PEZHVAKEIRAN.COM پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد
 

پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد
اسماعيل نوری‌علا

پيشگفتار

چند شب پيش، آقای باراک حسين اوباما، در نطق پيروزی مجدد خود در انتخابات رياست جمهوری امريکا، اشاره ای هم به «انتخابات آزاد» داشت و به مردم امريکا گوشزد کرد که آنها در پی مبارزات انتخاباتی چند ماههء اخير شاهد روندی بوده اند که مردم بسياری از کشورهای ديگر در حسرت آن می سوزند و بخاطر رسيدن به آن روزشماری و مبارزه می کنند. قصد من در مطلب کنونی اما بررسی اينکه آيا انتخابات امريکا با موازين تسجيل شدهء آنچه که در سپهر سياسی ما «انتخابات آزاد» نام گرفته تطابق دارد نيست؛ نيز به اين مورد کاری ندارم که چرا و چگونه مردم امريکا نيز انتخاباتی را که در آن شرکت کرده اند آزاد می دانند. بهر حال ما، به کمک ماهواره و تلويزيون و اينترنت، شاهد آن بوديم که بيش از صد ميليون از امريکائيان صاحب حق رأی، آزادانه، در انتخابات رياست جمهوری کشورشان شرکت کردند و به نامزد مورد علاقهء خود رأی دادند و در شبی پر شور و خاطره انگيز پيروزی انتخابات آزاد را در کشور خود جشن گرفتند، و از رئيس جمهور خود شنيدند که اين همان «موهبتی» است که بسياری از مردم دنيا در حسرت آن بسر می برند. (اجازه دهيد که همينجا به اين نکتهء حاشيه ای و خارج از متن اشاره کنم که آيا نمی توان پرسيد که همين آقای اوباما تا چه حد به تحقق آن آرزو و حسرت در ميان ملت های ديگر دنيا خدمت کرده است؟ و، بخصوص هنگامی که جوانان ايران در پی انتخابات مشکوک 88 به خيابان ها ريختند و او را به نام خطاب کردند، چگونه شد که تصميم گرفت با کسانی که بر روی همان جوانان آتش گشودند وارد گفتگو و لبخند شود؟ مگر شعار «رأی من کو؟»ی جوانان ايران نيز ناشی از همين درک ِ ملت ايران نبود که چيزی به نام «انتخابات آزاد» وجود دارد؟ اگر چند شب پيش، ملت امريکا، يا بخشی بزرگ از آن، تجلی انتخابات آزاد را جشن گرفتند، چهار سال پيش، ملت ايران هم در برای اعتراض به مخدوش شدن انتخاباتی که در سپهر سياسی داخل کشور می توانست آزاد خوانده شود به خيابان آمدند و، متأسفانه، حماسه ای تلخ از شکست آفريدند). باری، همانگونه که آقای اوباما گفته است، اگر در امريکا «انتخابات آزاد» امری بديهی و طبيعی محسوب می شود، در سرزمين های نفرين شدهء استبدادی همان موهبتی است که گزيدهء مبارزان و قهرمانان مردم محروم از آن بخاطرش به زندان می روند، شکنجه می شوند، در برابر جوخه های بی رحم تيرباران می ايستند و حلاج وار بر سر دار می رقصند. و لذا چگونه می توان از طرح اين پرسش خودداری کرد که «آيا انتخابات آزاد در کشوری ساخته شده بر پايهء دموکراسی واجد همان معنائی است که در کشوری غرق در استبداد از اين مفهوم استنباط می شود؟» از نظر من پاسخ منفی است، چرا که در يکی استبداد سرنگون شده و شرايط انجام انتخابات فراهم گشته است و در ديگری سد راه انجام انتخابات آزاد رژيمی است که سررشتهء کار همه گونه انتخابات نمايشی را در دست دارد. بعبارت ديگر، اگر در بحث های مربوط به کشورهای استبداد زده بهنگام استفاده از عبارت «انتخابات آزاد» احتياط نکنيم لاجرم متوجه خطرات و خسران هائی که از اين غفلت ناشی می شود نيز نخواهيم بود، چرا که، بخصوص از منظر نيروهای سکولار دموکرات کشورمان، که واقعی ترين دموکراسی خواهان ايرانند، طرح فکر انتخابات آزاد بعنوان وسيله ای برای مبارزه با حکومتی استبدادی می تواند کل مبارزه را مخدوش سازد. اين توجه بخصوص از آن رو اهميت دارد که هم اکنون نوعی حرکت اجماعی در مورد گزينش «انتخابات آزاد» بعنوان «استراتژی مبارزه با حکومت اسلامی» در ميان اپوزيسيون اين حکومت قابل مشاهده است و ضروری بنظر می رسد که در جريان مبارزه ای که بين ما و حکومت اسلامی برقرار است، و نيز در جشم انداز آرزوئی فروپاشی اين حکومت آزادی کش و انتخابات دزد و جمهوری گريز، به نقشی که اين مفهوم، هم اکنون، برای ما بازی می کند، و يا در آينده بازی خواهد کرد، توجه بيشتری کنيم.

نتيجهء مقدم داشتن «انتخابات آزاد» بر «انحلال رژيم استبدادی»

داستان از اين قرار است که اصطلاح «انتخابات آزاد و منصفانه» را نهاد بين المجالس وابسته به سازمان ملل آفريده و تصويب کرده است و سند تصويب شدهء اين نهاد نيز معيارها و شرايط انجام و تحقق يک چنان انتخاباتی را به تفصيل شرح داده، و وجود رسانه ها و احزاب آزاد و آزادی اجتماعات و بيان و مطالبی از اين دست را تضمين کنندهء منصفانه و آزاد بودن انتخابات می داند. اما ـ و همهء مشکل ما در اين است که ـ سند مزبور صراحتاً به اين پرسش پاسخ نمی دهد که «آيا يک حکومت استبدادی نشسته بر سرير قدرت اساساً توانائی و ارادهء لازم برای ايجاد شرايط لازم در راستای انجام چنين انتخاباتی را دارد يا نه؟». يعنی، سند مصوب نهاد بين المجالس سازمان ملل وارد نقش و ماهيت حکومت اجرا کنندهء «انتخابات آزاد» نمی شود، وجود آن را بديهی می انگارد، و شرايط را فقط برای اجرای انتخابات آزاد مطرح کرده و در برابر پرسش فوق «ساکت» است. اين «سکوت» دارای نتايج مهمی است، مثلاً: 1. برخی از کوشندگان سياسی، بر اساس اين «سکوت»، مدعی اين «استباط» می شوند که اپوزيسيون ها قادرند، طی مبارزات مدنی، مسالمت آميز و خشونت گريز خود، حکومت های استبدادی را چنان ضعيف کنند که، قبل از فروپاشی، تن به «انتخابات آزاد» داده و به مخالفان خود اجازه دهند که از اين انتخابات در راستای تغيير رژيم (به معنی عبور و گذار بی خشونت از حکومت استبدادی ضعيف شده!) استفاده کنند. آنگاه، بر اساس «استنباط» بالا، نتيجه می گيرند که کم هزينه ترين راه برای سرنگون کردن يک حکومت استبدادی همانا اتخاذ «انتخابات آزاد» بعنوان «استراتژی مبارزه» است. 2. در اغلب موارد، و بصورتی تلويحی، اتخاذ «انتخابات آزاد بعنوان استراتژی مبارزه» در برابر رويکرد به «انقلاب» گذاشته می شود. و از آنجا که در علوم سياسی در برابر مفهوم «انقلاب» از مفهوم «اصلاحات تدريجی» استفاده می شود، «اتخاذ انتخابات آزاد بعنوان استراتژی مبارزه» نيز تمهيدی اصلاح طلبانه بيش نيست. بعبارت ديگر، با مقدم داشتن انتخابات آزاد بر انحلال رژيم استبدادی، اين واقعيت اشکار می شود که «انتخابات آزاد» برای انحلال يا سرنگونی رژيم ها تعبيه نشده است بلکه روشی است برای اينکه حکومت استبدادی بتواند از طريق آن با مخالفين خود کنار آمده و راه حلی ميانی يا اصلاح طلبانه را، که با ساختارشکنی در تضاد است، پيشه کند. حال، در اين صورت، آيا راهکار استنباطی فوق را نمی توان چنين نيز فرمولبندی کرد که: «مبارزهء ما بر پايهء نگاهداشت رژيم تا روزی که تن به انتخابات آزاد بدهد استوار است!»؟ و آنگاه آيا نمی توان نتيجه گرفت که هر تشکل سياسی اپوزيسيونل که تا آخر خط مبارزهء از طريق خواستاری انتخابات آزاد برود، عاقبت ناچار خواهد بود بپذيرد که برندهء اصلی «مسابقه» ای که در آن شرکت کرده «اصلاح طلبان برآمده از درون خود حکومت» هستند که در همهء دواير ديوانسالاری و نيروهای نظامی و انتظامی حضور دارند، سهم عمدهء ساختن حکومت اسلامی به آنان تعلق دارد، مردم می شناسندشان، و رهبران مظلوم شان (به معنی «مورد ظلم قرار گرفته») در حبس خانگی به انتظار نشسته اند؟ و، پس، آيا نمی توان نتيجه گرفت که اتخاذ «انتخابات آزاد بعنوان استراتژی مبارزه» بصورتی طبيعی با قصد پيروز کردن اصلاح طلبان حکومتی انجام می شود؟

اصرار بر خشونت گريزی مبارزه

از آنجا که اتخاذ «انتخابات آزاد همچون استراتژی مبارزه با استبداد» امری اصلاح طلبانه و تدريجی محسوب می شود، و در اين راستا با افکار «انحلال طلبی» (از مبارزات پيگير مدنی گرفته تا شورش و حتی انقلاب) فاصله می گيرد، خودبخود روند مزبور طبيعتی «خشونت گريز» دارد. اما بايد ديد که چرا در متون ناشی از استنباط فوق الذکر، اينقدر بر خشونت گريزی طبيعی مبارزات خواستار انتخابات آزاد تأکيد می شود؟ در تفکر سياسی، مبارزهء خشونت آميز مبارزه ای است مسلحانه، چريکی و سراسر زد و خورد؛ و اگر مبارزه ای بر بنياد اسلحه مداری حرکت نکند خوبخود واجد صفت «خشونت گريز» می شود. اما اصرار در تکرار اين صفت برای مبارزه تنها می تواند اشاره ای به طبيعت اصلاح طلبانهء مبارزه داشته باشد: «ما می خواهيم از طريق خواستاری انتخابات آزاد رژيم را متحول سازيم و در اين راه از هرگونه خشونتی پرهيز می کنيم». اما اگر ما رهروی راستين روند آلترناتيوسازی سکولار دموکرات برای انحلال حکومت اسلامی باشيم در اين مورد نيز بايد به نکات زير توجه کنيم: 1. هيچ مبارزهء غير مسلحانه ای با خشونت طلبی آغاز نمی شود و همواره اين حکومت است که، در واکنش خود نسبت به عمل مسالمت آميز مبارزان، خشونت را در رگ های مبارزه تزريق می کند. 2. خشونت مبارزان غيرمسلح همواره جنبهء دفاعی دارد و آنها اگرچه از لحاظ وسائل مبارزه ضعيف و ابتدائی دست به عمل می زنند اما، در صورت گستردگی عددی و پايداری عملی خود، می توانند بر کاربرد اسلحه از جانب حکومت غلبه کنند. 3. لذا، نه تنها حق آن نيست که مبارزان از همان ابتدای راه، آن هم با اصرار تمام، دست به اعلام گريز از خشونت برحق و ناشی از مقاومت خود بزنند، بلکه حکومت استبدادی بايد يقين کند که در صورت اعمال خشونت با مقاومت خشن روبرو خواهد شد. 2. عبارت هائی همچون «گذار خشونت گريز به دموکراسی» يا «گذار مسالمت آميز از جمهوری اسلامی» عموماً برای جلوگيری از مطرح شدن فکر «انحلال طلبی سکولار دموکرات» ساخته شده و در عمل متعلق به اردوگاه اصلاح طلبانند. 3. و بالاخره اينکه، از نظر من، هر کجا که دو تعبير «مبارزهء خشونت گريز» و «انتخابات آزاد» در منشورها و اعلاميه های گروه های سياسی مطرح شوند می توان حدس زد، و حتی يقين داشت، که اصلاح طلبان مذهبی و طرفداران غيرمذهبی آنها در گروه صادر کنندهء منشور نفوذ کرده و قطار آن را روی ريل دلخواه خود قرار داده اند. در واقع، اصلاح طلبان مذهبی دهه ها است که ثابت کرده اند «سوزن بانان» متبحری هستند که می کوشند همهء قطارها را روانه يک مقصد کنند: استقرار حکومت اسلامی موسوم به «رحمانی» و با لقب مستعار جمهوری!

مقاصد ناگفته در اتخاذ انتخابات آزاد

در حال حاضر، توجه به همهء نکات فوق از آن نظر برای ايرانيان انحلال طلب سکولار دموکرات اهميت دارد که می بينيم، جدا از گروه های سياسی افراطی (اعم از راست يا چپ)، در ميان گروه هائی که با اتخاذ شعار ظاهرالصلاح «مبارزهء خشونت گريز» از همان ابتدا مسيح وار گونهء ديگر خود را نيز برای کشيده خوردن آماده می کنند، مسئلهء اهميت دادن به شعار «انتخابات آزاد همچون استراتژی مبارزه» روز به روز طرفدار بيشتری می يابد. بگذاريد به چند نمونه در اين مورد اشاره کنم: 1. اغلب «جمهوريخواهان ِ» غيرکمونيست اما برآمده از آفاق سياسی چپ (مثل اتحاد جمهوريخواهان ايران، سازمان جمهوريخواهان ايران، جنبش جمهوريخواهان دمکرات و لائيک، همبستگی جمهوريخواهان ايران، اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران، و...) توسل به «انتخابات آزاد بعنوان استراتژی مبارزاتی» و «خشونت گريزی در مبارزه» را بصورتی همزمان در مانيفست های خود مطرح می کنند. معنای اعجاب انگيز اين تلفيق نيز چنين است: «ما به براندازی رژيم اعتقاد نداريم و برای مبارزه عليه آن همکاری با اصلاح طلبان مذهبی را لازم می دانيم و استراتژی مبارزات خشونت گريز ما نيز "انتخابات آزاد" است». 2. گروه «اتحاد برای دموکراسی در ایران»، که تاکنون کنفرانس های استکهلم و بروکسل را برگزار کرده و تا دو هفتهء ديگر نيز کنفرانس سوم شان را در شهر پراگ خواهند داشت، نيز از همان مقطع کنفرانس استکهلم اعلام داشته اند که استراتژی مبارزاتی شان بر حول «انتخابات آزاد» شکل می گيرد و، تا آنجا که من اطلاع دارم، اين استراتژی خود بر آن پايهء ديگر نيز، که «مبارزهء خشونت گريز» باشد، استوار است. 3. گروه «منشور 91»، به زعامت آقای دکتر رامين جهان بيگلو نيز، با وجود اينکه هنوز موجوديت گروه و تشکلی را اعلام نداشته و معلوم نيست در سودای چه چيزی دست به نوشتن منشور و انتشار آن زده است، از اعلام دو اصل «مبارزهء خشونت گريز» و «خواستاری انتخابات آزاد» غافل نمانده است. 4. گروه «شورای ملی برای انتخابات آزاد»، به زعامت شاهزاده رضا پهلوی نيز، همانگونه که از اسم اش پيدا است، به «انتخابات آزاد» چشم دارد و آن را با اعلام « خشونت گريزی مبارزهء خود» در دستور کار قرار داده است؛ با اين تفاوت که منشور اعلام شده از جانب آن از يکسو انجام انتخابات آزاد را به بعد از سرنگونی رژيم موکول می کند و، از سوی ديگر، با اتخاذ شعار «مبارزهء خشونت گريز» توضيح نمی دهد که اينگونه مبارزه چگونه حکومت را منحل می کند بی آنکه نخست آن را وادار نکرده باشد که انتخابات آزاد را عليه منافع خود تمشيت دهد. در عين حال، می توان پرسيد که وقتی اين چهار گروه مهم در ميان اپوزيسيون خارج کشور دارای دو اصل پايه ای و استراتژيک مشترک هستند، چرا از امروز تا روز پيروزی مبارزه و رفتن مردم به پای صندوق انتخابات آزاد و تغيير دادن رژيم از آن طريق، قادر نيستند اختلاف بين جمهوريخواهی و پادشاهی خواهی را، که آشکارا در خارج کشور غير قابل حل است، کنار گذاشته و اتحادی وسيع را شکل می دهند؟ به نظر من، در اين «عدم همکاری» حکمتی ناگفته وجود دارد که با توصيف مختصر آن مطلب اين هفته را به پايان می برم: 1. جمهوری خواهانی که بر شمردم، به اضافهء گروه «اتحاد برای دموکراسی در ایران» که اغلب شرکت کنندگان در مجالس شان جمهوري طلب اند، می خواهند از اين امر مطمئن شوند که وقتی حکومت اسلامی به کمک انتخابات آزاد آنها فرو ريخت، برقراری «پادشاهی پارلمانی» ممکن نباشد. در اين مورد گزينش شعار «انتخابات آزاد» مسلماً به نفع آنها است، چرا که انجام آن مستلزم حضور زنده اما تضعيف شدهء حکومت اسلامی (با نام مستعار «جمهوری اسلامی») است و در نتيجه، در جريان برگزاری آنچه که «انتخابات آزاد» نام گرفته، تبديل کردن اين «جمهوری» به آن «پادشاهی» (که يادآور سلطنت پيشين نيز هست) بعيد خواهد بود. حال آنکه اگر انتخابات آزاد به بعد از انحلال رژيم موکول شود جلوگيری از مطرح شدن گزينهء پادشاهی کاری مشکل است. 2. در شورای ملی وابسته به شاهزاده رضا پهلوی اما، درست به همين دليل ناگفته، فرمولبندی ها سخت ناپخته از آب در آمده اند: ايشان، با محور قرار دادن شخص خود در اين شورا، و عليرغم ادعای همراهان اش در اين مورد که تعداد جمهوری خواهان شرکت کننده در ايجاد شورای ملی بسيار زياد است، و نيز عليرغم اين ادعا که حضور شاهزاده ربطی به کانديداتوری ايشان برای پادشاهی آينده ندارد، در واقع گزينهء پادشاهی پارلمانی را بارزتر از هميشه مطرح کرده است. به همين دليل منشور شورای ملی با يک دوگانگی مشکل روبرو است: از يکسو اتخاذ استراتژی «مبارزهء خشونت گريز»، بصورتی خودبخودی، وقوع انتخابات آزاد را به «قبل» از فروپاشی حکومت اسلامی موکول می کند و، از سوی ديگر، از آنجا که طرح گزينهء «پادشاهی پارلمانی» در انتخاباتی که به دست حکومت اسلامی برگزار می شود ناممکن بنظر می رسد، منشور خواستار انجام اين انتخابات در دوران «پس از» انحلال حکومت می شود. بدينسان و در مجموع، منشور بين اصلاح طلبی و انحلال طلبی سرگردان بوده و خود را تسليم استراتژی ِ «کوسه و ريش پهن» کرده است. **** از نظر من، برای انحلال طلبان سکولار دموکرات ايران نه طرح خشونت گريزی مبارزه ضرورت و معنائی دارد و نه خواستاری انجام انتخابات آزاد وسيله ای برای منحل کردن رژيم محسوب می شود، چرا که اين هر دو شعار از عمق علائق اصلاح طلبانه بر می خيزند و حاصلی جز نگاهداری رژيم تا روزی که اصلاح طلبان بتوانند بقدرت رسند ندارند.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]