PEZHVAKEIRAN.COM مقولهء موازی سازی
 

مقولهء موازی سازی
اسماعيل نوری‌علا

علوم و هنرهای مختلف اغلب مفهوم های جالبی را از هم به وام می گيرند و در اين روند، تا زمانی که يک «مفهوم وام گرفته شده» در خاک جديدش ريشه کند و جابيافتد مدتی به طول می انجامد و توضيح دربراهء اين جابجائی نيز وقت می برد تا همه فهم شود.

مفهوم «موازی کاری» (parallelism) و اسم فعل متعددی آن، «موازی سازی»، نيز از اين دست وام گيری ها است. وام گيرنده در حال حاضر «زبان سياسی ما ايرانيان» است و وام دهنده «دستور زبان ادبيات فرنگی».

در ساحت «ادبيات» صنعت «موازی کاری» البته فقط يک صنعت است و خوب و بد و بکارگيری ِ بهينهء آن به مهارت شخص اديب مربوط می شود(1). در مفهوم ادبی، موازی کاری عبارت است از نوعی قرينه سازی ساختاری در کلام. در ساختار زبان فارسی نيز صنعت موازی کاری و موازی سازی موضوع بحث دامنه داری است که لزومی به پرداختن به آن نمی بينم و فقط به «صنايع» مختلف بديعی اشاره می کنم ـ از «تساوی ابيات» گرفته تا رعايت «افاعيل» و «جايگاه ثابت قافيه ها».

البته تجسم عينی اين صنعت را می توان در هنرهای تجسمی ـ يا «پلاستيک» ـ  و از در جمله معماری نيز يافت. مثلاً، آنجا که ساختار مورد نظر از ميانه به دو نيمهء متقارن قابل تقسيم است؛ بگيريم، مثلاً، ساختار مسجد را با گنبد وسط و دو مناره در کنارش.

اما ما، در کار سياست امروز، موازی سازی را در دو بعد زمان و ساختار در نظر می گيريم. يعنی دو يا چند نهاد سياسی را مورد نظر قرار داده و می کوشيم از يکسو نشان دهيم که کدام يک زودتر بوجود آمده و، در نتيجه، کدام يک تقليد از ديگری محسوب می شود و، از سوی ديگر، اگر فرصت و معرفت کار را داشته باشيم به مقايسهء ساختارهای پايه ای و درونی نهادهای مورد نظر می پردازيم تا شباهت های ساختاری را نيز کشف کرده و به نمايش بگذاريم.

در واقع، و منطقاً، برای اعلام حکم حدوث «موازی سازی» بيشتر بايد بر «تشابه ساختاری» دو نهاد توجه داشته باشيم تا تقدم و تأخر زمانی آنها بر يکديگر؛ بی آنکه بتوان بکلی منکر اهميت اين تأخر و تقدم شد. يعنی، نخست لازم است که دو نهاد را با هم مقايسه کنيم تا دريابيم که 1) آيا موازی سازی رخ داده است يا نه و سپس، اگر رخ داده است، 2) کدام يک دست به موازی سازی با ديگری زده است.

در اين مقايسه است که عنصر «زمان» جای خود را به عنصر «ساختار» می دهد که خود از اجزائی تشکيل می شود همچون: هدف ساختار، مراحل مبارزهء ساختار، شکل ساختار، و نتايج عينی ساختار. بايد ديد که آيا در ساختار اين دو نهاد موازی سازی شده است؟

***

در عين حال از عنصر «رقابت» نيز نمی توان غافل بود، چرا که، اغلب، دليل موازی سازی «اشتراک در هدف و مقصود» است. مثلاً، در عالم سياست، رايج ترين موازی سازی ِ پذيرفته شده، و حتی مقبول، پيدايش احزاب سياسی است. ساختار اين احزاب دارای هدف مشترکی است و به تصرف ماشين دولت و قدرت چشم دارد. آنها برای وصول به مقصود با هم رقابت می کنند و، همچون در يک مسابقهء اسبدوانی، در کنار هم و به موازات هم، به سوی خط پايان «مسابقه» می تازند. اين موازی سازی مقبول است چرا که به «انتخاب کنندگان» گزينه های متعدد ارائه می دهد و، لذا، از دل مفهوم «دموکراسی» بر می خيزد.

اما، در همين زمينه، «موازی سازی غير رقابتی» را نيز داريم که، بخاطر بر هم ريختن مفهوم مسابقه، امری غير دموکراتيک، و در نتيجه، نامقبول است. در کشور ما اين مفهوم ِ منفی از «موازی سازی» با پيدايش «حکومت اسلامی»، و ناميده شدن مصلحتی آن تحت عنوان «جمهوری اسلامی»، معنای عملی پيدا کرد و با مرگ خمينی و بخصوص از 2 خرداد 1376 ببعد توجيه کنندهء اوضاع سياسی کشور شد. يعنی يک دولت را مردم ـ با پذيرش همهء فيلترهائی که می شناسيم ـ انتخاب می کردند (دولت جمهوری) و يک دولت را ـ که دولت پنهان يا موازی شناخته شد ـ ولی فقيه و اعوان و انصارش تعيين می کردند (دولت حکومتی). در تمام 16 سالهء اخير اين دو «دولت موازی» در کشور وجود داشته و عليه هم عمل کرده اند. هر گاه نيز که اين توازی بهم خورده و دو خط پيش رونده در بن بستی بهم رسيده اند، دولت پنهان، با چيزی به نام «حکم حکومتی» (که ربطی به ساختار قانونی جمهوری ندارد) از راه رسيده و مشکل را به نفع دولت پنهان حل کرده است.

با در کنار نهادن اين دو نوع موازی سازی است که در می يابيم اين پديده در صورتی مقبول و لازم است که رقابتی آشکار در کار باشد و مردمی در جايگاه ناظر و داور نشسته باشند.

***

حال وقت آن است که، بعنوان يک نمونهء آزمايشگاهی، دو حرکت سياسی اخير را در نظر بگيرم که در خارج از کشور رخ داده و پيوستگان «نهاد برآمده از نخستين حرکت»، کوشندگان حرکت دوم را، که هنوز نهادی را بوجود نياورده اند، به «موازی سازی برای خنثی کردن حرکت اول» متهم می کنند. يکی نهادی است که سه ماه پيش به نام «شورای ملی ايران» آغاز به کار کرده و ديگری «کنگره» ای است از سوی سکولار دموکرات های ايران که قرار است يک ماه ديگر در شهر واشنگتن تشکيل شود. می خواهيم ببينيم که آيا اين دو «حرکت» ربط و شباهتی به هم دارند و آيا می توان حرکت دوم را کوششی دانست برای موازی سازی با، و احياناً تخفيف يا بی اعتبار کردن ِ اولی.

نخست به «هدف کار» بپردازيم:

شورای ملی و سخنگوی آن، شاهزاده رضا پهلوی، بارها و بارها اعلام کرده اند که «ما نه آلترناتيو حکومت اسلامی هستيم و نه به دنبال آلترناتيو سازی. و يک هدف هم بيشتر نداريم: انجام انتخابات آزاد».

[جای نقد اين هدف و موضع گيری سياسی اين مقاله نيست و فقط اشاره می کنم که در اينجا  حتی «موضوع انتخابات» نيز اعلام نشده است، چرا که اگر موضوع «تعيين نوع رژيم بعدی» باشد به کار بردن لفظ «انتخابات» در مورد آن بی معنا است و بايد از لفط «همه پرسی» (يا رفراندوم) استفاده کرد؛ چرا که انتخابات بيشتر در مورد گزينش «نمايندگان مردم» کاربرد دارد و نه در مورد همه پرسی برای تعيين تکليف در موردی خاص].

در سوی ديگر معادله، «کنگره»ی هنوز برگزار نشدهء سکولار دموکرات های ايران، در «پيمان نامه»ی خود، خواستار پيدا کردن راهی برای ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت اسلامی است و در عين حال، از آنجا که انجام انتخابات آزاد را در حکومت اسلامی ناممکن و در حکومت سکولار دموکرات بعدی امری بديهی می داند، «انتخابات آزاد» را نه بعنوان استراتژی مبارزاتی می پذيرد و نه حتی بعنوان تاکتيکی برای مبارزات مرحله ای. 

پس اين دو نهاد در «هدف» هيچ شباهتی بهم ندارند و نمی توان آنها را موازی هم دانست و «هنوز نيامده» را به موازی سازی (يا تقليد مخرب) در برابر «زود آمده» متهم کرد.

***

از نظر معيار «مراحل مبارزهء ساختاری» نيز شباهتی بين اين دو برقرار نيست.

«کنگره» می داند که بايد برای مقابله با حکومت اسلامی کار تشکيلاتی کرد اما معتقد است که اين کار تشکيلاتی تنها در صورتی موفق می شود که اتحاد نظر و عمل بر حول «يک شخص» يا يک «گروه سياسی» معين صورت نگيرد؛ چرا که آن شخص يا گروه طبعاً دارای دافعه ای بسا بيش از جاذبه های ممکن است و، در نتيجه، بجای «جمع کردن» موجب «تفرقه« می شود. بدين لحاظ «کنگره» نه از پيش شخصی را بعنوان محور کار خود اعلام کرده است و نه قصد دارد بصورت گروهی معين درآيد که همه بايد بر گرد آن جمع شوند.

«شورا» اما از ابتدا خواسته است بر گرد يک نفر، که شاهزاده رضا پهلوی باشد، بوجود آيد و پس از اعلام موجوديت هم به دست خود «فراگيری ممکن» اش را تا حد تنگنای «يک گروه سياسی ديگر»، در کنار همهء گروه ها و احزاب موجود، تقليل داده است؛ گروهی که يک کار بيشتر ندارد و آن هم انجام انتخابات آزاد در ايران است.

اين هم که عده ای ادعا می کنند که جمع شان بر گرد شاهزاده بوجود نيامده و عدهء زيادی از آنها پيش از اينکه «شاهزاده و شهبانو و همسر شاهزاده» امضای خود را پای «منشور شورا» بگذارند آن را امضاء کرده اند يک دروغ آشکار بيش نيست. لااقل از دو سال پيش همه می دانستند که شاهزاده، بنا به تشخيص و ارزيابی خود از موقعيت سياسی کشور، به دنبال ايجاد چنين نهادی است و کارمندان دفتر خود در پاريس را مأمور انجام اين کار کرده است. لذا، هرکس به اين شورا پيوسته (چه قبل و چه بعد از امضای شاهزاده) همواره می دانسته است که می خواهد بر گرد شاهزاده حلقه زده و ايشان را به تخت «سخنگوئی» بنشاند.

***

در عين حال، «کنگره» می خواهد «چتر»ی باشد که شخصيت ها و گروه های سياسی  که ادعای سکولار دموکرات بودن دارند، و در راستای انحلال حکومت اسلامی می کوشند، يعنی، از جمله، همين شورای ملی ايران در زير آن «دور هم» و نه «بر گرد يک نفر، يا يک گروه سياسی معين» جمع شوند و تشکيلات فراگيری را بوجود آورند که در گوهر خود نتواند موازی سازی با گروه های مختلف سياسی تلقی شود؛ درست پديده ای همچون نهاد «بين المجلس ِ سازمان ملل» (که مفهوم انتخابات آزاد و منصفانه هم بوسيلهء آن ابداع شده است) و يا اصلاً همچون خود نهاد «سازمان ملل» که نمی تواند وجودش موازی سازی با کشورها و ملت های عضو اش باشد.

توجه کنيم که، هم در نهاد «بين المجالس» و هم در خود «سازمان ملل»، همه رقم کشوری عضو است و نمايندگان کشورها نيز حداقل سالی يک بار در «مجمع عمومی» اين نهادها جمع می شوند. «نهاد»های مزبور و تشکل های وابسته شان (همچون يونسکو و يونيسف) در تمام سال برقرار و در کار اند و، علاوه بر آماده شدن برای مجمع بعدی، مسائل روزمرهء جهان را حل و فصل می کند. و هر وقت هم لازم شد مجمع عمومی فوق العاده شان را تشکيل می دهند.

حال، از آنجا که سپهر سياسی سکولار دموکرات ِ اپوزيسيون ِ ايران نيز محتاج نهادی با چنين ساختاری است، کنگره می خواهد تا، بر اساس خرد جمعی سکولار دموکرات های مؤسس خود، چنين نهاد «فراگير اما غير رقابتی» را بوجود آورد تا راه را بر ساختن «آلترناتيو سکولار دموکرات» بگشايد. يعنی، «آلترناتيو سازی»، و نه «موازی سازی با شورا»، جزو همين روند است و سکولار دموکرات های ايران هم اگر بخواهند پيروز شوند نمی توانند جز از راه همين روند به هدف خود و ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات برسند.

***

همين جا لازم است بگويم که انتخاب هدف معين و کوچکی به نام «انتخابات آزاد»، آن هم قبل يا در حين فروپاشی حکومت اسلامی، نه تنها به شوخی بيشتر شبيه است بلکه تجربهء همين روزهای کشور ِ دچار اخوان المسلمينی همچون مصر نشان می دهد که برای پائين کشيدن «حکومت های ايدئولوژی زده» راه های مدنی بسياری در پيش پای رزمندگان سکولار دموکرات وجود دارد. مثلاً کافی است بطست ميليون ادم از خانه بيرون آيند و خيابان ها و ميادين را تصرف کنند.

البته برخی از وابستگان به اين تئوری می گويند که «گزينش انتخابات آزاد به بعد از فرو پاشی حکومت اسلامی مربوط می شود». اما، در اين صورت، فايده و خاصيت طرح آن در امروز چه می تواند باشد؟

مگر می شود گفت که «استراتژی و تاکتيک مبارزهء سياسی من انتخابات آزاد است اما خيال نکنيد که من اين انتخابات آزاد را قبل از سقوط حکومت اسلامی انجام می دهم، خير! انتخابات مورد نظر من بعد از سقوط اين حکومت انجام خواهد گرفت!»

تو گوئی ـ لااقل در ادعا ـ شق ديگری هم وجود دارد و قرار است نهاد به قدرت رسيده، اگر دل اش خواست، انتخابات آزاد را انجام ندهد! خمينی و مرسی مصری هم جرأت نکردند چنين بگويند و همين مرسی را می بينيم که در سقوط هم خود را برآمده از يک انتخابات آزاد می داند. حال بيائيم به مردم بگوئيم شما ما را به رهبری بپذيريد و ما قول می دهيم بعد از سقوط حکومت اسلامی انتخابات آزاد انجام دهيم؟ اينکه امری بديهی است و مگر می شود آن را استراتژی و تاکتيک مبارزه با حکومت اسلامی دانست؟ تمام اهميت تئوری انتخابات آزادی که از جانب برخی از شخصيت ها و نهادهای سياسی اپوزيسيون مطرح می شود آن است که با خواستاری انتخابات آزاد می تواند حکومت اسلامی را از پای در آورد و نه اينکه انجام آن را ـ آن هم همچون يک وعده ـ به بعد از فروپاشی موکول کرد.

باری، بدين سان، از لحاظ مراحل «تشکل ساختاری» هم من هيچگونه شباهتی بين «کنگره» و «شورا» نمی بينم که بر اساس آن بتوان حکم کرد که «موازی سازی» انجام شده و «کنگره ای که تا يک ماه ديگر تشکيل می شود» خيال دارد «شورائی را که سه ماه پيش تشکيل شده» تحت الشعاع قرار دهد.

در همين «مرحلهء ساختاری» اين نکته را نيز بگويم که «شورا» مدعی است 18 هزار نفر زير منشورش را امضاء کرده اند و «کنگره» دو هفته پيش با 125 امضاء اعلام موجوديت کرده است و در عرض اين دو هفته هم فقط توانسته 25 امضاء را بخود جلب کند. حال چگونه است که اين 150 نفر خواسته اند، يا می توانند، يک حرکت 18 هزار نفری را تحت الشعاع خود قرار دهند و، بدين سودا، دست به «شبيه سازی» (کلون کردن) و «موازی سازی»؟ زده اند. اين نکته ای است که مدعيان حدوث اين «خطای عمدی» بايد زوايای آن را روشن کنند.

***

حال می رسيم به «شکل ساختار».

«کنگره» هنوز برای آيندهء خود هيچ ساختار متشکلی را اعلام نکرده و، لذا، نمی توان اين شکل ساخته نشده را نسخه برداری از شکل شورا دانست. اين کنگره حداکثر بتواند چند نفری را مأمور کند که جنبه های طرحی را که در طول برگزاری اش تصويب می شود (و ماهيت و چگونگی آن هنوز روشن نيست) مطالعه کرده و نتايج اين مطالعه را در روندهای عملی بيازمايد.

«شورا» اما، قبل از تشکيل جلسهء اعلام موجوديت و انجام انتخابات اش در سه ماه پيش، دارای نمودار تشکيلاتی و اساسنامه و ساختار تعيين شده بود و در سراسر دو روز گردهمآئی آن نيز تغييری در اين موارد آن راه نيافت.

***

و بالاخره بپردازيم به جنبه های عملی کار اين دو نهاد.

«کنگره»، حتی پيش از تشکيل اش در يک ماه ديگر (در سالگرد انقلاب مشروطه که مادر ِ سکولار دموکراسی ِ ايران محسوب می شود) اعلام داشته است که خواستار سرنگونی حکومت اسلامی است و برای آن تشکيل می شود تا راه و چاره ای «سکولار دموکرات» را برای فردای ايران تشخيص داده و آن را به اجرا بگذارد.

اما «هيئت سياسی شورا»، در اولين قدم عملی خود، جنايتکاری به نام خامنه ای را مورد خطاب قرار داده و برای «جناب آقای آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی» نامه نوشته و از او خواسته است که «به آغوش ملت باز گردد» و «بر اساس مواد مختلف قانون اساسی خودش» در ايران انتخابات آزاد انجام دهد!

در واقع، شورا، با اين کار، هم انقلاب 57 و الغای قانون اساسی مشروطه و سقوط قطعی سلطنت پهلوی را به رسميت شناخته، هم قانون اساسی ِ نامردمی ِ حکومت اسلامی را بر حق دانسته، هم امکان «بازگشت سر سلسلهء جنايت کاران حکومت اسلامی به آغوش مردم» را تصديق کرده، و هم اين نکته را مطرح ساخته است که می توان بر اساس همين قانون اساسی تبعيض آفرين حکومت اسلامی نيز انتخابات آزاد را اجرا کرد.

البته برخی از وابستگان «شورا» می گويند که اين يک حرکت تاکتيکی/ افشاگر بوده است، و همين که خامنه ای به اين «دعوت» پاسخ نداده و يا آن را اجرا نکرده خود نشانگر آن است که حکومت اسلامی قادر به انجام انتخابات آزاد نيست! تو گوئی که اين «شورا»، سه ماه پس از پيدايش، چنان محلی از اعراب پيدا کرده است که حکم و سخن اش قابل اعتنای «جناب آقای آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی» باشد.

اما اين «محلی از اعراب نداشتن» را دومين حرکت «شورا» بخوبی آشکار و تثبيت کرد؛ و آن زمانی بود که شرکت در انتخابات رياست جمهوری از جانب اين شورا «تحريم» شد. شورا با تعجيل تمام و با اصرار بر اينکه بايد «قبل از انتخابات ايران» اعلام موجوديت کند تشکيل شد تا ـ لابد ـ بتواند در امر انتخابات تأثيرگذار باشد؛ و حتی به نظر می رسد که اعلام «فتوای تحريم» نيز هنگامی صورت گرفته است که، با رد صلاحيت هاشمی، گمان می رفت که اکثريت مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد و شورا خواسته است، با تعجيل در اعلام اين «فتوا»، شرکت نکردن مردم را به حساب نفوذ کلام خود بريزد. اما عدم اعتنای اکثريت مردم به اين «حکم تحريم» نشان داد که جايگاه شورا در امر دخالت در امور سياسی داخل کشور در کجا است.

در مقابل، هيئت اجرائی «کنگره»، هم از آغاز، کوشيده است تا، بجای دخالت بی دليل و بی پشتوانه در تصميم مردمی که صلاح کار خود را بهتر از خارج کشوری ها می دانند، و هنوز نهادی را در خارج کشور «مرجع تقليد» خود قرار نداده اند، اعلام موجوديت خود را به «بعد از انجام انتخابات» موکول کند تا در فضای نوميدانه ای که يقيناً با آشکار شدن «عدم تغيير اوضاع» بزودی از راه خواهد رسيد مشعلی انسان مدار را برای کشتن تاريکی سرد و يأس آوری که در پيش رو است برافروخته باشند.

***

                  و می ماند مسئلهء اينکه کدام نهاد از ديگری نسخه برداری کرده و کدام زودتر هستی يافته اند؛ يعنی وارد کردن عامل زمان در امر موازی سازی. اما من ترجيح می دهم که در حال حاضر اين نکته را سربسته بگذارم اما علاقمندان را به کتابم به نام «آلترناتيو» رجوع می دهم که هم اکنون بر روی سايت شخصی من قابل دسترسی رايگان بوده و نگارش آن از پنج سال پيش آغاز شده است.(2)

***

1. Carlson, Katy. Parallelism and Prosody in the Processing of Ellipsis Sentences. Routledge, 2002.

2. http://www.puyeshgaraan.com/Alternative_a-Book-by-E.Nooriala.htm

 

با ارسال اي ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:

NewSecularism@gmail.com

مجموعهء آثار نوری علا را در اين پيوند بيابيد:

http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm

 

 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]