PEZHVAKEIRAN.COM در جستجوی ده درويش
 

در جستجوی ده درويش
اسماعيل نوری‌علا

 

در متن مبارزات سياسی عليه حکومت اسلامی، يکی از مضامين رايج سياسی «اتحاد اپوزيسيون» نام دارد و همگان بر ضرورت تحقق چنين اتحادی تاکيد می کنند. اما، در تحليل اين «مضمون»، هيچ يک از دو عنصر تشکيل دهنده آن دارای تعريف و حدود و ثغور معنائی و مفهومی نيستند؛ يعنی نه معلوم است که «اپوزيسيون» چه معنا و مشخصاتی دارد و نه روشن است که «اتحاد» اين اپوزيسيون بايد بر حول کدام محور انجام پذيرد. علاوه بر اين ابهامات نظری، من به تجربه دريافته ام که اين دو مفهوم که برای اکثر هموطنان ما گنگ است آنچنان بصورت فلج کننده ای در مقابل هم عمل می کنند که حاصل جمع شان همواره «صفر» از آب در می آيد.

از مفهوم «اپوزيسيون» آغاز کنم که من نويسنده را قطعاً، و شمای خواننده را نيز به احتمال بسيار قوی، براحتی در خود می گيرد. «اپوزيسيون» يعنی «جمع مخالفان» (چه بين شان اتحادی وجود داشته باشد و چه نه). و با اين تعريف است که اعتقاد دارم که به جز اقليتی از ايرانيان خارج کشور، که دل از ايران بر کنده و خيال خودشان را راحت کرده اند، می توان درصد بسيار بالائی از خارج کشوری ها را جزء «اپوزيسيون» دانست. بهر حال علتی داشته است که هر کس به طريقی راه خارج کشور را پيش گرفته و، بخصوص اگر پول و پله ای نداشته، هزار رنج و مرارت را بر خود همواره کرده تا در زير سلطه حکومت مشروعه اثنی عشری نماند و خود و وابستگان اش را به جائی برساند که در آن آزادی های ابتدائی بشری برسميت شناخته می شوند.

اين از خارج کشور؛ در مورد باشندگان در داخل کشور هم می توان وجود يک «اپوزيسيون» گسترده و پر جمعيت از مخالفان حکومت اسلامی را ثابت کرد. همين که دولت جاعل و دروغزن اسلامی خود اعلام می کند که 18 ميليون صاحب حق رأی در انتخابات شرکت نکرده اند، و همين که رفسنجانی و خاتمی با دم شان گردو می شکنند که توانسته اند مخالفان را به اميد گشايش و اصلاح رژيم به پای صندوق رای بکشند، و نيز همين که رهبر حکومت اسلامی از «مخالفان رژيم» نيز دعوت می کند که برای نجات کشورشان در انتخابات شرکت کنند، همگی نشان از آن دارد که اکثريت پر جمعيتی از ايرانيان به سن شرکت در انتخاب رسيده با اين رژيم مخالفند.

جمع که بزنی می بينی که اکثر ايرانيان داخل و خارج جزو «اپوزيسيون» محسوب می شوند و همگی در اين نظر متفق اند که «اين رژيم بايد برود» و، بقول قديمی ها، به «درک» (که سرزمين نابودی و انحلال است) واصل شود.

اما اگر «اپوزيسيون» را به «جمع مخالفان» تعبير کنيم می توانيم در مورد اين که براستی اين عده مخالف چی يا کی هستند نيز می شود بحث کرد؛ چرا که در اين مورد نيز يک اشتباه عميق مفهومی وجود دارد. در کشورهای مختلف جهان که به شيوه دموکراتيک اداره می شوند، احزاب و گروه ها و سازمان های سياسی موافق و مخالف، همواره با طرح برنامه های خود به رای دهندگان کشور می کوشند تا زمام امور «دولت» (administration government and) را در دست بگيرند. آن که موفق می شود، همراه با تشکلاتی که با او ائتلاف کرده اند، «پوزيسيون» (در قدرت نشستگان) نام می گيرند و بقيه، که رقیب «پوزيسيون» هستند، اردوگاه مخالفان، يا «اپوزيسيون»، را تشکيل می دهند؛ بی آن که تفاوت های ماهيتی و برنامه ای و تشکيلاتی اعضاء اين «اپوزيسيون» زير قالی پنهان شود.

اما وقتی عده ای مخالف کل رژيم (حکومت = state) هستند و همه «دولت» های يک رژيم را «سگ زرد برادر شغال» می دانند، داستان بکلی عوض می شود. در اين «اپوزيسيون»، که عليه حکومت مبارزه می کند و نه دولت، ديگر برنامه تفصيلی ارائه دادن و تبليغ کردن برای جلب عضو بر اساس آن برنامه به معنای خواستار سرنگونی رژيم نيست و معنائی ندارد و بيشتر کار در روال تلاش سياسی در داخل رژيمی محسوب می شود که می خواهيم زمام دولت اش را به دست آوريم؛ حال آن که وقتی «حکومت» سرنگون شود همه «دولت» هایش هم از ميان برداشته می شوند و، آنگاه، تنها پس از استقرار رژيمی سالم و مردمی و سکولار و دموکراتيک، احزاب و گروه های سياسی معنا و «کارکرد» پيدا می کنند. مثلاً، وقتی امکان دستيابی به دولت برای تغيير قانون اساسی وجود ندارد براستی معنای براه انداختن يک حزب، چه مشروطه، چه ليبرال و چه کومونيستی چه معنائی دارد؟ و اين ها می خواهند برنامه های خاص خود را در خلاء سياسی خاصی که بر فضای «اپوزيسيون حکومت و نه دولت» جاری و ساری است به خورد چه کس دهند؟ در حالی که همه می دانيم تا رژيم فعلی بر سر کار است نه مشروطه طلب و نه کومونيست و نه ليبرال می تواند نقش سياسی پيدا کند و بکوشد تا «دولت» را تصرف کنند.

اين امر بخصوص در فضای خارج کشور واقعی تر و، در همان حال مضحک تر، نيز می شود. «اپوزيسيون» خود را در گير مطالبی می کند که حل آن ها از عهده خارج کشوری ها بر نمی آيد و داخل کشوری ها نيز چنان در چنگال خونريز رژيم اسيرند که فرصت و امکان حل اين گونه اختلافات را ندارند. مثلاً، اجماع حداکثری «اپوزيسيون مخالف حکومت» نمی تواند در مورد نوع حکومت و مديريت کشور تصميم بگيرد، چرا که در خارج کشور از دخالت در امور سياسی سرزمين اش محروم است و در داخل کشور هم حق تعيين سرنوشت اش را از او گرفته اند.

پس، «اپوزيسيون عليه دولت» با «اپوزيسيون عليه حکومت» فرق دارد و ما وقتی از اتحاد اپوزيسيون سخن می گوئيم نمی توانيم اين دو «نوع» را با هم يکی کنيم. «اپوزيسيونی» که می خواهد کمک کند تا يک گروه سياسی معينی در داخل کشور دولت را تصرف کند «اپوزيسيون حکومت» نيست و در نتيجه نقش اش، بخصوص در خارج کشور، جلوگيری از شکل گرفتن «اپوزيسيون ضد حکومت» است تا مؤتلفان اش در داخل (مثلاً، آن ها که اسم اصلاح طلبی را برای خود انتخاب کرده اند) بتوانند، با پذيرش قانون اساسی مستقر و ساختار برآمده از آن، «دولت» را تصرف کنند. (از بسط اين نکته می گذرم که وقتی اصلاح طلبان در داخل کشور، دولت را تصرف می کنند اساساً «اپوزيسيون موافق اصلاح طلبی» کلا از شمول تعريف اپوزيسيون خارج می شود! ـ داستانی که دولت روحانی هم اکنون برای اپوزيسيون اصلاح طلبی پيش آورده است که يک پايش در اردوگاه «اعتدال طلبی!» است و پای ديگرش در اردگاه «اصلاح طلبی موقتا معلق»).

در واقع می توان براحتی ديد که دو نوع اپوزيسيون در برابر هم قرار می گيرند و ناچارند عليه يکديگر عمل کنند: يکی «اپوزيسيون دولت» نشسته در قدرت برای اين که رژيم را حفظ کند و فرصت داشته باشد که خود صاحب دولت شود، و ديگری «اپوزيسيون حکومت» نشسته در قدرت که سعی دارد حکومت را از ميان بردارد.

اگر ما به اين تفاوت عمده توجه نداشته باشيم و همه فعالان سياسی را که در داخل و خارج کلا نام اپوزیسیون گرفته، و یا آن را بر خود نهاده اند، يکی بيانگاريم آنگاه به همين اغتشاشی می رسيم که دچار آنيم و در گرد و خاکی که بلند و پراکنده است نمی توانيم در دورن اپوزيسيون دوست و دشمن را از يکديگر تمييز دهيم؛ بخصوص که نام ها و نشان ها نيز هيچ گونه کمکی در اين شناسائی نمی کنند.

در اين مورد توجه به يک نکته اساسی است. دانش بشری می گويد که اگر امری دارای آلترناتيو (يا بديل) نباشد پا برجا می ماند. شب اگر روز به سراغ اش نيايد هميشه شب است. حکومت اسلامی تا زمانی که بديلی کاملا متفاوت با آن وجود نداشته باشد هميشه ادامه می يابد. باز از آنجا که حکومت اسلامی ظهور دخالت مذهب در حکومت است، بديل آن بايد بر اساس عدم دخالت مذهب در حکومت ساخته شود. چنين بديلی را در زبان سياسی حکومت سکولار می خوانند. اين ساده ترين تعريف حکومتی است که می تواند و بايد جانشين حکومت اسلامی شود. اما اعجاب انگيز اين که بخشی از مدعيان خواستاری حکومت سکولار در اردوگاه اپوزيسيون دولت اسلامی قرار دارند و نه در اردوگاه اپوزيسيون حکومت اسلامی، و قصدشان آن است که حکومت «اسلامی» را اصلاح کنندو لذا، عملا، مخالف سکولاريسم از آب در می آيند. حال اين که دنبال «دموکراسی» هم هستند يا نه مقوله ديگری است که می توان جداگانه به آن پرداخت.

اگر باور کنيم که يک آدم يا يک تشکيلات «سکولار» نمی تواند مؤتلف جريان «اصلاح طلبی» برای حفظ اسلاميت حکومت باشد آنگاه می توانيم هم به عمق فاجعه ای که سکولارهای دروغين در «اپوزيسيون حکومت اسلامی» ايجاد کرده اند پی ببريم و هم ـ اگر قدم ديگری برداريم ـ می توانيم از اين واقعيت محک کارائی بسازيم که سکولارهای قلابی را از سکولارهای واقعی متمايز می کند. سکولاری که خواهان تغييرات در حد اصلاح دولت اسلامی است و کاری به تغيير حکومت اسلامی ندارد، در واقعيت امر، اساسا سکولار نيست و ادامه فريب کار اصلاح طلبی محسوب می شود.

يکی از مثال های زنده اين ابهام آفرينی را در کار سازمان هائی همچون «اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران» می بينيم که در پايان اين هفته چهارمين کنگره خود را در شيکاگو بر پا می کند و همپيوندان پيش از انقلاب «سازمان احياء» (يا اتحاد کمونيست ها) همراه با سازمان های کمونيستی وابسته به اصلاح طلبان، در آن گرد هم می آيند تا راه های گسترش سکولار دموکراسی در ايران را مطالعه کنند! اگر پای احتجاج های «شخصيت»های اين «اتحاد» بنشينيم می بينيم که آن ها قبل از هر چيز با «انحلال طلبی» مخالف اند. بهانه شان هم اين است که اين اصطلاح در ديکشنری های قديمی سياسی آن ها وجود ندارد و به اصطلاح «من در آوردی» است. اما، جدا از اين که چرا ما نبايد قادر باشيم که اصطلاحات جديدی را در قلمرو انديشه سياسی بيافرينيم، و در پساپشت مخالفت ظاهرا «علمی» اين گروه با «انحلال طلبی»، می توانيم علت اصلی را در اين نکته بيابيم که آن ها خواهان تقويت «اصلاح طلبی» به رهبری خاتمی و موسوی و کروبی ـ و اکنون روحانی ـ هستند و، مثلا، با عنوان کردن اين دروغ که روحانی «در دورترين فاصله با خامنه ای قرار دارد» می کوشند تا اپوزيسيون را به سوی حمايت از دولت روحانی برانند. در اين صورت نبايد از خود پرسيد که اين چگونه خواستاری سکولاريسم است که تخم مرغ هايش را در سبد روحانی و دولت اسلامی او می گذارد و اظهار اميدواری می کند که او حکومت اسلامی را اصلاح کرده و، در نتيجه، از خطر برهاند؟

و در اينجاست که نقش «شخصيت» های ظاهرا سکولار، اما در عمل اصلاح طلب، نيز در شکل نگرفتن اتحاد اپوزيسيون انحلال طلب (که قطعا برانداز است) روشن می شود. آن ها گویا وظيفه دارند که همراه با معرفی خود بعنوان انسان های سکولار، با مطرح کردن اختلافات نظری غير قابل حل در دوران پيش از فروپاشی حکومت اسلامی، از ايجاد اتحاد بين اپوزيسيون برانداز جلوگيری کنند.

همين امر موجب اتخاذ تکنيک های جالبی در زمينه «شخصيت سياسی شدن» شده است و، برای شناختن اين شخصيت ها، کافی است به اين نکته توجه کنيم که در نزد آن ها «شخصيت بودن» به معنای مجزا بودن و خاص بودن و يکه بودن است و اين صفات وقتی مطرح می شوند که شخصيت بتواند از طريق موضع گيری های ايدئولوژيک حزبی و گروهی، و يا نظريه پردازی های شخصی، نشان دهد که چرا با ديگران فرق دارد و می تواند همچون يک «مرجع» عمل کند.

آن ها «اپوزيسيون» را از «جمعيت» به سوی گروه، و از «گروه» به سوی «شخصيت»، رانده و تکه تکه می کنند و، در عين حال، رسالت اصلی اپوزيسيون سکولار را، که برانداختن رژيم توتاليتر مذهبی است، به مجموعه نقطه نظرهای ويژه و متفاوت و از هم دور مبدل می سازند.

اينجا است که مفهوم دوم مورد بحث من، که «اتحاد» باشد، همان دم در، به ديواری ستبر بر می خورد و، سرشکسته، بصورت يکی از «محالات عقلی» در می آيد. چرا که ما سال ها است پنداشته ايم که «اتحاد سکولارها» وقتی معنا پيدا می کند که شخصيت های سياسی با هم توافق کنند و گرد هم آيند. اما، براستی چگونه می توان بين اجزائی که در راستای تشخص و تمايز خود با ديگران عمل می کنند اتحاد برقرار کرد؟

اتحاد ـ همچون روند «مفهوم سازی» ـ استخراج «مشترکات» از ميان انبوه «تفاوت ها» است. در واقع، هر مفهوم نشانه يک «اتحاد» است. در بيرون از ذهن ما درخت سيب و درخت گلابی و درخت سرو و کاج و صنوبر و انار و هزاران قلم ديگر وجود دارند و همگی شان يک به يک با هم متفاوت اند؛ اما ذهن انسان بجای توجه به «جزئيات نا مشترک» به «جزئيات مشترک» اين واحد ها نگريسته و از دل آن مشترکات مفهومی به نام «درخت» را می آفريند و با مبنا قرار دادن «جمع ويژگی های مشترک مابين مفردات» به ايجاد تعريفی برای درخت نائل شود که شامل همه انواع گوناگون آن درخت ها که بر شمردم است.

«اتحاد» محتاج تمرکز بر روی مشترکات است و اين واقعيت با وجود آدم هائی که برای مخالفت با «انحلال طلبی» و براندازی حکومت اسلامی، از يک سو خود را سکولار جلوه می دهند و، از سوی ديگر، با تاکيد بر داشتن تفاوت های نظری با ديگران، خود را «شخصيت سياسی» می خوانند در تضاد قرار می گيرد. اين گونه «شخصيت سياسی» به اصرار خواستار آن است که مردمان به وجوه افتراق او با ديگران توجه کنند حال آن که می داند «اتحاد» قصد دارد مابين او و ديگر شخصيت ها مشترکات و مشابهاتی را پيدا کند و از آن ها «پل» بسازد.

و اين گونه است که «شخصيت سياسی» (که ظاهراً برکشيده اپوزيسيون است) در برابر «اتحاد» مقاومت و، اگر بتواند، صريحا مخالفت می کند و به سختی هم می کوشد تا عدم تحقق آن را تقصير ديگر شخصيت ها جلوه دهد.

به نظر من، شيخ سعدی نيز همين قاعده را ديده بود که می گفت «دو پادشاه در اقليمی نگنجند» و دنبال آن بود تا اين فرمول را جا بياندازد که «اما ده درويش در گليمی بخسبند.» معنای سخن سعدی چيست؟ آيا نه اين که تقابلی که او بين «پادشاه» و «درويش» ايجاد می کند و اتحاد را بين آن اولی ها ناممکن و در بين دومی ها ممکن می داند همان سخنی است که من در مورد «شخصيت» های ظاهرا سکولار و واقعا اصلاح طلب و نقش منفی شان در ايجاد «اتحاد اپوزيسيون» می گويم؟

به نظر من، بر اين اساس است که بايد از هر شخصيت سياسی که گيرمان می افتد قاطعانه بپرسيم که فرق او با ديگران در چيست و آنگاه اين تفاوت را با تنها يک معيار که از گوهر «اپوزيسيون» بر می خيزد، يعنی برانداختن حکومت اسلامی، ارزيابی کنيم و دريابيم که نظرات او چرا در راستای برانداختن رژيم درست تر، عملی تر و مقرون به صرفه تر از ديگر نظريات شخصيت ها است. در اين ارزيابی است که می بينيم اکثر شخصيت های سياسی ظاهرا سکولار تعريف مشخصات خود را اصلا بر بنياد برانداختن حکومت اسلامی نگذاشته و از آن مشخصات صرفا برای نشان دادن تمايز خود با ديگران استفاده می کنند.

باری، اين گونه است که می گويم تجربه به من آموخته است که «اتحاد» و «شخصيت های ظاهرا سکولار، اما در اصل اصلاح طلب، اپوزيسيون» حکم آب و روغن را دارند و با هم ممزوج نمی شوند و بايد تجديد نظری اساسی در اين راهکرد «اتحاد شخصيت های اپوزيسيون» بعمل آورد و راه ديگری را آزمود؛ راهی ساخته شده از اين ادراک که غيبت «شخصيت های سياسی ظاهرا سکولار» در ايجاد «اتحاد اپوزيسيون واقعی عليه حکومت اسلامی» نه تنها خسران بزرگی نيست، که بايد آن را موهبتی عظمی دانست. چرا که هر قدر آن ها از اردوگاه «انحلال طلبان» دورتر شوند امکان اتحاد اپوزيسيون حکومت اسلامی بيشتر می شود.

آری، همين تجربه به ما می گويد که بايد دنبال آن «ده درويش سعدی» بود که در گليمی می خسبند! چرا که، با دخالت های اين همه «پادشاه اصلاح طلب»، «اقليم اپوزيسيون انحلال طلبان» هميشه محکوم به تفرقه است.

 

esmail@nooriala.com

 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]