PEZHVAKEIRAN.COM آگاهینامه ی پنجم
 

آگاهینامه ی پنجم
چنگیز پهلوان

پیشتر در همین تارنما دو بار به آگاهی رسانده بودم که سه کتاب از این قلم در راهروهای وزارت ارشاد در انتظار جواز نشر درجا می زنند. این سه کتاب را «نشرقطره» به وزارت ارشاد داده بود. قراردادهایی با این نشر داشتم و طبیعی بود که تسلیم تقاضای جواز نشر نیز از همین راه دنبال شود.

نخستین کتاب در تاریخ1/10/1389 به وزارت ارشاد تسلیم شده بود.این کتاب «تجدد و روشنفکری» نام داشت.

دومین کتاب  در تاریخ 17/11/1389 در وزارت ارشاد به شماره ی1098781 به ثبت رسید. نشر قطره نخست شفاهی و سپس کتبی اعلام کرد این کتاب که پیشتر هم به چاپ رسیده بود اجازه ی انتشار ندارد. بخشهایی ازاین کتاب را این و آن از آنِ خود ساخته اند .این کتاب «ریشه های تجدد» نام دارد.

و سومین کتاب در تاریخ 14/06/ 1391 در اداره ی ممیزی به ثبت رسید.این کتاب «سیاست فرهنگی» نام دارد.

با آن که بارها از طریق نشر قطره خواستار تعیین تکلیف این کتابها می شدم هیچ پاسخ روشنی دریافت نمی کردم.مدیر و دوتن از کارکنان نشر قطره بسته به مورد چند بار از من خواستند با مدیر و کارکنان اداره ی سانسور ملاقات داشته باشم. هر بار از این کار سرباززدم. می گفتم اداره ی ممیزی باید روشن وصریح بگوید چه نکته یا نکته هایی از کتابهای مرا نمی پسندد. به هنگام برگزاری نمایشگاه کتاب در دوسال پیش نیز یک بار دیگر مدیر نشر قطره مرا تشویق کرد به دیدار با رئیس اداره ی سانسور که گویا نامش اللهیاری بوده است. این وساطت را نیز نپذیرفتم.

خلاصه آن که اداره ی سانسور از سال 1389 مرا در انتظار نگه داشت بی آن که پاسخی روشن بدهد و آشکارا بگوید چه چیزی از کتابهای مرا زیانبار می داند.آخرین بار که در انتظار جواز کتاب سیاست فرهنگی بودم خانمی از نشر قطره تماس گرفت و گفت شما با مدیر اداره ی سانسور تلفنی صحبت کنید. در پاسخ گفتم این مردمان را نمی شناسم. همین خانم گفت کتاب شما را پنج نفر از بررسان اداره ی ممیزی خوانده اند و ایرادی نیافته اند. اکنون کتاب را داده اند به مدیر همین اداره و حالا اوست که می گوید خودم باید این کتاب را بخوانم. نشر قطره هم مانند برخی دیگر از ناشران حاضر نبود اطلاعات دقیق دراختیارم قراردهد و نظر و دیدگاه اداره ی سانسور و مدیر آن را اعلام کند.

این نکته به کنار. یک بار مدیر نشر قطره به من گفت از مدیر اداره ی سانسور پرسیدم اگر ما نباید از آقای پهلوان کتاب چاپ کنیم به ما بگویید تا جهت حروفچینی و غلط گیری هزینه نکنیم. از مدیر نشر قطره پرسیدم این آدم چه پاسخی به شما داد؟ مدیر سانسورگفته بوده است به شما پاسخ می دهم. بدین ترتیب ندانستم به راستی چه گذشته است؟ البته از همین مقطع حس کردم نشر قطره با فاصله نسبت به کتابهای من رفتار می کند.

این وضع آن قدر ادامه یافت که از نشر قطره خواستم تکلیف را روشن کند وحداقل قراردادهای کتابهای کردی مرا فسخ کند تا چاره ای دیگر بیندیشم. این تقاضای بدیهی، مدیر این نشر را که ناراحتی دیگری هم داشت برآشفت و پیشنهاد فسخ کلیه ی قراردادهای مرا داد به تصور آن که این تهدید مرا به سکوت وامی دارد. ایشان نوشت:« تمام قراردادهایتان در این تاریخ فسخ شده تلقی می شود و نامه های مربوط به آنها را در اولین فرصت برایمان ارسال کنید که نشر قطره پرینت آنها را امضا کند و برایتان بفرستد.»

بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفتم و در تاریخ دوم تیرماه 1392 به این مدیر نوشتم « بدینوسیله همانگونه که نوشته اید«تمام ﻗﺮاردادﻫﺎ{یتان}ی فیمابین در اﯾﻦ ﺗﺎرﯾﺦ(چون تاریخ ذکرنکرده اید تاریخ اول تیرماه 92 مناسب است) ﻓﺴﺦ ﺷﺪه ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﻮد.در نتیجه ما هیچ نوع قراردادی بایکدیگر نداریم. همین نامه و نامه ی شما از نظر من رسمیت دارد و دیگر مکاتبه ای هم با شما نخواهم داشت.»

پس از ارسال این نامه هیچ مکاتبه ای دیگر نداشتیم تا این که در تاریخ 28 اوت 2013 برابر6 شهریور 1392نامه ای ازنشر قطره دریافت کردم که در آن آمده بود: وزارت ارشاد مجوز کتاب سیاست فرهنگی را در تاریخ 3/06/92 صادر و به نشر قطره تحویل داد.» به نشر قطره نوشتم چون قراردادی با هم نداریم شما نمی باید این نامه ی ارشاد را تحویل می گرفتید. باید به وزارت ارشاد می گفتید قراردادهایتان را با من فسخ کرده اید. عمل وزارت ارشاد و نشر قطره غیر قانونی است. هم اکنون نیز باید این موضوع را به آگاهی ارشاد برسانید.مدیر نشر قطره با گستاخی به پاسخ نشست و سانسور غیر قانونی ارشاد را که از سال1389 آغاز شده بود به گونه ای دیگر از تداوم برخوردار ساخت. این مدیر از من خواست برای فسخ قراردادهایم در نشر قطره حضور پیداکنم. پیشترفقط خواسته بود نامه ای بنویسم که در همان لحظه این نامه رافرستادم و او به این امر هیچ ایرادی نگرفت. همه می دانند که وقتی دو طرف یک قرارداد برسر فسخ قرارداد توافق کنند، لزومی به حضوردر محلی معین  ندارند.در چنین وضعی نحوه ی فسخ ، امری صوری به حساب می آید مگر یکی از دوطرف نفس فسخ را نپذیرد. اکنون نشر قطره نه فقط پاسخ اداره ی سانسور وزارت ارشاد را خلاف عرف به دست گرفته است، بل با رفتاری واکنشی خواستار دیداری شده است که ضرورت ندارد. حالا دیگر نه ناشری در کار است و نه جوازی در اختیارم.

پیشتر مدیر همین نشرقطره در آغاز تیر ماه 1392به این قلم نوشته بود« در مورد سه کتاب ارسالی شما به ارشاد 2 تا غیرمجاز اعلام شده که خبر آن به شما داده شده وسومی در دست مدیر کل اداره ی کتاب است که هر بار پیگیری می شود جواب آن را به بعد موکول می کند.» در همین نامه نیز مدیر نشر قطره قرادادهای فیمابین را فسخ شده اعلام کرده بود . این قلم نیز طی نامه ای بر این مورد تأکید گذاشته بودم.

اداره ی سانسور، کتاب«سیاست فرهنگی» را چنان که نشر قطره اعلام می دارد قابل انتشاردانسته است اما این پاسخ را به جایی سپرده است که این قلم هیچ ارتباطی با آن ندارد. آیا وزارت ارشاد حق دارد دست به چنین کاری بزند؟ خواهند گفت پاسخ را داده ایم به کسی که تقاضا کرده است. بسیار خوب آن جایی که این پاسخ را گرفته حق نداشته است چنین عملی را انجام دهد. خود نیز معترف است به این که قراردادی با این قلم ندارد.

پرسش مهمتر این است که چرا یک نویسنده حق ندارد رأساً اثر خود را به چاپ برساند؟ چرا حالا که وزارت ارشاد می داند این قلم هیچ ارتباطی با آن متقاضی ندارد، پاسخ و مجوز خود را به طریقی دیگر در اختیار این قلم نمی گذارد؟ نشر قطره براثر روابط با وزارت ارشاد می خواهد دریافت مجوز نشر را وسیله ای سازد برای نیتهایی دیگر. اینها به کنار برفرض که نشر قطره جواز انتشار کتاب «سیاست فرهنگی» را به این قلم بدهد  این عمل فاقد ارزش است زیرا دستگاه ارشاد جواز را به آن نشر داده است نه به صاحب اثر. آیا سیاستهای حکومت کنونی همه به همین شکل خصلتی ظاهری و صوری دارند؟

به هرحال اینها را می نویسم تا همگان بدانند وزارت ارشاد چگونه عمل می کند و ناشران در چه موقع و مقامی هستند.

پرسش اساسی دیگر این است که دو کتاب دیگر این قلم که ارشاد مصادره کرده است در چه وضعی هستند؟آیا  صاحب اثر حق دارد بداند به چه سبب کتابهایش حق نشر ندارند؟ اگر ارشاد از عمل خود اطمینان دارد چرا به وضوح وآشکارا وعلنی نمی گوید به چه علت کتابهایی را توقیف می کند؟

در اداره ی ممیزی ارشاد چه می گذرد؟ هر نویسنده و هر صاحب اثری و وراتر از اینها فرهنگیان ایران حق دارند بدانند چه کسانی در چنین مقامی به کار گماشته شده اند و چه کسانی براین مردمان حکم می رانند. از آغاز انقلاب در این اداره عدم سلامت به چشم می خورد.نمونه کم نداریم.ازاین گذشته همه می دانند که برخی ازناشران روابطی خاص با کارکنان وحتی مدیروقت این اداره ی ممیزی دارند . همین ناشرانی که با اهل قلم رفتاری ناپسنددارند،دربرابر کوچکترین بررس و کارمند اداره ی ممیزی با خضوع و خشوع روبه رو می شوند.در این مجموعه صاحبان اثر و پدیدآورندگان وسیله می شوند در جهت تأمین منافع متنوع کارگزاران این دستگاه. مواردی دیده ام که حتی موضوع اثری را به آشنایان و دوستان می سپارند تا با رونویسی و بازنویسی، کتاب آغازین را از اعتبار بیندازند یا جوهر آن کتاب را ازآن خود جلوه گر سازند. آیا چنین سیاستها و رفتارهایی به سود فرهنگ ایران است؟

چنگیز پهلوان   دوم مهر1392

 

 

مشخصات سه کتاب در حال انتظار:این یادداشت به همان صورت نخستین در اینجا تکرار می شود.

سه كتاب زیر از صاحب این قلم مدتهاست در انتظار جواز انتشار درجا می زنند. علت این انتظار تا كنون به ناشر و به این قلم اعلام نشده است. تنها در یك مورد شفاهی گفته شده است كتاب :تجدد و روشنفكری، حق انتشار ندارد و غیر مجاز محسوب می شود. علت این مخالفت نیز به بیان درنیامده است.

نکته:بعدها نشر قطره اعلام کرد کتاب «ریشه های تجدد» نیز توقیف شده است.

1)تجدد و روشنفکری

اداره ی ممیزی وزارت ارشاد این کتاب را «غیر مجاز» دانست. کتاب در تاریخ 1/10/1389 به شماره ی 1091765 در اداره ی کتاب به ثبت رسید و در تاریخ 17/1 1390 به نشر قطره اعلام شد این کتاب حق انتشار ندارد.این کتاب در 640 صفحه است.

2)ریشه های تجدد

این کتاب در تاریخ 17/11/1389 در وزارت ارشاد به شماره ی 1098781 به ثبت رسید. هنوز جواب رسمی صادر نشده است. ناگفته این کتاب که بخشهایی از آن را این و آن از آنِ خود ساخته اند اجازه ی انتشار ندارد.

این كتاب پیشتر به چاپ رسیده است. در چاپ حاضر فقط یك رساله ی قدیم به آن افزوده شده است به نام:دروس دوره حقوق اداری عملی، كه هیچ معنای سیاسی خاصی ندارد.

این کتاب در491 صفحه است.

3)سیاست فرهنگی

این كتاب كه نخستین متن مستقل نظری و درسی راجع به سیاست فرهنگی محسوب می شود هنوز در انتظار پاسخ روزگار می گذراند. مشخصات ثبت و تاریخ ارسال این كتاب به شرح زیر است.متن كامل این كتاب دوبرابر متن ارسال شده به ارشاد است .این کتاب در شکل کنونی 257صفح است. متن کامل این کتاب در445 صفحه است. شماره ثبت 1175076تاریخ ارسال 14/06/

 

http://padidavarandeh.mihanblog.com/

منبع:وبلاگ چنگیز پهلوان