محمود درویش قلب بیدار فلسطین
عباس منصوران
محمود درویش، شاعر کمونیست، زاده فلسطین، روز شنبه ۹ اوت ۲۰۰۸ برابر با ۱۹ مرداد ۱۳۷۸ خورشیدی، دو روز پس از جراحی قلب در آمریکا درگذشت. او قلب بیدار فلسطین بود، شعر مقاومت و بیداری را به اوج رسانید. او از از پیشبرندگان جنبش فرهنگی انسان گرایی در شعر این روزگاربود. پیشگامی بود از نگاه طبقاتی و برآمده از کارگران و رنجبران . مجموعهی شعر «در محاصره» علیرغم مخالفت وی با یاسر عرفات در سازش الفتح، زاده روزهای محاصره است- مقاومتی درخشان که در شعر «جنین» جاری ست.
ساکنان رام الله با شنیدن خبر مرگ شاعر، شمع بهدست در خیابان های رام الله گردهم آمدند.
محود درويش، شاعر فلسطين، از مطرح ترين شاعران جهان عرب به شمار ميرود. او رئيس "اتحاديه نويسندگان فلسطيني"، بنيان گذار يكي از مهمترين فصلنامههاي ادبي و مدرن عرب به نام "الكرمل" و از بنيان گذاران "پارلمان بين المللي نويسندگان" همراه با ژاك دريدا، پي ير بورديو و ... است .
محمود درویش در 13 مارس 1941، در دهكدهاي از فلسطين به نام «بروه» متولد شد. اين «بروه» همان است كه ناصر خسرو از آنجا گذر كرده و مينويسد: «به دهي رسيدم كه آن را برده ميگفتند. آنجا قبر عيش و شمعون عليهماالسلام را زيارت كردم.»
اسرائيليها اين دهكده را به آتش كشيدند و محمود درويش شش ساله بود كه مجبور شد به همراه خانوادهاش به لبنان پناهنده شود.
سرانجام پس از مقاومتهاي بسيار دهكده «بروه» از دست اسرائيليها خارج شد و هنگامي كه اهالي وارد دهكده شدند همه چيز از بين رفته بود.
محمود درويش در گفتوگويي ميگويد: «به ياد دارم كه شش ساله بودم. در دهكدهاي آرام و زيبا زندگي ميكرديم. خوب به ياد دارم. در يكي از شبهاي تابستان كه معمولا عادت اهل ده اين است كه روي پشت بام بخوابند. مادرم ناگهان مرا از خواب بيدار كرد و ديدم كه داريم با صدها تن از مردم دهكده در ميان بيشهها فرار ميكنيم. گلولههاي سربي از روي سر ما ميگذشت...»
بعدها در مبارزات مردم فلسطين شركت كرد و اين زماني بود كه 14 سال بيشتر نداشت. در شهر حيفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پليس بود. بايد مرتب خود را به صورت هفتگي معرفي ميكرد. در سال 1948 پس از اشغال فلسطین به دست ارتش اسراییل، آواره شد. درویش پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان حیفا مهاجرت کرد. در سال 1970 به مدت یک سال تحصیلاتش را در دانشگاهی در مسکو پی گرفت و سپس به قاهره آمد. مدتی به زندان کشیده. محمود درویش تاکنون جایزه ابن سینا، جایزه لوتس از انجمن نویسندگان آفریقا-آسیایی، جایزه هنرهای حماسی فرانس و مدال آثار ادبی و جایزه آزادی فرهنگی از بنیاد لبنان و در نوامبر 2003 جایزه ناظم حکمت از آن خود ساخت.
محمود درویش که اولین اثر خود را در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد و در آن از رنج مردم فلسطین سخن گفت، بارها به زندان افتاد و در سال ۱۹۷۱ به اتحاد جماهیر شوروی سابق رفت. وی سال ها به عنوان تبعیدی در قاهره، بیروت، تونس و پاریس گذراند. محمود درویش به همراه خانواده اش در سال ۱۹۴۸، پس از نخستین جنگ میان اعراب و اسرائیل، مجبور شد مانند بسیاری از فلسطینی ها محل سکونت خود را ترک کنند.
در سال ۱۹۸۸، پارلمان اسرائیل در مورد یکی از کارهای محمود درویش بحث کرد و برخی آن را شعری بر علیه موجودیت اسرائیل دانستند، ولی درویش این شعر را فقط اثری برای پایان بخشیدن به اشغال نوار غزه و کرانه باختری دانست.
وی در این شعر نوشته بود: «سرزمین مان، ساحل مان، دریامان را ترک کنید. همچنین گندم مان، نمک مان و زخمای مان را. سهم خود را از خونمان بر دارید و دور شوید.»
درویش در سال 1961 فعالیت خود را به عنوان روزنامه نگار آغاز کرد و تا مدتی روزنامه الاتحاد را سردبیری کرد. در سال 1971 فلسطین اشغالی را ترک گفته و به بیروت آمد. او به عنوان سردبیر مجله ماهانه شئون فلسطینیه و سردبیر گاهنامه فرهنگی ادبی الکرمل چندی به کار پرداخت.
محمود درویش سرودن را از نوجوانی آغاز کرد و نخستین مجموعه آثار وی در سال 1960 منتشر شد – آنگاه که نوزده سال داشت. درویش با دومین مجموعه اش برگ های زیتون (اوراق الزیتون) 1964 به عنوان یکی از شاعران پیشرو شعر مقاومت شناخته شد.
محمود درویش در دهه نود میلادی توانست بار دیگر ، پس از تبعیدی دراز مدت و فعالیت در سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، به کرانه باختری بازگردد. وی همزمان از رهبران حزب کمونیست اسراییل نیز به شمار میآمد. روستایی که در آن زاده شد اکنون دربخش اشغالی ست و کمتر نشانهی آنروزها را دارد.
محمود درویش در کارهای آخر خود با طنز از اسرائیلی ها و فلسطینی ها یاد می کرد که علی رغم دشمنی به یکدیگر متصل شده و آینده ای نامشخص در انتظارشان است.
محمود درویش در این مورد گفته بود تاریخ هم به قربانی می خندد و هم به مهاجم.
فيلم مستند "سفر به فلسطين" كه ساخته سمير عبدالله و خوزه راينس است مي گويد: «در سال ۲۰۰۲ محمود درويش قرار بود در گردهمايي نويسندگان جهان شركت كند. شهر محل اقامت او "رام الله" در محاصره اسرائيلي ها قرار گرفت. در اين فيلم مي بينيم كه چند تن از برندگان جايزه نوبل ادبيات از كشورهاي مختلف تصميم مي گيرند به ديدار محمود درويش به فلسطين بروند و مي روند. در اين فيلم نويسندگان بزرگ جهان همراه محمود درويش از شهرها و محله هاي فلسطين ديدار مي كنند و آثار بمباران و حمله نيروهاي اسرائيلي را مي بينند. و محمود درويش، شعرهايي از آخرين كتابش "در محاصره" را مي خواند. در اين فيلم با دیدگاههای نويسندگان بزرگ جهان همچون ساراماگو، ماركز، سوينگا، توني موريسون و ... را در مورد فلسطين آشنا میشویم.
او تاكنون بيست و دو مجموعه شعر منتشر كرده است: برگهاي زيتون (1964)؛ عاشقي از فلسطين (1966)؛ آخرشب (1967)؛ دلدار من از خواب خود برميخيزد (1970)؛ گنجشكها در الجليل ميميرند (1970)؛؛ دوستت ميدارم، يا دوستت نميدارم(1972)؛ اقدام شماره7 (1974)؛ آنك تصوير او و اينك انتحار عاشق (1975)؛ جشنها (1976)؛ ستايش سايه بلند (1983)؛ محاصرهاي براي مدايح دريا (1984)؛ آن ترانه است، آن ترانه است (1986)؛ سرخ گلي كمتر (1986)؛ تراژدي نرگس، كمدي نقره (1989)؛ آنچه را ميخواهم ميبينم (1990)؛ يازده ستاره (1992)؛ چرا اسب را تنها گذاشتي؟ (1996)؛ سرير زن غريبه (1995)؛ ديوارنگاره (2000)؛ حالتي از شهربندان (2002)؛ بر كرده خود پوزش مخواه(200)؛ چون شكوفه بادام يا دورتر (2005).
چند كتاب در نثر نيز او منتشر شده است كه از درخشانترين آنها يادداشتهاي روزانه اندوه عادي (1976) و حافظهاي براي فراموشي (1987) است. در محاصره (2002).» کتاب در محاصره برای نخستین بار برگردان تراب حق شناس، به وسیله نشر آلفابت ماکریما و خانه فرهنگ و هنر گوتنبرگ در سال ۲۰۰۶ در سوید به چاپ رسید.
چند شعر از کتاب در محاصره
به قاتلي ديگر
اگر جنين را سي روز مهلت داده بودي،
احتمالهاي ديگري بود:
شايد اشغال به پايان ميرسيد
و آن شيرخواره زمان محاصره را به ياد نميآورد،
آنگاه چون كودكي سالم بزرگ ميشد و به جواني ميرسيد
و با يكي از دخترانت در يك كلاس،
درس تاريخ باستان آسيا را ميخواند
شايد هم به تور عشق يكديگر ميافتادند،
شايد صاحب دختري ميشدند [كه يهودي زاده ميشد]،
پس ببين چه كردهاي؟
حالا دخترت بيوه شده
و نوهات يتيم
ببين بر سر خانواده در به درت چه آوردهاي
و چگونه با يك تير، سه كبوتر زدهاي.
*** در محاصره
اگر باران نيستي، محبوب من!
درخت باش،
سرشار از باروري.... درخت باش!
و اگر درخت نيستي، محبوب من!
سنگ باش،
سرشار از رطوبت.... سنگ باش!
و اگر سنگ نيستي، محبوب من!
ماه باش،
در رؤياي عروست.... ماه باش!
[چنين ميگفت زني در تشييع جنازه فرزندش.]
***
صلح آه دو عاشق است كه تن ميشويند
با نور ماه
صلح پوزش طرف نيرومند است از آنكه
ضعيفتر است در سلاح و نيرومندتر است در افق.
صلح اعتراف آشكار به حقيقت است:
با خيل كشتگان چه كرديد؟
شاعر در شعرهاي ديگر، از دوستي ميگويد و عشق:
«يا او، يا من!»
جنگ چنين ميشود آغاز.
اما با ديداري نامنتظر، به سر ميرسد:
«من و او!»
و نيز از قدرت و معجزه عشق ميگويد:
بيست سطر درباره عشق سرودم
و به خيالم رسيد كه اين ديوار محاصره
بيست متر عقب نشسته است.
*** جملهاي موسيقايي (ترجمه موسي اسوار)
شاعري اكنون سرودي مينويسد
به جاي من
بر روي بيدبن دوردست باد
پس چرا گل سرخ در ديوار
برگهايي تازه بر تن ميكند؟
پسري اكنون كبوتري به پرواز درآورد
به جاي ما
سوي بالا، سوي سقف ابر
پس چرا اين برف را جنگل
گرد لبخند چون اشك ميريزد؟
پرندهاي اكنون نامهاي با خود ميبرد
به جاي ما
به آبي سرزمين غزال
پس چرا صياد به صحنه پاي مينهد
تا تيرهاي خود را پرتاب كند؟
مردي اكنون ماه را ميشويد
به جاي ما
و بر بلور رود راه ميرود
پس چرا رنگ بر زمين ميافتد
و چرا ما چون درختان برهنه تن ميشويم؟
عاشقي اكنون به سان سيل معشوق را با خود ميبرد
به جاي من
سوي گل چشمههاي پرژرفا
پس چرا سرو در اينجا ايستاده است
و درباني باغ ميكند؟
شهسواري اكنون اسب خود را نگه ميدارد
به جاي من
و در سايه سنديان ميآسايد
پس چرا مردگان به سوي ما
از ديواري و گنجهاي بيرون ميشوند؟
منبع:پژواک ایران