PEZHVAKEIRAN.COM نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی
 

نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی
اسماعيل نوری‌علا

از نيمهء ماهی گذشته ايم که «مرداد» خوانده می شود. «مرداد» ماه عجيبی است؛ ماهی ست که گويا در تقويم کهن ايرانی الفی نيز بر سر داشته و «امرداد» خوانده می شده. اين الف را در دستور زبان فارسی «الف نفی» می خوانند که چون بر سر فعلی بنشيند نافی معنای آن می شود. يعنی، اگر «مرداد» از فعل «مردن» استخراج شده باشد «امرداد» به معنای ماه بی مرگی و جاودانگی است. و نکته در اين است که گاه در ذهن انسان همين دو مفهوم متضاد و متقابل تضاد خويش را از دست می دهند و مفاهيم ميرائی و ناميرائی، يا مردن و جاودانه شدن، بسيار بهم نزديک می شوند، آنگونه که می توان ديد که يکی به آسانی و بصورتی اعجاب انگيز به ديگری تبديل می شود.

بديهی است که اين تبديل و تبادل نمی تواند جز حادثه ای ذهنی باشد که تنها در ساحت فرهنگ جوامع رخ می دهد و هر فرهنگ راهی را برای تحقق آن پيشنهاد کرده و پيش پای معتقدان به باورها و ارزش های خود می نهد. و چون در اينجا سخن از کشور خودمان در ميان است، بد نيست که در اين مورد نيز ابتدا به فرهنگ اسلامی و شيعی رايج در ايران اشاره ای داشته باشم که در چهارده قرن اخير زمينه ساز پيدايش مفاهيمی وابسته به اين تبادل بوده است و آنگاه به شاخصيت مرداد ماه ـ يا امرداد ماه ـ در اين زمينه بپردازم.

****

در فرهنگ دينی مسلمانان، راهکار «تبديل مرگ به بی مرگی» تنها از طريق «کشته شدن در راه الله» [قتلوا فی سبيل الله] ممکن است و آنچه در قرآن آمده داير بر اعتقاد به زنده بودن کشتگانی است که در راه الله جان باخته اند و، در نتيجه، در وجودشان مرگ و زندگی يکی شده اند.

در سورهء آل عمران قرآن، وقتی به آيه های 168 تا 173 می رسيم، در می يابيم که پس از جنگ احد، که مسلمانان در آن شکست خوردند، عده ای که به اسلام اعتقاد نداشتند بازماندگان کشته شدگان اين جنگ را مسخره کرده و معتقد بودند که خويشان ايشان جان خود را فدای هيچ و پوچ کرده اند. جواب قرآن به اين عده جالب است چرا که، پيش از طرح مدعای اصلی خود، مردمان طعنه زن را عاجز از آن می داند که بتوانند «مرگ را از خود دور کنند»(1) در پی اين پاسخ عجيب ادعای اصلی در آيه های بعدی (169 تا 173) چنين بيان می شوند:

«هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوستهاند شادى مىكنند. نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مىشوند. آنها بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند شادى مىكنند»(2).

همين مضمون در آیهء 154 سورهء بقره، به اين شکل تکرار می شود: «کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده است، و لیکن شما این حقیقت را در نمی يابيد».(3)

باری، در اسلام، اين «کشتگان در راه الله» را «شهيد» هم می خوانند. واژهء مزبور از فعل «شهد» (به فتح شين و هاء) می آيد به معنای «ديدن» و با واژه های «مشاهده» (هموزن مفاعله) و «شاهد» (هموزن فاعل) و «شهادت» هم خانواده است.

البته، تا آنجا که من می دانم، در قرآن نمی توان موردی را يافت که در آن «کشته شدگان در راه الله» بصورتی سيستماتيک «شهيد» خوانده شوند و اين لفظ در قرآن بيشتر داير بر همان ديدن و شاهد بودن و مشاهده کردن و گواهی دادن است و در اغلب اوقات خود الله است که «شهيد» خوانده می شود. مثلاً، در آيهء 46 سورهء «يونس» آمده است که: «اللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ» [يعنی: الله بر آنچه مىكنند گواه است].

همچنين، تا آنجا که من می فهمم، قرار گرفتن واژهء شهيد در برابر «کشته شدگان در راه الله» در داخل احاديثی که دهه ها و صده ها بعد از فوت پيامبر اسلام جمع آوری گشته صورت گرفته و بخصوص احاديث شيعه در اين مورد به راه غلو کامل رفته اند.(4) بهر حال بنظر می رسد که نويسندگان (يا ظاهراً گرد آورندگان ِ) احاديث، از زنده خوانده شدن اين کشتگان نتيجه گرفته اند که می توانند آنان را «شهيد» بخوانند و معتقد باشند که آنها چون زنده اند شاهد و مشاهده کننده نيز هستند. و در همين راستا است که در زيارتنامهء هر امام و امامزاده ای يکی از قسمت ها به اقرار زائر بر اينکه قديس مورد خطاب اش زنده است و او را می بيند و سخن اش را می شنود اختصاص داده شده است.

***

حال، بر اساس آنچه گفته شد، مثلاً می توان فهميد که چرا سازمان مجاهدين خلق ايران دفترچه های قطوری از نام و نشان و شرح حال «شهيدان» خود را منتشر کرده و می کند: آنان پيرو قرآن هستند و شعارشان در آرم سازمان شان «فضل الله مجاهدين علی القاعدين» است و مجاهدت شان نيز «فی سبيل الله» [در راه الله] محسوب می شود و کشتگان شان نيز، بالطبع، شهيدانند. اما اعجاب آور اين واقعيت است که سازمان های کمونيستی، از حزب توده گرفته تا سازمان فدائيان خلق (سابق و لاحق)، نيز فهرست «شهيدان» خود را دارند و منتشر می کنند بی آنکه معلوم باشد که، بر ساس اصول عقيدتی اين سازمان ها، اين شهيدان در کجا هستند و چگونه بر امور زندگی زندگان سازمان شان نظارت دارند!

بعبارت ديگر، می توان ديد که چگونه واژهء «شهيد» رفته رفته از معنا و ريشه های معنائی خود تهی و مبدل به معادلی رسانای مفهوم «کشتهء عقيده» شده است، آنگونه که هر گروه صاحب عقيده و مذهب و مکتب و ايدئولوژی از اين اصطلاح استفاده کرده و فهرست بلند بالائی از شهيدان خود را عرضه می دارد.

***

اين توسع معنائی استعمال عام واژهء شهيد را به معادل قراردادی آن در زبان های فرنگی نزديک می کند. البته در اين زبان ها واژه ای که بتواند با مفهوم واقعی «شهيد» يا «شهادت» مقابله کند وجود ندارد ولی فرهنگ های واژگانی فرنگی به فارسی همواره واژهء martyr را به شهيد و martyrdom را به شهادت ترجمه می کنند. واژهء «مارتير» اما واژه ای يونانی است از ريشهء «مارتيس» [μάρτυς] به معنای «کسی که در راه عقيده (ی اغلب مذهبی) اش و بعلت نپذيرفتن اعلام انصراف از آن تحت ايذاء و شکنجه قرار گرفته و جان می بازد».

معناهای واژهء «مارتير» در متون مسيحی البته واجد نوعی زندگانی جاويد در قلمروی پادشاهی مسيح نيز هست اما چندان با معنای اسلامی زنده و ناظر و گواه بودن شهيدان و ارتباط شان با عالم خاکی الفت ندارد و به همين دليل راحت تر توانسته است در زبان رايج بين غير مذهبی ها نيز جائی باز کند.

بنظر من، توجه به همين ملاحظهء اخير بوده است که روشنفکران مشروطه و پس از آن کوشيده اند تا در زبان فارسی نيز واژه / عبارتی «اين جهانی» را جانشين «شهيد» بسازند. اگر واژهء فارسی ظاهراً شيک «شاد روان» از يکسو واجد اعتقاد به «روان» (به معنای «روح») است و، از سوی ديگر، جنبهء آرزوئی دارد ـ مبنی بر اينکه کاش روح «آن مرحوم!» شاد باشد، واژهء «زنده ياد» واژه ای دقيقاً اين جهانی و منطبق با منطق مادی است و بيشتر در مورد کسی بکار می رود که یا زندگی اش را در راه کارهای اجتماعی گذاشته و یا جان خويش را در راه عقيده اش از دست داده اما، درست به همين دليل، خاطره و يادش در ذهن آدميان ديگر و نسل های آينده باقی ماندنی شده است؛ (البته بگذريم از اينکه اين روزها همهء رفتگان را «زنده ياد» می خوانند و روزی چند نگذشته يادشان را به دست فراموشی می سپارند!)

***

باری، به «مرداد» برگرديم. اينکه چرا در تاریخ کهن ما این ماه را «امرداد» خوانده اند بر من روشن نیست اما هم مرداد (به معنای ماه مرگ) و هم امرداد (به معنای ماه بی مرگی) بصورتی تصادفی در تاریخ سیاسی معاصر ما معنائی تنگاتنگ يافته اند، زيرا در این ماه حوادثی چند اتفاق افتاده که هر کدام می تواند با معنای مرگ یا بی مرگی ارتباط داشته باشد. بخصوص که تولد سکولار دموکراسی در سرزمین ما نیز با اين ماه پیوندی عمیق دارد و برخی از پست و بلندهای مهم تاريخ سکولار دموکراسی در ايران در مرداد ماه رخ داده اند. مثلاً، پيروزی انقلاب مشروطه ـ که مسلماً در گوهر خود انقلابی سکولار دموکرات بود ـ در همين ماه اتفاق افتاده است. يا دکتر شاپور بختيار و دکتر عبدالرحمن قاسملو ـ اين دو چهرهء بارز سکولار دموکراسی ـ نيز در همين ماه به دست عوامل حکومت اسلامی از پای در آمده اند. حتی می توان به ياد آورد که کودتای 28 مرداد نيز، که هم می تواند جهشی به سوی «استقرار سکولاريسم بی دموکراسی» محسوب شود و هم، به عقيدهء برخی از ناظران، زمينه ساز انقلاب اسلامی و بقدرت رسيدن نخستين حکومت کاملاً «ضد سکولار دموکراسی» بشمار آيد در همين ماه اتفاق افتاده است. و در يکی از سالگردهای همين روز بوده است که بيش از 400 صد انسان بی گناه به دست اسلاميست ها در سينما رکس آبادان به ذغال تبديل شده اند. حتی می توان در همين زمينه از دو پادشاه سکولار ايران (هرچند با دموکراسی الفتی نيافتند)، یعنی رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی، ياد کرد که در همين ماه ديده از جهان فرو بسته اند.

****

مقدمات سخنم به درازا کشيد؛ بيشتر می خواستم در مورد دو رويهء «مرداد» و «امرداد» ـ که متعلق به يک سکه اند ـ يادآور شوم که اين «ماه دو گانه» چگونه با جريان «سکولار ـ دموکراسی» در ايران پيوندی چند جانبه دارد. و می خواستم بگويم که از صدر مشروطيت تا کنون، در ميان هياهوی شهدای سازمان های مختلف ايدئولوژی زده، از دست رفتگانی از خيل سکولار دموکرات های ايران هم وجود دارند که جان شيرين خويش را بر سر عقيده شان نهاده اند. و می خواستم بپرسم که آيا کشتگان راه مشروطه و سکولار دموکراسی را با چه صفتی مشخص کنيم؟

در اين مورد هم می توان به هيچ خط کشی معينی قائل نبود. سکولار دموکراسی با عقايد مردمان کاری ندارد. در نتيجه، آنان که معتقد به عوالم ماوراء الطبيعی هستند می توانند از مرحوم بختيار و مرحوم قاسملو سخن بگويند و حتی آنان را «شهيدان سکولار ـ دموکراسی ايران» بدانند و کسانی هم که به آن عوالم اعتقادی ندارند می توانند از آنان بعنوان «زنده يادان» يا «جاودان يادان ِ» ايران نوين و يا ايران سکولار دموکرات سخن بگويند.

آنچه مهم است دانستن اين نکته است که در برابر جان هائی که برای تحميل ايدئولوژی های گوناگون بر جامعهء ما از دست رفته اند، در راه تحقق ايران بی تبعيض و سکولار دموکرات آينده نيز خون های بسياری نثار شده و شخصيت های بزرگی فدا شده اند که تاريخ آينده نام شان را زنده خواهد داشت و اين آن حيات خاکی و زمينی و انسانی است که پاداش اش تنها از آن مردمان ديگر است. و این مگر معنای واقعی «ايثار» نيست؟
 

esmail@nooriala.com

___________________

يادداشت ها

1. [الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿آيهء 168﴾] [يعنی: به آن كسانى كه (خود در خانه) نشستند و دربارهء دوستان خود گفتند "اگر از ما پيروى مىكردند كشته نمىشدند" بگو "اگر راست مىگوييد مرگ را از خودتان دور كنيد!"]

2. [ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون (169) فرحين بما آتاهم الله من فضله ويستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف عليهم ولا هم يحزنون(170) يستبشرون بنعمة من الله وفضل وأن الله لا يضيع أجر المؤمنين(171) الذين استجابوا لله والرسول من بعد ما أصابهم القرح للذين أحسنوا منهم واتقوا أجر عظيم ( 172 ) الذين قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم إيمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل(173)].

3. [و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل ‌الله اموت بل احیاء و لکن لا تشعرون].

4. در مجمع البیان آمده است که: «امام رضا (ع) از علی (ع) نقل می‌کند که جوانی در هنگام سخنرانی امام علی (ع) از امام سوال کرد که فضیلت جنگجویان خدا را برای من تشریح کن. امام علی (ع) از رسول خدا حدیث مفصلی را نقل می‌کند از لحظه‌ای که جهاد‌گر به میدان جنگ می‌رود تا لحظه‌ شهادت هنگامی که جهت نبرد پا به میدان می‌نهد و نیزه ها و تیرها رد و بدل می‌شود و جنگ تن به تن شروع می‌گردد، فرشتگان با پر و بال اطراف آنان را می‌گیرند و از خدا می‌خواهند که او در میدان ثابت قدم باشد. در این هنگام منادی فریاد منادی فریاد می‌زند: "بهشت زیر سایهء شمشیرهاست." در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید ساده‌تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتی به استقبال او می‌شتابند و نعمات بزرگ معنوی و مادی که خدا جهت وی فراهم ساخته است، برای وی شرح می‌دهند و هنگامی که به روی زمین قرار می‌گیرد، زمین می‌گوید: "آفربن بر روح پاکیزه‌ای که از بدن پاکیزه عروج می‌کند. بشارت باد بر تو. چیزی که نه چشمی آن را دیده است و نه گوشی آن را شنیده است و نه از قلبی خطور کرده است، مخصوص توست و انتطار تو را می‌کشد.»

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]