حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران
بصیرنصیبی

جنبش سینمای آزاد ده سال در ایران فعالیت کرد( 1347تا57 )این گروه کارش را با 6 عضودر تهران آغاز کرد و به تدریج وطی ده سال در 20 شهر ایران گسترش یافت و300 سینماگر زیر همین عنوان باکار سینما آشنا شدند. اوایل سال 58 فعالیت  سینمای آزاددر ایران متوقف شد وبا خروج وبه تبعیدآمدن من، در خارج از ایران کارسینمای آزاد با تطبیق با شرایط جدید در اروپا آغاز وادامه یافت.

اماآیا همه سینماگران گروه ما شاخص وبرجسته بودند؟  نه این که نمیتواند واقعیت مسئله باشند، فیلمسازانی بودند که استعداد داشتند اما چون کم میخواندند ،کم فیلم می دیدند، استعدادشان شکوفانشد. فیلمسازانی بودند،نان خور به نرخ روز که خودشان را باتغیر شرایط  سیاسی تغیر می دادند. اینان اگر هم استعداد داشتند،موفقیتشان تاریخ مصرف داشت ودارد. فیلمسازانی بودند که با یک استعداد متوسط ،که متوسط هم ماندند. والبته خصلت انسانی هم در آدم ها به یک میزان تقسیم نمی شود. کم بودند فیلمسازانی که همه امتیازات را یک جا در خود داشته باشند وحسن بنی هاشمی بی تردید یکی از آن استثنا هاست.
حسن بنی هاشمی. یک جوان جنوبی بود که در دانشگاه شیراز در رشته کشاورزی تحصیل می کرد، اما دلش جای دیگری بود . خیلی زود با سینمای آزاد که آن دوران هنوزطنین صدایش محدود بود آشنا شد. کشش جادویی سینما اورا از تحصبل کشاورزی جدا کرد. وی همه همتش را گذاشت برای گسترش دانش سینمایی اش و خیلی زود به یکی از برجسته ترین فیلمسازان جنبش سینمای آزاد مبدل شد. در دوران دانشجویی هم در دانشگاه شیراز ( دانشگاه پهلوی سابق) یکی ار اعضای کلوب فیلم دانشگاه وعضو هیات تحریره کتاب سینمای این دانشگاه بود.

ما یک سال از فعالیتمان می گذاشت وکم، کم سری توی سرها در می آوردیم که با راپرت هایی که علیه مان داده بودند ،کارمان در تهران دچار اختلال شد.اولیای دانشگاه آریا مهر( نام بعدی شریف) علیرغم کوشش ها وهمراهی های انجمن فیلم عذرمان را خواستندوبعد از دانشکده هنرهای دراماتیک که سالن نمایشش را در اختیارمان می گذاشت بیرونمان انداختند وجایی بما نمی دادند تا امکان نمایش فیلمهایمان را فراهم کنیم در این شرایط بود که علاوه بر جلب کمک کارگاه نمایش تهران که از طریق آشنایی سهیل سوزنی وبچه های کارگاه وموافقت بیژن صفاری ممکن شد ، با همکاری حسن بنی هاشمی ودیگر اعضای انجمن فیلم ما توانستیم یک جشنواره ی پر سروصدا درشیراز برگذار کنیم وبعد از این برنامه بود که به تدریج در تهران موانع نمایش های ما کم شد وانجمن فیلم داشگاه آریامهرآن زمان(شریف) هم به کمک بچه های این انجمن وحسن سیفی در اختیار ما قرار گرفت. بعد البته در 5سال دوم کار سینما ی آزاد ما با مشکلات امنیتی هم مواجه شدیم که حکایت جداگانه ای دارد که من در کتاب ده سال سینمای آزاد شرح داده ام .

برگردم به حسن بنی هاشمی ،کارهایش ورفتار هایش ونقشش در پیشبرد اهداف جنبش سینمای آزاد ایران.

وقتی بنی هاشمی به تهران آمد وفعالیش را دردفتر مرکزی سینمای آزاد متمرکزکرد ، نه فقط کار فیلمسازیش را بدون وقفه دنبال می کرد. بلکه در دفتر مرکزی هم گوشه ای از کار را می گرفت ، نحوه فیلمسازی را به جوانتر ها آموزش می داد،در مجله سینمای آزاد مرتب مطلب می نوشت ویا مطالب تکنیکی ترجمه می کرد،در کمیته انتخاب جشنواره ها ،رای ونظرش قابل توجه بود،در سمینار ها ی سینما ،همیشه حضور داشت،به جوانان علاقمند با علاقه واشتیاق دانسته هایش را منتقل می کرد. وقتی او در دفتر بود ومن کار ویا گرفتاری دیگری داشتم خیالم راحت بود که کارها بدون اختلال پیش می رود. او برای فیلمسازی به جنوب وزادگاهش می رفت وفیلمهایش را در همان فضای جنوب سوخته که با همه وجودحسش می کرد می ساخت . چند سال آخر ،کار ما خیلی زیاد شده بود، روز ها ده هافیلمنامه باید خوانده می شد ومن به تنهایی  قادر به انجام همه کار  هانبودم. حسن در این موارد یا ر ویاور من بود او همچنین فیلم های مبتدیان را با دقت وحوصله تما شا می کرد با سازندگانش صحبت می کرد ونواقص کارشان را گوشزد می نمود. در سینمای آزاد هیچ مراجعه کننده ای نبود که جواب سر بالا بگیرد. ضعف کار به سازندگان یاد آوری می شد وبه آنها کمک میکردیم تا کارشان ادامه پیدا کند. حسن بنی هاشمی ، ابراهیم حقیقی ورضا عد ل دراین موارد کمک می کردند. حسن فقط در این مرحله نبود که به نوآموزان یاری می داد بلکه کار نخستین فیلمساران را تا پایان مراحل هدایت می کرد ، از تنظیم فیلمنامه ،دکو پاز تا فیلم برداری ، مونتاژ ،صدا گذاری و ...

در دوستی ومحبت پایدار بود و وفادار. نان خور به نرخ روز نبود که فقط در پی موقعیت سازی برای خودش باشد. سینمای آزاد در پایان سال 57 در ایران متوقف شد ودر همان زمان چند تایی ازفیلمسازان که دیگر میدانستد من موقعیتی ندارم که بتوانند از آن بهره ببرند .نه فقط پراکنده شدند بلکه در پرونده سازی علیه من سهیم شدند. اما حسن هرگز در این رفتار ها همراه مگس صفتان نشد. حسن زمانی هم که به تبعید ناخواسته آمدم من را دوباره یافت به شهرم آمد ویک هفته میهمان من بود. بله تغیر شرایط وانقلاب باعث شد من سینماگرانی در گروه که تولد ورشد وشهرتشان را مدیون سینمای آراد وخط مشی ما بودندو در سالهای گذشته برای به دست آوردن موقعیت بهتر بی آنکه نیاز باشد -موفقیت در سینما ی آزاد تنها به توانایی واستعدادشخص بستگی داشت-حتا تا مرزچابلوسی هم سقوط می کردند را بهتربشناسم که چگونه رنگ عوض کردند. آنوقت بود که  شخصیت والای انسانهایی مثل حسن بنی هاشمی برایم برجسته وبرجسته تر شد
 
 
 
 
کارهای بنی هاشمی چه از نظر محتوا وچه فرم وچه حس از برجسته ترین کارهای سینمای آزاد بود ،نقد ونظر های بسیاری در باره ی او وکارهابش در مطبوعات آن زمان منتشر می شد.

انرژی وتوان حسن برای کار ،فوق العاده بود در چهارمین جشنواره سینمای آزاد، بنی هاشمی با 3 فیلم حضور پیدا کرد وفیلم مهم هجرت -دومین کارش- جایزه مجسمه زیرین  را تصاحب نمود. داوری سینمای آزاد از ارزش واعتبار برخوردار بود وترکیب داوران که دعوت می شدندودعوت ما را می پذیرفتند خود در اعتبار بخشیدن به نتیجه داوری موثر بود  .در مهر 1351 که بنی هاشمی جایزه اول جشنواره را تصاحب کرد.آربی اوانسیان فریدون رهنما،بیژن صفاری ،هوشنگ طاهری، هوشنگ کاووسی وپرویز کیمیاوی داور بودند .

بنی هاشمی کار سینما را با فبلم زیبا و شاعرانه موج آغاز کرد که درجشنواره سوم لوح سیمین را ربوده بود. همانگونه که گفتم درجشنواره چهارم 3 فیلم در مسابقه داشت .هجرت وکالنگهایم را دوست دارم و ایزد خواست .فرید نوین منتقد روزنامه اطلاعات آن دوره می نویسد:

« ...دو فیلم هجرت وکالنگها ادامه راهی ست که با موج آغاز شد. لحن اساطیری وتراژیک این فیلم –هجرت- گویای مرثیه ایست در باره  فضای دوست داشتنی ومالوف ومانوسی است که فیلمساز ناچار به ترک آن می شود . هجرت روایتی است از دل کندن وگسستن  ودر کالنگها... ما این آدم دل کنده را می بینیم که جامه دان خویش می بندد تا رهسپار قطبی شود که همه را بسوی خود جلب می کنند برای تغیر شکل برای سازندگی یک انسان مناسب کار با ماشین.

ما فضای جنوب را در فیلمهای دیگران هم دیده ایم اما تاثیر موج ،هجرت وکالنگها را در کدام فیلم جنوبی دیگر در یافت کرده ایم؟»

گیتی وحیدی سینماگر سینمای آزاد که دستی در نوشتن هم داشت در کتاب دوم سینمای آزادنوشت:

« کارهای بنی هاشمی روال مشخصی دارد چه از لحاظ فرم و نمودظاهری که جنوب باشد وچه ازحیث محتوا ونمود درونی چون هرکار بنی هاشمی مبنایی عاطفی دارد اینست که کارهایش در ورای صمیمیی/هرچند بظاهر بطی ولی ریشه دار،شکل میگیرد وکامل میشود. آدم های بنی هاشمی، که نمودی است از خود او-ظاهرشان ،آرام، خسته،تنها،وفکور مینمایاند. در واقع هیچگاه شدت عملی که عینی باشد از آنها نمی بینیم تغیر حالات و هیجانهایشان کاملا درونی است که بهر حال وتا حدودی می تواند مشخصه هر جنوبی باشد با همه وابستگیهای شدید عاطفی اش.

کالنگ هامثل همیشه فضای بنادر جنوب را دارد یعنی همان فضای دلگیر، همان دریا ،همان خانه های کهنه غبار گرفته با آدم های آفتاب سوخته اش»

داریوش عیاری عضو دیگر سینمای آزاد که کارش را در سینما در رشته فیلمبرداری ادامه داد. در همین کتاب در باره نخستین فیلم بنی هاشمی –موج- می نویسد:

«حکایت تمثیلی شاعرانه ای که از محیطش خوب تاثیر گرفته . این تاثیر پذیری و نیر سادگی وبی پیرایه بودن پرداخت ومضمون موج را تا حد یک شعر غنی میر ساند وباعث میشود فیلم با تماشاگرش به خوبی رابطه برقرار کند وحس شود ،موج به خاطر غنای تصویریش بدل می نشیند»

فرید نوین منتقد هنری هم می نویسد:

موج بی گمان یک اثر فوق العاده سینمایی است وتجلی نبوغ توفنده یک ذهن سینمایی. تجربه ای حساس ودشوار در این فیلم شکل میگیرد.سکانس افتتاحیه فیلم با موسیقی وحشی وخشن حنوب حاوی یک فیلمبرداری فوق العاده عالی با زوایای حساب شده ودقیق از زندگی کپر نشینان ساحل جنوب.ماهنامه نگین. فرید نوین  .

سینمای آزاداعتقاد داشت که باید ضعف ها وکاستی های گروه با صراحت وبدون پرده پوشی با مردم در میان گذاشته شود میز گر د هایی با حضور یارانی که با دفتر سینمای آزاد ارتباط پیوسته داشتند ودر گرداندن کارگاههای سینمای آزاد سهیم بودند برگذار می شد ودر نشریه اختصاصی سینمای آزاد منعکس میشد. حسن بنی هاشمی یکی از آن یاران بود . او در این میزگر د ها با دقت وتیز بینی به هدف پبشرفت کارها ،نواقص کار مان را زیر ذره بین می گذاشت و نحوه آغار کارخودش را قدم به قدم شرح می داند تا این نصور را در ذهن عده ای بشکند که فقط باامکانات وسیع تکنیکی فیلمساز خلق می شود. به بخشی از میزگردی با شرکت عبدالله تربیت ،ابراهیم حقیقی،حسن ومن توجه کنید او خود نحوه پیوستنش به سینمارا بیان می کند:

«وقتی من کارم را شروع کردم فیلم ساختن هنور مد نشده بودوتازه با گروه سینمای آزاد آشنا شده بودم والبته سینمای آزاد، اسم ورسمی را که حالا دارد نداشت، 6 یا 7 نفر بودند که گرد هم جمع شده بودندیعنی همدیگر را پیدا کرده بودند، من همیشه دوست داشتم چیزهایی را ثبت کنم، فرضا میرفتم کنار دریابگردم،میدیدم یک ماهیگیر است که دارد ماهی میگیرداین چیز ساده ای است که همه میبینند امامن همینطور گشت می زدم میرفتم. دور ترو دور تر پرنده ها بیشتر می شدند.با خودم میگفتم کاش یک دور بین عکاسی داشتم بعد دوربین عکاسی گیر آوردم  خب پرنده، ماهیگیرو ماهی فقط 3 عکس بودوقتی کنار هم قرار می گرفت معنا پیدا میکرد. واین انگیره ای شد که میل به تصویر متحرک در من ایجاد شد. من قبل از اینکه بسازم می دیدم.به همین دلیل است وقتی فیلمهای مرا در جلسات سینمای آزاد نمایش می دهندتماشاگران همان موقع عکس العمل نشان نمی دهند نه مثبت نه منفی بعد از یکی دوهفته بعدمی دیدم که سئوال هایی را مطرح می کنند من حس می کنم فیلم من  ذهن آنها را مشغول کرده است.

یکی ار گفتگوهای خوبی که با حسن بنی هاشمی انجام شده گفتکویی است که زاون قوکاسیان یکی دیگر از سینماگران شناخته شده سینمای آزاد با او داشت زاون که خود فیلمسازی با شعور با استعداد بود و نسبت به کار حسن آشنایی وشناخت داشت سئوالهای مهمی را پیش می کشید به پاره هایی از گفتکوی این دو توجهتان می دهم.

س، وقتی در بندر فیلم می سازی کمترسعی می کنی از معماریش استفاده کنی...

ج:من وقتی در کوچه هایی می روم که باد گیر های بلند دارد،سرم را بلند نمی کنم که باد گیر ها را ببینم جون آنها را از نزدیک دیده ام وحسشان می کنم اما چون انتقال یک محیط برای شما که فیلم را میبینید باید هر چه بهتر باشد در حدی که لازم باشدوخود فیلم اجازه می دهدآنرا نشان می دهم معماری جز یی از این فرهنگی است که شاید بگویم خاص خود منطقه است.

س،مسئله دیگر که البته در همه فیلم هایت نمی بینیم مربوط به توجه تو به آدمهای مطرود جامعه است

ج:مطرود نیستند ،ابدا

س :یا جدا هستند

ج :جدا هم نیستند، چون لحظاتی می بینیم که با مردم دیگر اخت شده اندیعنی بهم می رسند، اظهار اَشنایی می کنند اما زیاد کنار هم نمی ایستند،همه با هم آشنا هستند.مگر یک بار در فیلم واهمه که قصد بوده جدایی مطرح شود.

حسن بنی هاشمی طرح کارهایش را مدتها قبل از اینکه جلوی دوربین ببرد به دقت بررسی می کرد. جای دوربین ونحوه پیشبرد ماجرا را طراحی وروی کاغذ می آورد نخستین فیلم او موج را نیز قبل از ساختن در ذهن خود ساخته بود. فیلمنامه این کار زیبا را در کتاب سینمای دانشگاه شیراز چاپ کرد ه بود. یک تکه ای از فیلمنامه فیلم موج را بازنویسی می کنم

3/ پلان متوسط ( مدیم شات)

قایق فرسوده ماهیکیری ،پلان اول از زاویه مقابل به چشم میخورد صدای موج به تدریج بلند می شود.قسمی از بدنه قایق وداخل آن پیداست.آب های درون قایق منظره یک دریای کوچک را دارد.با موج های کم وآرام.

در میان آب هاتصویر کسی پیداست که همرا ه موج  های کم آب میلرزد-دوربین با حرکت عمودی – تیلت- با لا می آید وبه تدریج اندام وچهره ی مردی در کادر نمودار می شود که خیره به سطح اب درون قایق است.- مرد جوان است با صورتی سوخته از آفتاب-در چهره اش هیچ حالت مشخصی نمیتوان خواند.غمگین است یابه فکر فرو رفته است ؟- نگاهش متوجه جایی می شود- درحالت چهره اش تغیری بوجود می آید، مثل اینکه مضطرب است- دوربین با حرکت افقی مسیر او را تعقیب میکند...

کادر 8 مناسب برای سینمای تجربی وتجربه های سینمایی بود کسانی بودند در سینمای آزاد که سابقه سالها کار وتجربه در کادر 8 که ظرفیت تکنیکیش هم مناسب برای کارهای تجربی بود ونه حرفه ای را پشتوانه خود داشتند. اما اینان باید دیگر به سینمای حرفه ای میرفتند واز تجربه های ارزشمندی که اندوخته بودند به نحو شایسته بهره می گرفتند . اما محیط سینمایی حرفه ای ما بد جوری آمیخته باابتذال بود اما کسانی مثل کیانوش عیاری، داریوش عیاری، صباغ زاده، همایون پایور،زاون قوکاسیان؛مهرادتدین،سهیل سوزنی،شهریار پارسی پور ، بهنام جعفری ،فرهاد پور اعظم ،احمد غفار منش وحسن  بنی هاشمی، هر اندیشه ای که داشتند وهر میزان که توانایی فیلمسازی داشتند باید کادر های دیگر را تجربه می کردند واینها بسان درخت هایی بودند که میوه هایشان رسیده بود حالا باید به عنوان یک سازنده حرفه ای وارد صحنه می شدند وبر سرنوشت سینمای ایران اثر می گذاشتند .داریوش عیاری وهمایون پایور که راهشان را از فیلم سازی جدا کردند ومدیر فیلمبرداری توانایی شدندو سینمای آزادبرای ایجاد یک محیط سالم برای دیگراعضاء کارکشته سینمای آزاد ، بخش سینمایی حرفه ای را هم ایجاد کرد. ویک دوربین 16 میلیمتری حرفه ای نیز در اختیارمان گذاشتند. برای طی مراحل فنی ، شستشو ی فیلم ، قطع نگاتیو، مونتاژ وصدا گذاری هم ار تجهیزات کامل حرفه ای تلویزیون بهره می بردیم . بخش حرفه سینمای آزاد نیز همگام با بخش غیر حرفه ای کارش آغاز شد. که گسترش این قسمت سینمای آزاد * به خاطر برخورد با حوادث انقلاب که همه چیز بهم ریخت به نتیجه کامل نرسید که اینجا جای بحثش نیست. حسن بنی هاشمی

علاوه بر ساختن نخستین فیلم حرفه یش برای «کانون پرورش فکری کودکان ونو جوانان »با عنوان -گردش در یک روز خوش آفتابی -که در همان حال وهوای کارهای 8 خودش بود ، ساخت یک مجموعه مستند در جزایر جنوب، قشم، هرمز، بندر عباس ، بندر لنگه را آغار کرد وآماده نمایش نمود که من خود تهیه کنندگی این فیلمها را بعهده گرفتم .شنیده ام که ازصداو سیمای بعد از انقلاب هم پخش شده است. اماچرا وقتی فیلم های یک فیلمساز را باز بخش کرده اند از سازنده همان فیلم ها حمایت نکردند؟

چرا چهره مستعدوتوانایی چون حسن بنی هاشمی نباید به کارش ادامه دهد؟ و انگار همه چاپلوسان فضا را اشغال کرده بودند او که اتکایش به دانش وتوانایش وخلاقیتش بود فضایی برای ادامه کارش نیافت. مدتها یک دفتر کار فیلم در دبی ایجاد کرد نمی دانم این دفتر چه کرد وچه فیلمهایی ساخت اما دیگر بنی هاشمی به سالهای شکوفائیش برنگشت وسالهای بعد بیمار شد. نوعی بیماری که آدم ها را می شناسد اما سابقه آشنایی دیگر به ذهنش نمی آید. سعی کردم تلفنش را بیابم وبا او تماس بگیرم وتماس گرفتم اما وقتی چند دقیقه بااو حرف زدم دیگر هر دو ساکت شدیم . او نمی توانست رابطه من وخودش وگذشته وسینمای آزآد را تشخیص دهد این مکالمه دردناکی بود دیگر تصمیم گرفتم هر چند از دور جویای احوالش هستم اما مکالمه ای با او نداشته باشم. نمی دانم می شود امید داشت باردیگر حسن بنی هاشمی به سلامت برسد؟ این آرزوی من است.

* برخی از بچه های گروه ما به مدارس سینمایی نیز را ه یافتند که این سینماگران خود دریچه های سینمای حرفه ای برویشان باز می شد. مثل رشید داوری که از فیلمسازان خوب گروه بود وخود حسن بنی هاشمی. که بنی هاشمی کار حرفه ایش را هم در گروه ادامه داد و رشید داوری برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت والان در شبکه بی، بی، سی  مونتور فیلم است. فیلمسازان سینمای آزاد برای راه یافتن به مدارس سینمایی در ایران خیلی کارشان آسان بود . چون هم سابقه کار داشتد و فیلم ساخته بودند وهم مشهور بودندوبدون مانع پذیرفته می شدند.

 

بصیر نصیبی، 28 اگوست  2008. زاربروکن. آلمان

 

 

منبع:cinema-ye-azad@t-online.de


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]