القصه:
آن روزها فرهاد الفت در فرانسه یک بحث آموزشی - تشکیلاتی را در فرم ویدئویی تدوین کرده بود که اتحادیه انجمن ها (سازمان) برای آموزش مسئولین مدار اول انجمن ها به همه کشورهایی که انجمن داشتند، ارسال کرد
وقتی این ویدئو ها به آلمان رسید، حمیده شاهرخی ما مسئولین کمیته ها و معاونین را در یکی از اتاق های پایگاهی جمع کرد تا ما بطور منظم و منسجم، صحبت های آموزشی- تشکیلاتی فرهاد الفت را گوش دهیم.
من پرونده درخشانی از نظر سازمان نداشتم و همیشه با مسئول بالا تر از خودم مشکل داشتم و به اصطلاح خط خودم را می رفتم
و من مطمئن هستم این پرونده ام را حمیده شاهرخی مطالعه کرده بود
در یکی از این جلسات هفتگی ِ آموزش تشکیلاتی، فرهاد الفت از رابطه بین مسئول و تحت مسئول و تنظیم رابطه شان با هم سخن می گفت که سعی کرد برای تفهیم کردن یا جا انداختن بحث، پرسشی مطرح کند و بعد پاسخش را آموزش بدهد.
پرسش این بود
آیا مسئول در هر جا و در هرشرایطی می تواند به تحت مسئولش برخورد کند؟
وقتی پرسش تمام شد، حمیده شاهرخی، ویدئو را خاموش کرد
و بعد نگاهی به ما کرد و این پرسش را از ما که در آن جلسه بودیم، خواست پاسخ دهیم
همه ی حاضرین که در جلسه حضور داشتند
از جمله مجیدی ساچمه ای ( کشته شد) ،هادی همایون ( کشته شد )،پریدخت ناظم ( کشته شد )، مجتی فاضل همدانی، عباس سماعی، محمد کیان، بهروز هادی زاده و و و
کسی به پرسش پاسخ نداد تا اینکه من دستم را بلند کردم
حمیده شاهرخی، گفت:
پاسخ بده
من گفتم خیر
بهتر است که مسئول در هر جایی که از تحت مسئولش خطایی دیده، در جمع به او برخورد نکند بلکه در گوشه ای او را تفهیم کند که کارش اشتباه بوده است. زیرا جوان است و غرور دارد و ممکن است با چنین برخوردی، سرخورده گردد و منفعل شود
هنوز حرفم تمام نشده بود که
حمیده شاهرخی حرفم را قطع کرد و روی سرم با بی تربیتی و توهین داد کشید
تو داری برای مسئول تعیین می کنی که چکار بکند و یا چکار نکند؟
تو چکاره هستی برای مسئول تعیین می کنی؟
من گفتم
شما پرسشی کردید و من پاسخ دادم
حتا اگر این پاسخم به مذاق شما خوش نیاید و یا قیصر باشد، حق من نیست که چنین با من برخورد کنید
اما او در نهایت بی ادبی و بی اخلاقی، پرخاش کرد که خفه شوم و از جلسه بیرون بروم
من هم بیرون رفتم و از فردا دیگر هیچ مسئولیتی نداشتم و مثل یک عابر پیاده در انجمن کار می کردم
احمد پناهنده