این هم برای همه ما از قبل روشن است که نامبرده به نمایندگی از آقای رجوی، که فعلا غایب هستند، اعلام موضع می کند.

تا آنجا که به شکل ظاهری قضیه برمی گردد، این موضع گیری، با توجه به شعار «کوه ها بجنبند اشرف نخواهد جنبید» یک گام به عقب تلقی می شود. که البته مورد استقبال تمامی وجدانهای بیدار قرار گرفت که، مدتهاست در مورد یک فاجعه انسانی هشدار می دهند، ولی متاسفانه گوش شنوا از جانب رهبری مجاهدین پیدا نمی کند، و جای تأسف بسیار است که، باید این قتل عام صورت بگیرد تا رهبری مجاهدین، تحت فشارهای گوناگون، حاضر به این عقب نشینی شوند. 

ولی از جانب دیگر، با توجه به مفاد جوابیه خانم رجوی،  به معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک، باید اذهان کرد که، در همچنان بروی همان پاشنه  می چرخد، و زمینه یک کشتار در ابعاد بزرگتر و اینبار اما ، در کمپ لیبرتی همچنان وجود دارد. در متن جوابیه، لیستی از مایحتاج لجستگی برای کمپ لیبرتی و نحوه باز پس گرفتن و حفاظت اموال منقول و غیر منقول اشرف داده شده بدون اینکه هیچ اشاره ای، به یک مسئله مهم و انسانی، یعنی انتقال افراد پناهجو، به یک کشور ثالث شده باشد.

به خصوص با توجه به بحران سوریه و ترکش آن به عراق این فاحعه بیش از بیش محتمل بنظر می رسد.

بعد از این قتل عام، موجی از اعلام محکومیت ها، از جانب طیف وسیعی از جامعه ایرانیان بطور عام، و از جانب نیروهای سیاسی شناسنامه دار ایرانی بطور خاص ابراز شد. چرایی ورود طیف وسیعی از نیروهای ایرانی، طبعا به ابعاد این فاجعه بر می گردد.

فصل مشترک این محکومیت ها، در دو مولفه خلاصه می شود. در درجه اول، مسئول شناختن طرف اصلی این قتل عام، یعنی حکومت عراق بعنوان بازوی خارجی فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران. و در درجه دوم رهبری مجاهدین، بعنوان نیروی که امکان جلوگیری از این فاجعه را داشت، و به دفعات نیز از جانب نیروهای مختلف، درمورد پدید آمدن یک فاجعه ای انسانی هشدار داده شده بود، ولی نه تنها هیچ اقدامی از جانب رهبری مجاهدین  در جهت خروج از عراق، به یک کشور ثالث صورت نگرفت، بلکه سیاست ماندن در عراق، بعنوان بخشی از یک استراتژی از جانب آنها مورد تاکید قرار گرفت.

در این میان اما، آقای مهدی سامع، در یک اظهار نظر غیر مسئولانه، مواضع این طیف وسیع ایرانیان را «ناآگاهانه» توصیف می کند، و می گوید: آن کسانیکه مجاهدین را نیز مسئول قلم داد می کنند، انگار که هواپیماها روی باند منتظر هستند؛ و مجاهدین مانع رفتن آنها می شوند.

در این رابطه باید به آقای مهدی سامع خاطرنشان کرد که, دهسال پیش بعد از سقوط رژیم صدام حسین، و شروع تحصن در ژنو برای برسمیت شناختن استاتوی پناهندگی افراد مستقر درکمپ پناهجویان اشرف در عراق، هیأتی از کمیساریای عالی پناهندگان در ژنو برای رسیدگی به درخواست متحصنین، به همراه هیأتی از نمایندگان متحصنین در ژنو، متشکل از آقایان ابولقاسم رضایی و مهدی سامع وعزیز پاکنژاد در یک نشست حاضر شدند.

نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگان اعلام کردند، حاضراند پناهجویان مستقر در این کمپ را با هماهنگی های لازم  به کشورهای مختلف اعزام کنند. پاسخ نمایندگان متحصنین ژنو، که شخص آقای سامع هم جزو آنان بود، از جانب آقای ابولقاسم رضایی بعنوان سخنگو، این گونه فرموله شد: ما می خواهیم در عراق بمانیم، و از شما بعنوان کمیساریای عالی پناهندگان، می خواهیم که از استاتوی ما بعنوان پناهنده سیاسی، در عراق حمایت کنید. این جلسه بدون هیچ نتیجه گیری مشخصی، و البته با تعجب، نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگان خاتمه یافت.آقای سامع، حتما این جلسه را به خاطر دارند. امکان انتقال افراد به کشورهای ثالث وجود داشت، و این رهبری مجاهدین بود که در این راه سنگ اندازی کرد.

شخصا نمی توانم در این فاجعه انسانی، موضع گیری طیف وسیع ایرانیان را «ناآگاهانه » توصیف کنم. ولی به ضرس قاطع می توانم بگویم که شخص آقای سامع فرد مسئولی نیست، به یک دلیل کاملا مشخص؛

شما کدام فرد مسئول سیاسی را سراغ دارید، که در یک گردهمایی بزرگ سیاسی در لندن؛در جلوی انظار دیگران، با صندلی همرزم شورایی خود را تهدید کرده و به وی حمله ور شود، به نحوی که هوادارن مجاهدین حاضر در صحنه، با ناباوری به این صحنه نگاه می کردند. که بعد این صحنه را، به مسئولین خود گزارش کردند.

شرایط ، برای پناهجویان کمپ لیبرتی، با توجه به بحران حاد سوریه، که وارد مرحله جدیدی شده ، همچنان نا امن است، تنها راه برای جلوگیری ازیک فاجعه انسانی دیگر، در کمپ لیبرتی، انتقال این پناهجویان، به  کشور ثالث است،  و این زمانی میسر می شود که با همکاریهای جدی، رهبری مجاهدین توام شده باشد، در غیر اینصورت، در مقابل دادگاه تاریخ قضاوت خواهند شد.