PEZHVAKEIRAN.COM تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان
 

تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان
اسماعيل نوری‌علا

اگر اندکی دقت کنيم می بينيم که در اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب چه نفس راحت کشيدنی ممکن شده است. چرا که اگر کسی حسن روحانی (فريدون سابق) را «منتخب مردم» می شمارد و معتقد است که سپاه و رهبر در برابر درايت خاتمی و رفسنجانی کيش و مات شده و نتوانسته اند در نتيجهء انتخابات دست کاری کنند، خودبخود بايد پذيرفته باشد که اين يک «انتخابات آزاد» بوده است و رأی اعلام شده رأی واقعی مردم است و حسن روحانی (فريدون سابق) هم بايد از دل اصلاح طلبی اسلامی بيرون آمده باشد.

 در ايران «انتخابات»ی برگزار شد، از عده ای، که برخی شان چهره های مهم سياسی حکومت بودند، سلب صلاحيت شد، هشت نفری از غربال شورای نگهبان گذشتند، دو نفری اعلام انصراف کردند و از ميان شش نفری که باقی ماندند نام «حجة السلام و مسلمين حسن روحانی (فريدون سابق!)» بعنوان رئيس جمهور منتخب ايران اعلام شد. شماری از جوانان ايران به خيابان ها ريختند و شادی ها کردند که «احمدی نژاد رفت» و «روحانی آمد»، عده ای اين واقعه را «مشت محکم مردم بر دهان رهبر» دانستند، عده ای خود را مشغول پس گرفتن ِ قسطی رأی چهار سال پيش خود ديدند، هاشمی رفسنجانی ِ رد صلاحيت شده آن را دموکراتيک ترين انتخابات خواند، اصلاح طلبان مدعی آن شدند که به مدينهء فاضلهء خود رسيده اند، رهبر و سپاه هم اين انتخابات را نماد و نمونه ای از محصولات «موکراسی دينی» خواندند و بخود و ملت ايران تبريک گفتند. طرفداران «شرکت در انتخابات بهر قيمت که شده» نيز شادی خود را از اينکه ملت ندای تحريميان را ناديده گرفتند پنهان نکرده و به تحريميان خاطر نشان کردند که از راه همين «رخنه های انتخاباتی» است که ملت ارادهء خود نشان می دهد و تحميل می کند. بدينسان، در ايران انتخاباتی انجام شد که گويا بازنده ای نداشت.

اما اين «انتخابات» برای ما «سکولار دموکرات های انحلال طلب» نيز دست آوردهای کمی نداشت. و من می خواهم، دور از هياهوی بحث پيرامون «مهندسی انتخابات» و «آزاد بودن آن» و يا درست بودن (يا نبودن ِ) شمارش آراء و غيره بر همين دست آورد اخير اشاره کنم.

***

سه سال و نيم پيش، طی گفتاری که در تورنتوی کانادا داشتم به اين نکته اشاره کردم که بين ما سکولارهای دموکرات انحلال طلب و «حکومت اسلامی» ميدان نبردی وسيع قرار دارد. آن سوی ميدان لشگر جرار و خونخوار رژيم اسلامی است، با تعداد کم و قدرت تهاجمی و آتش زياد؛ و اين سوی ميدان مائيم، بسيار گسترده تر از آنچه خود فکر می کنيم اما متفرق و پراکنده و بی مرکز؛ و به همين اگر در ايرانيم محکوم به سکوتيم يا اگر سخنی می گوئيم به داغ و درفش مبتلا می شويم و، اگر در خارج از ايرانيم، رژيم و عوامل اش در ميان مان چنان رخنه کرده و تفرق آفريده اند که مهمترين احزاب و گروه های سياسی مان تبديل به زائده ها و «آپانديس» های اصلاح طلبان حکومتی شده اند. اما اينها تمام «شرح صحنه» نيست. بين ما و «آنها» يک مانع بزرگ هم قرار دارد که راه روياروئی مستقيم دو طرف مبارزه را سد می کند و آن، وجود لشگر بزرگ اصلاح طلبانی است که در پی شکست حکومت شان در سال 1384 و برآمدن قوم الظالمين ِ اوباش احمدی نژادی، بخارج از کشور آمده اند، ژست اپوزيسيون بخود گرفته، در هر سوراخ و سنبه ای از رسانه های مکتوب و تصويری و شنيداری نفوذ کرده، و به نفع حفظ وضع موجود تا اطلاع ثانوی و رسيدن دوباره به قدرت به کشتن صدای سکولار دموکراسی مشغول بوده اند. آنها بوده اند که در بوق های ديداری ـ شنيداری کشورهای غربی، بيشتر از ما، از نبود «آزادی» و «انتخابات آزاد» و «سياست های غلط» و غيره گفته و نوشته اند و کوشيده اند رؤيای آقای مهندس ميرحسين موسوی را، در مورد احياء و اجرا کردن «اصول مغفولهء قانون اساسی جمهوری اسلامی» زنده نگاه دارند و در اين راه به گستراندن نظريهء خواست «اجرای انتخابات آزاد بوسيلهء حکومت اسلامی» پرداخته و چنان تاخته اند که سکولار دموکرات های متشتت و گردن شکسته به گرد پای شان هم نرسيده و حتی برخی شان ـ با حفظ نام و نشان سکولار دموکراسی يا حتی در ژست حداقلی ِ اتحاد برای دموکراسی (با امتناع از افزودن صفت سکولار به دموکراسی) ـ به اردوگاه اين اصلاح طلبان ِ آمده با پاسپورت رسمی به خارج کشور پيوسته اند. «اصلاح طلبان دور افتاده از قدرت سياسی» ايران را در خطر حملهء خارجی و تجزيهء داخلی يافته و فرياد برکشيده اند که با دور نگاهداشتن اصلاح طلبان از قدرت و محوم کردن مردم از درايت های سياسی آنان، اين هر دو قطعاً محقق خواهد شد. آنها اعلام کرده اند که سکولار دموکرات های انحلال طلب «چالبی ها» و «کرزای ها» ئی بيش نيستند که منتظرند تا، سوار بر تانک های امريکائی ـ اسرائيلی، در تهران بقدرت برسند. اما همان ها بيشترين لابی ها را در کشورهای غربی بر پا کرده و خواستار برسميت شناخته شدن خويش همچون آلترناتيو رژيم بوده اند.

فضائی که اصلاح طلبان و «آپانديس» هاشان در خارج کشور ايجاد کرده بودند چنان بود که بقدرت رسيدن اصلاح طلبان خاتمی چی در تهران معادل واقعی پايان حکومت جبار اسلامی و آغاز حکومت اسلام رحمانی محسوب می شد؛ حکومتی که لبخند زن و گشاده رو و اهل تعامل و تسامح و تساهل است و به کسی زور نمی گويد و چيزی را بر مردمان تحميل نمی نمايد و با گستراندن مفاهيمی همچون «دموکراسی دينی» و «نهاد های مدنی» يا «مدينة النبی ای» آسايش و خوشبختی را به ايرانيان باز می گرداند.

اين همه را گفتم تا اين سخن يار و همراهم، شکوه ميرزادگی، را در مقالهء اخيرش تکرار کرده باشم که ـ خوشبختانه ـ در انتخابات اخير گويا اصلاح طلبان عاقبت به مدينه شان رسيده اند و برای بقدرت رساندن حسن روحانی (فريدون سابق) تا حد قربانی کردن «عارف» شان هم پيش رفته اند و اکنون ـ آنچنانکه از اين همه مقاله و تفسير شادمانه جدی نويس و طنز نگار اصلاح طلب شان بر می آيد ـ به آرزوی خود رسيده و واقعيت معجزات موسی وار «دموکراسی دينی» را به اثبات رسانده اند.

و اگر اندکی دقت کنيم می بينيم که در اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب چه نفس راحت کشيدنی ممکن شده است. چرا که اگر کسی حسن روحانی (فريدون سابق) را «منتخب مردم» می شمارد و معتقد است که سپاه و رهبر در برابر درايت خاتمی و رفسنجانی کيش و مات شده و نتوانسته در نتيجهء انتخابات دست کاری کنند، خودبخود بايد پذيرفته باشد که اين يک «انتخابات آزاد» بوده است و رأی اعلام شده رأی واقعی مردم است و حسن روحانی (فريدون سابق) هم بايد از دل اصلاح طلبی اسلامی بيرون آمده باشد که اين چنين وعده می دهد که: تورم را خواهد کاست، با دنيا آشتی خواهد کرد، به استادان و فرهيختگان مظلوم احترام خواهد گذاشت، زندانيان را ـ در حد ممکن و مقدور ـ از زندان و حصر بيرون خواهد کشيد، از طريق تعامل و گفتگو تحريم های اقتصادی را رفع خواهد نمود، و آزادی را «برخواهد گرداند!»

اينگونه است که می توان هم اکنون عطر اين مژده را از نسيم صبا گرفت که برای مدتی شر «اصلاح طلبان» و «علاقمندان به انتخابات آزاد به دست حکومت اسلامی» از سر سکولار دموکرات های انحلال طلب کم شده و چه بسا که برخی از اصلاح طلبان صادق و ساده دل که می انديشيده اند حکومت اسلامی هم آدم بشو است و می توان در راستای اصلاح آن کوشيد نيز، در پی برکشيده شدن يکی از سفاک ترين امنيتی های رژيم به مقام رياست جمهوری، از اصلاح طلبی دل برکنده و به اردوگاه انحلال طلبان بپيوندند. ريزش نيروها امر تازه ای نيست و در هر تحول سياسی امکان تحقق آن وجود دارد.

با اين همه اما در اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب هنوز خبر چندانی وجود ندارد. آنها چهار سال را صرف جدل هائی کرده اند که در خارج از ايران راه حلی ندارند. در اين «خارج کشور» نه انتخاباب بين جمهوری و پادشاهی ممکن است و نه تصميم گيری در مورد چگونگی پيدايش حکومتی نامتمرکز. در نتيجه، اينگونه «اختلافات لاينحل در خارج کشور» تنها بصورت عايقی در سر راه اتحاد نيروها ـ برای برآوردن آرزوی ايجاد يک جايگزين انسانی، متمدن و حقوق بشری برای حکومت اسلامی ـ عمل کرده اند و هنوز علائمی از اينکه اين اردوگاه قصدی برای استفادهء بهينه از آنچه در ايران پيش آمده داشته باشد وجود ندارد.

***

اما انتخاب حسن روحانی (فريدون سابق) و شادمانی بخشی از مردم، يک معضل تاريخی را نيز از سر راه سکولار دموکرات ها بر می دارد. بهر حال اين يک واقعيت انکارناپذير است که بخش عمده ای از اين نيروهای سکولار دموکرات کنونی در «انقلاب مشروعهء 57» شرکت داشته و عليه شاه و له خمينی عمل کرده اند. شادمانی مردم در روزی که «شاه رفت» يا روزی که «امام آمد» واقعه ای اصيل بوده است. اينکه مردم در رفتن شاه نقل و شيرينی پخش می کردند و در آمدن خمينی خيابان ها را از برگ گل می پوشاندند واقعيت هائی تاريخی اند. و سه دهه است که اين نسل، به همين دليل، از فرزندان و نوادگان اش شکوه و شکايت و نفرين شنيده است و شرمنده از کردهء خويش يا با جان کندنی وصف ناپذير به جبران خطايش پرداخته و در اين راه مصائب و مرگ فراوان ديده است، و يا سرافکنده به کنجی، خانقاهی، ميکده ای، شيره کش خانه ای پناهنده شده و در عين حال شماتت دزدان و غارتگران رژيم پيشين را نيز تحمل کرده و کوشيده است فراموش کند که برخاستن در برابر ظلم و استبداد حق هر ملتی است حتی اگر در پشت بند آن از تحقق آرزوها خبری نباشد. در واقع ننگ تن در دادن به خمينی غرور برخاستن در برابر ديکتاتوری را شکسته است.

و حال، اين روزها، ما شاهد نمونهء کوچک تری از آن شادمانی های سال 57 هستيم. نسلی آمده است تا پيروزی «احمدی نژاد رفت» و «روحانی آمد» را جشن بگيرد و من يقين دارم که اين جشن گيرندگان نيز بزودی پاسخگو و شرمندهء فرزندان و نوادگان خود خواهند شد.

اما در اين ميان تفاوتی شگرف نيز در کار است. نسل انقلابی 57 عليه استبداد برخاست، رژيم را شکست و «بهار آزادی» را فراخواند بی آنکه تجربه ای در مورد حکومت اسلامی، به معنای حکومت آخوند ها و اراذل دور و برشان، داشته باشد؛ بی آنکه فهميده باشد که زير عمامهء سياه يک مرجع تقليد و آيت الله العظمی سر ضحاک خون آشامی قرار دارد که می تواند قتل عام کند و جنگی خانمان سوز را هشت سال تمام ادامه دهد و با خونسردی بگويد که من در پيش از پيروزی انقلاب «خدعه» کردم که آن وعده های شيرين را از پاريس روانهء ايران نمودم. نسل 57 اين همه را نه ديده و نه شنيده بود و، پس، ساده دلانه در مسير قاتل خود و فرزندان اش به پايکوبی پرداخت. اما من نمی دانم که اين جشن گيران کنونی خيابان های تهران به فرزندان خود چه توضيحی خواهند داد در مورد اينکه چرا در پی تجربهء 34 سال حکومت اسلامی و مشاهدهء صورت های غلمانی و رحمانی و قاصم الجباری آن، در سال 92 خورشيدی برای اعلام رياست جمهوری کسی که در سال 76 رهبری سرکوب دانشگاه را بر عهده داشته، همواره جزو مجلس و مجمع تشخيص مصلخت رژيم بوده، خود اعلام کرده که ـ در جريان مذاکرات اتمی ـ مغرب زمينيان را فريب داده و برای بمب سازان اسلامی وقت خريده است، به پايکوبی مشغول بوده اند؟

***

و سخنم را ـ بر مبنای انتخابات اخير ـ با نکته ای در مورد «انتخابات آزاد»، که بيش از دو سه سالی است سرهامان را گرم کرده، به پايان برم و آرزو کنم که عناصر صادق معتقد به اين نظريهء شوم نيز از خواب گران برخيزند و دريابند که چرا حداقل نتيجهء کارشان آب ريختن به آسياب دشمن خونخوارشان است، همان آسيابانی که يزدگرد ساسانی را سر بريد و از خون ايرانيان سنگ آسياب خود را چرخاند و هرگز از دشمنی با آنچه که ايرانی است دست برنداشته است.

داستان ساده است. هر انتخابی دو صورت دارد: يا «آزاد» است و يا «مقيد». يعنی، بقول شيخ ما!، انتخاب آزاد وقتی است که در آزادی انجام گيرد و انتخاب مقيد آن است که انتخاب کننده و انتخاب شونده ناگزير باشند از قيود و فيلترهائی رد شونده که جملگی سلب کنندهء آزادی آنهايند. در اين ميان شق سومی وجود ندارد و تئوريسين های تبديل انتخابات مقيد به انتخابات آزاد نيز خود بهتر از بقيه می دانند که شرط رسيدن به «آزادی انتخابات» برداشتن و رفع قيودی است که بر دست و پای انتخاب کننده و انتخاب شونده بسته شده اند؛ و، در عين حال، مجری انتخاباتی که تنها به مدد آن قيود در کار خود مشروعيت دارد نيز می داند که، بی آن قيود، اولين قربانی خود اوست.

حرفی تکراری است که بگوئيم قانون اساسی حکومت اسلامی به هزار و يک دليل، از جمله پای بندی اش به شريعت فرقهء دوازده امامی، و داشتن مذهب رسمی، و قائل شدن به حق استثنائی جماعت آخوند (خبرگان!)، و داشتن ولی «فقيه»، به هيچ روی نمی تواند زمينه ای برای انجام انتخاباتی آزاد باشد؛ چه رسد به اينکه «مجری انتخابات» حتی همان قانون مقيدساز را هم به درستی عملی نکند آنچنانکه صدای «ميرحسين» درآيد که انتخابات اين حکومت با همان قانون اساسی نمی خواند و قيودش بسا بيشتر از قيود مندرج و مستتر در آن سند است.

مثلاً، ديده ايم که اصلاح طلبان همواره از دست نظارت استصوابی (صواب بينی و صلاح سنجی ِ) شورای نگهبان ناليده اند و در اين «نالش ِ» دائم به اين عقيده رسيده اند که اگر نظارت استصوابی برداشته شود و شورای نگهبان نتواند هرکس را که خواست رد صلاحيت کند، در آن صورت کشور به انتخابات آزاد خواهد رسيد. معنای اين نظريهء جعلی آن است که اگر نظارت های افزوده شده بر قيود درونی قانون اساسی برداشته شود «انتخابات آزاد» ـ در معنای مورد نظر اصلاح طلبان ـ متحقق خواهد شد و آنها خواهند توانست به قدرت برگردند و حکومت اسلامی را چنان اداره کنند که موی از دماغ کسی جاری نشود!

و معنای «دموکراسی دينی» هم که می گويند همين «انتخابات مقيد به قانون اساسی اسلامی» است که از همه جايش بوی گند استبداد و تبعيض همه جانبه بر می خيزد.

می خواهم بگويم که دشمنان سکولار دموکراسی بهتر از خود آنها در بکار بردن کلمات و عبارات خويش آگاه و دقيق اند. وقتی خامنه ای می گويد «حضور خيره کنندهء ايرانيان در انتخابات نشان دهندهء رشد فزايندهء سياسی و پای فشردن بر "مردمسالاری دينی" است» دقيقاً مشغول يادآوری اين نکته است که شرکت کنندگان در انتخابات و جشن گيرندگان پيروزی حسن روحانی، در واقع، همهء قيود اختراعی حکومت اسلامی و فروافکنده شده بر آزادی هاشان را پذيرفته و در داخل آن است که به «دموکراسی» رسيده اند و اين «دموکراسی» ـ يا به تعبير او، اين «مردم سالاری» ـ از آنجا با دموکراسی آرمانی فاسقان و فاجران و مفسدان غربزده تفاوت دارد که به صفت شکوهمند «دينی» مقيد است.

و، بالاخره، در يک فرمولبندی نهائی، می توان گفت که «دموکراسی دينی» صورتی از انتخاب های «مقيد» است و، در نتيجه، به هيچ روی «آزادی» را بر نمی تابد؛ حتی اگر اين آزادی در مصوبهء بين المجالس پاريس در مورد «انتخابات آزاد و منصفانه» تعريف شده و حکومت اسلامی هم امضای خود را پای آن سند گذاشته باشد.

خانم ها، آقايان! «انتخابات آزاد در حکومت اسلامی» يعنی ـ حداکثر ـ استقرار «مردم سالاری دينی» که از طريق آن ـ باز هم حداکثر ـ می توان شعبده بازی همچون حسن روحانی (فريدون سابق) را بيرون کشيد و به تخت نشستن اش را در خيابان های اسلام زده به شادمانی های عميقاً غمناک نشست.

esmail@nooriala.com 

با ارسال اي ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:

NewSecularism@gmail.com

مجموعهء آثار نوری علا را در اين پيوند بيابيد:

http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm

 

 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]