PEZHVAKEIRAN.COM سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری
 

سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری
اسماعيل نوری‌علا

يادداشت اول: تعطيل سايت «سکولاريسم نو»

امروز، جمعه 26 مهر ماه 1392، پس از شش سال تمام، کار من به عنوان سردبير پايگاه اينترنتی «سکولاريسم نو» به پايان رسيد و از اين پس سايت مزبور به روز نخواهد شد، اما همچنان بر روی اينترنت می ماند؛ چرا که در شش سال عمرش صاحب بيش از شش هزار مقاله پيرامون مفاهيم بهم پيوسته ای همچون سکولاريسم، دموکراسی، تبعيض های گونه گون، تمرکز قدرت، استقلال، آزادی، حکومت های مذهبی و ايدئولوژيک، آلترناتيو سازی، چلبی سازی، حکومت های سکولار دموکرات و ده ها مفهوم مرتبط ديگر از صد ها نويسنده شده است و اهل تتبع و تحقيق می توانند، لااقل تا من توان انجام اين تعهد را دارم، به اين گنجينه مراجعه کنند.(1)

اما تعطيل سکولاريسم نو به معنی بازنشستگی من از اين کار نيست. امسال، در صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه، بيش از صد نفر از کسانی که خود را سکولار دموکرات می خواندند و، در تعريف ويژگی های خود، سندی با نام «پيمان نامهء عصر نو»(2) را امضاء کرده بودند، در آنچه «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» نام گرفته بود گرد هم آمدند، بر ريشه های سکولار دموکراسی ايرانی پروريده در خاک انقلاب مشروطه تأکيد کردند و، در پايان دو روز همانديشی، تصميم گرفتند تا نهاد سياسی جديدی با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» را بوجود آورند.

اينک، دو ماهی گذشته از آن اتفاق، کسانی که برای ايجاد اين تشکيلات، ويراستاری پيمان نامه، نوشتن اساسنامه و آئين نامه ها، و جلب صاحب نظران و اهل فن به همکاری، کوشش می کردند به لحظه ای رسيده اند که جنبش مزبور بايد دارای يک پايگاه رسمی باشد و شرح آنچه رفته است و خواهد رفت نيز در آن منعکس شود. و در اين راستا از من خواسته اند تا مديريت اين کار و سردبيری نشريهء اينترنتی جنبش سکولار دموکراسی ايران را بر عهده بگيرم.(3)

برای من انجام اين مأموريت مشکل می نمود چرا که از يکسو بايد دو سايت اينترنتی را همزمان می گرداندم و، در عين حال، اين دو سايت بسيار شبيه هم بودند، با اين تفاوت که سکولاريسم نو بر بنياد فکر و سليقه و گزينش شخص من اداره می شد و سايت جنبش سکولار دموکراسی ايران بايد بر اساس توافق های وسيع دسته جمعی مديريت شود. پس بايد تصميمی می گرفتم و من، با سختی تمام، قبول کردم تا با فرزند معنوی شش ساله ای خداحافظی کنم که رابطهء فکری من با خوانندگانی پر شمار شده بود.

پس از امروز، اگر سری به «سکولاريسم نو» بزنيد نامهء کوتاهی از من را خواهيد خواند که داستان اين تصميم گيری و خداحافظی را شرح می دهد و از شما می خواهد از اين پس به پايگاه رسمی جنبش سکولار دموکراسی برويد که من آنجا در انتظارتان خواهم بود.

باری، برای من «آغاز»ی که بر فراز تجربه های گذشته و خوب نقد شده باشد هميشه خوب بوده است. مثل بالا رفتن از پلکانی که هيچگاه به بام ات نمی برد اما در هر پله احساس می کنی که به واقعيت و گوهر زندگی رونده و هميشه در حال تغييرت نزديک تر شده ای. «سکولاريسم نو» هم يکی از اين پله ها بود و استقبال خوانندگان آن به من اين انرژی را می داد که لحظه ای از تلاش نايستم. هم ياد بگيرم و هم ياد بدهم؛ هم واسطه ای باشم برای نويسندگانی که در مقولات مورد نظرم حرفی برای گفتن داشتند و هم برای خوانندگانی که در راستای جستجوی خويش برای يافتن درمان درد مهلک ِ زدگی و گزيدگی از جانب حکومت خونريز اسلامی به سراغم می آمدند.

آن روز شش سال پيش که نخستين شمارهء سکولاريسم نو منتشر شد هنوز اغلب بحث های مربوط به جايگزين سکولار حکومت اسلامی چندان روشن و رايج نبود. همه می دانستيم که اين حکومت پديده ای عتيقه، نابهنگام و «آدمی کش» است اما دقيقاً با مشخصات جانشين ِ «عيسوی هش ِ» ممکن آن آشنا نبوديم؛ بخصوص که اگر «بديل حکومت» می خواست بازگشتی به دوران پيش از انقلاب باشد. آنان که در آن دوران قد کشيده و طعم تلخ استبداد دلشکن اش را چشيده بودند، در اين «بازگشت» هيچ امر هيجان انگيزی نمی ديدند. آن گذشته نمی توانست آينده را نوسازی کند؛ حتی اگر بخش هائی از آن در آينده قابل بازسازی باشد. و، بدينسان، «سکولار دموکراسی» نام آيندهء آرزوئی ما شد؛ سکولار به معنی نفی هرگونه سلطهء حکومت های مذهبی و ايدئولوژيک، و دموکراسی به معنی آزادی، مساوی بودن در برابر قانون، و داشتن حق تصميم گيری دربارهء زندگی اجتماعی در همهء سطوح آن.

آن روز «سکولاريسم نو» حکايت از «تولدی ديگر» می کرد، همانگونه که پايان کنونی اش حکايت تولدی ديگر باره شده است.

 

يادداشت دوم: يادی از فروغ فرخزاد و تولدی ديگرش

اين عبارت «تولدی ديگر» با نام فروغ فرخزاد عجين شده است. به ياد دارم که، پنجاه سال پيش، فروغ فرخزاد در انتخاب نام کتاب جديدش چه وسواسی داشت؛ چرا که می دانست شعرهای کتابی که به نشر می سپارد اگرچه از «جدائی هائی حکايت می کنند» که نشان بلوغ اند اما هيچ اشتياقی را برای ماندن در، يا بازگشت به، گذشته با خود ندارند. و يادم هست که، شايد دو سه سالی پس از چاپ «تولدی ديگر»، در گفتگوئی که با هم داشتيم، او در اين مورد نکته ای را به من گفت که هميشه در يادم مانده است.

من آن سال ها (1340 تا 1343) در فرودگاه مهرآباد کار می کردم؛ وسط سالنی که ده سال بعد سقف اش فرو ريخت و ديگر آنی نشد که بود. کارم در «دايرهء اطلاعات پرواز» بود. بايد در بلندگو فرود و پرواز هواپيماها را اعلام می کردم و به پرسش مراجعه کنندگان در اين موارد پاسخ می دادم. روبروی جائی که می نشستم رديف غرفه های شرکت های هواپيمائی بود؛ جائی که مسافران چمدان هايشان را تحويل می دادند و برگ اجازهء پرواز می گرفتند و از در بزرگی از شيشه که درست روبروی من، کنار دکان شيلات، قرار داشت وارد «سالن ترانزيت» می شدند. اين سالن جائی بود که فقط مسافرانی که از فيلتر گمرگ و پليس گذشته بودند حق ورود به آن را داشتند و بايد می نشستند تا من از بلندگوها آنها را برای سوار شدن به هواپيما دعوت کنم. و در يکی از همان روزها بود که، به اتفاق دوستان ديگرش، فروغ را برای پرواز مشهورش به لندن بدرقه کرديم(4).

باری، فروغ تازه از اروپا برگشته و هزار حرف و خاطره و تجربه را با خود آورده بود. و در ميان يکی از گفتگوها بود که صحبت مان به «تولدهای ديگر» و دلايل او برای گزينش اين نام کشيد. او پرسيد: «تو که درفروگاه کار می کنی آيا هيچوقت در «سالن ترانزيت» نشسته ای و احساسات و عواطف مسافران را چشيده ای؟» گفتم: «نه. هنوز امکان سفر به خارج را نداشته ام و حال و هوای مسافر نشسته در سالن ترانزيت را نمی دانم». فروغ گفت: «من در سالن ترانزيت بود که کشف کردم هميشه در چنين سالنی نشسته بوده ام؛ از "وضع موجود" بريده و نشسته در انتظاری موقت برای آمدن هواپيمائی که قرار است مرا به سرزمين های ناديده و هيجان انگيز ببرد. برای من هر پرواز "تولدی ديگر" بوده است».

می دانم که برخی ها وضعيتی را که فروغ تشريح می کرد با «انتظار فرج» شيعيان دوازده امامی يکی می گيرند؛ حال آنکه انتظار فروغ انتظاری شيرين و ناشی از اراده ای شخصی است و اين يکی انتظار ناشی از استيصال و نارضايتی علاج ناپذير از وضع موجود. ملتی که در انتظار موعود نشسته، در واقع، پشت درهای بستهء سالن های ترانزيت زندگی می کند و تنها آنان که بليت خريده، چمدان ها را تحويل داده و خود را آمادهء پرواز کرده اند و يقين دارند که هواپيمائی در راه است که آنان را با خود خواهد برد سرنشين سالن های ترانزيت زندگی خويش اند.

***

برای من، پايان انتشار سکولاريسم نو و آغاز کار پايگاه جنبش سکولار دموکراسی ايران، به قول حافظ، «اجر صبری ست کز آن شاخ نباتم دادند». چرا که، از نظر من، که نظری بديهی و آشکار است، مبارزه يک روند است؛ يک حرکت پيش رونده و هر دم بالاتر کشنده. هميشه بايد برای افق های تازه و پروازهای نو آماده بود؛ بليت خريده و از گمرک گذشته. و واقعيت اينکه در اينگونه پروازها هيچ تلخی و دشمنی با «گذشته» نيز در کار نيست. اگر گذشته نبود، حال و آينده نيز معنائی نداشت. و هر مسافر کوشنده هميشه چمدانی پر از خاطره های کوشش های گذشته را نيز با خود دارد که به دست گمرکچی و پليس نمی افتد و اگر ارزشی داشته باشد، و در قالب تلاشی اجتماعی و فرهنگی بيان شود، «ماندگار» می شود؛ مثل رد پائی که کوهنواردان ارتفاعات هميشه برف زده از خود باقی می گذارند و تابش آفتاب هم نمی تواند محوشان کند. اما، يادمان باشد که اين «ماندگاری» آن «ماندن و جا خوش کردن در وضع موجود» نيست؛ چرا که اين يک ماندنی است که در حيات آدمی اتفاق نمی افتد و به هنگامه ای تعلق دارد که فقط اثر رفتار رهگذر بجا مانده و از خود او ديگر خبری نيست.

 

يادداشت سوم: ماندگاری در ميان آنچه آفريده می شود

                  دو هفته پيش، دوست قديمی ام، بهمن مقصودلو، آخرين کارش را، در سلسله ويدئوهای مستندی که در مورد زندگی و کار بزرگان هنر و ادب ايران می سازد، برايم فرستاد(5)؛ فيلمی دربارهء اردشير محصص، کاريکاتوريست / نقاش ِ شگفت آوری که زمانه و فرهنگ جامعه ای را که در آن زيسته و باليده بود، در شکل ها و رنگ هائی دور از انتظار، به روی کاغذ ثبت کرده است و تو در برابر آثارش حيران آن می شوی که او از پشت آن شيشه های ضخيم و سرگيجه آور عينک چگونه جهان فرهنگی اطراف اش را می ديده، و ديده هايش را از کدام روند تغيير دهنده، نقد کننده، و به سخره کشنده و عبرت آموز می گذرانده که آنچه دست لرزان اش به روی کاغذ می آورده چنين افشاگر و فاش گو و محاکمه کننده و محکوم ساز از آب در می آمده است؟

و آنچه بيش از هر چيز ذهن مرا به خود جلب کرد ماندگاری هميشگی محصص در ميان همان جمعيت قاجاری / آخوندی مفلوک و نکبت زده بود.

آنها، آن شخصيت های به دست او جاودانه شده، او را برای هميشه در ميان خود حبس کرده بودند؛ در رديف های اعداميان شان، در جقهء همايونی شاهان نشسته بر تخت های ساخته شده از کله های بريده شان، در ميان زنان کفن سياه به تنی که در شعارهاشان منجمد شده اند. اردشير برای هميشه ميان آنها مانده است تا بازگويندهء فلاکت مرگبار مادی و معنوی ملتی اسير در دست خرافه و دروغ و دغل شيخان خداناباور باشد؛ درست همانگونه که فروغ فرخزاد نيز برای هميشه «در ته دريا» مانده و تبديل به «پری کوچک تنهائی» شده است که دل اش را هر غروب در نی لبکی می نوازد؛ آرام آرام...

***

 و از خود می پرسم که در آن «فردا» که بی هيچ ترديد فرا می رسد و قالب تهی ام را به دست خاک و باد می سپارد، از من چه باقی خواهد ماند؛ منی که هميشه در سالن های ترانزيت خيالی و واقعی نشسته بوده ام و همواره شادمان و هيجان زده به پرواز هواپيماهائی تن سپرده ام که مرا با خود تا ناکجاها و، بقول اسماعيل خوئی، بی در کجاها، برده اند... آيا در فردای سکولار دموکرات ايران کسی مرا نيز به ياد خواهد آورد؟ نمی دانم. اما لحظه ای قصد ندارم از فرمان آفرينش سهمی کوچک در اين مبارزهء طولانی سرپيچی کنم؛ چرا که، چه بخواهيم و چه نه، بقول نيما، هميشه کسی غربال به دست در پی کاروان می آيد...

 

1. http://www.newsecularism.com

2. http://www.isdcongress.com/

3. htpp://www.isdmpvement.com

4. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Album/ES.Album.friends-Iran.htm

5. http://ifvc.com/Ardeshir-Mohasses-The-Rebellious-Artist.htm

 

 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]