PEZHVAKEIRAN.COM ايران، خط دفاعی روسيه؟
 

ايران، خط دفاعی روسيه؟
اسماعيل نوری‌علا

 

شصت سال پيش، در سرآغاز آنچه «جنگ سرد» نام گرفت، هنوز پا به دبيرستان نگذاشته، و در بحبوحهء ترور رزم آرا و پيدايش جبههء ملی، تعدادی کلمهء فرنگی بر مجموعهء واژگانی نسل من افزوده شد که مهمترين آنها «امپرياليسم، به سرکردگی امريکا» بود.

يکی از جوانان کوچهء ما، که «جعفر آشفته» نام داشت، و می گفتند عضو سازمان جوانان حزب توده است، هنگامی که ما «بچه ها» عصر ها بر لبهء جوی خشک کوچه به گپ زدن می نشستيم، براي مان از هيولائی به نام «امپرياليسم» می گفت که «اگر به کشوری راه پيدا کند دمار از روزگار مردم اش در می آورد، آنها را به فقر و فاقه می کشاند، شيرهء جان شان را می مکد، و اسم ديگر اين هيولا امريکا است».

او حتی يک یار با چند سطل کوچک رنگ قرمز و قلمو آمد و خبر داد که اين روزها نمايندهء امپرياليسم وارد تهران می شود و ما همه بايد روی ديوار کوچه خودمان و ديگران بنويسيم: «يانکی، گو هوم». معنای اين عبارت را هم که پرسيديم گفت «شما کارتان به اين کارها نباشد». و سال ها طول کشيد تا بفهمم که معنای اين عبارت چنين است: «امريکائی، به خانه ات برگردد»، و منظور او ـ يا حزب اش ـ از «امريکائی» هم آدمی به نام «هريمن» بوده است که از طرف امريکا برای مذاکره به ايران آمده بود و ما به سادگی می توانستيم ببينيم که چگونه «اهريمن»، با حذف الف اول اسم اش، در غالب يک «يانکی» آمده است تا سر دکتر مصدق کلاه بگذارد و نفت ما را ببرد و «اردوگاه بين الملل کمونيستی» را، که پشتيبان خلق های فشردهء ما است، بی نصيب بگذارد تا نتواند در وقت مقتضی به کمک ما بيايد.

کودتا هم که شد فهميديم «امپرياليسم» بالاخره نيش اش را به ما زده است و مصدق مان را سرنگون کرده و «شاه فراری» را برگردانده، و افسران وطن پرست توده ای را تيرباران کرده و کادرهای غيرنظامی حزب را هم به زندان انداخته و چنان نسقی از همه گرفته است که هيچکس ديگر يارای دم زدن ندارد. در همين گير و دار هم بود که جعفر آشفته غيب اش زد و ديگر از او خبری نيافتم.

دوران نوجوانی ما هم در زمزمه های مربوط به «امپرياليسم، به سرکردگی امريکا» گذشت. می شنيديم مستشاران نظامی امريکا همه جا را گرفته اند و ايران حق خودش را در محاکمهء اتباع خاطی امريکا در خاک خودش از دست داده، و کشتی کشتی نفت ما است که از خليج فارس به سرزمين امپرياليست ها می رود و... و درک عمومی از «امپرياليسم» هم آن بود که نيروئی قاهر و سرکوبگر و محيل و جهانخواره است که برای خود اردوگاهی دارد و کشورها را، واقعاً يا بواسطه، تصرف می کند و، برای حفظ منافع خود، از مردم کشورهای ضعيف گوشت دم توپ می سازد و از سرزمين هاشان خطی دفاعی می سازد که دشمن بايد از خاکريزهای آن رد شود تا به «اردوگاه بين الملل کمونيستی» برسد؛ و وظيفهء هر وطن پرستی آن است که، با پشت گرمی به اين اردوگاه، بکوشد تا کشورش را از دست «هيولا» نجات دهد. براستی هم که ديگر نيازی به جعفر آشفته نبود و پا به دانشگاه که می گذاشتی ده ها معلمی چون او را در کنار خود می يافتی.

و در اواخر جوانی هم انقلاب 57 تبلور اين آموزش گسترده و دائم شد. شاه از مملکت گريخت، امريکائی ها دسته دسته ايران را ترک کردند، «امام» آمد و گفت «هرچه فرياد داريد بر سر امريکا بکشيد...» و آقای بنی صدر هم به همه اطمينان داد که ايران از اين پس از دست امپرياليسم جهانخوار خلاص  شده و به راهنمائی های سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی های او به آن «استقلال آرزوئی خويش»، که زمانی در وجود دکتر مصدق متبلور بود، می رسد. اما بزودی زمان فرار من و آقای بنی صدر و ميليون ها همچون ما به خارج کشور نيز فرارسيد و کشور کاملاً به دست «اسلاميست های ضد امپرياليسم» افتاد که، به راهنمائی حزب توده و شاخه هايش، اول خط امامی و سپس دوم خردادی و عاقبت اصلاح طلب نام گرفتند و، در غياب سی سالهء ما تبعيديان، همواره راه های حفظ رژيم اسلامی را به «رقبای بی خرد بنيادگرا»ی خويش نشان دادند.

در اين ميان اما اتفاق شگرفی هم رخ داد که فروپاشی «اروگاه بين الملل کمونيستی» نام گرفت. کمونيست ها از «کاخ کرملين» اخراج شدند و بازمانده های سازمان «ک.جی.بی» بجای شان نشستند و روسيه بار ديگر همان امپراتوری روسيه ای شد که قبل از انقلاب «کبير» بود.

اما، هنوز تعمق در مورد اينکه، بعد از فروپاشی «اردوگاه بين الملل کمونيستی»، تکليف رزمندگان وطنی عليه امپرياليسم به سرگردگی امريکا چه خواهد شد به جائی نرسيده بود که همان جوجگان برخاسته از خاکستر احزاب توده ای و اکثريتی و اتحاد کمونيستی، پيام آور اين نظريه شدند که بهر حال روسيه در جبههء «شرق» قرار دارد و جنگ با «غرب» به مدد آن هم امکان پذير است و حکومت اسلامی نيز، با همهء بدکاری های انکار ناپذيرش، بهر حال مشغول مبارزه با امپرياليسم به سرکردگی امريکا است و بايد قدرش را دانست و از وجودش مواظبت کرد و مطمئن بود که هرگاه مبارزه با امپرياليسم در سطح جهانی به پيروزی توده ها انجاميد آنگاه می توان در وطن خود نيز بر شتاب «اصلاحات» افزود و چروک های حاصل از حکومت اسلامی بر جامهء وطن مان را اطو کرد.

***

باری، در اين پيرانه سری، از نظر من، اکنون به لحظهء مکاشفهء تکان دهندهء ديگری رسيده ايم که مسئلهء غامض «سوريه» نام دارد؛ کشوری که مورد حمايت روسيه و حکومت اسلامی است و امريکای جهانخوار قصد تصرف اش را دارد و هر کس، به وسع خود، در اين مورد سخنی می گويد. من اما می خواهم، بجای اظهار نظر، توجه شما را به يک گفتار تلويزيونی جلب کنم. برنامهء افق صدای امريکا (با مديريت آقای سيامک دهقانپور) در روز پنجشنبهء هفته پيش (14 شهريور ـ 5 سپتامبر) به بحثی دربارهء تنش بين امريکا و روسيه بر سر سوريه اختصاص يافته بود و دو کارشناس، يکی از واشنگتن (آقای بيژن کيان) و ديگری از مسکو (آقای رجب صفر اوف)، در آن شرکت داشتند و، بنظر من، مدت ها بود که سخنانی اينگونه آشکار از جانب متخصصان حقوق بگير مسکو دربارهء نقش روسيه در ايران و سوريه بيان نشده بود. من در عين توصيه به اينکه اگر اين برنامه را نديده ايد ساعتی را به تماشای آن اختصاص دهيد،(*) با همهء عدم مهارت در يادداشت کردن سخنان شفاهی، سخنان آقای صفر اوف را به شرح زير مکتوب کرده ام:

«روسيه نگران آن است که سوريه بهانه ای باشد برای اينکه به سمت ايران بيايند و با اين کار به مرز روسيه برسند. خط قرمز دفاعی روسيه در ايران است و خط دفاعی ايران در سوريه؛ و روسيه نگران است که کار [امريکائيان و غربی ها] از سوريه شروع شود. امريکا می خواهد از شورای امنيت استفاده کند و بگويد جامعهء جهانی با اين حمله موافق است. روسيه هم به همين دليل جلوی رفتن پرونده به شورای امنيت را گرفته است. امريکا هميشه کوشيده است وضع روسيه را در همه جا خراب کند. استراتژی امريکا در قفقاز جنوبی يا آسيای مرکزی، سياست امريکا در ايران، همکاری آنها با شاهنشاهی های خليج فارس، با مصر و کشورهای افريقای جنوبی، همهء اينها برای آن است که هر کجا روسيه جای پائی دارد آن را برکنار کنند. می خواهند کاری کنند که روسيه امکان صدور انرژی خود را نداشته باشد. بنا بر اين، سوريه يک نقطهء حساس است برای روسيه. اينجا صحبت بر سر حفظ بشار اسد و نظام سوريه نيست. اصلاً برای روسيه و آقای پوتين صحبت حفظ حاکميت بشار اسد نيست. شخصيت بشار اسد برای کرملين خيلی مهم نيست. مهم برای کرملين دخالت غرب در امور داخلی سوريه است. روسيه هيچگاه اين شرط را نگذاشته که بشار اسد بايد بماند. روسيه هميشه مواظب است که کسی از خارج سوريه در امور داخلی آن دخالت نکند... ايران يک کشور قوی و ابرقدرت منطقه است. سوريه برای روسيه کشور مهمی است اما اين دو کشور از لحاظ اهميت شان در نزد روسيه قابل مقايسه نيستند... من فکر می کنم که روسيه به هيچ وجه نمی گذارد که امريکا و کشورهای خليج فارسی براحتی هرچه را که می خواهند در سوريه انجام بدهند. چرا که باز کردن راه به سوی ايران تقريباً خطری مرگ آور برای روسيه است... در کرملين چندين سناريو آماده شده است برای اينکه با توجه به وضع سوريه در روزهای آينده در برابر نوع تصميم های غرب و امريکا از آنها استفاده شود. يکی از آنها کمک محکم و سنگين به دولت سوريه و کشورهائی است که در اطراف سوريه قرار دارند و برنامه های غرب و امريکا برای امنيت آنها نيز خطر بزرگی است... دوستان فکر می کنند که اين کمک ها الان انجام نمی شوند اما بايد دانست که اين کار بطور شبانه روزی و بوسيلهء تمام کانال هائی که وجود دارد انجام می شود. من می توانم حدس بزنم که در اين مورد هرچه که ايران برای دفاع خودش بخواهد روسيه با کمال ميل آن را در اختيارش می گذارد... همه می دانند که سوريه فقط يک بهانه است. همه می دانند که دولت بشار اسد از مواد شيميائی استفاده نکرده. در اين مورد متخصصين روسيه يک گزارش صد صفحه ای حرفه ای را تهيه کرده و خودشان آن را به شورای امنيت سازمان ملل تحويل داده اند، مبنی بر اينکه اين اپوزيسيون است که از اين مواد استفاده کرده اما غرب آن را به گردن دولت سوريه انداخته است. صحبت از سوريه فقط يک بهانه بوده و اصل هدف ايران است... برای روسيه مهم اين است که به امريکا بگويد که داوری و دادگستری اين کار را هيچکس بر عهدهء امريکا نگذاشته. و امريکا اجازه ندارد که به ميل خودش هر کاری را می خواهد در دنيا انجام دهد. الان سوريه است فردا می تواند ايران باشد. اگر سيستم امروز حکومت ايران عوض شود و به يک سيستم غرب گرا مبدل شود، و رهبران آن واسطه های امريکا باشند، اين امر اصلاً به مرگ روسيه می انجامد. نقطهء اول فروپاشی روسيه خواهد بود. اگر سيستم حکومتی ايران عوض شود در اولين قدم آسيای مرکزی از زير حضور و علاقمندی و نفوذ روسيه خارج خواهد شد. در قدم بعد کشورهای حوزهء قفقاز به سيستم دفاعی ناتو می پيوندند. قشون های نظامی غرب به دريای خزر خواهند آمد. و راه های صدور انرژی روسيه به غرب بسته خواهد شد. و در ايران صدها پايگاه نظامی و مراکز تربيت تروريست ها و اکستريميست ها بوجود خواهد آمد که هدف همهء آنها نفوذ به داخل روسيه و بهمريختن اوضاع آن خواهد بود. و اين برای روسيه مرگ است و اين اولين نقطهء شروع مرگ روسيه خواهد بود. روسيه الان دارد از خودش دفاع می کند. برای روسيه ايران نقطه ای است که هيچ گاه نمی گذارد به تنهائی با امريکا و غرب و شاهنشاهی های فروخته شدهء خليج فارس در گير شود...»

عجيب نيست؟ «غرب» هنوز غرب است و، با همين ناميدن، مقابلهء «شرق» در برابر آن آشکار می شود؛ شرقی که، در کلام آقای رجب صفر اوفف معلوم می شود همان روسيه و کرملين و آقای پوتين است که هم منطقهء نفوذ (مثل اکثر جمهوری های شوروی سابق) دارد و هم مرز هائی که خط قرمزش محسوب می شوند و هم کمربندی حفاظتی که روزگاری قرار بود «کمربند سبز ضد کمونيستی» مشهوری باشد که آقایان جيمی کارتر و برژينسکی می خواستند به دور شوروی بکشند و اکنون تبديل به کمربند تدافعی خود روسيه شده است.

چهار سال پيش، برای من طرفه آن بود که در جريان جنبش سبز، و بخصوص در آخرين نماز جمعهء رفسنجانی، هنگامی که حزب اللهی ها از بلندگوهای دانشگاه شعار می دادند «مرگ بر امريکا،  مرگ بر اسرائيل»، مردم متقابلاً فرياد می زدند «مرگ بر روسيه، مرگ بر چين» و کاملاً معلوم بود که مردم ما اکنون مزهء تسلط امپرياليسم روسی را (که زمانی در زير پوشش حکومت شوراهای کمونيستی پنهان شده بود) چشيده اند و نسبت به اين تسلط واکنش نشان می دهند.

براستی که وطن ما چه تاريخ دردناکی را از لحاظ تسلط امپرياليسم های دو گانه شرق و غرب ـ آن هم بصورت غيرمستقيمی که بواسطهء آن نتوان مدعی عدم استقلال حکومت شد ـ  تجربه کرده است. آيا از اينگونه تسلط دوگانه گريزی هم وجود دارد؟ آيا مردم ما ناچارند يکی از دو تسلط شرق يا غرب را انتخاب کنند؟ و يا در اين ميانه راه حل سومی نيز وجود دارد؟ کاملا آشکار است که در کشوری که حکومت اش «مرگ بر امريکا، مرگ بر اسرائيل» می گويد و ملت اش «مرگ بر روسيه، مرگ بر چين» را فرياد می زند، کشاکشی سخت غامض و پيچيده در جريان است.

و در پايان می خواهم فقط اين نتيجه گيری بديهی را مطرح سازم که «امپرياليسم به سرکردگی امريکا» تنها نوع امپرياليسم واقعاً موجود نيست و آقای پوتين در کاخ کرملين ادامهء همان پطر های کبير امپراتوری روسيه است که خواب پيشينيان اش را در مورد رسيدن به آب های گرم خليج فارس معبرانه و ماهرانه متحقق می سازد و کارشناسان اش به صراحت می گويند: «اگر سيستم امروز حکومت ايران عوض شود و به يک سيستم غرب گرا مبدل شود... در اولين قدم آسيای مرکزی از زير حضور و علاقمندی و نفوذ روسيه خارج خواهد شد و در قدم بعد کشورهای حوزهء قفقاز به سيستم دفاعی ناتو می پيوندند و قشون های نظامی غرب به دريای خزر خواهند آمد. و راه های صدور انرژی روسيه به غرب بسته خواهد شد... روسيه الان دارد از خودش دفاع می کند!»

***

*. http://ir.voanews.com/media/video/1743962.html?z=1566&zp=1

esmail@nooriala.com

*.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]