PEZHVAKEIRAN.COM پاکبازی برای ایران
 

پاکبازی برای ایران
برگردان شعرهایی از استفان کرین در تقدیر از کوشندگان راه آزادی و دموکراسی ایران  

حمید اکبری

آرش صادقی، پاکباز اسیری که از او ماههاست خبری نیست
سی و پنج سال سیطره ی رژیم ملایان بر ایران پی آمد هایی بس هولناک در زمینه هایی چون سیاست، فرهنگ، اخلاق جامعه، اقتصاد، روابط بین الملل، حقوق انسانی و حقوق زنان در بر داشته است. جبران کردن این صدمات پس از جابجایی این ((نظام)) با یک حکومت دموکراتیک، نیازمند یک اراده ملی خلل ناپذیر و تلاش شبانه روزی همه ایرانیان برای چندین دهه خواهد بود.
آنچه امید بخش فوران چنین اراده و تلاش گروهی و ملی در نزد مردم ایران است، وجود پاکبازانی است که در سی و پنج سال گذشته، با وجود همه ی جنایات، ستمگری ها و تبه کاریهای جمهوری اسلامی، هیچگاه از میزان وابستگی، عشق و شور نسبت به میهن و هم میهنان خود نکاسته و اندیشه ورزی و رویا پروری برای آزادی و دموکراسی ایران را توام با کار مستمر در اینراه، پیشه خود ساخته اند. اینها کسانی بوده و هستند که زندگی خود را صرف خدمتگزاری به قلمرو ایران و انسان ایرانی کرده اند. بسیاری از اینان مانند شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، ستار بهشتی و افشین اسانلو جان خود را در راه خدمت به هم میهنانشان به دست دژخیمان جمهوری اسلامی از دست داده اند و بسیاری دیگر در گمنامی ولی با قلبی لبریز از عشق به انسانیت و میهن در گذشته اند. بسیاری نیز چه در ایران - مانند آرش صادقی، احمد عسگری و بهاره هدایت - و چه در گوشه کنار جهان - مانند دلناز آبادی و فیروزه محمودی - همچنان می کوشند و از پای در نخواهند آمد.

انگیزه ی والای ((پاکباز)) خدمت به انسان ها و انسانیت است. آنچه در دفتر زندگانی پاکباز اهمیت نخست را ندارد، حساب و کتاب مالی است و در فکر آخرت شخصی بودن. عشق به جامعه و انسانها و نه سودجویی شخصی، راهنمای برتر تصمیمات اوست. پاکباز نخست یک انسان است و سپس به عنوان یک ایرانی، چهارچوب خدمتگزاری اش را
میهنش، که به قول استاد زنده یادم، هوشنگ کشاورز صدر، همان سرزمین انسان های آشناست، قرار می دهد. او خود را جزیی از تمامیت سپهر گسترده و تاریخ همیشه جاری انسانیت می داند. دین پاکباز، انسانیت است و ایمان و هدفش نیک بختی انسان در همین جهان موجود. پاکباز جانش را دوست می دارد، چون به زندگی عشق می ورزد. ولی پاکباز از مرگ هراسی ندارد و شاهد گفته ی شکسپیر از زبان ژولیوس سزار است: ((بزدلان پیش از مرگ واقعی در بسیاری از اوقات مرده اند، ولی دلاوران تنها یک بار در زندگی می میرند)). بدون این پاکبازان، جامعه جهانی و ایرانی به سان مرگ به خاموشی می گراید.
واژه ی ((پاکباز)) هنگامی برایم جان گرفت که شعرهای استفان کرین، نویسنده و شاعر جوانمرگ و فروتن آخر ده ی نوزدهم آمریکا را می خواندم. کتاب کلاسیک کرین به نام ((نشان سرخ دلیری)) از مشهورترین کتابهای آمریکا به شمار می رود و باعث شهرت او شد. پیشتر در نوشته ی دیگری از کرین یاد کرده ام و برگردان برخی از شعرهای او را
ارایه داده ام . در اینجا چند خطی دیگر به نقل از کتاب شعرهای او ((جنگ مهربان است: چاپ دوور – 1998)) می افزایم: ((راهنما و دوست کرین، هملین گارلند خاطره ای از چگونگی نوشته شدن شعرهای نخستین کرین نقل می نماید: کرین در آن هنگام جوانی بیست و یک ساله، گمنام و بی اندازه فقیربود. با آنکه پیشه اش روزنامه نگاری بود، نخستین نوولش به نام "مگی، دختر ولگرد خیابان ها" مورد توجه قرار نگرفته بود و سرنوشت بلند پروازی در ادبیات برای وی به شکل شکستی از پیش نوشته شده جلوه می کرد. ناچار او در پی یافتن سبکی دیگر برای بازیابی کار ادبی اش بود. از اینروی به شعر نویسی پرداخت. در شعر بود که واژه ها و ایده هایش توام با روانی چشمگیری بر قلم جاری شدند. در همان روزها بود که او با برگی از شعر در جیب کتش به منزل گارلند می رفت و می گفت که به جز آن شعرها، او شش و یا هفت تای دیگر در سرش ردیف کرده که آماده نوشتن هستند.
وقتی گارلند به او پیشنهاد کرد که آنها را در جا بنویسد، او فورن و بدون تامل و خط خوردگی، آنها را بر روی کاغذ آورد. بدین سان تمامی دستنوشته ی 60 شعری که کتاب نخست او را تشکیل دادند در عرض تنها دو هفته نوشته شد... گارلند شعرها را "بسان مژده ای دلپذیر و با لذت و شگفتی فزاینده ای" خواند. گارلند و نیز ویلیام دین هاولز، که در
ویراستاری و نقد ادبی مشهور به رییس قلم زنان ادبی آخر قرن نوزدهم بود، شعرهای کرین را نشانه ای از "آفرینش نابغه ی ادبی دیگری در آمریکا همسان با [ادگار آلن] پو قلمداد کردند"... کرین از خودنمایی در باره ی شعرهایش بیزار بود. او هرگز عنوانی رسمی برای شعرهایش نگذارد و جدن مایل بود که آثار منظومش به جای ((شعر)) و یا
((بیت))، ((خط ها [یا جمله ها])) نامیده شوند...)) در یکی از نوشته هایش در باره ی شعرهایش چنین گفت: ((هدف از شعرهایم ارایه درکی است که رویهمرفته از زندگی داشته ام)).
این نوشته و برگردان شعرها را به دلناز آبادی، نازیلا طوبایی، منوچهر قنبری، مونا آفاری، بهزاد لادبن، پرویز شوکت و همه ی یاران شهر برکلی در شمال کالیفرنیا تقدیم می نمایم. این ایرانیان، نمونه های بی همتای پاکبازانی هستند که
سالهاست خستگی ناپذیر برای انسانیت و ایران می کوشند.
شعرها از متن انگلیسی
آنها درکتاب ((جنگ مهربان است: چاپ دوور – 1998)) به فارسی برگردانده شده اند.شعرهایی در وصف ((پاکبازان))*

اگر کسی شاهدی بر زندگانی کوچک من است،
و
بر رنج ها و تقلاهایم،
او یک پاکباز می بیند؛
و برای خدایان [زور] صرف ندارد
که با پاکبازان از در تهدید بیفتند.
___
روزگاری من کوه های خشمگینی را دیدم،

که آرایش جنگی گرفته بودند.
در مقابل آنها انسانی کوچک ایستاده بود؛
آه،
او بزرگتر از انگشتان دست من هم نبود.
من خندیدم و از آنکس که پهلوی من بود
پرسیدم،
"آیا امکان پیروزی برایش هست"
او جواب داد: "حتمن."
"اجدادش این
کوه ها را بارها شکست داده اند."
آنگاه بود که من نیکویی را از اجداد سراغ
گرفتم،-
دستکم به خاطر آن انسان کوچک
که در مقابل کوه ها ایستاده بود.

شعرهایی در وصف ((پاکبازان))*

اگر کسی شاهدی بر زندگانی کوچک من است،
و
بر رنج ها و تقلاهایم،
او یک پاکباز می بیند؛
و برای خدایان [زور] صرف ندارد
که با پاکبازان از در تهدید بیفتند.
___
روزگاری من کوه های خشمگینی را دیدم،

که آرایش جنگی گرفته بودند.
در مقابل آنها انسانی کوچک ایستاده بود؛
آه،
او بزرگتر از انگشتان دست من هم نبود.
من خندیدم و از آنکس که پهلوی من بود
پرسیدم،
"آیا امکان پیروزی برایش هست"
او جواب داد: "حتمن."
"اجدادش این
کوه ها را بارها شکست داده اند."
آنگاه بود که من نیکویی را از اجداد سراغ
گرفتم،-
دستکم به خاطر آن انسان کوچک
که در مقابل کوه ها ایستاده بود.

منبع:پژواک ایران