درسی از نوروز
اسماعيل نوری‌علا

در رشتهء بی ابتدا و انتهای زمان، هر «آغاز» صرفاً حادثه ای ناشی از ارادهء ما است. به همين دليل، هر لحظه را می توان به بهانه ای آغازی محسوب داشت و برايش سالگرد و سالگردها گرفت. برای انسان هر لحظه و هر روز آغازی است چرا که، بقول ضرب المثلی از امريکائی ها: «همواره امروز نخستين روز بقيهء عمر ما است!»
«آغاز» زادهء ارادهء آدمیان مصممی است که می خواهند آنچه را که از گذشته دريافت داشته اند به انبان خاطره و تجربه های خود سپرده و، اگر از آن درسی گرفته اند، بر اساس اش آينده ای را بسازند که در همان لحظه که ارادهء می کنيم آغاز می شود.
در روند گريزناپذير زمان، در تيک تاک ساعت قلب هامان (که تا زنده ايم ادامه دارند و چون باز ايستند فقط مائيم که از قافلهء رهروان جا می مانيم و قافله اما همچنان به راه خود ادامه می دهد) هر آغازی سرشار امکانات و بالقوگی ها و آماده برای برنامه ريزی ها است.
باز در اين ديار فرنگ بوده است که ديده ام مردمان در سرآغاز سال مسيحی شان از هم می پرسند که «تصميم تو برای سال آينده چيست؟» و در پاسخ، هرکس، اگرچه ممکن است لحظه ای ديگر فکری دگر کند و برنامه ای متفاوت را در پيش گيرد اما، در آن لحظهء پرسش، تصميم مهم خود برای سال پيش رو را اعلام می کند. يکی می گويد: «قصد دارم امسال کشيدن سيگار را ترک کنم»، و ديگری می گويد: «می خواهم بيشتر به خودم برسم».
می خواهم بگويم که من، در مواجهه با فرهنگ مردمان اين سر دنيا، ديده ام که دو مفهوم «آغاز» و «اراده» با يکديگر ارتباط مستقيم دارند. اين ها، سال که نو می شود، برای سال پيش روشان برنامه ريزی می کنند و می کوشند تا، عليرغم سختی ها و موانعی که بر سر راه شان سبز می شوند، برنامه های خود را متحقق سازند.
اما دعای آغاز سال ما ايرانی ها چيست؟ وقت «تحويل» که می شود از هر راديو و تلويزيونی اين ناله بلند می شود که: «ای دگرگون سازندهء قلب ها و ديده ها، ای تغيير دهندهء حالات و چگونگی ها، حال ما را به بهترين حال مبدل ساز!» و اين يعنی ما اراده ای در آغاز کردن کاری نداريم و تنها آن موجود نامرئی که زمين و زمان و ما را می گرداند، و می تواند احوال ما را بد تر و خوب تر کند، است که بايد مورد خطاب ما باشد و التماس اش کنيم که حال ما را خوش بگرداند!
«شب قدر» شيعيان ايران هم روی ديگر همين سکهء آغاز سرنوشت زده است. در آن «آغاز» هم قرآن به سر می گيرند و معتقدند که در آن شب آيندهء يک سالهء مردمان جهان تعيين می شود و به امضای امام زمان می رسد و، پس، بايد به درگاه او لابه کرد که مبادا برای ما چيز بدی در نظر بگيرد و تمام سال مان را پر مصيبت و دردسر کند.
و در هر وعده و وعيد نيز تکيه کلام هميشگی ما «انشاالله» است، به معنی «اگر الله بخواهد». يعنی ما نمی توانيم بخواهيم يا اراده کنيم؛ چرا که همه چيز در کف مشيت او  قرار دارد. ما برگی جدا شده از درختيم، دستخوش بادها و باران ها. اينکه خيال می کنيم منی هستيم و کر و فری داريم همه حاصل همان خيال بيهوده است. بايد در برابر مقدر کنندهء امور، همچون حافظ شيرازمان،  شب و روز تکرار کنيم که «در حضور تو کس نشنود ز من که منم!»
و اينگونه است که برای ما تشيع زدگان، در حقيقت اصلاً «آغاز»ی وجود ندارد و همهء زندگی ما بسا پيش از لحظهء اکنونی شروع شده و آينده مان نيز در همان گذشته معين گشته است. و اين يعنی که ما محکومان ِ «سر نوشت» يا «پيشانی نوشت» خويشيم.
در اين زمينه ديدار يکی از بزرگان بازار تهران را به ياد می آورم که پسرش در عهد جوانی با من دوست بود و بمناسبت نوروز به خانه شان رفته بودم. در ان ديدار پيرمرد بازاری مرا و پسرش را مخاطب قرار داده و حکمت مان می آموخت. می گفت: «زندگی ما مثل فيلم است. ما در سالن نشسته ایم و جريان داستان فيلم را تعقيب می کنيم. منتظريم ببينيم که ماجراها در آيندهء داستان به کجا می کشند و قهرمانان داستان چگونه بهم می رسند يا از هم جدا می افتند. و غافليم از اينکه اين فيلمی است که قبلاً کارگردانی و گرفته شده است و اکنون آن را برای ما نشان می دهند و ما نمی توانيم به ارادهء خود مسير داستان را عوض کنيم».
و از خانهء اين «افلاطون وطنی» که بيرون آمدم تا مدت ها در اين فکر بودم که حاج آقا در متن اين همه «پوچی» (نيهيل يسم) چگونه به بازار می رود، واردات و صادرات می کند و قيمت ها را بالا می برد و پائين می آورد؟
و تا کار چنين است ما ناچاريم که در کارهامان فال بزنيم و استخاره کنيم و نامه در چاه جمکران بياندازيم. جائی ديدم که حداد عادل، نامزد رياست جمهوری کشور آخوند زده مان در خرداد ماه آينده، داستان خواستگاری دخترش برای پسر خامنه ای، رهبر اين حکومت معوج، را چنين تعريف میکند که: «اهل بيت رهبری به خانم ما تلفن زدند که می خواهند به ديدار دختر ما بيايند. آمدند و رفتند و يک روزی رهبری به من گفتند مثل اينکه داريم قوم و خويش می شويم. اما ديگر خبری از آنها نشد. تا يک سال بعد که تلفن زدند و برای خواستگاری وقت گرفتند. و در آن ديدار خانم رهبری توضيح دادند که يک سال پيش خيلی دختر شما را پسنديديم و از رهبری خواهش کرديم استخاره کنند که استخاره بد آمد و ما به خواستگاری نيامديم!» و نکتهء جالب تر اينکه «همسر رهبری» به خانوادهء عروس می گويد: «ما از آن ببعد مرتب استخاره کرده ايم تا اينکه اخيراً خوب آمد و ما بلافاصله دست به کار شديم!»
شما تصور کنيد که وقتی اوضاع تصميم گيری در «بيت رهبری ِ» يک مملکت چنين است ادارهء امور مملکت به چه سرانجامی می رسد. لابد برای تهيهء بمب اتمی و استعمال آن هم دنيا بايد منتظر نتايج استخارهء «آقا» باشد.
نه! بيهوده به اين «آقا»ی مشنگ نخنديم. اين يک فرهنگ فاسد ريشه دار است که آدمی را تبديل به «برگ خزان» می کند و در مسير «باد خزان» اختيارش را از او می ستاند. در اين فرهنگ است که می گويند در برابر بزرگ تر و پيران طريقت بايد «کل ميت فی اليد الغسال» بود؛ يعنی بايد مثل مرده ای بود افتاده در دست مرده شوئی که بهر طرف که بخواهد می چرخاندت.
 اما من به تحقيق باور دارم که «آغاز ايرانی» چنين نبوده و نيست. تلازم روزهای نوی تک تک ما با روزی که طبيعت خود را تر و تازه می کند به ما می فهماند که معنای نوروز رسيدن به فرصتی برای نو شدن ارادی ما نيز هست. در اين فرهنگ، جز در مورد واقعيت های فيزيکی و ژنتيک، نه تقديری در کار است و نه سرنوشتی. حتی انسان ِ صاحب اراده و اختيار می تواند بر مقدرات فيزيکی و ژنتيک ِ خود نيز فائق آيد و بر آنها لگام زند. انسان اين فرهنگ، مورد اشارهء همان حافظ رندی است که از مسجد و خانقاه و خرافه و طامات بيرون آمده و پيرانه سر شعار می دهد که: «چرخ بر هم زنم ار غير مرادم گردد!» چرا که در اين فرهنگ، انسان چيزی جز ارادهء خويش نيست و نمی تواند آنچه را که بر او می رود به اين و آن و روزگار و تقدير و خدا نسبت دهد.
در اين فرهنگ، نوروز لحظه ای است که طبيعت به ما گوشزد می کند که خود می توانيم روز خويش را نو کنيم، منتظر ظهور حضرات گوناگون ننشينيم، و منجی و نجات دهنده ای را چشم به راه نباشيم. پس، در هر بستن و گسستن، در هر استعفاء و پيوستن، در هر زنده باد و مرده باد گفتن، اين ما هستيم که چيزی را آغاز می کنيم، حتی اگر چيزی را به پايان برده باشيم؛ و آن  «لحظهء آغاز» لحظهء جوشش ارادهء ما است.
آرزوی «خجسته باد» برای ياران و نزديکان و وطن و هم ميهنان مان نيز فقط به اعتبار يک چنين «آغاز»ی معنا دارد. آنجا که «نوروز»، همچون رهبر ارکستری، ضرباهنگ پايان بردن ها و آغاز کردن های ما را استمرار می بخشد و، در ميانهء اين همنوازی شيرين انسان و طبيعت، اين مائيم که بايد از درخت و گياه و خرس قطبی و  پرندگان مهاجر ياد بگيريم که وقت بيدار شدن از خواب زمستانی اين همه عادت ها و تسليم ها فرا رسيده است.
در هر نوروز اين مائيم که بايد، همراه و همآهنگ با طبيعت، ذهن هامان را خانه تکانی کنيم؛ بايد به «آغاز بقيهء عمر»مان بيانديشيم و نگذاريم که گذشته ها ما را در خود مدفون سازند. بله، گذشته چراع راه آينده هست، اما راهی که می رويم يا می خواهيم در پيش گيريم متعلق به گذشته نيست. و راهرو نيز از آن چراغ تنها برای اجرائی کردن تصميمات امروز خويش مدد می گيرد. اگر قرار بود گذشته هم «چراغ راه» و هم «تعيين کنندهء مسير» ما باشد آنگاه چاره ای نمی داشتيم تا به حضور قاهر و قاطع تقدير و سرنوشت اذعان بياوريم. و اين همان عاقبت دردناک در گذشته ماندگان و از امروز غافل شوندگان ما است.
بله، درست است که ما بخود به جهان نيامده ايم و در اکثر موارد با ارادهء خود از دنيا نمی رويم؛ اما تا زنده ايم و نفس می کشيم تنها ما هستيم که بايد دائماً به اکنونی که آينده را شکل می دهد بيانديشيم.
سرشکستگی و سرفرازی ما همه در گروی آغاز کردن ها و برنامه های ما برای آينده ای است که از پس امروز و اکنون مان از راه خواهد رسيد تا به ما حساب پس دهد که چه اراده کرده ايم و بر اساس آن چه ها دريافت داشته يا نداشته ايم. سود و زيان هيچ شرکتی را به حساب خدا و امام زمان نمی نويسند و تنها مديران را مسئول نتايج کار می دانند.
اين درسی است که من از نوروز گرفته ام.
 
 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]