«سر»و نوستالوژی دهۀ شصت
نریمان حیدری

در مطالب متاخر مجاهدین و هوادارانشان تاکید زیادی روی سلامت فیزیکی رهبر مجاهدین، مسعود رجوی شده و این جو را القاء میکنند که گویا آنهایی که خواهان پاسخگویی او به پرسش ها وانتقادات مطرح شده هستند خواهان حذف فیزیکی وی، یا "گرا" دادنِ او به دشمن هستند. همچنین سعی میکنند جدا شدگان و منتقدین را متهم کنند به، کینۀ شخصی داشتن از مسعود رجوی. تا آنجا که به نویسندگان آن مطالب بر می گردد، دیدگاه های خود را توضیح داده اند و ، همگی خواهان پاسخ گویی مسعود رجوی به عنوان رهبر آن سازمان بوده اند.

اساسا جدا شدگان و منتقدین از سازمان که کماکان دشمن اصلی را رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی و راس"ولایت فقیه" آن میدانند و در زمان مبارزۀ خونین و نابرابر در داخل، و در کنار رزمندگان ارتش آزادیبخش چندین بار در معرض مرگ قرار داشته اند، چراب اید با مجاهدین دشمن و خواهان حذف آنها باشند؟ آقائی با نام محمد هادی در نوشتۀ اخیرش یادآور میشود زمانی مصداقی و یغمائی از نوشته های مسعود رجوی نُت برداری می کردند و گویا از همان وقت دچار خود کم بینی و در ادامه کینۀ او را به دل گرفته اند. دوست عزیز اگر نخواهیم خود را دچار فراموشی تاریخی کنیم،چه بخواهیم یا نخواهیم، سازمان مجاهدین خلق ایران جزء جدائی ناپذیر تاریخ مبارزات ایران در پنجاه سال گذشته است، بسیار زنان و مردان فداکار، صادق، وطن دوست و پاکباز جان بر سر راه و آرمان مجاهدین گذاشتند ولی اگر کمی از انصاف خود استفاده کنید به یاد می آورید که، نه حتا یک سال قبل از انقلاب بلکه در سال پنجاه وهفت که شما میگوئید سیل جوانان انقلابی به طرف سازمان سرازیر شد،کمتر کسی از همان جوانان مسعود رجوی را میشناختند.

نام نیک مجاهدین،گُل سرخ انقلاب،دفاعیه های قبل از انقلاب و مجموعۀ شرایط دیگرِ فضای انقلابی کشور از جمله عواملی بودند که سیل خروشان جوانان را به سمت سازمان مجاهدین روانه کرد هیچ کس هم منکر نقش وکاریزمای مسعود رجوی در هدایت و سازمان دهی این حرکت نیست. در آن مقطع مسعود، چریک جوانی بود که در نقش"مسئول اول" سازمان از عدالت و آزادی می گفت صحبت از امپریالیسم ومبارزۀ ضد امپریالیستی می کرد "میلیشیا" و هواداران را ترغیب به درستکاری و صداقت می کرد. ادب، احترام ، راستگوئی، فحش ندادن علیرغم فحش شنیدن از ویژگیهای مجاهدین آن موقع بود. بعد از سی خرداد، در زندان ها و نبرد های خونین خیابانی، نهایتِ شجاعت، ایثار، جنگندگی و فدای همه چیز به آن اضافه شد. این یاد آوری از این جهت است که در آن موقع "رهبر"ی وجود نداشت که به فرموده آن کنند که می گوید.

همۀ ما**در زمانی انتخاب کردیم که برای آزادی میهن ومردم به سازمان مجاهدین به عنوان یک ظرف تشکیلاتی و مبارزاتی بپیوندیم،به خاطر مسعود رجوی مبارزه را انتخاب نکردیم که طلبِ جوانی، موی سیاه ودردهای بی درمان دیگرمان را ازا و داشته باشیم. بحث برسرجنبشی مردمی و آزادی خواه است که با انحرافی کوچک! تبدیل به سازمانی شده است که برای بدست آوردن قدرت همه افتخارات، قهرمانان و نام نیک و ماندگار اعضای از دست رفته خود را به حراج گذاشته، برایش هم فرق زیادی نمی کند که خریدار شیخ نشین های حاشیـۀ خلیج فارس باشند یا آمریکا، البته ترجیحا، آمریکا و غرب.

بحث بر سرچرائی سازمانی است که به جای پاسخگوئی، به شدت از مردم طلبکار است. بحث بر سر این است که چرا یک عنصر انقلابی که همه چیزخود را در گرو نه گفتن به خمینی، آن دجال مردم فریب گذاشت و کوتاه هم نیامد، تبدیل میشود به فردی متملق و تحقیرشده. و البته چند چرای کوچک دیگر که آقای مسعود رجوی به عنوان رهبر مجاهدین باید پاسخگو باشد. عدم پاسخ گوئی،توهین کردن و مزدور خواندن منتقدین وجداشدگان از سازمان آنقدر طولانی وعمیق شده است که حتا با کمک گرفتن از فضای نوستالوژیک دهۀ شصت هم نمی شود منتقدین را "خفه" کرد.

آقای محمد هادی و همفکران ایشان باید بدانند که در روابط داخلی مجاهدین، مسعود رجوی حُکم امام زمان را دارد، در خارج از سازمان هم چند سر و گردن بالاتر از مصدق کبیر تبلیغ می شود، پس، ما نه زورمان میرسد و نه هم قد او هستیم که بخواهیم –سر به سر- او بگذاریم. دوست عزیز با توجه به اینکه چند مطلب از نوشته های شما را خوانده ام بدون تعارف باید بگویم نوشته هایتان مملو از مغلطه است.اگر اصرار دارید همچنان خود را یک "ریش سفیدِ منصف"معرفی کنید توصیه می کنم قبل از نوشتن مطلب خود، به یکی از پیام ها یا نوشته های مسعود رجوی مراجعه کنید و از موضع "آموزش"ی مغلطه کردن را بیآموزید چرا که ایشان "عُظما"ی مغلطه گران است، البته بعد از آخوندها؛ بلکه بعد از آن مغلطه های "اشل"دارتری داشته باشید.

آقای محمد هادی و دوستان ایشان خوب است به یاد داشته باشند، آنهائی که در رابطه با مجاهدین برای سایت-پژواک ایران- مطلب می فرستند از دل سوخته گان و آزرده وجدانان هستند و دغدغۀ اصلی آنها گربۀ نازنینی به اسم ایران و مردمش و منافع ملی است،نه مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق.

**منظور از ما، افرادی هستند که از طریق نوشته هایشان با آنها آشنا شدم و البته نزدیک به دو دهه است که آنها را ندیده یا اصلا نمی شناسم، بغیر از یک نفر که قبل از انقلاب پنجاه و هفت او را می شناختم و با او در رابطه هستم .     

نریمان حیدری.

 

منبع:پژواک ایران