PEZHVAKEIRAN.COM ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی
 

ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی
به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین 

بصیرنصیبی

 

 
خود آقای کیارستمی فرمود:
حضور ما در عرصه های بین المللی موقعیت خوبی است که تصور و ذهنیت مردم دنیا را نسبت به ملتی (یعنی دولتی) که از سوی غرب به عنوان تروریست معرفی شده عوض کنیم»
*ماشین ترور اسلامی سالهاست واز آغازحضور نکبت بارجمهوری اسلامی در خارج از ایران فعال بوده است، رژیم ج.ا باپشتوانه دولت های اروپایی برنامه های ترورش را با موفقیت به انجام میرسانیدو سازمان های امنیتی همین دولت ها کمکش می کردند تا از صحنه بگریزد.
*این محکومیت می تواتست مهم باشد که ما از آن بهره بگیریم وبا استناد بدان حکومت را هر روز بیش از گذشته به انزوا بکشانیم اما ما که خود مدافع وآرایشگر هنر صادراتی شدیم وبه کیارستمی ارج گذاشتیم وافتخار کردیم ودستش را برای ساختن فیلمی که جنایت میکونوس را به سایه کشاند صمیمانه فشردیم چه اعتراضی می توانیم به دولت آلمان داشته باشیم؟
 
***
 
ماشین ترور اسلامی سالهاست واز آغازحضور نکبت بارجمهوری اسلامی در خارج از ایران فعال بوده است، رژیم ج.ا باپشتوانه دولت های اروپایی برنامه های ترورش را با موفقیت به انجام میرسانیدو سازمان های امنیتی همین دولت ها کمکش می کردند تا از صحنه بگریزد ویا اگر تروریست به چنگ میافتاد با یک معامله آب ونان دار دولتی قضیه را رفع ورجوع می کردند.برای نمونه می شود به محاکمات مربوط به طرح ترور شاپور بختیار در فرانسه وبرگرداندن انیس نقاش به دامان جمهوری اسلامی اشاره داشت،در کشورهایی که معاملات گسترده تر ی با جمهوری اسلامی داشتند برای ترور مخالفان فضای مناسب تری فراهم بود ، اکثر ترور های جمهوری اسلامی در آلمان واطریش و فرانسه طراحی واجرا می شد، به هنگامی که هلموت کهل در آلمان دولت را در دست داشت ،جنایت کافه میکونوس به وقوع پیوست، دولت کهل قصد داشت به نوعی این اتفاق درد سر ساز را حل وفصل کند اما ایستادگی کوبشن قاضی شجاع پرونده باعث شد که نتوانند پرونده را به نفع ج. اسلامی .مانند پرونده فریدون فرخ زاد مختومه اعلام کنند وبعد از ۵ سال تحقیق وتفحص وجمع آوری اطلاعات ، بهره از شهادت شاهدان ، سرانجام مقامات جمهوری اسلامی از خامنه ای و رفسنجانی گرفته تا فلاحیان، موسویان وولایتی نامشان در فهرست گروه ترور قرار گرفت .کاظم دارابی یکی از مجریان این طرح به حکم دادگاه به حبس ابد محکوم شد .اتحادیه اروپا سفیران خود را فرا خواندند وجو عمومی بر علیه ج.ا شکل گرفته بود. من همان زمان در سرمقاله نشریه سینمای آزاد نوشتم:
«… رژیم می داند که سران کشور های اروپایی از آن عاقل ترند که به خاطر چند فقره قتل نا قابل! مشتری به این نازنینی! را از دست بدهد»
زمان گذشت وخیلی زود حدس من به واقعیت پیوست. کشور های اروپایی از شیوه های متفاوت بهره گرفتند تا تاثیر این اقدام قاضی کوبشن را کم رنگ و محو کنند. اما چگونه این امکان فراهم شد؟ به کمک خود ما، تعجب می کنید؟ اما واقعیت دارد، ما خود همه زحمات قاضی کوبشن را هدر دادیم وبرای رژیم بی آبرویی که تروریست بودن آن در سطح جهان پراکنده شده بود آبروی کاذب کسب کردیم .چه بسا این اتفاق می توانست آغاز حرکتی باشد که راه را برای اقدامات بعدی وبه سقوط کشاندن خونخوارترین سیسم حکومتی دنیا هموار کند.نمیخواهم در باره شگرد رژیم بعد از جنایت کافه میکونوس، پوشاندن لباس اصلاح طلبی به خاتمی شارلاتان وتقسیم کردن رژیم به دو بخش خوب وبد حرفی بزنم که دیگر مثل روز روشن شده است. ج. اقتل ها وجنایتهایش را با چهره واقعیش مرتکب می شد وارتباطش با دنیا را با ماسک اصلاح طلبی برقرار می کرد واین باب طبع دنیای غرب بود. هم راه معامله با یک رژیم تروریست وشرکت در چاپیدن مردم ایران ، برایشان فراهم شد وهم برای مردم خودشان اینطور وانمود می کردند که دارند از اصلاحات در جمهوری اسلامی حمایت می کنند، طرح وبرنامه ای که با موفقیت به انجامش رسانیدند.
یکی از امکاناتی که تاثیر مهمی در بزک چهره حکومت ج . اسلامی بعد از ترور در کافه میکونوس داشت روی خوشی بود که دولت های اروپایی وامریکا وکانادا و…نسبت به صادرات فرهنگی جمهوری اسلامی نشان دادند برای نمونه در آلمان بودجه های ادارات فرهنگ استان ها بیشتر در اختیار کانون هایی قرار می گرفت که محصولات رژیم سانسور را اشاعه می دادند. گروهای موسیقی وتاتر، وهمراه آنان نویسنده .شاعر، نقاش وعکاس اصلاح طلب بدون فاصله به اینجا صادر شدند. وسینما در میان همه امکانات تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی بردش بیشتر و تاثیرش فراتر بود. دلالها وکارجاق کن ها، بیشتر ین نیرویشان را روی صادرات سینمای جمهوری اسلامی متمرکز کرده بودند. جمهوری اسلامی هم بیشترین بودجه را خرج فیلمهای سینمای گلخانه ای می نمود. ترور در کافه میکونوس برلین رخ داد اما عوارضش دامنگیر همه کشورهایی شد که منافع سرشاری در جمهوری اسلامی داشتند . در کوران تیرگی ارتباط با غرب یکباره اعلام شد که آقای کیارستمی میخواهد فیلم طعم گیلاس را به فسیوال کن بیاورد اما مقامات سینمایی ج. اسلامی مانعش می شوند! کمی تعجب کردیم! عباس کیارستمی که خود تائید کنده سانسور است چطور نا پرهیزی کرده و فیلمی می سازد که ج. اسلامی هم تحملش نمی کند؟خلاصه آن که خبلی زود معلوم شد که همه این برنامه ها با،مشارکت ژیل ژاکوب مدیر جشنواره کن طراحی شده بود تا داوران را فریب دهند وبه خاطر مبارزه با سانسور در ۵۰ سالگی کن جایزه نخل طلا را برای طعم گیلاس که حتا اگر میخواستند سینمای ضد قصه را هم ارج بگذارند استحقاقش فراتر از پذیرش فیلم در یکی از بخش های فرعی جشنواره کن نبود، جور کنند.
آن زمان هنوز ارتباط های اینترنتی گسترش نداشت. من مطلب کوتاهی نوشتم وفرستادم به کیهان لندن که بیشترین اخبار واطلاعات پیرامون طعم گیلاس را منعکس میکرد.یادداشت من با عنوان از کن تا برلین به چاپ رسید بخشی از مطلبم را اینجا تکرار می کنم.
«فیلم سالهای آتش زیر خاکستر ساخته محمدلخدر حمینه کارگردان الجزیره ای در سال ۱۹۷۵ جایزه نخل طلا گرفت. چون ژیسکاردستن قرار بود به مناسبت استقلال الجزیره به آن کشور برود. در واقع نخل طلای کن به فیلم مذکوربه نوعی دلجویی فرانسه از دولت الجزیره بود. جشنواره ای با چنین پیشینه ای آدم های کنجکاو وفضول را می توانذ به این نکته توجه دهدکه اهدا نخل طلا به طعم گیلاس هم به نوعی دلجویی دول اروپایی بود برای ترمیم ضربه هایی که به رژیم بابت رای دادگاه میکونوس وارد آمده بود»
اما آنچه ناسزا در چنته مدافعان هنر حکومتی یافت می شد نصیب من شد، اتفاقا در گزارشی که کار ارگان رسمی اکثریت که خودش از خط فرهنگی رژیم به خاطر مواضع سیاسی اش حمایت می کرد همان موقع منتشر کرد صریحا ارتباط اهدائ جایزه نخل طلا به فیلم طعم گیلاس ،با ترور در کافه میکونوس رامطرح کرد و نوشت:
«… اما بعد تر وزارت خارجه ج.ا باتوجه به تنش های کونی در روابط رژیم با اروپاوبرای ممانعت از انزوای بیشتر حکومت نزد جهانیان از وزارت ارشاد خواست تابا اجازه ارسال فیلم به کن به ترمیم وجه خارجی رژیم کمک کندواز بار تبلیغاتی که پس از رای دادکاه میکونوس به راه افتاده بود بکاهد»
این اظهار نظر نشریه کار بیشتر از این جهت اهمیت دارد که اولا نشان می دهد که حتا سازمان های مدافع خط اصلاح پذیری حکومت کاملا واقف بودند که به چه انگیزه ای رژیم برای کسب نخل طلا با جشنواره کن زد وبند کرد. به خصوص مشخص می شود که دکتر هدایتی وزیر امور خارجه که خود در طرح واجرای ترور نقش داشته است برای رساندن فیلم به کن تلاش می کند. اما یک سوال را ازکادر مرکزی این سازمان داریم ؟
چرا وقتی برای سازمان شما مشخص شد که جمهوری اسلامی از سینما بهره سیاسی می برد وبرای یه سایه کشاندن ترور میکو نوس با فستیوال کن ( که ففط نمو نه ایست از راه وروش ساخت وپاخت با جشنواره هابرای بزک چهره ج. ا ) معامله کرده است. هیج اقدام دیگری برای مقابله با این شگرد نکردید؟ وخود در هر موقعیتی به مبلغ خط فرهنگی / سینمایی جمهوری اسلامی مبدل شدید؟
اما این سئوال همراه با تاسف را از اکثر سازمانهای سیاسی که مواضع قاطع علیه کلیت رژیم داشتند هم دارم .آنها هم بطور جدی وپیوسته به این مسئله مهم بها ندادند. آیا نیاز به دلایل بیشتری بود تا قصدو نیت پلید جمهوری اسلامی را در یابیم؟ مگر من بسیاری از اسناد را از میان هما ن نشریات داخل رژیم بیرون نکشیدم وانتشار ندادم؟ چند مورد آن را دوباره نویسی می کنم .
خود آقای کیارستمی فرمود:
«حضور ما در عرصه های بین المللی موقعیت خوبی است که تصور و ذهنیت مردم دنیا را نسبت به ملتی (یعنی دولتی) که از سوی غرب به عنوان تروریست معرفی شده عوض کنیم»
بعد رایزن فرهنکی رژیم هم بیان داشت:
«جناب آقای عباس کیارستمی، با سلام. تبریکات متعددی که از جانب هم میهنان ودیگران بما ابراز می شود حاکی از تاثیر بسیار مثبت مطرح شدن نام جمهوری اسلامی در سطحی چنین گسترده است» با احترام سید حسن هاشمی رایزن جمهوری اسلامی در پاریس
هفته نامه سینما نوشت :
«پیروزی کیا رستمی پیروزی جمهوری اسلامی بود»( هفته نامه سینما شماره۲۶۰(
مرتصا ممیز درمجله دنیای سخن وُیژه نامه کن اینگونه نظر داد:
…« ملتی ( دولت جمهوری اسامی ) راکه در جو جهانی زیر آماج زهر پاشی ها (رسوایی رژیم بعد از ترور میکونوس) قرار داده اند بیک باره سر بلند وسرفراز کند»(مرتضی ممیز ویژه نامه کن، مجله دنیای سخن(
سردبیر وِیژه نامه سخن نوشت:
*ایران ( ج.ا) با رفتار های مناسب با مشخصات ملی/ مذهبی خود بر آثار تهاجم تبلیغاتی رسانه ها (انعکاس ترور در کافه میکونوس) موفق می شود عملکر د آنها را با یک کرشمه فرهنگی(نخل طلای کن) حنثا کند» ( سرمقاله دنیای سخن ویژه نامه کن(
بعد خواندیم دولت آلمان کاطم دارابی را آزاد کرد. در باره آزادی دارابی در سایت اخبار روز میخوانیم:
«طبق قوانین آلمان، مجرمان غیر آلمانی که ۱۵سال از محکومیتشان را در آلمان گذرانده باشند، به کشور خود بازگردانده می‌شوند با این شرط که بقیه دوران محکومیت خود را در زندان‌های آنجا طی کنند»
اگر این نظر سایت اخبار روز از قوانین دادگستری آلمان استخراج شده باشد این ماده مربوط به جرایم غیر سیاسی است، چون در قتل های سیاسی که نمی شود قاتل را به کشوری که سرانش محکوم به دست داشتن در عملیات تروریستی شده است فرستاد تا بقیه محکومیتش را در زندان آن کشوری طی کند که سران آن خود فرمان قتل را صادر کرده اند وسپاسگزاری کاظم دارابی از کوشش های جمهوری اسلامی برای رهائیش این حس را بر می انگیزد که معامله ای برای آزادی او صورت گرفته است. همینطور در نوشته دیگری میخوانیم:
برای جرایمی نظیر جنایت سنگین کافه می کونوس حد اقل زندان ۲۲ سال است. پس دلیل آزادی زود رس دارابی چه بود؟آیا دولت آلمان فرصت مناسبی را برای ساخت وپاخت با جمهوری اسلامی انتخاب نکرد؟. البته خانواده یکی از مقتولین جنایت وکانون پناهندگان سیاسی بز لین به آزادی غیر قانونی یک قاتل اعتراض کردند اما متعجب شدند که چرا هیچ اهمیتی به اعتراض آنها داده نشد؟ چرا اهمیت بدهند؟ وقتی از چند ملیون ایرانی خارج از ایران فقط اعضا ی خانواده یکی از مقتولین ویکی از کانون های پناهندگان معترضند خوب معلوم است دولت وقت آلمان ترجیح می دهد که به منافع سیاسی بیندیشد تا اعتراض یک جمع چند نفره. واز این گذشته وقتی این محکومیت می تواتست مهم باشد که ما از آن بهره بگیریم وبا استناد بدان حکومت را هر روز بیش از گذشته به انزوا بکشانیم اما ما که خود مدافع وآرایشگر هنر صادراتی شدیم وبه کیارستمی ارج گذاشتیم وافتخار کردیم ودستش را برای ساختن فیلمی که جنایت میکونوس را به سایه کشاند صمیمانه فشردیم چه اعتراضی می توانیم به دولت آلمان داشته باشیم؟
یک بار دیگر اظهارات صریح وروشن کیارستمی را نقل می کنم:
« این موفقیت فکر می کنم مرهون تصمیم گیری به جای همه آدمهایی است که فکر می کردند که حضور این فیلم میتو نه یک تاثیر مثبت روی اذهان عمومی در وضعیت فعلی که میدونید با گرفتاریهای عدیده ای که ما در اروپا ودنیا داریم( ترور کافه میکونوس) داشته باشد».
؛ کارنامه ما در برخورد با رژیم خلاصه شد به حمایت از،وابستگان حکومت، گروکان گیران، ملی/مذهبی ها ،تحکیم وحدتی ها ، بنیان گذاران سپاه، وسازمان مخوف واواک.بله ما خود کوشش های قاضی پرونده برای محکوم کردن تروریست های رژیم را بدست خود بی اعتبار کردیم.
زیر نویس:
*یادآوری های داخل پرانتز را من افزوده ام
*نشریه توفان هم یک مطلب نوشت و نقش جایزه نخل طلای کن را در چهره سازی برای رژیم بعد از جنایت میکونوس مطرح کرد.
*جابر کلیبی از فعالان سیاسی در نوشتاری در نیمروز ضمن اشاره به نقش کیارستمی در بزک جهره رژیم. از نحوه مقابله من با صادرات سینمایی حمهوری اسلامی یاد کرد.
*بر اساس این جنایت آرمان نجم مقیم برلین نیز یک مستند طولانی ساخته است.
پرویز صیاد در سخنرانی هایش وکتابهایش علیه صادرات سینمایی ج. اسلامی شفاف سخن گفته است.
*مسلم منصوری بعد از خروج از ایران بما پیوست ودر هر موقعیت چهره واقعی هنرمندان سازشکار را نمایند.
*خلاصه این ماجرا در ویکی پدیا
در ماجرای ترور میکونوس که در رستورانی به همین نام واقع در برلین، آلمان و در تاریخ ۱۷سپتامبر ۱۹۹۲رخ داد، تعدادی از سران اپوزیسون کُرد به قتل رسیدند. این ترور تاثیر زیادی بر روی روابط بین ایران و کشورهای اروپایی داشت.]
از آنجا که از تاریخ ۲۳تا ۲۶شهریور ماه سال ۱۳۷۱کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند. در این میان دعوتی در روز ۱۷سپتامبر ۱۹۹۲از ۱۵الی ۲۰نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانی‌های مقیم برلین به شمار می‌رفت، صورت می‌گیرد. در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر می‌شوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹نفر) در رستوران حاضر بوده‌اند. ساعت حدود ۵۰و۲۲دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران می‌شوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران می‌ایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار می‌بندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴نفر در جا کشته می‌شوند ویک نفر نیز به شدت زخمی می‌شود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به درمی برند.
 

منبع:سینمای آزاد در تبعید


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]