بی مایه فطیر است
چند نکته- یک پیشنهاد 

بهروز ریحانی

بلیه خمینی- خامنه‌ای زمانی که بر ایران و ایرانی نازل آمد در یک حیطه‌ی خاص محدود نماند، ‌بلکه تمامی عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ‌فرهنگی و اخلاقی و ... را در نوردید و آنچه تاکنون بر جا گذاشته و البته کماکان ادامه دارد، نابودی حرث و نسل مردم ایران می‌باشد. از این جنبه‌ها آخوندها مدال‌های منحصر به فردی را بر سینه‌های خود دارند.

شاید بزرگترین خیانت و جنایت محور خمینی- خامنه‌ای، ضرباتی بوده و هستند که به اعتماد مردم وارد کردند. این محور منحوس، با اعمال، کردار و گفتارِ خود در چارچوب یک نظام ضدبشری،‌ بسیاری از مرزهای حق و باطل، خدمت و خیانت،‌ صداقت و دورویی، سخن نیک و تهمت و افترا، انتقاد و تخریب... را کاملا مخدوش کردند. این فرهنگ ضد انسانی تا تاروپود جامعه‌ی ایران و حتی در جوامع ایرانی خارج از کشور رخنه کرده است. بدون تردید این بلایای سیاسی- اجتماعی و فرهنگی  با بزک کردن و اصلاح و ترمیم درمان پذیر نیست،‌ بلکه باید بصورت اساسی و ریشه‌ای از بنیاد آن را برانداخت،‌ البته کاریست کارستان و سترگ و با بهایی سنگین. تنها با این نگاه، تفکر و ایده و عمل‌کردن به آن می‌توان نسل‌های آینده را از طبعات و ضایعات آن تا حدود زیادی در امان نگه داشت و در واقع امر، واکسینه کرد.

در تمامی ممالک، جنبش‌های آزادیخواه و ترقی‌خواه،‌ بطور معمول از یک چنین بلایایی که دیکتارتورها و در کشور ما، آخوندها نازل می‌کنند، ‌اگر بصورت کامل بدور نباشند، حداقل آنچنان دامنگیرشان نمی‌شود که در دام آن گرفتار شوند، اما متأسفانه در کشور ما اینچنین نبوده و نیست، آخوندها با توجه به قدمت ۱۴۰۰ ساله‌شان، با توجه به بافت ویژه‌ای که داشته و دارند و خود را بری از هرگونه ایراد و نقصی می‌دانند و در عین حال تاریخاً موج‌سواران بی بدیل هستند، فرهنگ عقب‌افتاده و ارتجاعی خودشان را پراکنده کرده‌اند و باعث و بانی بسیاری از درگیری‌های عقیدتی و فکری شده‌اند و از همین طریق ۳۵ سال است که بر گرده‌ی ملت سوار هستند، بطوری که بسیاری از جریانات و اشخاص را در طی سالیان گذشته از میدان بدر کرده و با انگ‌ها و تهمت‌های آخوند ساخته،‌ باعث منزوی شدن،‌ طرد و یا فرار از جامعه و کشور کرده‌اند. بطور طبیعی، انتظار این بوده که اپوزیسیون‌های این نظام و مدعیان آنتی‌تز آن‌ها، از این فرهنگ و منش‌ها و روش‌ها بدور باشند. اما در عمل، متأسفانه این گونه نبوده و نیست. به یک نمونه می‌پردازیم.

دو شخص سیاسی، حقوقی و فرهنگی (ایرج مصداقی - اسماعیل‌وفایغمایی)، با سوابق روشن و واضح که از قضا خودشان این سوابق و گذشته‌شان را مکتوب کرده‌اند و در آن نقاط ضعف و قوت‌‌هایشان را در معرض دید همگان قرار داده‌اند،‌ طی یک نامه‌ی سرگشاده و مقالاتی، انتقادات و ایراداتی و در نهایت افشاگری کرده‌اند. صرف‌نظر از صحت و سقم نوشته‌های آن‌ها و درصد وثوق هر کدام از این نامه‌ها و مقالات، عقاید و تفکرات، سؤالات و دیدگاه‌های خود را کتباُ اینترنتی و آنتنی کرده‌اند. طرف مقابل و یا خطاب آن‌ها، مجاهدین خلق و رهبرعقیدتی آن‌ها، آقای مسعود رجوی می‌باشد.

در این درگیری‌های قلمی- لفظی، عده‌ای بدون اینکه جایگاه خودشان را بدانند و یا می‌دانند، اما برای بازارگرمی و مطرح کردن خود، کاسه‌های داغتر از آش شده‌اند. این حضرات در دستگاه نظری- نیرویی مجاهدین، البته، حداکثر نقش و جایگاه کبوترهای حرم را دارند و یا حکایت افرادی را دارند که چنانچه ازشان بخواهند کلاه منتقد را بیآورند، کلاه و کله‌ی آنها را همزمان و یک جا برای سازمان یا شخص در خواست کننده می‌آورند آنهم به شرطی که به منافع فردی، مالی و خانوادگی‌‌شان لطمه و زیانی وارد نشود. در حالی که اکثریت این اشخاص در کشورهای مختلف اروپایی به اینترنت گردی و گز کردن خیابان‌ها و قهوه‌خانه‌های شهرها اشتغال دارند و یا خرخره در زندگی شخصی و مادی غرق هستند برای منتقدین روضه‌ها و لغز‌های صد تا یک غاز مبارزاتی و اطلاعاتی می‌پیچانند البته داشتن زندگی فردی و در کنار خانه و خانواده بودن هیچ ایرادی ندارد، ایراد از آنجاست که همین مدعیان اگر شخصی کوچکترین ایراد و انتقادی به مجاهدین و شورای ملی مقاومت بگیرد، رگ گردن‌هایشان متورم شده و منتقدین را با رکیک‌ترین،‌ زشت‌ترین و موهن‌ترین اتهامات شخصی و خصلتی و سیاسی مورد اتهام قرار می‌دهند تا جایی که گذشته‌ی این منتقدین را در تمامیتش سیاه جلوه می‌دهند و مانند نقل ونبات اتهام بی‌اساس کثیف مزدور و همسو با وزارت اطلاعات را به منتقدین مجاهدین حواله می‌دهند. حال آنکه در یک مقایسه‌ی ساده و با مروری د ر ۳۵ سال گذشته و به ویژه دهسال گذشته این منتقدین مجاهدین، سوابق، عملکردها و مرزبندی‌های اساسا پاکیزه‌تر و سالم‌تر و اصولی‌تر از این سینه‌چاکان مجاهدین دارند. تعدادی از این اشخاص با چپ‌نمایی‌های میان‌تهی و سوابق مشعشع چه بسا اگر بدست گزمه‌های وزارت جنایت اطلاعات گرفتار می‌شدند، ‌دست کمی از امثال خدابنده‌ها، بهزادعلیشاهی‌ها و سبحانی و ... نداشتند و خدا می‌داند که تاکنون در چند سایت آخوند مصلحی قلم‌زنی‌ نمی‌کردند. این یک تهمت و افترای بی پایه و اساس نیست، جهت آزمایش و سنجش درجه‌ی فداکاری و از خودگذشتگی و صداقت این افراد که بی‌پروا و با بی‌پرنسیبی منتقدین رابه ده‌ها مارک عاری از حقیقت ملوث می‌کنند بخواهید که بصورت مختصر و مفید بنویسند در ده سال گذشته و بعد از خلع سلاح مجاهدین:

1-     چندماه، تمام وقت وتمام عیار در خدمت مجاهدین بوده‌اند؟

2-     به چه میزان (به دلائل امنیتی مبلغ را ذکر نکنند؟!) و بطور واقعی از مال و جیب مبارک به مجاهدین خلق کمک کرده‌اند؟ خالی‌بندی‌های تلفنی در پروژه‌های همیاری سیمای آزادی، مورد تحقیق قضایی؟! قرار خواهد گرفت.

3-     چند شب در سال،‌ برای اهداف همین مجاهدین از خانه و خانواده بدور بوده‌اند؟

4-     برای حفظ منافع و منابع مالی اعضاء خانواده‌ی درجه یکشان (که از قضا در برنامه‌های مجاهدین شرکت هم می‌کنند) چند بار به ایران تحت حاکمیت آخوندها تردد داشته‌اند؟

5-     راستی اگر مجاهدین خلق آنگونه که شما مدعی هستید عاری از هر گونه انتقاد و ایراد و خطا هستند، شما بیرون از مجاهدین چه می‌کنید؟ اگر شما صادقانه! و خالصانه به ایدئولوژی، روابط و حقانیت مجاهدین ایمان دارید، پس چرا بطور حرفه‌ای و تمام وقت وارد تشکیلات مجاهدین نشده‌اید؟ انقلاب کردن به مفهوم واردشدن به انقلاب ایدئولوژیک درونی،‌ پیشکش؛ حداقل هوادار تمام وقت بشوید؟!

نمونه‌ها

یکی از مدعیان خطاب به ایرج مصداقی می‌نویسد ‌«نگین‌نامه‌ی ایرج مصداقی» «تسلیم و خیانت در زندان» «نادم تواب»

این آقای محترم حتی یک روز طعم زندان را نکشیده است و اساسا شناختش از بازجو و پاسدار در حد خواندن کتب و خاطرات زندانیان می‌باشد. اینکه اگر گذرش به زندان‌های قرون وسطایی خمینی در دهه‌ی ۶۰ می‌افتاد تا چه حد تاب تحمل شلاق و سیلی بازجو ( و نه بیش از آن) را می‌داشت با مروری به ۵۵ سال تجربه‌ی سیاسی او آن هم در اروپا و یا در کشور پرآفتاب، معلوم میشد تا چقدر از «خیانت» و «ندامت» و «تسلیم» شناخت و درک دارد.

لفاظی‌های کمونیستی آن هم از نوع کمونیسم اروپایی البته بدون هزینه می‌باشد.

آن دیگری که با فرافکنی سوئدی به دنبال لوث  اصل مطالبی است که اسماعیل وفا یغمایی در مورد همسر سابق و مادر فرزندش مطرح کرده است، خطاب به وفا یغمایی می‌نویسد‌ «خانوم من رو ندیدید؟» «عضوالدنگ» «حقوق بگیر واواک رژيم» این فرد برای لاپوشی رفتار و کردار شیخ‌گونه و آخوندوار خود البته می‌تواند هر تهمت و افترایی را به منتقدین مجاهدین بزند، اما، ما درون را بنگریم و حال را، نی برون را بنگریم و قال را. وانگهی کسی که با لودگی یک شاعر ملی، میهنی و مبارز و داغدیده را با این کنایه که «خانوم من را ندیدید؟» به لوث می‌کشد باید گفت:

واعظان چون جلوه بر محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

دیگر مدعی که سالیان دراز است به هر حیله و شیوه‌ای متوسل می‌شود تا بلکه مقبول مجاهدین واقع شود،‌ چرا که صحنه‌ی اصلی نبرد را سال‌های پیش ترک کرده است و به پرسه‌زنی‌های تجاری، تفنن در پاریس و حومه مشغول می‌باشد، از موضع جنت مکانی به اسماعیل وفایغمایی اندرز می‌دهد که «خوش نشین دور از اشرف» «اسماعیل توبه کرد» اسماعیل آخوند نگه‌دار است» «وفا یغمایی در جستجوی لذت بدون درد است».

حال آنکه این آقای تاجر پیشه، سال‌هاست که خوش‌نشین پاریس می‌باشد و بدون درد و رنج از نعمات و لذائذ پاریس‌نشینی بهره‌ها می‌گیرد و از آنجایی که به نسبت گذشته در رابطه با تشکیلات مجاهدین یک عقب‌نشینی استراتژیک کرده است، نه تنها تواب محسوب می‌شود بلکه با عدم ورود به یک تشکیلات و ارتش منظبط و سرنگونی طلب (مجاهدین خلق)، در نگهداری آخوندها به نسبت وزن و جایگاه خودش، نقش مخربی داشته است. اگر ایشان در این مورد دچار هرگونه شک و شبهه‌ می‌باشد، می‌تواند از حضور مجاهدین تقاضا کند یک تحلیل کامل از گذشته و حال از شخصیت مبارزاتی؟‌ایشان را،‌ بدون هرگونه سانسور و کم و کاستی،‌ ارائه دهند. فقط مجاهدین باید از این شخص یک تعهد کتبی بگیرند که بعد از مشاهده‌ی تحلیل مجاهدین از وجود ذی‌حیات ایشان کماکان در همین حد بخور و نمیر کمک کار مجاهدین باقی بماند.

آن دیگری،‌ بقول مائوتسه تونگ، از درشکه پیاده نشده، گرد و خاک راه انداخت؛ بلادرنگ زمانی که صاحب یک سایت اینترنتی سرگردان شد،‌ بویژه در دو ماه گذشته، بجای اینکه در افشای مزدوران رنگارنگ وزارت اطلاعات بکوشد و حداقل فرمول مورد ادعای ۸۰-۲۰ را دنبال و رعایت کند، ۸۰ درصد سرکیسه‌ی سایت سرگردان را باز گذاشته تا اولا مرز بین مزدور و منتقد را مخدوش کند.

‌ثانیا ۲۰ درصد به رژیم آخوندی و مزدوران بزند و ۸۰ درصد به اصطلاح در افشای؟ منتقدین مجاهدین بکوشد.

ثالثا برای ارضاء روح خود و عذاب وجدانی که در رابطه با مجاهدین در طی سالیان دراز بعد از آزادی از زندان بدان گرفتار می‌باشد به زعم خود رهایی یابد. غافل از آنکه هر چند به ایرج مصداقی تهمت می‌زند که او را برای «شکار مبارزین میبردند» و «تواب» و «بی‌شرم» است، حتی اگر هزار قسم و آیه بیآورد که انفرادی و شکنجه شده هستم و «قصد شکسته نفسی هم ندارم»، اما مجاهدین در تحلیلی نهایی او را یک «واداده» و «بریده خائن» می‌دانند.

لذا به ایشان باید یادآوری کرد که «خودشکن، آیینه شکستن خطاست». البته این مورد در رابطه با عده‌ای که « بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی (وادادگان و بریدگان و توابین- از نگاه مجاهدین- جمله در پرانتز از نگارنده می‌باشد) درمورد یاوه‌گویی‌های ایرج مصداقی»‌ را امضاء و آنتنی کرده‌اند، به تمام و کمال صدق می‌کند. این افراد به تجربه و با دهها فاکت، شاهد و نمونه‌ها و بطور مستقیم و مستند توسط مجاهدین مدال‌های «واداده»،‌«بریده»،‌«خائن» و «تواب» را بارها دریافت کرده‌اند. این زندانیان سابق،‌ به عینه می‌دانند که در مقاطع و نشست‌های مختلف فردی و جمعی، مجاهدین آنها را افرادی می‌دانند که با «خیانت»، «وادادگی» و «توبه» از زندان‌های ضدبشری آخوندی جان به در برده‌اند و لذا چه آن قلم‌زنان و چه این زندانیان سابق، باز هم از دید و نگاه مجاهدین، بی‌مایه‌های فطیری هستند که با یک غوره سرد خواهند شد و با یک مویز گرم. اینان باید بدانند که مجاهدین تجارب مزدوران خودفروشی همچون جمشید تفرشی، کریم حقی، خدابنده‌ها و ... را دارند.

اما، گیریم هر آنچه که شمایان در مورد دو منتقد مجاهدین، ایرج مصداقی و اسماعیل‌وفایغمایی گفته و نوشته‌اید، راست ودرست و عاری از دروغ و افترا باشد ولی؛

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هرلحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟؟؟

یک اطلاعیه- بیانیه ملی- چند نکته و پیشنهاد

کمسیون قضایی شورای ملی مقاومت، طی اطلاعیه‌ی فرخوان داده است که «مأموران و مرتبطان اطلاعات آخوندها و مدعیان مرگ‌های مشکوک و طلاق‌های اجباری در درون سازمان مجاهدین خلق ایران را به اقامه‌ دعوا و پیگیرد قضایی در هر دادگاه ذیصلاح اروپایی و همچنین کمیسیون حقیقت‌یاب بین‌المللی وابسته به ملل متحد فرا میخواند. طفره رفتن از اقامه دعوا و پیگرد قضایی با ذکر موارد و زمان و مکان، نشان از چنته‌ی خالی مدعی و صرفا باز تکرار دعاوی دشمن ضدبشری است.»

در ابتدا باید خاطر نشان کرد که، جهت رفع سوء تعبیر و تفسیر، هیچ‌گاه در درون مجاهدین در دوران حکومت آخوندی، هیچ مرگ مشکوک و یا قتل‌عمدی صورت نگرفته است،‌ شاید منظور اسماعیل وفایغمایی از بکار بردن «مرگ مشکوک»، بدلیل عدم پاسخگویی مجاهدین در مورد همسر سابق ایشان و مادر فرزندشان می‌باشد. از طرفی مانند هر جامعه‌ای، خودکشی‌هایی در درون مجاهدین بوده،‌اما مجاهدین هیچ فردی را وادار به خودکشی نکرده‌اند، خودکشی افراد در درون یک جریان و جامعه‌ای، از جمله مجاهدین، می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که بحث در مورد آن از حوصله این مقاله خارج می‌باشد.

اما اینکه مجاهدین هر منتقدی را به وزارت اطلاعات سنجاق می‌کنند و بعد از اعتراض فرد مربوطه، مجاهدین چماق اقامه دعوا و پیگرد قضایی را بلند می‌کنند، این مسئله در مورد خودشان هم صادقی می‌باشد. به این مفهوم که مجاهدین باید با اسناد و مدارک محکمه پسند و قانونی، در دادگاه‌های ذیصلاح ثابت کنند که اسماعیل وفایغمایی و ایرج مصداقی، همسو و مزدوران و مرتبطین وزارت اطلاعات آخوندی می‌باشند. اطلاعیه‌ها و سایت‌های مجاهدین و شورای ملی مقاومت مملو از اتهاماتی بر علیه این دو منتقد می‌باشد. مجاهدین خلق باید بدانند که در چنان دادگاه‌های مفروضی، کمیسیون‌ حقیقت‌یابی که وابسته به ملل متحد می‌باشند ادعاها و تهمت‌های مجاهدین به منتقدین (و نه مزدوران وزارت اطلاعات) را مورد تحقیق و تفحص و بازبینی قرار خواهد داد و چنانچه نتوانند این اتهامات را اثبات کنند، مورد پیگرد قضایی قرار خواهند گرفت، کما اینکه طرف‌های مقابل اگر عدم ارتباط و وابستگی خودشان را به وزارت اطلاعات جهنمی آخوندی نتوانند ثابت کنند، نه تنها به جرائم مختلف متهم خواهند شد بلکه از نظر مردم ایران طرد و منزوی خواهند گشت.

جهت یادآوری به مجاهدین و شورای ملی مقاومت، واقعیت‌های بیرون از آن‌ها سرسخت و خدشه‌ناپذیرند و با این «همانی» و در پیش گرفتن ساده‌ترین راه و روش در پاسخگویی نمی‌توانند هر تهمت و افترایی را به افراد حقیقی و حقوقی وارد سازند و طرف‌های مقابل به احترام «تنها آلترناتیو» و اینکه آخوندهای وطن‌فروش حاکمند سکوت کنند. این روش و منش اجتماعی- سیاسی، شاید در کوتاه مدت راه برون رفت باشد،‌ اما همانگونه که ۳۵ سال گذشته به اثبات رسید،‌ هیچ مسئله و مشکلی اساسی از مردم ایران و مجاهدین حل نخواهد کرد.

مجاهدین در اطلاعیه‌ی کمیسیون قضایی به قسمت‌هایی از بیانیه ملی ایرانیان که در نشریه‌ی مجاهد شماره‌ی ۴۱۸ به چاپ رسیده استناد کرده‌اند،‌ اما فقط بخش کوچکی از آن را نقل کرده‌اند. در بند ۱ بیانیه‌ی ملی آمده است «رژیم ضدبشری ولایت فقیه را در تمامیتش با شعار «مرگ بر خامنه‌ای – مرگ بر رفسنجانی و مرگ بر خاتمی نفی می‌کنیم و برای هیچ یک از جناح‌هایش ذره مشروعیت قائل نیستیم.» آیا اگر منتقدی سؤال کند پس چرا آقای مسعود رجوی در پیامش به محور منحوس خامنه‌ای – رفسنجانی،‌ بدنبال «اهل بصیرت» در درون نظام می‌باشد؟ همسو با نظام ولایت فقیه و وزارت اطلاعاتش می‌باشد؟

و یا چگونه است که «هیچ یک از جناح‌هایش ذره‌یی مشروعیت ندارند اما به جناح رفسنجانی نه نهیب و فریاد بلکه پند و اندرز می‌دهید، آیا این موضع‌گیری جدید، نقض بیانیه‌ی ملی نیست؟ راستی اگر بقول آقای رجوی با آمدن رفسنجانی، خونریزی کمتر می‌شود،‌ پس آن شعار مرگ بر رفسنجانی- مرگ بر خامنه‌ای چه می‌شود؟ آیا این دو منتقد، وفایغمایی و ایرج مصداقی، ‌تاکنون ذره‌ایی از سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه کوتاه آمده‌اند و یا چشمک و چراغی در مقالات،‌شعرها و کتب‌شان به یک جناح از رژیم زده‌اند؟!

اما آن بیانیه‌ی ملی که کمیسیون قضایی شورا به آن استناد می‌کند،‌در بند ۳ مرقوم می‌دارد که «هر کس حق دارد مخالف شورای ملی مقاومت ایران یا سازمان مجاهدین خلق باشد، انتقاداتش را آزادنه ابراز کند،‌ اما مخدوش کردن مرزبندی با رژیم یا مشروعیت بخشیدن به یکی از جناح‌های درونی آن را خیانت به مصالح ملت می‌دانیم.»

آیا این منتقدین جناحی از رژیم را مشروع می‌دانند؟

پس آن حق انتقاد در بیانیه‌ی ملی چه شد؟ واقعیت اینست که مجاهدین یک اصل را متوجه نشده‌اند و یا نمی‌خواهند بپذیرند که در شطرنج سیاسی ایران، شاخص مرزبندی نظام ولایت فقیه می‌باشد و نه مجاهدین،‌ به این معنا، مادامی که افراد،‌ شخصیت‌ها و گروه‌هایی خواهان سرنگونی این نظام آدم‌کش هستند،‌ می‌توانند و باید بدور از هر گونه انگ، تهمت و افترایی به هر جریانی شدیدترین انتقادات را بکنند، بویژه جریان و سازمانی که مدعی‌«تنها آلترناتیو» می‌باشد.

از این رو منتقدین و نه مزدوران وزارت اطلاعات را به اقامه دعوا و پیگرد قضایی آنهم در دادگاه‌های اروپایی، تهدید کردن، صورت مسئله انتقادات را عوض نخواهد کرد. اما اگر با این وجود، مجاهدین اصرار بر پیگرد قضایی این دو شخص،‌ ایرج مصداقی و اسماعیل وفایغمایی را

دارند،‌ یک پیشنهاد انسان دوستانه و منصفانه دارم.

1-     از آن‌جایی که این دو شخص،‌ بضاعت مالی مکفی ندارند و بر خلاف ادعاهای کذب حامیان شما،‌ پول‌های طیب و طاهر هم در دسترس‌شان موجود نمی‌باشد، شما بعنوان شورای ملی مقاومت و «تنها آلترناتیو» خیرخواه تمامی ملت ایران،‌ بصورت قرض‌الحسنه وجوهی را در اختیار این دو حقیر قرار دهید تا بتوانند وکلایی را برای آن دادگاه ذیصلاح مورد نظر شما، به استخدام خود در آورند.

2-     هر چند که دادگاه‌های ذیصلاح اروپایی و کمیسیون حقیقت‌یاب ملل متحد، دارای احترام ویژه‌ای نزد مجامع حقوقی و قضایی و عامه‌ی مردم می‌باشند، اما از آن‌جایی که ما ایرانیان، یک نظام خرچنگ- قورباغه‌ای داریم که از هر لجنی کره‌ی آخوندی خودش را می‌گیرد، ‌پیشنهاد می‌شود که قضات و هیئت منصفه‌ی این دادگاه از ایرانیان شریف و خواهان نابودی اصل ولایت فقیه باشند. اجرای این پیشنهاد،‌ از الویت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد چرا که در صورت عدم وجود یک دادگاه ایرانی،‌ اروپائیان و ملل‌متحد، اساسا به هر اپوزیسیون در ایران و خارج از ایران می‌باشد شک خواهند کرد که چه مبارزین و اپوزیسیون‌هایی هستیم که نمی‌توانیم با ۷۰ میلیون جمعیت یک دادگاه ساده تشکیل دهیم.

3-     از آن‌جایی که مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران و این دو شخصیت ایرانی می‌باشند و از طرفی آخوندهای حرام لقمه هم در سطح بین‌المللی گزک نگیرند، چه بسا مناسب باشد که این دادگاه مورد درخواست شما، بصورت زنده از سیمای آزدای- تلویزیون ملی ایران پخش گردد.

امید است که شورای ملی مقاومت و کمیسیون قضایی آن با این پیشنهاد موافقت بفرمایند تا بقول خودشان «یکبار دیگر پیروزمندانه» از این دادگاه عبور کنند.

 

behroozreyhani@yahoo.com

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب بهروز ریحانی در سایت پژواک ایران 

*«زینت‌المجالس» مجاهدین خلق  [2024 Mar] 
*دست‌های چه کسی پشت حملات حماس بود و چرا؟  [2023 Oct] 
*میوه چینی مجاهدین خلق از اعدام «بچه‌های ایران»  [2023 May] 
*یاسمین پهلوی ابوعطا میخواند  [2023 Jan] 
*لالا لالا دیگه بسه گل لاله  [2022 Dec] 
* نقش اصلاح طلبان خامنه ای در انقلاب ۱۴۰۱  [2022 Oct] 
*روایت مرگ ها در قیام ۱۴۰۱  [2022 Oct] 
*قیام ۱۴۰۱مهسا/ چه باید کرد؟  [2022 Oct] 
*ما همه مهسا هستیم  [2022 Sep] 
*آنشلوس اواکراینی ولادیمیر پوتین  [2022 Feb] 
*نعل وارونه زدن مسئول کمیسیون شورای ملی مقاومت  [2021 Dec] 
*سیاست‌های فاجعه بار آمریکا در خاورمیانه  [2021 Aug] 
*سایت‌های مجاهدین خلق، مملو از نشیمنگاه سعید بهبهانی   [2021 Aug] 
*ممنوع‌الخروج   [2021 Aug] 
*خروش خوزستان زرخیز، استیصال ولی فقیه   [2021 Jul] 
*محاکمه یک بازجو و شکنجه‌گر، سؤال از سازمان مجاهدین  [2021 Jun] 
*ترور محس فخری‌زاده و قوانین بین‌الملل   [2020 Nov] 
*شجریان مرغ سحر ایران زمین جاودانه شد  [2020 Oct] 
*حرافی‌های حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل  [2020 Sep] 
*جمهوری اسلامی چرا نوید افکاری را اعدام کرد   [2020 Sep] 
*جای خالی جان بولتون در گردهمایی مجاهدین خلق   [2020 Jul] 
*آخوند خودکشی نمی‌کند   [2020 Jun] 
*پرویز خزایی، دیپلمات سابق فتوای قتل صادر می‌کند  [2020 May] 
*« زندگی کرونایی، انسانها و حیوانات»  [2020 Apr] 
*تحلیلی ازسخنان خامنه ای در نماز جمعه  [2020 Jan] 
*کشتار مسافرین هواپیمایی غلط کردن خامنه ای   [2020 Jan] 
* قاسم سلیمانی «شربت شهادت سر کشید»  [2020 Jan] 
*یک پیام   [2019 Dec] 
*بازداشت یک جنایتکار در سوئد؛ همدستی شورای ملی مقاومت با آخوندها ‏  [2019 Nov] 
*چرا نباید اموال عمومی را تخریب کرد   [2018 Jan] 
*قیام‌های ایران زمین / ویژگی‌های آن   [2018 Jan] 
*مصطفی تاجزاده و «نوار آیت‌الله منتظری»   [2016 Aug] 
*«مسعود رجوی زنده است»  [2016 Jul] 
*گل بود به سبزه نیز آراسته شد   [2016 Jan] 
*موشک باران مجاهدین خلق و دیپلمات «کافه گرانده»  [2015 Nov] 
*تعامل و تقابل وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی  [2015 Apr] 
*«امانتداری» مالی- اخلاقی «تنها آلترناتیو»  [2015 Jan] 
*«بچه‌ام راحت شد»  [2014 Oct] 
*«ارتش اسرائیل باید جایزه نوبل دریافت کند»  [2014 Jul] 
*«نظام جنایت، به یاد غلامرضا خسروی»  [2014 Jun] 
*«نعلین وارونه»  [2014 Feb] 
*تنها آلترناتیو و موزیک رپ  [2014 Jan] 
*توافق هسته‌ای در ژنو یادآور پیمان مونیخ  [2013 Nov] 
* فتواهای سایت آفتابکاران و گرداننده‌ی آن   [2013 Oct] 
*اشتباه تاکتیکی نظام، خطای استراتژیک آمریکا  [2013 Oct] 
*کشتار مجاهدین خلق، سکوت سبزهای وطنی  [2013 Sep] 
*قتل‌عام مجاهدین خلق، هماهنگی کامل  [2013 Sep] 
*«روز از نو روزی از نو»  [2013 Aug] 
*تحلیف حسن روحانی و حضور یک «ولگرد بیکار»  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال – بخش آخر  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال – بخش دوم  [2013 Jul] 
*گیرافتادن در تونل اتمی آخوندها  [2013 Jul] 
*تحولات مصر و دیپلماتی که سربالایی می‌رود  [2013 Jul] 
*دو استعفا و این همه جار و جنجال (بخش اول)  [2013 Jun] 
*حسن روحانی و دولت‌های غربی  [2013 Jun] 
*«کوه موش زائید»  [2013 Jun] 
*خامنه‌ای «ما بین سه صندلی»  [2013 Jun] 
*بی مایه فطیر است چند نکته- یک پیشنهاد [2013 Jun] 
*«انتخابات مهندسی شده»  [2013 May] 
*تمام قد شورای ملی مقاومت ایران  [2013 May] 
*«امانت داری مجاهدین خلق»  [2013 Jan] 
*لالایی شش ماده‌ای جمهوری اسلامی برای سوریه  [2012 Dec] 
*یک شاخه‌ی گل به یاد ستار  [2012 Nov] 
*چندگانگی سیاست‌های وزارت امور خارجه آمریکا   [2011 Jul] 
*«بگذار صد گل بشکفد»  [2011 Jul] 
*پیام یأس یکی از سخنگویان شورای ملی مقاومت   [2011 Feb] 
*دیگ به دیگ میگه روت سیاهه  [2011 Feb] 
*رعناي آواز ايران  [2010 Oct] 
*"موافقی که معاند شد"   [2010 Apr] 
*اصلاح‌طلبان خوش‌نشین، تشویق و تحریک به آدم‌ربایی  [2010 Mar] 
*"حکومت وحشت یا وحشت حکومتی   [2010 Feb] 
*"توصیه هایی به دکتر کریم قصیم-2-"  [2010 Jan] 
*"توصیه هایی به دکتر کریم قصیم- 1-"  [2010 Jan] 
*میرحسین موسوی شش ماه بعد از انتخابات  [2010 Jan] 
*نوبل صلح ، اوباما ، ایران  [2009 Oct] 
*یک مقایسه ، یک سؤال  [2009 Aug] 
*هشدار به فعالین حقوق بشری و سیاسی  [2009 Aug] 
*هشدار به فعالین حقوق بشری و سیاسی  [2009 Jul] 
*شاخ شکسته  [2009 Jul] 
*نماز جمعه ، پرده ماقبل آخر  [2009 Jul] 
*چه شد ؟ چه میشود ؟ (2)  [2009 Jun] 
*چه شد ؟ چه میشود ؟ (1)  [2009 Jun] 
*چاقو دسته خودش را نمی برد  [2009 Jun]