معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف
اسماعيل نوری‌علا

امروزه مفاهيمی همچون «ضرورت ائتلاف نيروهای اپوزيسيون در راستای ايجاد يک نهاد سياسی مشترک، يا آلترناتيو، برای راستا بخشيدن به مبارزات عليه حکومت اسلامی» به صورت پاره های گريزناپذير گفتمان سياسی ايرانيان در آمده اند؛ آنگونه که حتی برخی از نويسندگان و نظر دهندگان سياسی، که تا ديروز طرح اينگونه مفاهيم را نالازم، نامفيد و ناممکن می دانستند، و به «اينگونه» افکار می خنديدند و آنها را «خيالات هخائی» می ناميدند و يا تنها حاصل چنين کارهائی را «تضعيف رهبری داخل کشور» و يا کوشش برای جلب نظر دولت های غربی در راستای «چلبی سازی» می دانستند امروزه خودشان به مهندسان و خبرگان ائتلاف کاری و آلترناتيو سازی تبديل شده و هر روز راهکار تازه ای را طرح ريزی کرده و مطرح می سازند. پذيرفته شدن فکر «ضرورت ائتلاف نيروهای اپوزيسيون در راستای ايجاد يک نهاد سياسی مشترک، يا آلترناتيو، برای راستا بخشيدن به مبارزات عليه حکومت اسلامی» از جانب اغلب نيروهای رزمنده با اين حکومت از يک تحول عميق در سپهر انديشگی اپوزيسيون خبر می دهد و اهميت آن چنان است که اکنون دست زدن به «چينش تقدمی ـ تأخری ِ» مطرح ساختن اين فکرها کار بيهوده و خودپسندانه ای محسوب می شود. با اين همه، نمی توان منکر آن شد که برخی از اين راهکارها از يکسو موجب «نقض غرض» اند و يا، از سوی ديگر، راهنمای کوشندگان به بن بست هائی بشمار می روند که سی و چهار سال است آنها را مکرراً آزموده ايم. به عبارت ديگر، قدم گذاشتن در راستای عملی ساختن بسياری از اين «انديشه ها» بلافاصله ما را با ماهيت تخيلی آنها و ناممکن بودن شان در کار عملی آشنا می سازد. توجه به برخی از اين کجراهه ها اهميت دارد: 1. شايد مهمترين نقيصه را بايد در فقدان «فاعل» و «عامل» برای اجرای اين طرح ها جستجو کرد. مثلاً، هنگامی که کرراً گفته می شود که «همهء نيروها را بايد به ائتلافی بزرگ فراخواند»، مخاطب در ابتدا با طرحی زيبا و دلنشين رو به رو می شود اما طرح مزبور اين مشکل را هم در خود دارد که فاعل عمل «فراخواندن» را مشخص نمی کند؛ همچون فکر کردن دربارهء ميهمانی وسيعی که معلوم نيست ميزبان آن چه کس يا کسان هستند يا خواهند بود. 2. نقيصهء ديگر ايجاد تصور امکان ائتلاف بر گرد يک شخصيت يا سازمان است. در حاليکه تجربه ثابت کرده است که چنين کاری نيز ممکن نيست و دافعهء يک شخص، يا يک گروه، از جاذبه اش بيشتر است و تجمع نيروهای مختلف بر گرد يک شخصيت تنها در مواقعی رخ می دهد که شخصيت مزبور توانسته باشد به دلايل شخصی و تاريخی بر فراز همهء نيروها پل زده و مستقيماً با توده های مردم رابطه يافته و خود را در مقام رهبری توده ها تثبيت کرده باشد. چنين رهبری را دارای ويژگی های کاريزماتيک می دانيم و آن را خطری برای دموکراسی در حال اجماع در بين اپوزيسيون می دانيم. خوشبختانه در حال حاضر هيچ يک از چهره های سياسی ما دارای ويژگی های کاريزماتيک نيستند و سد راه ايجاد ائتلاف نيروهای مخالف حکومت اسلامی نمی شوند. همچنين بايد توجه داشت که اطاعت نيروها از چهرهء کاريزماتيک نيز يک «ائتلاف سياسی» محسوب نشده و کاری است که يا از سر ناچاری و يا به لحاظ فرصت طلبی صورت می گيرد. فرمان «همه با هم» تنها از ناحيهء رهبران کاريزماتيک صادر می شود و بهيچ روی دعوت به «ائتلاف» محسوب نمی شود. 3. مشکل بعدی مطرح کردن امکان «ائتلاف بيشترين نيروها» است، تحت اين عنوان که اگر بخواهيم ائتلاف نيروهای رزمنده با حکومت اسلامی «دموکراتيک» باشد ضروری است که همهء اين نيروها گرد هم آمده و با هم ائتلاف کنند. اينگونه است که وجود ائتلافی گسترده متصور می شود که در آن همهء احزاب و گروه‌ها، از حزب توده ایران و انشعابی‌های آن، انواع فداییان، جبههء ملی ایران، حزب ملت، پان ایرانیست‌ها، گرفته تا حزب مشروطه ایران، احزاب و گروه‌های قومی مانند حزب دمکرات کردستان ایران و کومله، و تا سازمان مجاهدین خلق ایران، راه کارگر، حزب کمونیست کارگری ایران، نهضت آزادی، جبههء مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و غیره عضويت دارند. يک چنين ائتلافی نيز در بادی امر بسيار هيجان انگيز بنظر می رسد اما، صرفنظر از اينکه چنين امری ممکن باشد يا نباشد، می توان چنين ائتلافی را «نقض غرض آشکار» خواند. چرا؟ زيرا که اهداف و مقاصد اين احزاب و گروه ها از يکسو با یکديگر بشدت در تنافر بوده و از سوی ديگر در ميان آنها توافق برای آماجی واحد وجود ندارند. بخصوص که اگر هدف اصلی ائتلاف نيروهای اپوزيسيون ايجاد امکان انحلال حکومت اسلامی (در همهء اشکال ممکن اش همچون کناره گيری، فروپاشی، براندازی، انقلاب) باشد آنگاه چگونه می توان با گروه هائی به ائتلاف رسيد که يا خواهان حفظ حکومت اند و يا معتقدند به لحاظ جلوگيری از بروز خشونت بايد با آن به مماشات نشست و تحولات اش را در مسير اصلاحات و وادار شدن به انجام انتخابات آزاد (لابد برای نوعی خودـ انحلالی!) انداخت؟ 4. بی توجهی به يک نکتهء ديگر هم در امر آلترناتيوسازی دموکراتيک خطرناک است: ماهيت «مذهبی ِ» اين حکومت، که بصورت حضور زيربنائی شريعت در قانون اساسی و ساختار مديريتی اش متجلی می شود، ضرورتاً ايجاب می کند که ماهيت اپوزيسيون واقعی حکومت اسلامی (و نه دولت آن، که مقولهء ديگری است) برخاسته از «سکولار دموکراسی» باشد؛ که در آن سکولاريسم خارج کردن شريعت از قانون اساسی و ساختار حکومتی را تضمين می کند و دموکراسی خبر از مبتنی بودن قانون اساسی جديد بر مفاد اعلاميهء جهانی حقوق بشر می دهد. ائتلاف در بيرون از ارزش های سکولار دموکراسی نمی تواند در برابر حکومت اسلامی آلترناتيوی کارا بسازد و راه دادن عناصر اصلاح طلب و مخالف انحلال حکومت به داخل ائتلاف اهداف اين نهاد را مخدوش می سازد. 5. در عين حال لازم است که دست اندرکاران نظريه پردازی پيرامون ائتلاف و آلترناتيو سازی به اين نکته نيز توجه داشته باشند که دموکراسی در داخل يک حکومت با دموکراسی در اردوگاه مخالفان آن حکومت تفاوتی ماهوی دارد و در يک معنای مشابه بکار نمی رود. در اين مورد لازم است توضيح بيشتری داده شود. استقرار دموکراسی، و يا اعمال روندهای دموکراتيک در هيچ جامعه ای، در هرج و مرج و بی قانونی ممکن نيست. هر کجا قانونی وجود داشته باشد که اعضاء جامعه ای کوچک يا بزرگ، داوطلبانه يا به لحاظ شهروندی، آن را فاقد قدرت تبعيض آفرينی تشخيص داده و بپذيرند و به آن عمل کنند می توان از استقرار دموکراسی سخن گفت. اين امر حتی در سطح يک انجمن کوچک داوطلبانه همانقدر قطعيت دارد که در سطح اجتماعی گسترده و به لحاظ ساختاری پيچيده و گوناگون. در يک انجمن داوطلبانه نيز «اساسنامه»ی آن انجمن حقوق و وظايف اعضاء را تعيين می کند و اگر اعضاء آن را بپذيرند و بدان عمل کنند می توان اميدوار بود که روندهای دموکراتيک در آن قابل اجرا باشند. حکومت اسلامی فعلی، به دو جهت اصلی، دموکراتيک نيست و نمی تواند بشود. نخست اينکه قانون اساسی اش بر اساس تساوی حقوقی افراد نوشته نشده و به لحاظ مبتنی بودن بر شريعت فرقهء اماميه تبعيض آفرين است، و دو ديگر اينکه نه مردم آن را قبول دارند و نه خود حکومت به آن اعتناء می کند. اپوزيسيون چنين حکومتی نمی تواند همين ويژگی ها را داشته و مدعی مبارزه با آن حکومت شود. بعبارت ديگر ائتلاف اپوزيسيون اين حکومت بايد دارای اساسنامه و پيمان نامه ای تبعيض گريز باشد. 6. اما اگر تصور کنيم که می توان برای ائتلاف گستردهء نيروهای اپوزيسيونل اساسنامه ای نوشت که بتواند به خواست همهء نيروهای اپوزيسيون پاسخ دهد، بی شک دچار خوشخيالی مزمن شده و نه تنها به استقرار روندهای دموکراتيک در ائتلاف مورد نظرمان دست نيافته ايم بلکه موجود فلجی را آفريده ايم که نمی تواند در راستای انحلال حکومت اسلامی عمل کند و بزودی در غرقاب اختلافات داخلی مابين نيروهای گريزنده از «انحلال» غرق و نابود می شود. در اين راستا تجربهء تاريخی در جوامع مختلف نشان می دهد که، در عالم واقع، آلترناتيو مؤثر و منحل ساز حکومت اسلامی فقط از تجمع و همگرائی و ائتلاف «نيروهای سکولار دموکرات انحلال طلب» بوجود می آيد که اساسنامهء تشکيلاتی خود را بر بنياد همين صفات نوشته باشند. آنگاه، و در نتيجه، يک چنين ائتلافی نمی تواند نيروهائی را در خود راه دهد که به استقرار نوع ديگری از حکومت اسلامی می انديشند. يک چنين ائتلافی، در درون خود، ميدان اعمال روندهای دموکراتيک است چرا که شرکت کنندگان در آن از لحاظ عقيدتی همجنس و دارای حقوق مساوی بوده و در راستای تحقق يک هدف معين و مشخص عمل می کنند و در نتيجه روابط شان نيز از ماهيتی دموکراتيک برخوردار است. 7. البته در امر ائتلاف نمی توان پديدهء «هژمونی» (سلطه طلبی) را ناديده گرفت. اين پديده در هر جمع کوچک يا بزرگی امکان تجلی دارد و بايد آن را در راستای خفظ سلامت جمع مورد بررسی قرار داد و درباره اش چاره انديشی کرد. اعضاء هر گروه انسانی، بر اساس غريزه و خودخواهی های نهفته در جان شان، خواستار مسلط شدن بر بقيه اند و می کوشند از طريق اين تسلط خواست های خويش را بر ديگران تحميل کنند. اين تسلط می تواند از دو طريق به دست آيد. يا عضو تسلط طلب دارای ويژگی هائی است که او را از بقيه ممتاز می کند که در آن صورت تسلط طلبی می تواند به دو نتيجهء متفاوت واصل شود. از يکسو اين امتيازات می توانند زمينه ساز پيدايش چهره ای کاريزماتيک شوند که در آن صورت ائتلاف تبديل به اطاعت کورکورانه از رهبری می شود و يا ممکن است جمع بتواند با استفاده از اصل «شايسته سالاری» از آن امتيازات استفادهء بهينه کند. يعنی، اگر اين ويژگی ها او را بصورت شخص مفيدتری از بقيه برای رسيدن به اهداف جمع معرفی سازد آنگاه چه بهتر که به او اجازه داده شود تا، در چهارچوب پيمان نامه و اساسنامهء جمع، مديريت و حتی رهبری ائتلاف را در دست گيرد و، در پی آمد اين تصميم گيری، اگر تسلط طلبی شخص برای کار جمع مفيد تشخيص داده نشود جمع می تواند به آسانی، و باز با تکيه بر چهارچوب پيمان نامه و اساسنامهء خود، او را مهار کند. 8. اما نوع ديگری از تسلط طلبی هم وجود دارد که اغلب در ائتلاف های گروه ها با يکديگر پيش می آيد و از «ازدياد عددی» سود می جويد. مثلاً، هنگامی که چند حزب با يکديگر ائتلاف می کنند ناگزيرند در اساسنامهء ائتلاف خود روندهائی را برای تصميم گيری در مورد مسائل اتخاذ کنند. اغلب پيش می آيد که هر حزب به نسبت تعداد اعضاء خود در چنين ائتلافی صاحب تعدادی رأی می شود. مثلاً، به ازاء هر صد عضو يک رأی به دست می آورد و، بدينسان، حزبی که بيشترين عضو را دارد دارای بيشترين رأی نيز می شود و می تواند نظرش را در جمع ائتلافی به کرسی بنشاند. در اين زمينه نيز می توان به مشکلات عملی اينگونه سهميه بندی در داخل اپوزيسيون اشاره کرد. در داخل يک کشور، و با وجود احزاب علنی و مشخص، ائتلاف گروه ها و احزاب سياسی بر اساس اينگونه حساب و کتاب ها ممکن است و، مثلاً، وجود کابينه های ائتلافی در کشورهائی همچون ايتاليا و اسرائيل را می توان نمودهادی از اين روند دانست. اما در خارج کشور، و در بين اپوزيسيون، که وزن عددی هيچ حزب و دسته ای مشخص نيست، اين وضعيت مشکلات متعددی بوجود می آورد. به همين دليل بنظر می رسد که در خارج کشور ائتلاف واقعی و دموکراتيک گروه های سياسی کار بسيار مشکلی است و راهکار عملی آن است که شخصيت هائی از احزاب و گروه های مختلف، بی آنکه نمايندگان گروه خود در ائتلاف محسوب شوند، وارد ائتلاف شده و هر عضو دارای فقط يک رأی باشد و مديريت ائتلاف نيز بر اساس شايسته سالاری انجام پذيرد. *** غرض از طرح نکات هشت گانهء فوق صرفاً نشان دادن اين نکته بوده است که لازم است هر طرح پيشنهادی برای ايجاد ائتلاف مابين نيروهای مخالف حکومت اسلامی را با معيارهادی چند مورد ارزيابی و سنجش قرار داد تا معلوم شود کدام ائتلاف در راستای درست انحلال حکومت اسلامی و جانشين کردن آن با حاکميت ملی و حکومتی سکولا دموکرات حرکت کرده و می توان به توفيق آن دل بست.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]