بيستمين فستيوال تئاتر ايرانيان در تبعيد خجسته باد
عباس رحمتی
بيست سال از آغاز فستيوال تئاتر كلن ميگذرد در طول اين بيست سال ، كارهاى هنرى زيادى ارائه شده است عده اى از افراد و گروه هاى نمايش رفته اند و گروهايى مانده اند و استوارتر و با تجربيات بيشتر از گذشته به بارورتر كردن اين فستيوال ادامه داده اند از طرفى گروه هاى ديگرى ، كارهاى جديدى را ارائه كرده اند تا اين فستيوال در تبعيد، تنومندتر از گذشته بماند و بكار خود ادامه دهد.
هنوز يادم نرفته است كه چند سال پيش <مجيد فلاح زاده > يكى از پايه گذاران اين فستيوال در حاليكه در مقابل دانشجو واستادش (مريم آخوندى) كه بگفته خودش از او زياد آموخته بود براى تجليل از استادش گفته بود كه ما ريشه داريم! و ا مروز مي بينيم كه بيستمين سال فستيوال تئاتر "كلن" ريشه هايش قوى تر شده و بكارش همچنان ادامه ميدهد ، فستيوالى كه با همه ى درد و سرها و مشكلاتش ، از مسائل مالى تا تهيه وسايل و ابزار و آلات تئاتر و تا جا و مكان براى اجراى نمايش ها و... بيست سال ادامه يافته است و در آينده هم ادامه خواهد يافت ،كار مسئولين اين فستيوال واقعا قابل تقدير است . بايد اين ريشه ها را تقويت كرد تا تئاتر در تبعيد شهر "كلن" بماند و به كارش ادامه دهد ، همانطورى كه در طول اين بيست سال پر محتواتر ادامه يافته است ، بطورى كه در طول اين سالها علاوه بر ايرانيان ، آلمانى ها و ديگر مليت ها هم از اين فستيوال استقبال كرده اند.
همانطور كه گفتم بايد به ريشه دار بودن اين كار و تئاتر و فستیوال کلن ايمان داشت و بايد از پايه گذاران و دست اندر كارانى ، چون مجيد فلاح زاده ، بهرخ بابايى ، كمال حسينى ، احمد نيك آذر ، على رستانى ، عليرضا كوشك جلالى و دهها تن ديگر قدردانى كرد وبه آنها دست مريزاد گفت و از آنها خواست تا به اين حركت بزرگ ادامه دهند با اينكه مى دانيم آنها از ايستادن باز نمى مانند و به حركت خود ادامه ميدهند و براى سال آينده آماده تر ومصمم (در برگزارى فستيوال ) تلاش خواهند كرد ، و اين ايرانيان در تبعيد هستند كه بايد از اين حماسه بزرگ با حضورشان تقدير كنند . حال گزارش مختصرى از بيستمين فستيوال كلن را در پايىن مياورم .
خجسته باد تولد بیست سالگی فستیوال کلن:
بيستمين فستيوال تئاتر ايرانيان درتبعيد درشهر كلن امسال با شكوه ديگرى آغاز به كار كرد و مثل هميشه نیز با موفقيت به پايان رسيد ، شهر كلن ، بيست سال است كه هرساله در ماه نوامبر شاهد هنر نماييهاى ايرانيان در تبعيد است ، جشنواره امسال از تاريخ پنجم نوامبر با نمايش "متهم - تبه كار ، با اجراى گروه تئاتر آمستردام ( حميد) آغاز بكار كرد و با نمايش " به ياد نيست " ( لندن ) به كارگردانى داريوش رضوانى به پايان رسيد .
روز افتتاحيه بعد از تئاتر اول،" خانم بهرخ بابايی" ترانه هاى آذرى و فارسى خواند و با رقص تئاتر عروسك كوكى با الهام از شعر فروغ فرخزاد ادامه پيدا كرد (كلن - كلمبيا) در روزافتتاحيه شاهد هنر نمايى خانم مريم آخوندى نيز بوديم ، "خانم آخوندى" اين بار با گروه جديدش بنام " پاز " ( بر گرفته از پارسى و جاز ) به روى صحنه آمده بود او هنرمندى است كه ترانه ها ى اصيل و آواز ايرانى را با موزيك "پاپ " و " جاز" و اين بار نیز با " رب " تلفيق كرده و كارهاى با ارزشى ارائه داد. او در اين شب با ترانه هاى خاطر انگيز ايرانى ،و با اجرای جدید
تحسينِ تماشاگران و حضار را برانگيخته و شب به ياد ماندنى به آنها تقديم كرد . در اين شب فرزند او >سياوش رستانى < با تمبك خود هنر نمايى كرده و كارهاى زيبايى ارائه داد كه تحسين بر انگيز بود ، در واقع " خانم آخوندى " بعد از همشیره اش ، نسل سوم خانواده خود را وارد گروه هنرى خود كرده است كه قابل تقدير است [١] هنر مندان ديگرى كه او را يارى ميكردند" ايتاى سوبل [Itai Sobol] "با پيانو و "رُمان كوشكنيارو[Roman Kushniarou]" با فلودهايش آهنگهاى اصيل ايرانى را براحتى وبشكل اعجاز انگيزى خلق ميكردند ، هنر نمايى هركدام از نوازندگان بطور جداگانه هيجان خاصى به اين كنسرت داده بود ، "خانم آخوندى" اين بار يكى از ترانه هاى قديمى را باموسيقى " رَپ Rap " تلفيق كرده بود كه از تماشاچى هم كمك مى گرفت .
روز دوم فستیوال با تئاتر " افسانه ببر" كارى از < صدرالدين زاهد > شروع بكاركرد ، داستان از سرى داستانهاى < داريوفو > بود كه به زبان فارسى اجراشد داستان سربازي است كه در شرايط جانكاه هيماليا مجروح ميشود و توسط يارانش رها مى شود و به غارى كه مسكن ببر و بچه اش است پناه مى برد ، به او جا و مكان ميدهند و با كف دهانش او را مداوا كرده و تكه اى از كبابش را براى تغذيه به او ميدهند و سرباز كه قادر به خوردن گوشت خام نيست آنرا كباب مى كند و كباب به دهان ببرها مزه ميكند و بدبن ترتيب ببر شكار ميكند و سرباز كباب ! تا زمانى كه حوصله سرباز سر ميرود و به چاك ميزند ، ببرها او را ميگيرند و او را در دهكده اى كه مورد هجوم راهزنان است او را مي يابند و بجاى انتقام در صف اول جبهه او از اهالى ده دفاع ميكنند .
دومين نمايش" خان شريف خودمان " بود ( در دومين روز ) داستان مربوط به ١٣٩ سال پيش بود . داستان حاكمى است كه نسبت به مردم ظلم و ستم فراوانى روا داشته است كه با قيام مردم حاكم را از شهر خود فرارى ميدهند ، حاكم جديدى از راه پرداخت رشوه و با كمك بيگانگان روى كار ميايد و به مردم وعده ميدهد كه به شكايات مردم از حاكم قبلى و اطرافيانش رسيدگى كند و...
نمايشى كه كه با استفاده از سمبلهاى رو حوضى يا سياه بازى نوشته شده بود كه در بعضى قسمتها مثل سيلى زدن و يا حرف تو حرف پريدن مستقيما از نمايش سياه بازى روحوضى گرفته بود . داستانى كه در چند جا از نمايش " وزير خان لنكران نوشته " ميرزا آخوند زاده" ونمايشنامه " ادب مرد به زدولت اوست " نوشته " ايرج پزشكزاد" بهره گرفته شده بود .
روز سوم نمايش ٧.١١.٢٠١٣ را گروه تئاتر " هيس ( كلن ) به كارگردانى "محسن طارمى" (فارسي ) نمايش خود را روى سن مى برد . اين داستان "دلقكها دوباره مى خندند "نام داشت . كله سفيدها و كله سياه ها خنده ى تمام دلقك ها را دزديده اند و حالا سالهاست كه دلقك ها نمى توانند بخندد وكسى را بخنداند ، بنابراين دو دلقك ( دلقى و دولقى ) تصميم ميگيرند به محل كله سياه ها و كله سفيد ها بروند و شادى را از آنها پس بگيرند كه در نهايت "دولقى "موفق ميشود ، با چرب زبانى خاص خود ، وارد ساختمان آنها ميشود و اما در پايان ...
- شب سوم فستيوال نمايش ديگرى هم بهمراه داشت ، نمايش " سيستم گرون هلم " نوشته متن از " جوردى گالچران " با اجراى تئاتر" فلچ پيزل" از شهر درتموندِ( آلمان )با زبانِ آلمانى و به كارگردانى " عليرضا كوشك جلالى بود، او كه مثل هميشه در طول اين بيست سال با فستيوال همكارى داشته است هيچگاه كمتر از دو نمايش نداشته است ، اين بارهم دو نمايش فارسى و آلمانى را در اين فستيوال روى صحنه برد كه هردو نمايش با استقبال زيادى روبرو شد . عليرضا كوشك جلالى با هر دو زبان فارسى آلمانى مینويسد و كارگردانى مى كند.نمايش" سيستم گرون هلم" كه تركيبى است از درام ، كمدى و نمايش روانكاوانه ى جنائى ، مشگل روز بسيارى از كشورهاى جهان ( بيكارى ) را با خشونت تمام و درعين حال بسيار مفرح ، به تصوير مى كشد و به نوعى هم جامعه ى بشرى را كالبد شكافى ميكند .
در این نمایش ،آخرين مصاحبه ى مسئولين يك كنسرن بسيار مقتدر چند مليتى با چهار نفر متقاضى يك شغل بسيار مهم درجريان است و باز در اين نمايش ما شاهديم كه چهار نفر براى رسيدن به هدف مادى اشان حاضر به نابودى تمام ارزش هاى معنوى خود وديگران هستند . رقيبان سر سختى كه براى تصاحب اين شغل پر زرق و برق ، تن به هرخفتى مى دهند و همچون گرگ های وحشى با زير پا گذاشتن تمام معيار هاى انسانى و اخلاقى به جان هم مى افتند . تركيب لحظات آبزورد ، كميك ، گروتسك و تراژيك ، باعث فرود و فرازهاى بى شمار و خلق شرايط بى نظيرى ميگردد كه گاه تماشاگران را از شدت خنده به گريه مى اندازد . البته < خنده تلخ من از گريه غم انگيزتر است/ كارم از گريه گذشته است بدان مى خندم . اين نمايش براى اولين بار در سال ٢٠٠٣ روى صحنه رفته بود و پس از آن صحنه هاى جهان تئاتر را تسخير كرد .
- جمعه ، روز چهارم نمايش بود كه گروه تئاتر " آويش " ( كلن ) آغاز گر آن بود ،" خونه جديد "نا م نمايش بود كه متن و كارگردانى آن از < بهروز قنبر حسينى > بود ، داستان خواب وبيدارى بود داستان درون وبرونِ ذهن انسان امروزى بود ." رها " زنى كه در حال اسباب كشى به خانه جديدش است كه دچار اتفاقاتى ميشود اتفاقاتى كه غيرقابل باور بود و...
نمايش دوم در اين شب " زير آوار عشق " نام داشت كه با گروه تئاتر " آرشام " از لندنبه كارگردانى " سودابه فرخ نيا " با متن داستان از قاضى ربيحاوى روى صحنه رفت . همه نمايش در يك شب تا صبح اتفاق مى افتد . شبى بعد از وقوع يك زلزله كه شهرى را با روستاهايش را ويران مى كند ، نمايشگران را زن و مردى ميان سال هستند كه مرد زير آوار گير افتاده و تنها اميدش به رهايى و كمك و همكارى زن است . از طرفى زن منتظر رسيدن صبح است تا گروه امدادگران برسند ، درتمام مدت نمايش چهره مرد ديده نمى شد و حتا صدايى هم از او شنيده نمى شود ، اما سايه سنگين و نابيداىنردانه اش بر صحنه حضور دارد . همه تلاش زن براى زنده نگه داشتن مرد است و سرگرم كردن او در آن شب بخصوص با مرور و زنده كردن خاطرات مشترك تلخ و شيرين زندگى اشان كه در گذشته سير مى كند .
- نهمين " مرگ و دختر " نام داشت ، نمايش مي بايد در اولين سانس روز شنبه ى فستيوال توسط گروه تئاتر "اميد لندن " روى صحنه ميرفت ولى بدليل طولانى شدن بحث در جلسه برنامه هاى تئوريك بهمن فرسى و ادامه نمايشنامه خوانى آقاى مجيد فلاح زاده كنسل شد . كارگردان اين نمايشنامه< مجيد بهشتى > است .
دومين نمايش روزشنبه كمدى " هزارو يك " توسط گروه تئاتر على جلالى ( كلن ) از داستا نهاى با ارزش " فرانكا راما داريوفو "( برنده جايزه ى ادبى نوبل سال ١٩٩٧) به كارگردانى : عليرضا كوشك جلالى روى صحنه رفت داستان بر اساس روابط آزاد زناشويى اجراشد ، نسخه اى پيجيده مي شود كه براى تداوم زندگى توام با خوشبختى بود كه اگر چنين بود چه كسى نمى پسنديد! اين نسخه را " داريوفو در سبك كمدى ِفارسى /ايتاليايى براى بيمارى قرن يعنى زندگى زناشويى پيچيده است . در نمايشنامه ى او مرد ، حتا از نوع روشنفكرش ، خواهان رابطه آزاد و باز براى خودش است و البته در كنارش طالب پذيرش و بزرگ منشى از جانب همسرش ! همان چيزى كه در ايران كنونى فراوان ديده ميشود با اينكه زن از معشوقه شوهرش با اطلاع است در كنار او به خاطر مسئله اقتصادى و امرار ومعاشش به زندگى اش ادامه ميدهد و تماشا دارد آنزمان كه زمين زير پاى مرد خالى ميشود ، زمانى كه زن ، بعد از تلاش ها و سختيهاى آغازين ، سرانجام رهايى را تجربه مى كند و...
نتيجه : آش شله قلمكارى است بنام" رابطه ى باز زناشويى " و نوع كمى ايرانى تر آن" هزار ويك و... " كه تك تك موادش هنوز پس از بيست و اندى سال هنوز تازه است وقابل ديدن و شنيدن وزندگى ادامه دارد.
تئاتر كودكان : خلاصه فستيوال كودكان را هم فراموش نكرده و يك روز به پايان نمايش ها مانده داستان " كوتى و موتى " را توسط گروه تئاتر كودكان آويش ( كلن ) روى صحنه برد اين داستان بر اساس متنى از بيژن مفيد و به كارگردانى" سيما سيد " به زبان آلمانى پارسى نمايش داده شد . داستان دو خرگوش جوانى بود كه هنگام آشنايى باهم كوشش ميكنندخود رابسيار مهم نشان دهند به همين دليل دروغهاى بزرگ و گاهى شاخدار را براى هم تعريف ميكنند آنقدر كه كنترل از دستشان خارج ميشود و نه تنهاخود كه خانواده و ديگر ساكنين جنگل را نيز به زحمت مى اندازند و...
آخرين روز فستيوال :آخرین روز هم نمايش فيلم بود و هم تئاتر و هم بريدن كيك بيست سالگى فستيوال را نیز بهمراه داشت . قبل از همه اينها در يك بحث و گفتگو ، آينده فستيوال را آناليز ( تجزيه وتحليل ) كرده تا در فستيوال هاى بعدى شاهد برگزاری بهتری باشیم . در اين روز ابتداء نمايش فيلم" تئاتر و هدايت " ساخته <احمد نيك آذر >شروع شد كه با شركت و يا بهتر بگويم با پژوهشگرى آقاى " صدرالدين زاهد" كارگردان و نويسنده معروف تئاتر در پاريس همراه بود او در اين فيلم تلاش كرده بود ، نوشته هاى صادق هدايت را بر صحنه هاى تئاتر جستجو كند .از طرفى فيلم ، تلاش سينماگرى است كه با دوربين خود گريزى به انديشه و زندگى صادق هدايت دارد و در جستجوى زوايايى پنهان از زندگى اوست كه تا كنون مطرح نشده است ، خصوصا انگيزه خودكشى هدايت و اينكه آيا او اعتراض به زندگى داشت يا به مرگ كه جبر تحميلى بر انسان بوده وهست ؟ فيلم ديدگاه هدايت را باز گو ميكند و مي خواهد بگويداو با مرگ به مرگ اعتراض كرده است ! اين فيلم در واقع حاصل پديدارى نوعى از سينما است كه در آميزش تصويركلام و تصوير در سينما تبلور مي يابد ولى با اين پديده (فيلم ) در ميابيم كه نه بيوگرافى كاملى از هدايت را به نمايش ميگذارد و نه پژوهش كاملى از تمامى انديشه هاى صادق هدايت بود بر اينها نقص فنى نمايش را بايد افزود .
آخرين نمايش بيستمين فستيوال كلن بانمایش " به ياد نيست " به كارگردانى داريوش رضوانى ( دستيار رضاپور )به كار خود پايان داد اين نمايش كمدى بر اساس قصيه " مرده خورها " اثر صادق هدايت به روى صحنه رفت گروه با تجربه لندن كه بازيگرانى چون سوسن فرخ نيا(و مشاور هنرى اين نمايش ) ، كتايون وكيل ، فروغ صلاحى ، فرشيد آريان و داريوش رضوانى در آن نقش ايفا كردند . دو تا هوو كه شوهرشان حاج جواد (جمى ) فوت مى كند ، سر ارث شوهر به جان هم مى افتند تا اينكه سرو كله ى طلبكارى كه از فرنگ برگشته پيدا ميشود و او نیز گلويش بيش هردوگير مى كند و...
درحاشیه فستیوال :
امسال بر خلاف سالهاى پيش به محتوى فستيوال توجه ويژه شده بود و در اين رابطه سه برنامه فوق العاده از سرى بحثهاى تئوريك تئاتر در سه روز آخر فستيوال بر گزار شد كه براى عموم آزاد اعلام شده بود تا همه بتوانند از پشت پرده هاى نمايش ها آگاه شوند . "بازگشت به تراژدى" از سرى بحثهايى بود كه استاد "محسن يلفانى " مسئوليتش را بعهده گرفته بود و نقش تراژدى را در سياست هاى جهانى و بن بست هاى كنونى تشريح كرد در پايان بحث آزاد و پرسش ها از سوى حضار مطرح ميشد .
نمايشنامه خوانى " چراغ آخر " كه متن نوشته شده ى استاد " بهمن فرسى " به زبان فارسى بود ، توسط خود او خوانده شد ، بدنبال آن متن نمايش " مرگ اختيارى يك وبلاگ نويس " بود كه مسئوليت خوانش اين متن با " مجيد فلاح زاده " بود . در پايان هم " آينده فستيوال " موردبحث و گفتگو قرار گرفت ، در اين بحث عده اى معقتد بودند كه از سال آينده ، دور ديگرى از فستيوال آغاز شود ،ولى بنيانگذاران اصلى با اين طرح موافق نبودند . همانطورى كه در بحث بالا آمد ريشه هاى اين فستيوال قوي تر از گذشته شده است و نهال بيست ساله اى است كه اكنون نیز ، درخت تنومندى شده است ، كار ريشه دار را بايد ادامه داد زيرا بعد از بيست سال افراد همديگر را بخوبى مي سناسند و مى توانند كار ريشه دار را بهتر پيش ببرند ، چه لزومى دارد كه اين درخت تنومند را به حال خود رها كرد و باز نهال جديدى را را بكاريم در حين اينكه با كاشتن نهال كسى مخالف نيست ، بايد گفت براى كاشتن نهال نو هميشه موقعيت فراهم است ولى هيچ آينده اى براى آن تضمين شده نيست ، لذا به نظر نگارنده بايد درخت تنومند بيست ساله را مراقبت كرد تا بارور تر شود تا ريشه هايش همچنان قوى تر شود و ميوه هايش مفيدتر ، نهال نو را مى توان پايه گذارى كرد ولى در كنار درخت تنومند و پايدار و با تجربيات بيست ساله اس در فستيوال كلن ، در همين جا مجددا بايد گفت بيست سال از فستيوال تئاتر كلن گذشت ما انتظار کارهای بهتر و جدید تر را در سال آینده می کشیم / خجسته و بيروز باشيد
نوامبر ٢٠١٣
[1] خانم آخوندی یکی از هنزمندانی است که توانسته است با کار تلفیقی موسیقی ایرانی و اروپایی(پاپ) در آلمان بین گروه های جاز اروپایی جایگاه خود را پیدا کند از جمله گروه " بر اس باند " یا شل سیک ( سازهای بادی ) در سال 1990 با او فعالیتها خود را آغاز کردند ودو آلبوم با ارزش بنامهای " مجنون و چوپون " را با او به بازار عرضه کردند که در سراسر دنیا پخش شد . در حال حاضر هم خانم آخوندی کارموسیقی ایرانی را با گروه " بانو " در شهر کلن دنبال می کند وعلاوه بر اینها آموزش آواز به دانشجویان موسیقی نیز از فعالیتهای اوست .
منبع:پژواک ایران