PEZHVAKEIRAN.COM مصداقی و یغمایی در آینۀ نامه ها!
 

مصداقی و یغمایی در آینۀ نامه ها!
نکاتی پیرامون افشاگری های مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین و شورا! 

محمد هادی

سایت پژواک ایران به منظور تنویر افکار عمومی حداکثر تلاش خود را می‌کند تا مطالب رسیده را انتشار دهد. اما قطعاً آقای محمد هادی پاسخی روشنی برای خوانندگان خواهند داشت چرا مطالب‌شان را برای انتشار به سایتی می‌دهند که از نظر ایشان و بزرگتر‌هایشان وابسته به وزارت اطلاعات است؟ آیا ایشان به همکاری با وزارت اطلاعات مشغولند؟ آیا این بلند نظری در ایشان و مسئولان‌شان هست که پاسخ‌های مربوطه را نیز در سایت‌هایشان درج کنند؟ آیا ایشان در ینگه‌ی دنیا نیاموخته‌اند که سایت‌‌ها و نشریات و ... ابتدا مطلبی را انتشار می‌دهند و بعد مبادرت به انتشار پاسخ آن می‌کنند؟‌‌

 

******************************

این نوشته با توجه به عنوان آن، بیشتر بر اساس و در محدودۀ نامه های افشاگرانه مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین است که به بررسی آنها میپردازد و برای جلوگیری از حاشیه روی، نکات مورد نظر بدون رعایت نوبت و اهمیت، بصورت پاراگراف های جداگانه خواهد آمد:

* در ادامۀ نامۀ سرگشادۀ 230 صفحه ای مصداقی علیه مجاهدین و دیگر مقالات مختلف  از سوی دوستان و حامیان وی در سایت پژواک و دیگر سایتها،  اسمعیل وفا یغمایی نیز با درج مقالاتی، ورود و شرکت گستردۀ خود را در رابطه با افشای مجاهدین اعلام نمود. و سرانجام استعفای غیر منتظرۀ دوتن از اعضای باسابقۀ شورای ملی مقاومت-کریم قصیم و محمد رضا روحانی-بعنوان قطعۀ تکمیلی قضیه اعلام گردید!  به نظر میرسد که اهداف این نوع افشاگری در ابعادی وسیع تر از محافل داخلی و نیروهای ایرانی میباشد و همزمان گوشۀ چشمی نیز به مجامع و محافل بین المللی و ذی نفوذ در مسائل ایران دارد بی دلیل نیست که مصداقی در ادامۀ سفر خود به کانادا، در آمریکا نیز به مصاحبه و تبلیغ نامه سرگشادۀ خود به مسعود رجوی مشغول میباشد!

 مجموعۀ این فعل و انفالات سیاسی حاکی از این است که گویا دست اندرکاران آنها، بهترین فرصت و موقعیت را برای انجام حملات سیاسی-تبلیغاتی به مجاهدین و شورا یافته اند. اتفاقی و بدون ارتباط داشتن این مجموعه با یکدیگر-آنهم در دنیای بی در و پیکر و بی پدر و مادر سیاست- بسیار بعید مینماید! ولی حداقل ظاهراً اینطور  به نظر میرسد که نوعی فاز جدید و گسترده، علیه مجاهدین و شورا و با هدف تضعیف و احیاناً تلاشی آنها شروع شده است. در بررسی اهداف کمپین مزبور علیه مجاهدین، این نوشته از ورود به مسائل داخلی مجاهدین و روابط تشکیلاتی جداشدگان از آن و نیز مباحث زندان و زندانیان آزاد شده در رژیم آخوندها، خودداری خواهد نمود. بعبارت دیگر اینکه مثلاً بر  اسماعیل وفا یغمایی-بعنوان عضو سابق مجاهدین-در درون تشکیلات و روابط فی مابین آنها و یا بر ایرج مصداقی بعنوان هوادار مجاهدین در درون زندانهای رژیم-اعم از استقامت و یا ندامت، چگونگی گذراندن دوران زندان، شرایط آزادی، نحوۀ خروج از ایران و یا  بزعم برخی، همکاری و همدستی احتمالی با رژیم در انتقام گیری از مجاهدین و . .  .-چه گذشته است موارد حساسی هستند که بیشتر از هرکس در صلاحیت همرزمان سابق یغمایی و هم بندان قبلی مصداقی میباشند که بطور منصفانه و مستند میتوانند آنها را بررسی و قضاوت کنند! هر چند-برای حفظ حرمت اسراء و شهدای سرفراز- بایستی کسانیکه-آگاهانه و یا ناآگاهانه و با هرگونه سابقۀ زندان و مبارزه-در راستای همکاری و یا خوشرقصی برای آخوندها به پروپای پر مشغلۀ مجاهدین می پیچند را، محکوم نمود! این موضع و قضاوت قبل از آنکه لزوماً سیاسی باشد بیشتر امری اخلاقی و انسانی است!

* در رابطه با افشاگری های مصداقی و یغمایی مشکل میتوان قبول نمود که قصد آنها از نوشتن صد ها صفحه در مورد مجاهدین، صرفاً انتقاد و اعتراض است! بدون تعارف و رودربایستی روشن است که هدف آنها بیشتر افشاء و رسوا و خدشه دار نمودن چهره مجاهدین بویژه مسعود رجوی در انظار و اذهان ایرانی و خارجی میباشد تا تکامل و ارتقاء مبارزه! ایکاش در ازای تضعیف مجاهدین و تخریب رجوی، نیرویی بهتر و رهبری ذیصلاح تر از آنها شکل میگرفت! در فقدان چنین رهبر و سازمانی، در تحلیل نهایی در پس اینگونه برخوردهای خصمانه تلویحاً دعوت و تشویق غیر مستقیم به تعطیلی مبارزه علیه آخوندها نهفته است! چرا که در انتها و نهایتاً  اینگونه نتیجه گیری میشود که مجاهدین بدتر و یا- با مقداری تخفیف- دست کمی از آخوندها ندارند و این  در واقعیت یعنی بیخیال مبارزه! چرا که هیچکس با مینی موم عقل و شعور برای روی کار آوردن نیرویی مساوی و یا بدتر از آخوندها هیچگاه قدم از قدم بر نخواهد داشت تا چه رسد به مبارزه و فداکاری!

* در سرزنش مجاهدین در عدم گسترش شورا ایندو سراغ این بحث نمیروند که شاید مشکل اصلی در ضعیف و پراکنده و فراری از همکاری نیروهای اپوزیسیون باشد که در فواصل کیفی بسیار زیادی از مجاهدین قرار دارند و بموازات تلاش برای تضعیف مجاهدین-توسط امثال مصداقی و یغمایی-قادر نیستند بر مسائل و مشکلات لاینحل فردی و جمعی خود فائق آیند و اتحادی بهتر و موثرتر از مجاهدین و شورا تشکیل و معرفی نمایند! براستی چه خوب بود که مصداقی و یغمایی و همنشین بهار و دیگر دوستان و همفکران ایشان-که ظاهراً و به گمان خود زدن ساز مبارزه و رهبری آنرا بهتر از مجاهدین بلد هستند-بجای نوشتن اینهمه نامه های اعتراضی و افشاگری علیه مجاهدین میرفتند و در حد خود تشکل و انجمنی را تشکیل میدادند تا اولاً می فهمیدند که در واقعیت، حتّی یک تشکیلات چند نفره، چقدر سخت و سر درد دارد و دیگر اینکه کلام آنها در انتقاد از مجاهدین-بدلیل درگیری با مسائل واقعی فعالیت و مبارزه- برایی و تاثیر بیشتری داشت! و یا اینکه حداقل برای نیروهایی که در اثر افشاگری های آنها از مجاهدین جدا می شدند بجای بلعیده شدن توسط گرگهای اطلاعاتی رژیم، جا و مکانی مردمی برای ادامه مبارزۀ آنها وجود می داشت!  جدا از هر انتقاد وارد یا ناوارد به مجاهدین در گسترش بیشتر شورا و جذب دیگر نیروها و شخصیت های اپوزیسیون، نمیتوان بر واهمه و شک و دو دلی مجاهدین در رفتن و دراز نمودن دست اتحاد به سوی نیروهایی که حاوی ویروس خطرناک و مسری و تشیکلات بربادۀ تفرقه و انشعاب میباشند خرده گرفت و آنها را غیر منصفانه در بی توجهی به امر اتحاد، سرزنش نمود!  نسخۀ بظاهر شفابخش مصداقی و یغمایی در تضعیف و تلاشی مجاهدین، بیشتر از اینکه سرطان تکروی و درد بیدرمان خودمحوری در سایر نیروها را شفا دهد کُلِ اپوزیسیون را ضعیف تر و حداقل از حضور نیرویی جدی و مبارز در سطح مجاهدین محروم میکند! با توجه به مجموعۀ دلایلی از این قبیل، اقدامات اخیر مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین، در مجموع امری نادرست و عملی خلاف منافع و مصالح جنبش مردم ایران علیه آخوندهاست! بیخود نیست که در میانۀ جار و جنجال برپا شده توسط ایندو-این تنها طنین شادی شیطانی آخوندهاست که به گوش میرسد نه رشد و ارتقاء جنبش!

*در میانۀ افشاگری های آخوند پسند مصداقی و یغمایی عده ای نیز فرصت را غنیمت شمرده و مجاهدین را چپ و راست به رگبار مقالات بسته اند! تعدادی از این نوع ادبیات ضد مجاهد بنوعی یاد آور داستان کوتاهی به نام "دردسر نویسنده بودن" از زنده یاد غلامحسین ساعدی است که در آن به توصیف وضعیت نویسنده درمانده ای می پردازد که بدلیل نیاز مادی مجبور است بطور هفتگی داستان یا مقاله ای بنویسد تا بتواند با درآمد حاصله از آن، زندگی خود  را بگذراند!

 همچنانکه برخی از روضه خوانان ضد مجاهد بعید است بدون زدن به صحرای کربلای مجاهدین، روضه شفاهی و یا کتبی خود را تمام کنند! البته گذشته از اینگونه مقالات سفارشی، منصفانه باید اقرار نمود که هر گونه انتقادی به مجاهدین لزوماً از زاویه نفع رسانی به رژیم نیست! و هستند کسانیکه علیرغم داشتن اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک با مجاهدین، تنها در صورت ضرورت موضوعی و نیاز واقعی است که در مقالات خود به مجاهدین پرداخته و از آن میگذرند! درست بر خلاف کسانیکه در بدر دنبال سوژه ای برای کوبیدن مجاهدین هستند و پرداختن به مجاهدین برایشان نام و نان آور است!

* جدا از تمامی مسائل و احتمال زد و بندها و بده و بستانهای سیاسی و عوامل داخلی و خارجی در ارتباط با نامه پراکنی و افشاگری های مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین، نمیتوان از جنبه های فردی قضیه و خشم و کینه های نهفته در لابلای کلمات و سطور نوشته های ایندو علیه مسعود رجوی براحتی و بدون تامل گذشت. به نظر میرسد که ایندو در  حوزۀ شخصی، در فرازی خسته و پشیمان از گذشتۀ خود، مسعود را مسئول اوّل هدر دادن جوانی و بهترین سالهای عمر خود میدانند و نمیتوانند از گذشته خود در مجاهدین و اسارت در زندانهای رژیم به آسانی بگذرند! از طرفی چون زورشان در واقعیت به مقصر اصلی و مسبب واقعی-یعنی آخوندها-در به هدر دادن انرژی و جوانی یک نسل و یک ملّت نمیرسد گریبان مسعود و مجاهدین را گرفته و از قرار معلوم حالا حالا ها نیز دست بر دار نخواهند بود! بهمین دلیل است که یغمایی در آستانۀ شصت سالگی بطور غیر واقعی  نمیتواند یغمایی بیست ساله را در پیوستن به مجاهدین و شیفتگی به ابریشم چی ببخشد و با جوانی از دست رفتۀ خود آشتی کند! این نوع برخورد با گذشته، همانقدر ذهنی و غیر واقعی است که مثلاً امروز یغمایی بتواند تضمین بدهد که در 20 سال آینده، اعمال و رفتار و افکار امروز خود را صحه گذاشته و و آنها را با عقل و شعور 20 سال دیگر خود، تائید خواهد نمود! غافل از اینکه هر کس نهایتاً همیشه در حد فهم زمان حال و امروز خود عمل میکند!  پشیمانی از گذشته جز آه و افسوس و گاهاً پرخاشگری هیچ فایده ای ندارد. نمیتوان در خاطرات چهل سال گذشتۀ خود دست برد و یا آنها را با عقل و فهم امروزی قضاوت نمود! خشم و کینۀ نهفته در کلام و قلم مصداقی و یغمایی نسبت به مسعود رجوی شاید عکس العمل نادرست و احساس حقارت غلطی باشد نسبت به زمانی که آندو در دوران جوانی خود، خودکار بدست در مقابل مسعود می نشستند و مانند دانش آموزان نت برمیداشتند! درست است که ایندو برای خالی نبودن عریضه و ظاهراً برای برقراری توازون، ضمن حملات مستمر خود به مسعود و مجاهدی همزمان شعر و شعاری نیز نثار آخوندها میکنند امّا خشم و عصبیت ایندو علیه رجوی اصلاً  و ابداً بلحاظ کیفی قابله مقایسه با لعن و نفرین آنها علیه رژیم نیست! این دو انگار برای ابراز مخالفت و خشم علیه رژیم باید فکر کنند و تصمیم بگیرند تا بطور خودآگاه بتوانند علیه رژیم چیزی بگویند! ولی خشم و کینه آنها علیه رجوی اصلاً احتیاجی به آماده سازی قبلی و ذهنی ندارد!  کینه و تنفر آنها از مسعود بطور خودجوش و طبیعی از منبع لایزال خشم و نفرت درون آنها فوران دارد! بهمین دلایل و با کمال تاسف بایستی انطباق و همخوانی خط و مسیر فعلی مصداقی و یغمایی و دیگر دوستان آنها را با خطوط استراتژیکِ رژیم در تلاشی و تخریب  مسعود و مجاهدین محکوم  نمود! در اینگونه موارد داشتن و یا نداشتن سروسری با شبکۀ عنکبوتی و اطلاعاتی رژیم اهمیت چندانی ندارد زیرا برای رژیم بیشتر از چگونگی و مکانیزم پیشبرد خط و خطوط اش، مهم این است که پروژه های مزبور بخوبی اجرا گردند حال چه مستقیم و با مامورین حقوق بگیر و چه غیرمستقیم با مامورین راه رضای خدا! و اتفاقاً در بسیاری موارد ماموران بی جیره و مواجب و ناخودآگاه در مقایسه با ماموران معذور به ماموریت و اضافه حقوق، بهتر و موثرتر و طبیعی تر عمل میکنند!

* مصداقی و یغمایی و دیگر دوستانی که پژواک و بلندگوی آنان میباشند بایستی بدانند که هیچکس با حساب دو دو تا چهار تا و محاسبات منطقی وارد مبارزه نمیشود مبارزه قبل از هر چیز امری ابتداً احساسی و عاطفی است تا آنجا که از شخصیتی همچون چه گو ورا نقل است که میگوید: حتی به بهای احمق به نظر رسیدن ترسی ندارم که بگویم موتور حرکت انقلابیون بیشتر عواطف و احساسات انسانی است تا هر چیز دیگر!

اینکه یغمایی اعتراض دارد که چرا اینقدر تواب و سرخورده و جدا شده از مجاهدین داریم و خواهان بررسی بیشتر در اینمورد است ای بسا توجه ندارد که در تاریخ معاصر نیز هیچگاه چنین مبارزۀ وسیع و گسترده و سازمان یافته وجود نداشته است مبارزات جنبش ملی شدن نفت و حزب توده با رژیم شاه چه به لحاظ کمی و چه کیفی قابل مقایسه با مبارزات مجاهدین علیه آخوندها نیست! رژیم شاه توانست با چند اعدام و چند صد زندانی خود را حداقل برای 27 سال تثبیت نماید ولی رژیم آخوندها با ارتکاب بیشترین اعدام و جنایت و زندانی و برپایی دار و سنگسار در معابر عمومی و بعد از 35 سال هنوز شکل و شمایل یک رژیم ماندنی و پایدار را ندارد و بهمین دلیل است که در برابر قدرتهای خارجی، هنوز تضمین بقاء و امنیت نظام را گدایی میکند! 

هجوم هزاران هزار نسل جوان ایران، با پاکترین احساسات و شور و هیجان  برای آزادی در قیام بهمن 57 را نمیشد بدلیل نبود ظرفیت و نداشتن جا بداخل مبارزه راه نداد و عذرشان را خواست! مصداقی و یغمایی در نوشته های خود طوری از توابین و جدا شدگان میگویند که گویی اینان صرفاً بدلیل کم آوردن در بحث های تئوریک در مقابل بازجوهای باسواد رژیم در زندان و یا فقط بعلت داشتن ابهام و سئوال در مورد مجاهدین بود که متاسفانه خسرالدنیا و الاخرت شدند! در بررسی کسانیکه روزی با عشق به آزادی قدم در راه مبارزه گذاشتند و در آخر بهر دلیل در مقابل جلادان رژیم شکستند، عدم توجه به نقش زندان و شلاق و شکنجه در فراسوی طاقت انسانی، بیشک بی انصافی بزرگی است در حق قربانیان مضاعف و مظلوم رژیم!

* در مورد  تهدیدات گاه و بیگاه یغمایی به افشاگری های بیشتر در مورد مجاهدین-با توجه به اینکه گاهی تهدید به افشاء دست کمی از خود افشاگری ندارد-آیا بهتر نیست اگر ایشان واقعاً قصد چنین عملی را دارند، بنا بمثل مرگ یکبار! شیون یکبار! برای اولین و آخرین بار تمامی آنچه را از مجاهدین در  سینه و حافظه دارند تماماً یا یکجا-مانند مصداقی- و یا مثل پاورقی های هفتگی منتشر کنند تا در درجه اوّل خیال خود و نیز مخاطبان آشنا و یا نا آشنای خود را راحت کنند و سرانجام شاید بتوانند در راستای مبارزات نیمه تمام خود، تماماً از سد و مانعِ مجاهدین برای همیشه بگذرند!

* بر خلاف برداشت مصداقی و یغمایی منصفانه نیست اگر کارنامۀ مجاهدین را با معیار سرنگونی رژیم بررسی و نمره داد! سرنگونی رژیم بیشتر و قبل از هر چیز پروژه ای جهانی-منطقه ای است و تلاش شبانه روزی مجاهدین در معادلات و مناسبات بین المللی این است که تا آنجا که در توان و مقدورات عوامل داخلی است- در راستای احقاق حقوق مردم ایران-کوچکترین کوتاهی و غفلتی صورت نگیرد! در رابطه با امر سرنگونی هر چند رژیم در  مقطعی با  علائم مرگ و رو به قبله شدن روبرو شد ولی بنا به مجموعۀ دلایل خارجی و داخلی، پوست کلفتی نشان داد و سرنگون نشد. ایران-بلحاظ جغرافیای سیاسی و استراتژیک-آنچنان کشور کلیدی است که تغییر رژیم در آن موجب برهم خوردن بسیاری از معادلات منطقه ای و جهانی خواهد شد! از شهید رضا رضایی در دهه 50 نقل است که گفته بود که ایران جزء آخرین کشورهایی است که در منطقه آزاد خواهد شد!

* میگویند تنها دیکته های نا نوشته و مبارزات انجام نشده است که غلط ندارند بنابراین بسیار طبیعی است که مجاهدین در چهل و چند سال مبارزات سخت و خونین خود با دو رژیم شاه و شیخ مرتکب اشتباه شده باشند! بسیاری از کسانیکه در طیف و فواصل مختلف از مبارزه مجاهدین حمایت و پشتیبانی میکنند افراد چشم و گوش بسته و یا کُور نیستند و اینطور نیست که آنها اشتباهات مجاهدین را در میدان عمل ندیده و یا خود را به ندیدن میزنند آنها قبل از هر چیز مخالف آخوندها بوده و با عینک چنین مخالفتی است که به نیروهای مبارز از جمله مجاهدین نگاه کرده و تنظیم رابطه میکنند نکته مهم و قابل تاکید این است که بدون مخالفت جدّی با رژیم تنظیم رابطه با مجاهدین مشکل است از چنین  چشم اندازی، اشتباهات مجاهدین در مبارزه عملی و جدّی-نه صرفا مبارزه در سنگر مانیتورها و سایتها- هیچگاه عمده به نظر نرسیده و نمیتوانند مخالفت با رژیم را تحت الشعاع قرار بدهند بزرگترین مقبولیت و محبوبیت مجاهدین در نزد هواداران و دوستداران مقاومت-نه معصومیت سیاسی و عدم اشتباه-بلکه ارادۀ معطوف به مبارزه و استمرار مقاومت در برابر رژیم میباشد. کسی که چشم در چشمان ناپاک آخوندها داشته باشد برایش چشم پوشی از خطاهای احتمالی مجاهدین در عمل، امری عادی و طبیعی خواهد بود! تصور نبود و حذف مجاهدین، میدان مبارزه علیه رژیم را برای سالیان سال سرد و سوت کور و خاموش خواهد نمود! از دید مخالف واقعی آخوندها، مجاهدین هر اشتباهی که کرده باشند در راستای حضور در میانۀ میدان بوده و مبارزه را هیچگاه علیرغم سختی غیرقابل تحمل آن تعطیل نکردند و در تاریکترین مقطع از تاریخ معاصر ایران و در بدترین شرایط حداقل از شرف و حرمت ایران و ایرانی در برابر آخوندهای ضد ایرانی جانانه دفاع نمودند درخشندگی این ایستادگی تا حدی بود که حتی فردی مانند خانبابا تهرانی در کتاب "نگاهی از درون به چپ"-علیرغم تمام انتقادات و نظراتی که در مورد مجاهدین دارد-منصفانه به مقاومت مجاهدین، اشاره و اعتراف دارد!

*در رابطه با موقعیت خطیر مجاهدین در عراق برخی فرصت را غنیمت شمرده و به شمارش اشتباهات و سرزنش مجاهدین می پردازند در حالیکه مجاهدین نه از بد حادثه که در ادامۀ مبارزه است که سر از سرزمین پربلای عراق در آورده اند و تلاش جهانی مجاهدین برای حفاظت از مجاهدین در عراق تنها برای نجات جان بیش از 3000 مجاهد نیست بلکه تلاش برای پیشبرد مبارزه ای است که بیش از هر چیز به چنین مبارزینی نیازمند است! در مواجه با رویدادهای دشوار مبارزه از آنجائیکه مجاهدین همواره خود را برای بدترین پیش آمدها آماده میکنند بهمین دلیل هر نوع پیامد احتمالی برای آنها آسان مینماید و این همان راز و رمز ماندگاری مجاهدین است که با قبول بزرگترین ریسک ها و خطرها در برابر بزرگترین توطئه ها، چنین روئین تن و ای بسا بیخیال به نظر میرسند!

* زمان و مکان مبارزه را متاسفانه اغلب مبارزین انتخاب نمیکنند بیشتر این رژیم است که با برخورداری از چنین حق انتخابی سعی دارد مجاهدین را به خیال خود در ضعیف ترین موقعیت به مبارزه بطلبد و چنین به نظر میرسد که تهاجمات سیاسی-تبلیغاتی اخیر بر اساس چنین محاسباتی طرح و اجراء میشود! و رژیم در این مرحله بسیاری از نیروهای ذخیره و در آب نمک خوابانده های خود را برای خدمت به نظام جهل و جنایت فرا خوانده است! هر چند اینگونه مسائل با تمامی پیامدهای ناگوار آن برای مجاهدین بعنوان بخشی از بارِ سنگین مبارزه با رژیم، نه چندان غیرمنتظره و نه مانع غیرقابل عبوری میباشند!

* بنا به باور مجاهدین، ایدئولوژی برای آنها راهنمای عمل در صحنه اجتماعی میباشد به همین دلیل نمیتواند از پویایی و انعطاف و تفسیرپذیری برخوردار نباشد بعبارت دیگر ایدئولوژی برای آنها نمیتواند سلسله ای از دگم های از پیش تعیین شده باشد مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت های اجتماعی-سیاسی است که با الهام از روح کلی حاکم بر ایدئولوژی خود، اتخاذ موضع و عمل میکنند! بهمین دلیل مثلاً در سال 57 مسئلۀ رهبری عقیدتی نمیتوانست موضوع و بحث روی میز باشد و بهمین ترتیب سایر مسائل و مراحل انقلاب ایدئولوژی مجاهدین! در مورد انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین که بسیار مورد بحث و انتقاد و افشاگری مصداقی و یغمایی قرار دارد بلحاظ تاثیرات و نتایج درونی آن همینقدر میتوان گفت که بعید بود مجاهدین بدون آن در گذر از هفتاد خوان خونین و خطرناک مبارزه با رژیم دوام می آوردند همچنانکه  اگر در  سال 54  در مقابل آخوندها و مرتجعین در زندان نمی ایستادتد به احتمال بسیار زیاد در قیام بهمن 57 انشعابی شبیه  اقلیت و اکثریت سازمان چریکها در سازمان مجاهدین نیز اتفاق می افتاد با توجه به همۀ این مسائل زیاد بیجا نخواهد بود اگر نتیجه گیری شود که مجاهدین به لحاظ داخلی حیات خود را بعد از سال 64 بسیار مدیون انقلاب ایدئولوژیک درونی خود هستند والا  به احتمال نزدیک به یقین متلاشی  می شدند هر چند بزعم مصداقی و یغمایی شاید بهتر می بود که چنین می شد و خیال همه بخصوص آخوندها راحت می شد!

* با توجه به حق دموکراتیک دو تن از اعضای شورا-کریم قصیم و محمد رضا روحانی-در استعفاء از شورا به نظر میرسد که ایندو در پروسه و مکانیسم انجام این استعفاء-آگاهانه و یا ناآگاهانه-شیوه ای را بلحاظ زمانی و شکل کار انتخاب نمودند که متضمن بیشتر سود برای رژیم و بیشترین هزینه برای شورایی باشد که خود حداقل بیش از سه دهه در پابرجایی آن تلاش و فعالیت نموده بودند! روشن است که برای استعفاء بسیاری راههای مناسب تر و کم هزینه تری وجود داشت و این نوع سود رسانی ارزان به رژیم و زیان زدن به شورا از هوشیاری و سابقه و تجربۀ ایندو بعید بود مگر آنکه خدای ناکرده و گوش آخوندها کَر، استعفای آنها-صرف نظر از موارد انتقادی مطروحه- اصلاً بهمین دلیل طراحی شده بود! در میدان جاذبه و دافعه میان رژیم و مقاومت، طبیعی است که بعد از این استعفاء بسیاری از مخالفین شورا و مجاهدین-که با دمشان گرد می شکنند-فرش قرمز و تریبونهای مفت و مجانی در اختیار ایندو خواهند گذاشت منتهی باید توجه داشته باشند که این گلریزی و خوش آمد گویی و به احترام کلاه برداشتن بیشتر از بغض معاویه است تا حب علی! و اگر ایندو عضو سابق و مستعفی شورا نبودند، به احتمال خیلی زیاد از اینگونه پذیرایی و سلام و صلوات های شیطانی خبری نمی بود! احترامات عرضه شده قبل از  آنکه برای شخصیت و اندیشه و افکار  قصیم و روحانی باشند بیشتر به اعتبار عنوان اعضای سابق شورا بوده و غیرمستقیم نتیجۀ مقاومت و خون و رنج و شکنجه بهترین فرزندان مردم ایران میباشد و دریغ است که در بازار روزِ سیاست، ارزان فروشی و بدتر آنکه خدای ناکرده نمک نشناسی نموده و آنها را علیه مجاهدین و شورا به حراج گذاشته و مصرف نمایند! جاذبۀ ایندو برای بسیاری از رسانه های برون مرزی و بدون خط و مرز با رژیم- که برای آنها جشن استعفاء میگیرند- تنها در راستای ضدیت با مجاهدین و شورا است!

 بدون شک مجاهدین و شورا  به نسبت حقانیت در درستی راه خود، از دل سیل و طوفان و توطئه ها-در جهت درهم شکستن آنها-سربلند و پیروز بیرون خواهند آمد! بقول گاندیِ بزرگ: پیروزی آن نیست که زمین نخوری بلکه مهم این است که بعد از هر زمین خوردنی بتوانی دوباره بلند شوی!  

                                                  محمد هادی-آمریکا                                                                                                                                                 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب محمد هادی  در سایت پژواک ایران 

*مصداقی و یغمایی در آینۀ نامه ها! نکاتی پیرامون افشاگری های مصداقی و یغمایی علیه مجاهدین و شورا! [2013 Jul] 
*بچه هایِ اعماق! عمدتاً مردم آزار!   [2013 May] 
*مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون! نگاهی به نامۀ سرگشادۀ مصداقی به رجوی! [2013 May] 
*قایم موشک بازی در سایتها! نگاهی به سوء استفاده از اسامی مستعار در سایتها! [2013 Apr] 
* انتخابات، واقعیت ها و شک ها و تردید ها!  [2013 Apr] 
*زن در قفسِ نامرئی مرد!  [2013 Mar] 
*اصلاح طلبانِ اصلاحِ ناپذیر!  [2012 Dec] 
* انتقاد تنها بخشی از مبارزه است نه تمامی آن!  [2012 Dec] 
*مردم و رژیم، هر دو در تبِ انتظار!  [2012 Jul] 
*اطاقِ انتظارِ عزرائیل!  [2012 May] 
*کلمات رکیک در نوشتجات! تاملی در باب ضرورت استفاده از کلمات رکیک ! [2011 Dec] 
*سکولاریسم در جنوب شهر! جدایی کاملِ لات و لوت ها از سیاست! [2011 Nov] 
*بن بست یا پیچِ خطرناکِ مبارزه! وضعیت امروزِ مجاهدین در شهر اشرف لزوماً نتیجۀ اشتباهات دیروز آنها نیست! [2011 Nov] 
*آزادیِ آسان، عدالتِ سخت! اگر آزادی کاری به عدالت نداشته باشد از هفت دولت آزاد است! [2011 Oct] 
*هر مسافر به "ایران خودش" سفر میکند!  نگاهی به دیده ها و شنیده های مسافران ایرانیان مقیم خارج به ایران!  [2011 Sep] 
*چارۀِ پُر چانهِ گی در جلسات!   [2011 Jun] 
*مبارزه بمثابۀ مهمترین مسئلۀ زندگی! نگاهی به تفاوت مبارزه در نزد مجاهدین و سایرین! [2011 May] 
*سانسور زندگی سخایی در مراسم خاکسپاری!  [2011 May] 
* آخرین مجهول معادلۀ سرنگونی!  [2010 Dec] 
*ارتباط آلترناتیو و رهبری با نحوه سرنگونی!  [2010 Oct] 
*دردهای بی درمان رژیم و اتمام داروهای مُسکن!  [2010 Jun] 
*خورشت قیمه و خداشناسی آخوندی! نمونه هایی از نگاه شکم پرستانه و شهوت آلود آخوندها به جهان هستی و اجتماعی! [2010 May] 
*توقع واقعبیانه از جنبش سبز و سرخ و سپید!  [2010 May] 
*جنازه جهان قشقایی و لاشخورهای رژیم!  [2010 Apr] 
*جنبش داخل و ایرانیان خارج از کشور  [2010 Mar] 
*ماراتُن مبارزه و مفسّران عجول!  [2010 Feb] 
*معمّای رهبری در جنبش! نقطه ضعفی که بطور مقطعی نوعی نقطه قوت است! [2010 Jan] 
*خطر چپ روی بیشتر از راست روی است!  [2010 Jan] 
*توصیه به مبارزه مسالمت آمیز بمنظور حفظ رژیم!  [2010 Jan] 
*حساسیّت برخورد با موقعیت و مواضع موسوی موسوی را بایستی در متن منافع کل جنبش ارزیابی نمود! [2010 Jan] 
*هنگامیکه اسماعیل ابراهیم را به قربانگاه میبرد! نگاهی به مقالات و مواضع اخیر اسماعیل وفا یغمایی [2009 Nov] 
*بدلیل بی آبرویی آخوندها، در تظاهرات نیویورک از هیئت سینه زنان رژیم خبری نبود!  [2009 Sep] 
*رژیم در رفع مسئولیت از مجاهدین  در شروع مبارزه مسلحانه! [2009 Sep] 
*تحملِ تجاوز در راه آزادی  [2009 Aug] 
*«جمهوری ایرانی« پادزهر «جمهوری اسلامی» سبز فقط بهانه است! کل نظام نشانه است! [2009 Aug] 
*تحریم انتخابات، حفظِ حرمتِ نفس و اخلاق انسانی است!  [2009 Jun] 
*سوگنامۀ تسلیم طلبی! نگاهی به مصاحبۀ مرتضی مردیها، تئوریسین اصلاح طلبان! [2009 Mar] 
*خاتمی تُفِ سر بالای رژیم!  [2009 Feb] 
*کشفِ حقایق در شکنجه گاه اوین!  [2008 Dec] 
*برقِ پیروزی اوباما عبای آخوندها را خواهد گرفت!  [2008 Nov] 
*از نگرانی تا نصحیت و سرزنش مجاهدین!  نگاهی به برخی موضعگیری ها در رابطه با موقعیت قرارگاهِ مجاهدین در عراق!  [2008 Oct] 
*اکبر«گنجی» برای خودیها و«رنجی» برای بقیه!  [2008 Oct] 
*نگاهی طنزآلود به لابلای بحث ها و جلسات!  [2008 Oct] 
*مبارزۀ خوب! ايدئولوژی بد!  [2008 Jun]