اکبر قاتل
مهدی اصلانی

 

اکبر قاتل. مهدی اصلانی

«اگر تو و خامنه‌اى با هم باشيد، اين رژيم باقى و پايدار می‌ماند» وصیت روح‌الله خمینی

   ..............................................................................................................                               

 اصغر قاتل از اهالی بروجرد بود. وی به اصغر قاقا یا اصغر بامیه هم شهره بود. با نشان دادنِ سینی بامیه، کودکان و نوجوانان را فریب می‌داد. اصغر قاتل را شاید بتوان اولین عامل قتل‌های زنجیره‌ای در ایران خواند.                                                 

اکبر قاتل از اهالی رفسنجان است. افزون از سی سال است که میان‌سالان و کهن‌سالان و پسته‌خورهای داخل و خارج به ویژه بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون یا همان یار تودلی‌های جمهوری اسلامی را مدام فریب می‌دهد. او اصلی‌ترین قاتلِ تمامِ عمرِ حکومت اسلامی است.                                                                                                                               

اسلاوی ژیژیک، فیلسوف و نظریه‌پرداز و منتقدِ اجتماعی مشهورِ معاصر در نقد عمل‌کرد پاره‌ای افراد، آنان را مسافران قطاری می‌خواند که مسیر قطار برای‌شان چندان حائز اهمیت نیست، چرا که رسالت ایشان آن است که هماره مسافر باشند. مسیر قطار مهم نیست خود قطار اهمیت دارد. ژیژک می‌گوید: به هنگامی که قطار روی ریل در حال حرکت و سوت کشیدن است گاه مهم‌ترین عمل، سوار نشدن به قطار و نپیوستن به حرکت است. برای پاره‌ای جریانات و افراد سیاسی به اصطلاح اپوزیسیون به ویژه بعد از دوران اصلاحات، آویزان شدن به دست‌گیره‌ی قطار و شرکت در بازی به یک نیاز و اساساً سرشت سیاسی‌شان بدل شده است.                                                                                                               

در روزهای اخیر پس از اعلامِ کاندیداتوری‌‌ "عالی‌جناب قاتل" بخشی از بلیط به دستان این قطار که سودای بازگشت به مام‌وطن و انتشار کتاب‌های چاپ نشده و خنداندن مردم در سر دارند، کمپین حمایت از رفسنجانی تشکیل داده‌اند. کسانی دیگر نیز خام‌دستانه به شوقِ بازگشت دورانِ اصلاحات «ممکن‌‌ترین کار را حمایت فعال از هاشمی» دانسته و نداد سرداده‌اند برای آن‌که نظام با پرتاب استخوان آزادی کمی از غم‌های‌مان بکاهد باید رفت پشت سر هاشمی. اینان هماره در حیاط خلوت جمهوری اسلامی منتظر سوت قطار هستند. اشکال کار نه در قطارسواری‌شان که در اشغال صندلی نهفته که متعلق به آن‌ها نیست. این جماعت اگر در داخل کشور دست به چنین اقدامی می‌زدند موضوع چندان مورد نزاع و اهمیت پرداخت نداشت. این جماعت با اشغالِ صندلی اپوزیسیون در این سوی مرز از ساکنان قطار "تنها ابلیس را می‌شناسند" اکبر هاشمی رفسنجانی، لکوموتیورانی که قرار است دست کم چهار سال دیگر ما را به انتهای تونلی تاریک رهنمون شود کیست؟ او هماره وعده‌ی گل می‌دهد اما باغبان جهنم است. بیش از سه دهه وصل به قدرت بوده است و سرسپرده‌ی آن. هاشمی‌رفسنجانی، از قدرت رانده‌شده‌ای که نماینده قدرت مغلوب است. وی دست‌کم برای دو دهه نماینده‌ی بلامنازع نظامی بوده که سر بریده و تن دریده. از جمله کسانی است که بیست سال در اریکه‌ی قدرت و جنایت قرار داشته، گیریم سال بیست و یکم از دایره ی قدرت به بیرون پرتاب شود و گاهی به کرشمه گوید من دیگر نیستم. آن‌وقت کسانی بانگ برداشته و دیگران را دعوت که جماعت بگویید: ای ناجی خوش آمدی. وی افزون از سه‌ دهه از بودِ نامبارک حکومت اسلامی از اصلی‌ترین چهره‌های حکومت بوده به ویژه در دهه‌ی اول انقلاب و تا زمانِ مرگ خمینی از وی می‌توان به عنوانِ مهم‌ترین کارپرداز نظام اسلامی پس از ولی فقیه نام برد. سپس هشت سال ریاست جمهوری و چندین دوره‌ی متوالی ریاست مجلس و.... نگاهی گذرا به کارنامه‌ی هشت ساله‌ی ریاست جمهوری‌اش نشان از نقشِ وی دارد. هاشمی در تابستان 68 به مقامِ ریاست جمهوری منصوب می‌شود.                    

 

در ماه اول ریاست جمهوری‌اش یعنی همان تابستان 68 ترورِ عبدالرحمان قاسملو و یارانش عبدالله قادرى و رسول فاضل در اتریش اجرایی می‌شود. تابستان سالِ 69 ترور دکتر کاظم رجوی در ژنو رخ می‌دهد. بهار 70 کاردی کردن عبدالرحمان برومند در مقابل آسانسور منزلش در پاریس. تابستان 70 ترور شاپور بختیار در پاریس. تابستان 71 مثله کردن و سلاخی فریدون فرخزاد در بن آلمان. تابستان 71 ترور دکتر شرفکندی و یارانش در رستوران میکونوس آلمان.. زمستان 71 ترور محمد‌حسین نقدی ایتالیا. و شماری از مهم‌ترین ترورهای سیاسی در داخل کشور در دورانِ قدرقدرتی وی. پائیز 68 سلاخی کردن دکتر کاظم سامی. پائیز 73 قتل سعیدی سیرجانی با تزریق شیاف پتاسیم. پائیز 74 کشتن احمد میر‌علایی با آمپول پتاسیم. پائیز 75 دکتر غفار حسینی به شیوه‌ی پیشین. زمستان 75 دکتر احمد تفضلی. و..... لیستِ تباهی‌های جنایت‌کارانه‌ در کارنامه‌ی دوران هاشمی چنان بلند است که شماره کردنش موجب کسالت است. اما نقش هاشمی‌رفسنجانی در کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67. چنان‌چه مشاهده می‌کنید عمده‌ی قتل‌ها در تابستان عملیاتی شده است. می‌گویند فصل برداشت پسته نیز، هرساله در شهریور ماه آغاز می‌شود.                                                                                                 

 در میان بلند‌پایه‌گانِ حکومت اسلامی خوش‌بختانه وی تاکنون بیش از دوازده جلد از یادداشت‌های روزانه و خاطراتش را منتشر کرده است. بی‌تردید مهم‌ترین بخش خاطرات وی مربوط به سال 67 و نقش وی در آن می‌باشد. دو ماه دیگر بیست و پنجمین سال‌گشتِ کشتار بزرگِ زندانیان سیاسی در اسیرکُشی‌ی تابستان شصت‌و‌هفت فرا می‌رسد. برای من به عنوان يکي از بازمانده‌گانِ کشتارِ بزگ، بی‌اهمیت‌ترین موضوع تاًئید یا رد صلاحیت و یا حتا انتخابِ وی در مضحکه‌ی انتخابات یا "آقا اجازه" می‌باشد. من از موضع شاهد تنها سرسپرده‌ی حقیقت هستم و بس. من مطلقاً به این موضوع که شهادت من سود و زیان کدام جناح سیاسی رقم می‌زند ندارم. بیست‌و‌پنج سال است همه‌ی تابستان‌ها برایم صدای لاستیکِ کامیون‌های یخچال‌دارِ حمل گوشت و بوی سدر و کافور و وحشت و ترس می‌دهند. به ظاهر بر همه‌گان دانسته است که، کوتاه زمانی پس از پذیرش آتش بس و قطعنامه 598 و نوشیدن جام زهر، فرمانِ مذهبی و تباهی‌ جنایت‌کارانه که برمدار کینه می‌چرخید در سکوت، هم‌راهي و هم‌دستي تاًئيد‌آميزِ تمامي کار به‌دستان نظام اسلامي که بسياري‌شان هنوز در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند در شورای امنیت ملی تصویب و توسط خمینی انشاء و اجرا شد. این اسیر‌کُشی، برنامه‌ای از قبل تدارک شده برای حل معضل زندانی سیاسی بود. دست‌کم نزديک به چهار هزار نفر زنداني حکم گرفته‌‌ي نظام اسلامي در فاصله‌اي کم‌تر از يک ماه در مقابل هيئتِ مرگِ منصوب از جانبِ خميني که يادآور دادگاه‌هاي تفتيش عقايد در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهميه‌ي گورستان‌هاي بی‌مرز شدند. پرونده‌ی اين کشتارِ بي‌بديل به جهت سکوتِ همه‌ي دولت‌مردانِ وقت، هم‌چنان در نظام اسلامي به مثابه یک رازِ دولتي ناگشوده مانده است. نامِ قاتلان اصلی بدون رمز‌گشایی و اسم شب بر ما دانسته است. افزون از سران سه قوه، احمد خمینی، به عنوانِ معرکه‌گردان تیم جمارانی‌ها. وزیر اطلاعات محمدی‌ ری‌شهری. وزیر امور خارجه علی‌اکبر ولایتی، پاره‌ای بلند‌پایه‌گان وزارت اطلاعات و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام هریک به فراخورِ حال و موقعیت‌شان، دستی در خون داشتند. از میان آمران و قاتلانِ اصلی اما، هاشمی‌رفسنجانی جایگاهی غیرِ قابل دست‌رس دارد. کشتارِ دوزخ‌سالِ 67 به هنگامِ آوار، سه چهره‌ی کلیدی و اصلی داشته است. روح‌الله خمینی، احمد خمینی، و اکبر هاشمی‌رفسنجانی. از این بین تنها هاشمی‌رفسنجانی که نفسِ بسیاری بُرانده، هنوز نفس می‌کشد و زنده است. و امید که این نفس بدمد تا روز واپسین و دادخواهی. با هم نگاهی به یادداشت‌های روزانه و خاطرات سال 67 وی «پایان دفاع آغاز بازسازی» می‌اندازیم. هاشمی با خود قرار نهاده تا از آن اسیرکُشی هیچ نگوید اما همه چیز در آن مختصر آمده است.                                      

سوم مرداد 67 آغاز عملیات فروغ جاودان: با آقای خامنه‌ای ساعت چهار و نیم صبح بیدار شدیم. نماز خواندیم و آخرین صحبت‌ها را باهم کردیم. ایشان ماندند و من با محافظان با اتوموبیل به سوی باختران (مرکز درگیری) حرکت کردم. خبر رسید که (منافقین) نزدیک اسلام‌آباد رسیده‌اند و درگیرند.                                                                                           

چهارم مرداد: ساعت سه بامداد آقای صادق محصولی فرمانده لشگر 6 با نگرانی آمد و گفت چون منافقین و مردم در جاده مخلوط شدند امکان برخورد قاطع نیست (نمی‌توان مردم و مجاهدین را با هم به رگبار بست و کشت) با تلخی او را جواب کردم و گفتم بروند جدی‌‌تر برخورد کنند. (مردم و غیر مردم ندارد همه را بزنید) یکی از خلبانان که برای زدن آنها رفته بود می‌گفت منافقین با مسافران و مردم مخلوط شده‌اند و هدفگیری آنها مشکل است.                                                                 

موقعیت رفسنجانی آن‌چنان است که خمینی برای تشویق خلبان‌هایی که "مسافران و مردم و منافقان" را درهم کوبیده‌اند، وی را مورد مشورت  قرار می‌دهد.                                                                                                                      

چهارشنبه پنجم مرداد: «احمد آقا برای تشویق امام از خلبانان مشورت کرد، موافقت  کردم»                                          

جمعه هفتم مرداد: این جمعه‌ی معروف همان روزی است که تمامی کانال‌های ارتباطی زندانیان در برنامه‌ای از پیش تعیین شده با دنیای خارج قطع می‌شود. از فردای این روز کشتار بزرگ در زندان‌های سراسری کلید زده می‌شود. رفسنجانی پس از کشتار مجاهدین و دار زدن بیش از صدها تن از آنان در کرمانشاه فاتحانه به نماز جمعه رفته و کشتار را چنین فرمول می‌کند: «جنگ و صحنه به گونه‌ای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما درِ کیسه را بستیم، چیزی باقی نبود که عمل بکنند. یکی از فتنه‌هایی است که باید از میان می‌رفت و به این آسانی هم  نمی‌شد این فتنه را خواباند و مدت‌ها طول می‌کشید تا این بچه‌های متعصب فریب‌خورد‌ه‌ای که این همه به اینها در زندان‌ها محبت شد، توبه‌شان را پذیرفتیم، به عنوان تائب بیرون آمدند و دوباره به آنجا رفتند و برگشتند که با ملت خودشان بجنگند و برای عراق جاسوسی کنند. این فتنه باید یک روزی ریشه کن می‌شد» عالی‌جناب قاتل، با وقاحت و صراحت تمام اعتراف می‌کند که: نباید توبه‌ی زندانیان پذیرفته می‌شد و این فتنه باید یک روزی ریشه‌کن می‌شد.                                                                                                        

چهارشنبه دوازدهم مرداد: آقای جنتی آمد از من قول حمایت بیشتر مخصوصا در مقابل ناهم‌آهنگی احتمالی سپاه خواست و خواستار تاًئید حضرت امام شد. آقایان علی شمعخانی و احمد وحیدی آمدند گزارش صحنه عملیات مرصاد را دادند ضربه  را کاری‌تر از تصورات اولیه علیه منافقین می‌دانند. آقای سیدرضا زواره‌ای آمد و تذکراتی در باره منافقین داد. (این تذکرات چه بوده؟ اعدام بیشتر؟. بی‌تردید هرچه بوده باشد مرتبط با زندانیان مجاهد است نه کشته‌شده‌گان.)    جمعه چهاردهم مرداد: درست در اوج کشتار نماز جمعه به امامت موسوی‌اردبیلی خوانده می‌شود موقعیت هاشمی چنان است که اردبیلی برای خواندن خطبه‌ها نزد او آمده و مجوز می‌گیرد. سخنان اردبیلی به صراحت این هم‌آهنگی و از روی دست رج زدن را نمایان می‌کند.

«مسأله منافقین برای ما مسأله بود. ... مردم بر علیه اینها آتشی هستند، قوه قضاییه در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه می‌کنید؟ اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم و جزایش نیز معلوم می‌باشد. قوه قضاییه در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمی شوند»

(شعار منافق زندانی و زندانی مسلح اعدام باید گردد توسط نمازگزاران)

در همان دوران با تلاش آیت‌الله منتظری بسیاری از زندانیان مشمول عفو و آزادی شدند و پرونده‌ی تعدادی نیز در حال بررسی بود. موسوی اردبیلی در این ارتباط و ضدیت با منتظری می‌گوید:« مردم می‌گویند اینها باید از دم اعدام بشوند، عفو ِ زندانیان مربوط به قوه قضاییه نیست، این قوه کارش تا جایی است که حکم تمام می‌شود. بقیه مربوط به جاهای دیگر است. عفو ربطی به قوه قضاییه ندارد و من به شما حق می‌دهم.»

سه‌شنبه هجدهم مرداد ماه: "آقای علی شوشتری معاون قضایی و جانشین مسئول سازمان زندان‌ها آمد و راجع به زندانی‌ها و مخصوصاً گروهک‌ها و مسائل اخیر آنها در رابطه با شرارت‌های منافقین، اطلاعاتی داد و گفت از حدود پنج هزار زندانی گروهکی، یک سوم بر سر موضع هستند و یک سوم تائب و یک سوم منفصل»

پنجم مهر: یک ماه پس از کشتار به هنگامه‌ای که دارها برچیده خون‌ها شسته‌اند، عالی‌جناب قاتل می‌نویسد:« به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محول کرده‌اند. قرار شد مطابق معمول قبل از حوادث اخیر عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند» دانسته نیست چه کسانی به نمایندگی از جانب قضات اوین و نیز وزارت اطلاعات در جلسه مجمع تشخیص مصلحت حضور داشته‌اند اما در آن زمان اعضای مجمع به قرار زیر بود: علی خامنه‏اى، اکبرهاشمى رفسنجانی، موسوی اردبیلى، توسلى، موسوى‌خوئینى‏ها، احمد خمینی، میر‌حسین موسوى و فقهای شورای نگهبان

 و مهم‌ آن‌که پس از تصمیم‌گیری در مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه سران سه قوه «درمحضر امام» برگزار می‌شود

و هنوز قصه بر یاد است و تنها می‌ماند این درخواست عاجزانه از حامیان رفسنجانی و کسانی که به هوای سبزه و گل به "باغبان جهنم" اعتماد کرده‌ و کمپین حمایت از وی راه انداخته‌اند. تو را جان هرکس دوست دارید به هنگامی که پوسترهای انتخاباتی وی را بر در و دیوار می چسبانید مواظب باشید این تصاویر را بر سر در منزل مادران خاوران نچسبانید. آن‌ها دل از دست داده‌اند.

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]