انتساب احمدی نژاد کلاه گشاد بر سر خامنه ای!
عباس رحمتی
روشنفکران ما احمدی نژاد را یک پوپولیسم و مردم وی را یک عوام فریب تعریف کرده اند . وی درجریان انتخابات با وعده وعیدها دروغ و آوردند نفت بر سرسفره های مردم مرا به یاد عوامی فریبی های خمینی می انداخت او نیز وعده مجانی کردن آب و برق را به مردم داده بود . احمدی نژاد همچنین از ابتدای روی کار آمدنش با رفتن به سفرهای استانی درپی فریب ی فراتر از فریب آخوندی بود او می خواست با این روش پایگاهی در میان مردم کسب کند ولی با وعده های کذب باز هم سنگ روی یخ شد و بور شد . در مرحله بعد او با حذف یارانه ها (سوبسیدها) و پرداخت پول نقد هم خط غرب را را پیش برد و باز فریب دیگر را به مردم نشان داد تا به خیال خود قدرت سیاسی را درانتخابات بعدی (درآینده ) را از آن خود و یارانش کند ریئس جمهور انتسابی خامنه ای امر برش مشتبح شده که واقعا با انتخاب مردم برگزیده شده است وبا عوامفریبی درفکر آینده سیاسی خود بوده و هست . احمدی نژاد به محض رسیدن به کاخ ریاست جمهوری می خواست از وسط خاوران (گورهای جمعی زندانیان )اتوبان بکشد تا جنایت خود را ماست مالی کند. احمدی نژاد به باور خودش و خامنه ای، مردمی را که درابعاد میلیونی برای اعتراض به خیابان آمده بودند «خس و خاشاک » نامید و در واقع مستقیما به مردم معترض توهین کرده و به روی نا مبارک هم نیاورد !
ابتداء بهتر است واژه پوپولیسم را که به احمدی نژاد نسبت داده اند ، معنا ومفهومش را تحلیل (آنالیز) کنیم تا بهتر دریابیم که چقدر خصوصیات او ( احمدی نژاد ) با این واژه همخوانی دارد .
پوپولیسم یا مردمباوری وبه عبارتی مردم فریبی (به انگلیسی: Populism) آموزه و فلسفهای است در طرفداری از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نابغه و نخبه.
مفهوم(پوپولیسم)
بزرگداشت مفهوم مردم(یا خلق) تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را میباید به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. مردم باوری خواست مردم را عین حق و اخلاق میداندو بر آن است که می باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد. هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقهٔ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی ومنزلت اجتماعی برتری داشته باشد قرار میدهد و میستاید. یکی از خصوصیات مردم باوری یافتن توطئههای ضد مردمی در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنیهای نژادی و قومی دامن میزند.احمدی با اندیشه های مردم باوری درمقابل مردم صف آرایی کرد و مردمی را که بر علیه اش شعار می دادند را « خس و خاشاک» و حتا بزغاله نامید. و باندمغلوب خود را برتر و منزلت بالاتری داد .
ریشه [واژه]
نظریه پوپولیسم فلسفی بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامهٔ مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد.( همان توهین ها به مردم براساس همین فلسفه است که مردم ایران را ناآگاه پنداشته است ) تاریخچهٔ آن را به اواسط سدهٔ نوزدهم و به جنبشهای مختلفی که در سرزمینهایی مثل شوروی سابق به وقوع پیوستهاست، میرسانند شاید در برابر پوپولیسم سیاسی اینها هیچ نباشند. ریشهٔ مردم باوری در میان روشنفکران تندرو روسیه در دهه ۱۸۶۰با ظهور نارودنیکها (مردمباوران) پدید آمد. نارودنیکها بر آن بودند که روسیه بی آنکه مرحلهٔ سرمایه داری را بگذراند میتواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را میتوان بر کومونهای روستایی گذاشت. در دهه ۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک به روستا(میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند. شاید احمدی نژاد هم این خط را از روسی ها فراگرفته باشد ولی از قدیم گفته اند" بی مایه فتیر می شود" باید برای هر کاری جوهره و یا همان مایه اولیه در هر فردی موجود باشد تا بتواند نقشی اساسی بازی کند ، البته احمدی نژاد نه از سیاست چیزی می داند و از تشکیلات که بتواند با مردم روستایی کمون و یا سازماندهی شکل بدهد تا جایی که سفرهای استانی اش هم بر علیه خودش تبدیل شد و روز به روز هم بر تعداد مخالفانش در شهرستان ها و روستا اضافه شده و می شود و مردم به مردم باوری های او باوری نیاورده اند .او خود بهتر از هر کس دیگری می داند که تاریخ مصرفش به عنوان رئیس جمهور ی قلابی به پایانش نزدیک شده است .[3]
آینده احمدی نژاد: شاید احمدی نژاد،خودش هم فکر نمی کرد که خامنه ای چنین بی محابا از وی حمایت کند و رای مردم را به خاطر او به هیچ بگیرند و در مقابل آنها صف آرایی کند و کمر به قتل جوانان کشور بندد ، خامنه ای کسی را می خواست که سابقه سیاسی نداشته باشد و کاملا فرمانبردار باشد که وی دارا بود .این مسئله در دوره اول ریاست جمهوری اش کاملا مشخص بود سرسپردگی احمدی نژاد در دوره اول زیادتر به چشم می خورد و دلیلش هم محکم کردن پای خود در این مقام باد آورده بود و به خاطر همین بود که خامنه ای برای دور دوم شمشیر را از رو بست تا برای حفظ قدرت در مقابل مردم بایستد و فرمان قتل میلیونی صادر کرد، یعنی اگر مردم به مخالفت های خود ادامه می دادند . برای خامنه ای فرقی نمی کرد از یکنفر تا یک میلیون نفر را به خاطر احمدی نژاد (کسب قدرت خودش ) می کشت همانطور که فرمان حمله را در خرداد 88صادر کرد . در واقع عملکرد احمدی نژاد در دور اول صددرصد با نظر های خامنه ای مطابقت داشت ،چون در ان زمان هنوز تضادها به روشنی امروز نبود . در دور دوم با اینکه او را بهترین رئیس جمهور ونزدیک به خود اعلام کرد درحین حال قصد آن داشت تا اصلاح طلبان را به گوشه ریگ ببرد وضربه آخر را به آنها بزند ولی احمدی نژاد که بدنبال موقعیت های دیگری بود این فرصت را از کف خامنه ای ربوده و برای اصلاح طلبان موقعیتی را پیش آورد تا به خامنه ای یاد آوری کنند که این کلاهی که سر ملت گذاشته ای پیش از ملت بر سر خودت رفته است . البته احمدی نژاد با قهر یازده روزه اش می رفت تا به خامنه ای نشان دهد که من دیگر آن رئیس جمهور حلقه به گوش دوره اولت نیستم و با وارد شدن در وزارت اطلاعات وجابجایی نفرات این وزارتخانه توانست پرونده های زیادی را بیرون بیاورد تا در آینده بتواند دست ولایت کذا را روکند . خامنه ای که قافیه را باخته بود سعی بر کناری احمدی نژاد داشت و با فرمان دستگیری تعدادی از اطرافیان رئیس جمهوری برگزیده اش در واقع گوشش را کشید تا در فرصتهای بعدی اورا پایین بکشد، چون نمی خواست قدرتش را مستقیما از او بگیرد ، دلیلش هم زیر سوال رفتن خود ولایت فقیه بود . بهین دلیل بعدا نظرش عوض شد وتصیمم گرفت تا این خر لنگ را تا سر مقصد ببرد ، به همین خاطر پیش بینی های لازم را از قبل انجام داده اند ودر جلسات متعدد تصمیم به آن گرفته شده که دوباره رفسنجانی را بعد از گوشمالی های مختلف در شورای تشخیص مصلحت ابقا کنند و حتا نفرات او را آماده ی جایگزینی های آینده درپستهای مختلف کنند فعلا درتب و تاب مسائل سیاستهای خارجی ( جلسه غیر متعهد ها و مسئله اتمی و...) هستند تا سر بزنگاه طرحهای خامنه ای را به اجرا در آورند .
کلا ،خامنه ای هرگاه احساس کند کسی در حاکمیت وجود دارد که درمقابلش عرض اندام کند و یا وزنه ای باشد که برای او مانعی ایجاد می کند او را برزمین سرد می زند یک نمونه اش رفسنجانی و موسوی وحتا منتظری ( حصر خانگی ) بود و حالا نوبت رئیس جمهور برگزیده خودش رسیده است در مورد مجلس نهم آنجا که اصلاح طلبان با عنوان خودشان وارد انتخابات شده بودند با آنها هم مشکل پیدا کرد و در اخر لیست مورد پسند خود را برای اصولگرایان تنظیم کرد . خامنه ای کسی را می خواهد که همیشه ضعیف باشد و احساس قدرت و یا ربودن قدرت حکومتی نکند و این روش سالهاست که در « ج.ا » مرسوم شده است ( م.واحدی ) در مورد احمدی نژاد هم تا زمانی که در شراکت حکومتی دخالت نکند مورد تائید خامنه ای بوده ولی از زمانی که احساس کرد که می خواهد سدی باشد در مقابل رهبری قصد بر زمین زدنش را در سر می پروراند ، نمونه های زیادی دیده شده که تا « احمدی نژاد » با او (خامنه ای) همراه بوده و همکاری کرده است و رئیس جمهورش را تائید کرده است در مورد «هولوکاست» و یا در مورد مسئله اتمی و حذف یارانه ها ویا سرکوبها و... را می توان نام برد .
آیا دوران احمدی نژاد (احمدی نژادیسم ) به پایان خود رسیده است ؟
طرفداران احمدی نژاد می گویند : احمدی نژاد در دوره اول ریاست جمهوری اش استقلال عمل داشته است و بر کناری پور محمدی و همچنین برکناری پنج وزیری که چند روز به پایان کارش در دوره اول بود صورت گرفت ، مثلا برکناری محسنی اژه ای در (دقیقه 90 ) مقابل خامنه ای ایستادن بود و یا نامه نگاری با « اوباما » رئیس جمهوری آمریکا نشان از آن داشت که احمدی نژاد خود سرخود این کار را کرده است در حالیکه همه می دانند که خامنه ای نامه نگاری ها را تنظیم می کند!
با توجه به اختلافات خامنه ای و یا بهتر بگویم اختلافات کل رژیم با احمدی نژاد و دولتش، خامنه ای قصد حذف او را داشته و دارد ؟ آیا با برگزیدن احمدی نژاد رژیم به به بن بست رسیده است که چنین اختیارات را یکی یکی از او سلب می کند ونزدیکان و یاران دولتی را به بازجویی ومحاکمه می کشاند ؟ در چنین شرایطی نمی خواهند او را بر کنار کنند ولی با احضار کردن او در مجلس کارت زرد را بعنوان اخطار به او نشان دادند ولی برخوردها در آینده با او و اطرافیانش بشتر خواهد شد .از نظر پرسی ها هم چنین بر می آید که دوران احمدی نژاد یسم به سر آمده است و خامنه ای دیگر برای او تره هم خرد نمی کند او از هم اکنون خیز دیگری بر داشته است و بادردست گرفتن مجلس نهم ابتدا قصد داشت که مجددا حداد عادل را به ریاست مجلس برساند ولی موفق نشد و یا سلاح را در ابقای لاریجانی دید ولی از این یکی که بگذریم به ریاست جمهوری آینده می رسیم که خامنه ای بدنبال مهره ای دیگر می گردد که مطیع اوامر او باشد و این بار تو رزدتر از احمدی نژاد در نیاید بخاطر همین است که ازحالا « علی اکبر ولایتی وزیرخارجه خصوصی خود » را در آب نمک خوابانده است تا مجددا از صنندوق انتخابات بیرون بیاورد و احتمالا حداد عادل و نفرات دیگری مثل قالیباف را در دولت او جایی برایشان دست و پا کند .
احمدی نژاد و قدرت ربایی :
بر گردیم به مسئله احمدی نژاد ، هواداران او می گویند احمدی نژاد خود را از خرداد 1388 آماده کرده بود که قدرت را در دست بگیرد ، او فردی بود که جایگاهی در میان مردم نداشت وجریانی به نام احمدی نژادیسم درکشور مطرح نبود این خامنه ای بود که این دو دوره ریاست جمهوری را به او تقدیم کرد و یک قلم 11 میلیون رای نا قابل را برای او در صنندوقهای رای ریخت تا دیگری شکی در انتخاب برگزیده اش باقی نگذارد . خامنه ای با این کارش در واقع تمامی تخم مرغهایش را در یک سبد گذاشت و اگر می دانست که درپایان این دو دوره چیزی از آن تخم مرغها برایش باقی نمی ماند شاید زودتر به فکر چاره ای می افتاد ، از طرفی احمدی نژاد هم می دانست که از کی و چگونه با باند ولایت فقیه جلو بیاید ، او در دوره اول ریاست جمهوری اش اختلافات خود را با خامنه ای زیاد رو نکرد و طوری عمل کرد که خامنه ای را راضی نگه دارد بطوری که خامنه ای یک سال قبل از پایان دوره اولش او را فردی با کفایت (ترین ) برای ریاست جمهوری معرفی کرد و در نماز جمعه خرداد بعداز روبودن رای مردم گفت " نزدیک ترین فرد به من احمدی نژاد است " در واقع مردم قبل از این صحبتها جواب دندان شکن خود را به رهبری خامنه ای و برگزیده اش و کل نظام داده بودند. یعنی رای مردم در خرداد 88 رای به پایان جمهوری اسلامی بود (کروبی هم خود به این مسئله اعتراف کرده است ) یعنی پایان احمدی نژادیسم و خامنه ایسم و خمینیسم بود .
راه های پیش رو احمدی نژاد :
احمدی نژاد چه راههایی را در پیش رو دارد ؟ همه می دانند که جریان فکری «مصباح یزذی » و انجمن حجتیه آتش بیار معرکه بوده اند [1] او در ابتدا پشتش به آنها گرم بود ولی در ادامه راه مصباح با فشارهای جناح خامنه ای و فرصت طلبی خاصش آهسته آهسته پشت احمدی نژاد را خالی می کندو روابط آنها سردتر از گذشته می شود ، بطوری که این فرصت را به رژیم میدهد تا اطرافیان رئیس جمهوری انتساب شده را یکی پس از دیگری یا دستگیر کنند و با تهدید و محاکمه و القاب و مارک و برچسب راه برخورد در آینده را به او نشان می دهند و او را از ادامه راه باز دارند! بدنبال چنین برخوردهایی بود که خامنه ای در مجلس نهم ،بیشتر کرسی ها را از آن خود میکند و درواقع ، بالهای احمدی نژاد و اطرافیانش را قیجی می کند تا ره دیگری برایش باقی نگذارد . [2] قهر و ناز احمدی نژاد هم راه به جایی نمی برد . یک راه حل این بود، تا زمانی که احمدی نژاد بالهایش چیده نشده بود از قدرت و اختیاراتش خود کمال استفاده را می کرد و یک سری حقایق را سربسته به مردم می گفت ولی چون رئیس جمهور نظام بود موقعیت خود را حفظ کرده و همراه باند خامنه ای به جنایات ادامه می دادند ، یعنی خامنه ای توانست با دولت برگزیده اش برنامه خود را تا نیمه راه طی کند و درنیمه دوم هم با گرفتن پستهای کلیدی او را آچمز کند. پس راههایی که احمدی نژاد برای کسب قدرت در سر داشت با پیش دستی خامنه ای و مداحان مخصوص او خنثا شد این پیش دستی ها ابتدا با تهدیدهای مداحان در مساجد شروع شد و بدنبال آن دستگیری اطرافیان آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد . احمدی نژاد فقط یک راه درپیش رو دارد تا از این مخمصه بیرون بیاید ، احمدی نژاد مدت کوتاهی فرصت دارد تا ضمن پوزش و پس گرفتن توهین هایی که به مردم کرده است ،به تلقبات انتخاباتی اعتراف کند و به تمامی جنایات و همراهی کردن با خامنه ای نیز سخن بگوید و دست به افشاگری های گسترده بزند دراین میان گرچه مردم به او اعتمادی ندارند ولی از مردم کمک بخواهد وبه طرف بیاید او می تواند ضمن افشاگری نظام تمامی مدارکی را که از وزارت اطلاعات بدست آورده است به مردم نشان دهد تا راه گریزی برای خود بیابد درغیر این صورت ، صورت مسئله عوض خواهد شد . اگر احمدی نژاد این کار را بکند می تواند مردم را بر علیه خامنه ای به خیابانها بکشاند و میزی را که خامنه ای و باندش برای او تدارک دیده اند را بهم بزند وگرنه با شتابی که خامنه ای و اطرافیانش بر علیه او برداشته اند پایان خوشی برایش نخواهد داشت و کلاه گشاد را نیز خود بر سر خواهد گذاشت . احضار 79 نماینده گان مجلس آغاز خواب خوشی است که بعداز پایان دوره ریاست جمهوری اش شتاب بیشتری خواهد گرفت .
[2] 31 نماینده در انتخابات مجلس نهم شکست خورده اند یعنی حذف شدتد، 27 نماینده یا کاندید مجلس نشده اند یا رد صلاحیت شده اند 11 نماینده به دور دوم انتخابات راه پیدا کرده اند .فقط 10 نماینده به مجلس نهم راه پیدا کرده اند . نزدیک ترین نماینده ای که حذف شد « شهاب الدین صدر بود که در رفتار و گفتارش از احمدی نژاد حمایت می کرد او به عنوان نایب رئیس دوم مجلس حذف شد . http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=50818[1]
[3] مردم باوری در کشورهای مختلف [ویرایش]
مردم باوران در روسیه حزب آزادی و زمین را بنیان نهادند.مردم باوری در آغاز اشاره به این اعتقاد داشت که انقلاب کار مردم است(که در روسیه معنای آن دهقانان بود)نه اقلیت مبارز انقلابی.در پایان قرن نوزدهم مارکسیستها ی روسیه که به عمل سازمانی و حزب پیشرو باور داشتند به همهٔ روشهای انقلابی رقیبان غیر مارکسیست خود بر چسب مردمباورانه زدند واین عنوان به صورت تحقیر آمیز رواج یافت. این صفت در آمریکا نخست برای حزب مردم باور به کار برده شد که در سال ۱۸۱۹ برای دفاع از منافع کشاورزان تشکیل شد.سنت مردم باوری آمریکایی بعدها به حزب سوسیالیست نورمن تامس و گروههای مانند آن منتقل شد. در جناح راست آمریکا مردم باوری را پس از ۱۹۴۵ در روش کسانی چون سناتور جوزف مک کارتی و جورج والاس میتوان یافت. ظهور چپ نو را نیز برخی با شور و شوق پیروزی جهانی مردم باوری شمردند.
منبع:پژواک ایران