً، من هميشه فکر می کردم که اگر قرار است يک «کنگرهء ملی» برای نجات ايران از چنگال حکومت اسلامی تشکيل شود حق اين است که برگزار کننده و ميزبان اين کنگره احزاب قومی (يا مليتی) باشند. چنين نمايشی هم مقام اکثريتی مجموعهء اقليت های ايرانزمين را نشان می دهد و هم مالکيت مشاع همهء آنان بر آن سرزمين را جلوه گر می سازد و هم هرگونهء شائبهء تجزيه طلبی را از ميان بر می دارد. اما سال ها است که اين نهادها در لاک خود فرو رفته و حتی وقتی نمايندگان شان به نشست های عمومی، همچون کنفرانس مهرداد مشايخی، می آيند از يکسو حالت تهاجمی دارند و، از سوی ديگر موضع دفاعی.

بدين سان، به اعتقاد من، در برابر اين همه سوء تفاهم و سياست بازی، که در ميانه اش اصلاح طلبان به گل آلود کردن آب مشغولند، بايد اميد را به اقدامات ملی و سراسری رهبرانی بست که می کوشند دری را بسته نگذارند و بين موقعيت کنونی و آيندهء خود تفاوت گذاشته و اولی را فدای دومی ِ محتمل نکنند. چرا که، در اينجا و اکنون، نه پادشاهی در واقعيت بکار مشغول است و نه کسی بر کرسی رياست جمهوری نشسته است و همه تنها بقدر شهامت خود در مسير بازبينی آينده و اقدام در راستای شکل دادن به آن دارای وزن سياسی اند. چرا که در کار مبارزهء سياسی، مصلحت انديشی حقيرانه، و آويختن به بهانه هائی که چاره پذيرند و چاره ناپذير نشان داده می شوند، آدمی را بجای حل مسئله تبديل به جزئی از خود مسئله می کند.

esmail@nooriala.com

 

1.  http://www.newsecularism.com/2012/04/13.Friday/041312.Esmail-Nooriala-Washington-conference.htm

 2. http://www.rahesabz.net/story/51991 /

3. برای بررسی مفصل تر اين مقاله به مطلب در خور تأمل مجيد محمدی در پيوند زير مراجعه کنيد:

http://www.newsecularism.com/2012/04/18.Wednesday/041812.Majid-Mohammadi-VW-parties-and-fat-cats.htm

با  ارسال  اي ـ ميل خود به اين آدرس  می توانيد  مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً  دريافت  کنيد :

NewSecularism@gmail.com

مجموعهء آثار نوری علا را در اين پيوند بيابيد:

http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]