PEZHVAKEIRAN.COM «طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!
 

«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!
اسماعيل نوری‌علا

 

چند هفته پيش، در مقاله ای با عنوان «فصل زودگذر مطالبات»(1) اين سخن را پيش کشيدم که: فرمول "اين حکومت اصلاح پذير نيست"، که در گذشته يکی از شعارهای مخالفان اصلاح طلبی محسوب می شد، تنها زمانی می تواند تعديلی قابل قبول پيدا کند که، از يکسو، "شرايط داخل و خارج" حکومت را وادار به پذيرش برخی از تغييرات کرده و، از سوی ديگر، اپوزيسيون حکومت توان آن را يافته باشد تا، با استفادهء بهينه از اين شرايط، به اصلاح طلبان مهلت ندهند که، مثل گذشته، هر حرکت بنيادی در راستای انحلال حکومت اسلامی را عقيم بگذارند. اکنون هم فقط به دليل شرايط کنونی است که "مطالبه محوری" در داخل کشور، بعنوان حرکت تغيير دهندهء مؤثری، قابليت اجرایی شدن يافته است؛ حال آنکه اين تمايل در دوران قدرت متصلب حکومت نمی توانسته نقشی را در جهت تغيير بازی کند».

                  خوشبختانه، حرکت پر شتاب تغييرات و تحرکات داخل کشور صحت اين مدعا را در همين مدت کوتاه ثابت کرده و بيانيه های سازمان های سياسی مختلف ـ از انحلال طلب گرفته (2) تا اصلاح طلب (3) ـ همه بر اين نکته تأکيد می کنند که، به قول حشمت طبرزدی، «شرایط موجود همانی است که روزی در انتظارش بودیم، اما شرط کافی برای مبارزهء رهایی بخش را مردم و تشکل های آزادیبخش تعیین می کنند. مخالفت با اعدام، آزادی بی قید و شرط کلیهء زندانیان سیاسی و نه صرفاً زندانیان اصلاح طلب، و دفاع از حقوق اقتصادی- اجتماعی آحاد شهروندان و طرح جدی "مطالبات مردمی" از اولویت های کنونی ما است که باید همواره بر آن تاکید کرد».(4)

                  و بر متن اين خوش بينی است که اين هفته قصد دارم اندکی در مورد مفهوم «مطالبه»، که در اين برهه از تاريخ معاصر کشورمان بصورتی بالقوه به «محور ِ» مبارزات آزاديخواهانه تبديل شده است تأمل کنم؛ چرا که هر چه زمان می گذرد بيشتر متوجه می شوم که در زبان فارسی واژه ای همچون «مطالبه» می تواند معانی مختلف و گاه کاملاً متضادی داشته باشد و لازم است، پيش از آنکه در اين مورد دامنهء سوء تفاهم گسترده تر شده، و نظريهء «مطالبه محوری» کار را به نتايجی معکوس برساند، هرچه زودتر تکليف خود را با آن روشن کنم.

***

سرگذشت واژهء «مطالبه» نيز يکی از نمودگاران سرگذشت عمومی واژه های زبان فارسی است. در واقع، يکی از گرفتاری های اساسی ما با زبان کنونی فارسی، که از مسير سنگلاخ های تجاوزات زبان های ديگر و ايجابات و اختيارات نظم نويسان و انشاء پردازان اعصار گوناگون گذشته، در هم شدن معانی واژه ها است؛ آنگونه که اغلب نمی دانيم چرا برای يک معنا چندين واژه داريم و تفاوت معنائی و کاربردی اين واژه ها با يکديگر چيست. مثلاً، اغلب نمی دانيم که فرق ميان «احساس» و «عاطفه» چيست و چرا وقتی کسی دچار هيجانات روحی می شود او را بجای «عاطفی» با صفت «احساساتی» توصيف می کنيم. و چرا وقتی شاعر بزرگ نوآور مان، نيما يوشيج، می خواهد دربارهء نقش عواطف بشری در پيدايش آثار هنری بنويسد، نام کتاب اش را به جای «ارزش عواطف» می گذارد «ارزش احساسات»؟

آيا نه اين است که آدميان، در آغازگاهان سخن گوئی، نمی توانسته اند برای هر معنا چندين واژه بسازند و، لذا، اين واژه ها در ابتدا هر يک معنائی جداگانه داشته اند اما، به مرور زمان، و به علت دخالت هائی از آن نوع که در بالا گفتم، تفاوت های خود را از دست داده و در هم خليده و با هم يکی شده اند؟

اين وضعيت را حوزهء معنائی و کاربردی واژه های «مطالبه» و «طلب» (که، در زبان عربی، اولی از ريشهء دومی ساخته می شود) بصورت تکان دهنده ای بزرگنمائی می کند و کافی است تا سری به يک فرهنگ واژگان فارسی بزنيم تا ببينيم که در آن چندين و چند واژه، بی هيچ توضيح و چون و چرائی، به يک معنا گرفته شده اند. مثل: «طلب ـ  تقاضا ـ تمنا ـ خواهش ـ خواستن ـ جست و جو ـ التماس ـ گدائی ـ احضار ـ دعوت ـ فراخوان ـ وام ـ دِين...» که، صرف نظر از کنار هم نشستن واژگان عربی و فارسی، معناهای مستفاد از آحاد آنها نيز با هم تفاوت دارند، آن سان که «طلب» هم به معنای «احضار و فراخوان» آمده، که از مصدر بلندپايگان صاحب اختيار صادر می شود، و هم به معنای «التماس و گدائی» که تکليف شان معلوم است.

در اين ميان، اگر واژه های عربی را کنار بگذاريم، می بينِم که در واژگان فارسی دچار قلت معادل هائيم؛ و «خواستن» به جای هر دوی اين حالات می نشيند؛ و معنای سخن ما به آن بستگی پيدا می کند که چه کسی از چه کسی چيزی را «می خواهد». حال آنکه اگرچه ظاهراً در زبان عربی با کثرت معادل ها روبروئيم اما، در آن زبان، «طلب» و «تقاضا» و «تمنا» هر يک دارای معنائی خاص است که چون به فارسی در آمده اند مرزهاي معنائی ميان شان برداشته شداز بين رفته و، هرچه به دوران مغولان نزديک شده و از دوران صفويان گذشته ايم، اين اختلاط معانی بيشتر شده است.

داستان در زبان های فرنگی از اين هم دقيق تر است.

                  اما يکی ديگر از تفاوت های عمدهء مابين ساحت زبان های دقيق تر و زبان فارسی تفکيک يا عدم تفکيک دو مفهوم Dictionary  (يا فرهنگ لغات) با Thesaurus (يا گنجينهء لغات) است. خواننده و متکلم زبان های دقيق می داند که در اولی فقط معناهای مستقيم و بلاواسطهء واژه ها را می يابد اما دومی همهء لغات«هم خانواده» را به او معرفی می کند. در اولی واژهء «طلب» به معنای «تمنا» نمی آيد اما در دومی اين دو واژه با يکديگر هم خانواده می شوند و به دو نوع «خواستن» اشاره می کنند.

در فرهنگ هائی که برای زبان فارسی نوشته شده و می شود اين دو نوع «مجموعه»، متأسفانه، با يکديگر همسان گرفته شده و يکجا می آيند و اين خود به اغتشاش ذهنی و زبانی کمک می کند. مثلاً، در «فرهنگ معين» در برابر واژهء «طلب» همهء واژه های «هم معنا» و «هم خانواده»ی آن را بصورتی يکجا می بينيم و مثال های کاربردی «فرهنگ» مزبور نيز چرائی تبادل بين معانی متضاد را روشن نمی کنند.

***

اما گاه پيش می آيد که «مثال ها» می توانند، همچون آثار کشف شده در يک محوطهء باستانی، ما را به داستان هائی رهنمون شوند که در سير ايام گم شده اند. در همين فرهنگ معين نيز در برابر واژهء «طلب» به نقل قولی از کتاب «کشف اصطلاحات» بر می خوريم دربارهء «طلب» که با اين کلمات ادا می شود: «طلب يعنی دوست داشتن ِ حصول ِ به چيزی، بر وجهی که سعی در تحصيل آن اقتضا کند... و مانند تمنا نباشد».

می بينيم که در اينجا صراحتاً بين «طلب» و «تمنا» تفاوتی وجود دارد. اما آنچه مرا به شک وا می دارد نوع توجيه نويسندهء کتاب «کشف اصطلاحات» در مورد اين تفاوت است. او تفاوت را در «لزوم سعی و کوشش در راستای رسيدن به مطلوب» می داند اما من فکر می کنم که شايد گاه در کار «تمنا کردن» نيز انجام سعی و کوشش چندان اندک تر از «جهد در طلب» نيست و، لذا، دليل تفاوت کاربردی اين دو واژه را بايد در جای ديگری جستجو کرد. من در اين مورد مدت ها است به اين نظر رسيده ام که، برای درک تفاوت اين معانی، بايد از ترازو و سنجه ای استفاده کرد که بتواند «وضع» هر يک را در ساحت مفهومی و کاربردی روشن کند.

در اين راستا،  من «سنجه»ی لازم را در مفهوم قراردادی مدرن «حق» (و «حقوق») يافته ام. ما، در واقع، در کاربرد امروزی اين واژه ها است که می آموزيم تنها آن کس که دارای «حق» است می تواند آن را «طلب کند»، اما آنکه حقی ندارد و، در همان حال، از مخاطب می خواهد که چيزی را به او بدهد، چاره ای جز اين ندارد که در برابر «دارنده» دست به تقاضا و تمنا و حتی گدائی و التماس زند (که اين ها خود بايد دارای تفاوت های جزئی معنائی و کاربردی باشند، که هستند).

کاربرد واقعی واژهء «طلب» بخصوص در واژهء ترکيبی «طلب کار» آشکار می شود و ابهامات از ميان بر می خيزند. «طلبکاری» (يا مطالبه) يعنی خواستاری چيزی که از آن خود ما و حق ما است و آن را به زور يا خدعه يا قرارداد از ما گرفته اند و، در نتيجه، ما می توانيم از موضعی طلبکارانه پس گرفتن آن را خواستار و بستانکار شويم. و اگر به خواست ما عمل نشود می توانيم به پليس و داروغه و دادگستری متوسل شويم و از آنها هم اگر کاری بر نيامد خود به اقدام بپردازيم.

متون کهن زبان فارسی مشحون از اين معنای دقيق «مطالبه» است که من فقط اندکی به آن می پردازم و در اين راه از شاعر محبوبم، حافظ شيراز، مدد می جويم که به صراحت می گويد:

دست از طلب ندارم تا جان من بر آيد / يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد

و چون از اشعار او معانی عرفانی استخراج کرده اند، بد نيست به اين نکتهء جالب هم توجه کنيم که در عرفان ايرانی حتی «زيستن در بهشت» نيز «حقی از آن آدمی» است که از او سلب شده و او، در دور افتادگی از آن جايگاه، حق بازگشت خويش را طلب می کند. حتی گاه، بر عکس، خروج از بهشت نيز به سودای طلبکاری چيزی شيرين تر از نعمات بهشتی جلوه داده می شود. سيری در اشعار حافظ اين نکته را هم روشن می سازد:

«سبزء خط تو ديديم و ز بستان بهشت / به طلبکاری اين مهر گياه آمده ايم».

***

باری، می بينيم که «مطالبه» از جانب کسی مطرح می شود که «صاحب حق» است و آن حق را يا خود به وام به ديگری داده و يا ديگری آن را او به زور و خدعه ستانده است و، لذا، او حق دارد که حق خويش را مطالبه کند.

و بدين سان، لازم است که در مفهوم «مطالبه محوری» نيز توجه داشته باشيم که ما، در اين فرگشت، آن چيزی را می خواهيم که از آن ما است و بابت آن طرف مقابل مان به ما «بدهکار» است، همانگونه که ما در مقام «بستانکار» از او ايستاده ايم.

مثلاً، توجه کنيم که آنچه «وعده و وعيد انتخاباتی» خوانده می شود چيزی جز ارائهء فهرستی از «بدهی ها»ی نامزدهای تصاحب قدرت به مردم نيست؛ و مردم حق دارند پس دادن اين بدهی ها را «مطالبه» کنند. مگر معنای اين سخنان آقای روحانی، در پيش از انتخاب شدن اش، چيزی جز شرح بدهی هاست؟: «اساس کشور باید بر اساس قانون و ادامهء آن دارای شفافیت باشد... ادارهء کشور باید علمی باشد... باید حکمرانی شایسته باشد و از نخبگان استفاده شود... باید با شفافیت با مردم حرف زد، باید آمارها دقیق باشند...»(5) امروزه، در يک رابطهء مدرن و متمدن، اين «بايد»ها را معمولاً مردم صاحب حق و طلبکار از حکومت می گويند و خواستاران قدرت پاسخ شان می دهند که «سمعاً و طاعتاً!» اما در کشور ما اين رابطه معکوس گشته است.

در اينجا لازم نمی بينم که به مبحث «حقوق طبيعی» و «وضعی» (مثلاً، آنچه در اعلاميهء جهانی حقوق بشر آمده، و يا بخش هایی از همين قانون اساسی حکومت اسلامی که مربوط به «حقوق ملت» است و، بقول مهندس موسی، »مغفول مانده») اشاره کنم؛ حقوقی که عمدتاً از جانب حکومت از مردم سلب شده و مردم حق دارند که آنها را مطالبه کنند.

به عبارت ديگر، در تصور مدرن از حکومت و ملت، اين حکومت است که وامدار و بدهکار ملت است و ملت، در مقام طلبکار و بستانکار، می تواند حقوق اش را مطالبه کند.

***

اما رسيدگی به دليلی که کتاب «کشف اصطلاحات» برای تفاوت ميان «طلب» و «تمنا» پيشنهاد می کند نيز دريچهء ديگری را بر فرهنگ معانی و مفاهيم، و نيز تجربهء عينی و فرهنگی ما، می گشايد: در فرهنگ ما«مطالبه» کاری نيست که به آسانی حاصلی دهد و به باری بنشيند؛ و آنکه در راه طلب گام می زند، برای «وصول به مطلوب»، بايد «سعی» کند و سختی بسيار کشد. به اين چند بيت حافظ توجه کنيد:

                  مکن ز غصه شکايت، که در طريق طلب / به «راحت»ي نرسيد آنکه «زحمت»ي نکشيد                 

عاقبت دست بر آن سرو بلندش برسد / هر که در راه طلب همت او قاصر نيست

                  و می دانيد چرا؟ به گمان من، بدان دليل که در فرهنگ ستم زدهء ما ايرانيان، هيچ حقی را به رضای مردمان از ايشان نستانده اند و هيچ وامی را به اين آسانی ها ادا نکرده اند. در فرهنگ دائماً بازتوليد شوندهء استبداد و ديکتاتوری و ظلم و سرکوب، «طلبکاری» از «بدهکار» کار آسانی نيست و رياضت کشی و سختی پذيری و صبر و حوصلهء بسیار می خواهد. باز هم بقول حافظ:

به لب رسيد مرا جان و بر نيامد کام / به سر رسيد اميد و طلب به سر نرسيد

[که در اينجا بازی شگرف حافظ با «سر رسيد وام» (يا سفته و برات) قابل تأمل است]. و يا:

                  ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است / ببين که در طلب ات حال مردمان چون است

[که در اينجا نيز بازی شگرف حافظ با «مردمک چشم» و تبديل آن به «مردمان» تحسين آفرين است].

***

                  باری، بر اساس اين زمينه ها است که، به نظر من، کسی مرد ميدان «مطالبه» است که خود را در جايگاه «صاحب حق» و «طلبکار» و «مبارز در راه احقاق حق خويش» ببيند و تصور نکند که چيزی را از کسی تقاضا و تمنا و گدائی می کند.

معنای «مطالبه محوری» اقدام از جايگاه صاحب حقان طلبکار است و بس.

 esmail@nooriala.com

1. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2013/100413.EN-PU-The-transient-season-of-demands.htm

2. http://isdmovement.com/Declarations/14.First-declaration.htm

3. http://isdmovement.com/2013/11/110513.Ettehad-baraaye-Democracy-dar-Iran-Declaration.htm

4. http://isdmovement.com/2013/11/110513.Heshmat-Tabarzadi-These-conditiond-are-those-we-have-been-waiting-for.htm

5. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/110968

 

 

با ارسال اي ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:

NewSecularism@gmail.com

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]