PEZHVAKEIRAN.COM وقتی شيمی درمانی متوقف شود
 

وقتی شيمی درمانی متوقف شود
اسماعيل نوری‌علا

پيشگفتار چندی پيش، آقای دکتر محمدرضا نيکفر، طی يک سخنرانی بمناسبت کشتارهای 67، رژيم اسلامی حاکم بر ايران را «رژيم کشتار» خواند و در پی آن آه از نهاد برخی از "مدعيان مخالفت با حکومت اسلامی" برآمد که «آقا، بی انصافی هم حدی دارد و اين رژيم اگرچه استبدادی است اما کشتارگر نيست و فقط در مقابل حمله برای از ميان برداشتن اش دست به کشتار متقابل می زند»(1). در اين مجادله ديگرانی نيز مطلب را از زوايای مختلف ديگری مورد بحث قرار داده اند و من نيز می خواهم از اين فرصت مغتنم استفاده کرده و موضوع را از زاويهء ديگری، که بر يک تشبيه مربوط به بيماری سرطان استوار است، مورد اشاره قرار دهم.

البته قصد من در اين مقاله شرح تجربهء دست اول جسمی خويش و يا دخالت در کار پزشکی و نوشتن در مورد بيماری سرطان نيست اما، در عين حال، هرگز نتوانسته ام از درک وجود چندين شباهت اساسی بين اين بيماری و وضعيت کشوری به نام ايران رها شوم. به عبارت ديگر، مقالهء حاضر بر بنياد اين ادعا نوشته شده که بين حضور حکومت اسلامی در پيکر کشورمان و پيکر کل بشريت، و پيدايش غده های سرطانی گوناگون در پيکر آدميان، تشابهات بسياری وجود دارد؛ و درست به اين لحاظ است که اطلاق عبارت «حکومت کشتار» به اين رژيم از جانب آقای محمدرضا نيکفر امری کاملاً دقيق و درست و پزشکانه است!

همچنين بايد توضيح دهم که در اينجا مفروضات من بر همسان بودن اساسی «بدن سالم» و «حکومت سکولار دموکرات» ساخته شده و، در نتيجه، اطلاق مفروضاتم بر رژيم های پيشامدرن کارائی ندارد. يعنی من، از زاويه ای ديگر، همهء نظام های پيشامدرن را «سرطانی» تلقی می کنم و تنها جوامعی را «سالم» می خوانم که در آنها قوانين و ساختارهای حاکميتی همه از آن مردم، و ادارهء کشور بر اساس مديريت زمانمند منتخبين آنها، صورت پذيرد

آشنائی با مکانيزم سرطان انستيتوی ملی سرطان در امريکا اين بيماری را چنين تشريح می کند: «بدن انسان از انواع متعدد سلول ها ساخته می شود. اين سلول ها بصورتی کنترل شده رشد کرده و تقسيم می شوند و، از طريق اين روند، سلول های جايگزين سالمی را، که برای حفظ بهداشت بدن لازم اند، توليد می کنند. اين سلول ها وقتی پير شده و يا صدمه ببيند می ميرند و جای خود را به سلول های نو می دهند. اما گاه چنين اتفاق می افتد که اين روند منظم توليد دچار اختلال می شود. سلول ها از ماده ای به نام دی.ان.ای ساخته شده اند و اين ماده ممکن است آسيب ديده يا تغيير يابد و منشاء جهش و دگرگونی های خاصی شوند که روند رشد و تقسيم سلول های سالم را مختل می سازند. هنگامی که چنين امری اتفاق افتد سلول های آسيب ديده نه تنها نمی ميرند بلکه به توليد سلول های جديدی مشغول می شوند که بدن نيازی به آنها ندارد. اين سلول های اضافی ممکن است بشکل توده ای از بافت درآيند که به آن «غدهء سرطانی» گفته می شود. در عين حال، سلول های ناهنجار قادرند به سلول های ديگر حمله ور شوند و از طريق گردش خون و سيستم لنفاوی بدن خود را به نقاط ديگر برسانند. بدين ترتيب، و رفته رفته، سلول های ناهنجار نياز بيشتری برای جايگزينی در بدن پيدا کرده و با اشغال جای سلول های سالم مجموعهء عادی آنها را به اطراف می رانند و خود در آن ناحيه مسلط می شوند»(2).

از نظر من، در تصور مدرن از رژيم های سياسی حاکم بر کشورهای سکولار دموکرات، گرته ای از اين تعريف «پيکر سالم» وجود دارد. نهادهای سياسی، همچون اندام های بدن انسان، همواره مشغول رشد و نوزائی خويش اند، قوانين را همين نهادهای سالم بوجود می آورند و انجام انتخابات های دوره ای گردش سالم مديران را تضمين می کند. اما به محض اينکه يک ايدئولوژی يا مذهب معين دست به ايجاد سلول های جديد بزند، و يا استبداد جای روندهای دموکراتيک را بگيرد، در پيکر جامعه رشد غده های سرطانی نيز آغاز می شود. در يک «بدن سالم اجتماعی» قانون را نمايندگان مردم می نويسند، رهبران جامعه همگی انتخابی و پاسخگو و موقت اند، نظاميان در کارهای اقتصادی وارد نشده و به چپاول نمی پردازند، رانت خواری و پارتی بازی و شايستگی گريزی باب نيست، و سيستم بر اساس ايجاد ترس و سرکوب و کشتار نمی گردد؛ حال آنکه سيستم سرطان زده واجد همهء اين نابهنجاری ها است و نتيجهء تسلط غده های سرطانی بر اين پيکر نيز کشتار مدام سلول های سالم است. «سرطان» يک «رژيم کشتار» است، همانگونه که حکومتی همچون رژيم اسلامی نيز از راه کشتار تغذيه و رشد می کند تا عاقبت کل پيکر را ـ همراه با خود ـ به نيستی و مرگ بکشاند.

اين تصوير را می توان تعميم هم داد. بدين معنی که اگر کل بشريت بر کرهء زمين را نيز، بقول سعدی، يک پيکر بنی آدمی بدانيم، رژيم های ايدئولوژيک ـ مذهبی اندام های سرطانی اين پيکر محسوب می شوند و کل بشريت را دچار ارهاب و تروريسم و کشتارهای دسته جمعی می سازند. در جهان مدرن امروز اسلام سياسی و رژيم های برخاسته از آن حکم پيدايش مناطق سرطانی در پيکر يک انسان را دارند.

چاره جوئی های پزشکی هدف از چاره جوئی پزشکی در مداوای پيکرهای سرطان زده جلوگيری از رشد سلول های سرطانی و کلاً از بين بردن آنها است. استفاده از اشعه های سوزانندهء نسوج سرطانی، انجام جراحی برای خارج کردن نسوج سرطان زده، و استفاده از داروهای شيميائی، که از طريق روش های مختلف "شيمی درمانی" وارد بدن می شوند، قادرند که توانائی سلول های سرطانی را در امر رشد و بازتوليد تقليل داده و يا متوقف کنند.

پيکر جامعه ای سرطان زده نيز محتاج درمان است. در اين مورد اگر سيستم دفاعی بدن قادر باشد که رشد سلول های سرطانی را متوقف کند نيازی به روش های ديگر درمانی نخواهد بود اما مشکل در آن است که سلول های سرطانی، در عين هجوم به اندام های مختلف، سيستم دفاعی طبيعی بدن را نيز مورد حمله قرار داده و آن را تضعيف می کنند و عاقبت کار بدانجا می کشد که هيچ «تقويت خارجی» نيز مدد رسان پيکر انسان نيست. در اينجا است که پيکر سرطان زده در معرض اشعه ها و شيمی درمانی و جراحی قرار می گيرد.

اگر حکومت اسلامی مستقر بر کشورمان را مجموعهء غده های سرطانی تلقی کنيم که وطن مان را به سوی مرگ کشانده اند، و اگر قبول کنيم که تجربهء قيام دانشجوئی 78 و جنبش 88 نشان داده که اين بدن قادر نيست از خود در برابر حملهء غدد سرطانی دفاع کند، آنگاه روشن است که اين پيکر را بايد به بيمارستان برد و به دست جراحان و متخصصين تشعشات لازم و شيمی درمانی سپرد؛ چرا که بدون معالجهء سريع و درست، سرطان سراسر پيکر را (چه در سطح يک فرد، چه در سطح جامعه و چه در سطح بشريت) فرا خواهد گرفت و مجموعه ای از اغتشاش و کشتار و مرگ خواهد آفريد.

از نظر من، «تحريم اقتصادی» نوعی «شيمی درمانی» است و بخصوص در مورد کشوری تک محصولی که می تواند مبالغ دريافتی از فروش نفت و گاز خود را در راستای تقويت غده های سرطانی گسترنده اش خرج کند، حکم نوعی جلوگيری از خون رسانی به غده های سرطان زده را دارد. متأسفانه هنگامی که قدرت تدافعی بدن انسان ضعيف و بی فايده می شود، تصميم گيری از عهدهء مريض برداشته شده و به دست پزشکان و بيمارستان ها می افتد. اگر شيمی درمانی را نوعی تحريم يا محروم ساختن غده های سرطانی از رسيدن خون حاوی غذا و اکسيژن بدانيم، آنگاه بايد منتظر آن هم باشيم که «پزشکان» بجائی برسند که جراحی را لازم ببينند. اين اقتضای طبيعی بيماری در جهانی است که روز به روز کوچک تر شده و در پيکر آن منافع کشورهای مختلف در هم بافته می شوند.

البته هميشه می توان منتظر بود که معجزه ای رخ دهد و پيکر بيمار قدرت دفاعی خود را باز يابد و از «داخل» بدن غده های سرطانی را از ميان بردارد، اما بهر حال «معجزه» نام ديگر وقايع غيرقابل انتظار و پيش بينی است و نمی توان در مداوای پيکری سرطانی تنها به انتظار وقوع آنها نشست.

اثرات جانبی شيمی درمانی اما شيمی درمانی دارای اثرات جانبی بسيار متعدد و متنوعی، همچون ريزش موی بدن تا از کار افتادگی بسياری از اندام ها نيز هست. و از جمله مهمترين اين اثرات جنبی ضعيف تر شدن سيستم دفاعی بدن، سوختگی و انهدام سلول های سالم نزديک به غدد سرطانی، و نيز بالا رفتن احتمال بروز بيماری های مختلف ديگر است(3). يعنی استفاده از تشعشات و شيمی درمانی عموماً و تا کنون دارای دقت لازم برای هدف قرار دادن فقط سلول های سرطانی نبوده و سلول های سالم را نيز مورد حمله قرار می دهند.

به همين دليل، تا پيدا شدن راه حل هائی همچون خرده تکنولوژی ها (نانو تکنولوژی ها)ی مربوط به هدف گيری دقيق نسوج سرطانی(4) و آسيب نرساندن به سلول های سالم، تصميم گيری برای کاربرد تشعشات سوزhنندهء نسوج و شيمی درمانی امر مشکلی است، بطوری که برخی از مبتلايان به سرطان که از عوارض و اثرات جنبی اينگونه درمان ها رنج می برند از قيد اينگونه معالجات گذشته و ترجيح می دهند بدون شيمی درمانی و تحمل اثرات جنبی آن با بيماری خود بسازند.

در اينجا لازم است بدانيم که اگرچه متوقف کردن شيمی درمانی ممکن است آسايشی کوتاه مدت برای بيمار بوجود آورد اما همين امتناع از ادامهء معالجه امکان ادامهء رشد سلول های سرطانی را فراهم کرده و کل بدن را دچار مخاطره می سازد.

اگر به تشبيه مورد نظرمان برگرديم می بينيم که کاربرد تمهيدات لازم در راستای تغيير و انحلال حکومتی که با زور و سرکوب به عمر خود ادامه داده و هر دم در پيکر جامعه رشدی مزاحم دارد فرق چندانی با پيدايش غدهء سرطانی در پيکر فرد آدمی ندارد و، متأسفانه، آسيب های ناشی از کوشش برای امحاء غدد سرطانی بقيهء پيکر بيمار را نيز مورد اذيت و ايذاء قرار می دهد.

شايد کمتر مردمی همچون ايرانيان داخل کشور از اثرات جانبی تحريم های اقتصادی زيان ديده و آزار کشيده باشند. بی اخلاقی، غارت و دزدی، سرکوب و تجاوز و شکنجه و کشتار زبان روزمرهء غده ای سرطانی به نام حکومت اسلامی بوده است و، در همان حال، تحريم های تحميل شده بر سيستم از جانب بيرونيان، با افزايش گرانی، تورم، بي کاری، قحطی و نابسامانی، همهء مردم ما را به استيصال کشانده است.

بدين لحاظ، نمی توان خوشحالی و نفس کشيدن راحت مردم در پی امضای قراردادهای اخير ژنو را درک نکرد و حتی با خوشحالی مردم خوشحال نشد. اما اين خوشحالی ها تنها بر زمينهء يک نگرانی بزرگ و بلند مدت رخ می دهند: با توقف شيمی درمانی، سلول های سرطانی نيز از خطر جسته و می توانند به رشد کشندهء خود ادامه دهند.

گفتگوی سلول سرطانی با درمانگر متأسفانه، تشابه «پيکر سرطان زده» با «جهان مدرن دچار حکومت های سرطانی شده» در اينجا پايان می گيرد و تفاوتی اساسی در کار می آيد: غدهء کشندهء سرطانی می کوشد تا پزشکان را قانع کند که دست از شيمی درمانی بردارند و در عوض خيال شان راحت شود که او از گسترش به قلمروهای ديگر دست برداشته و تنها به انهدام پيکری که در آن خانه کرده می پردازد!

يعنی غدهء سرطانی قادر است در ژنو بر سر ميز مذاکره با پزشکانی، که 1+5 نام گرفته اند، بنشيند و، با دادن امتيازاتی مطلوب آنان، خود را از خطر متلاشی شدن و انحلال برهاند و، در عين حال، مطمئن باشد که می تواند اين پيروزی را، همچون پيروزی سلول های سالم، به خود آنها بفروشد و مردم را به شادمانی و پايکوبی در خيابان بکشاند.

بدينسان، سختی های ناشی از تحريم ها، افسانهء «حق مسلم» و ثروت هنگفتی که به پای آن ريخته شده را نيز به دست فراموشی می سپارند تا، با گوشت و تخم مرغ ارزان تر، سلول های سالم را به رضايت بکشانند.

و اينجا است که حرص و طمع ِ، بقول نظامی گنجوی، "طبيبان آدمی کش»، اثر خود را آشکار می سازد و داستان تشبيهی که من کوشيده ام بسازم بسرعت از واقعيت به دور می افتد. اين «طبيبان» نام های مختلفی دارند. برخی ها آنها را «امپرياليست» می خوانند، برخی «مستکبر»؛ برخی آنان را مصلح می دانند و برخی جنگ آور و يران ساز. و اسم آنان هرچه باشد، بايد ديد که آنها به سودای چه منافعی بر سر ميز مذاکره با غده های سرطانی ظريف و روحانی می نشينند، تعهد می کنند که براندازی رژيم را از روی ميز کار خود بردارند، و اگر غده های خطرناک تعهد کنند که به منافع گستردهء اين طبيبان آسيب نرسانند چشم خود را از رديف بلند چوب های اعدام و استقرار اوباش و اجامر بر رهگذرها ببندند و صدای شاملو را نشنوند که از «کباب قناری بر آتش سوسن و ياس» خبر می دهد.

نقش خارج کشور در اين ميانه اما نبايد يک «عنصر تقويت کنندهء سيستم دفاعی بدن» را نيز از قلم انداخت. جمعيت بزرگی از ايرانيان، قبل از آنکه دست سلول های سرطانی به آنها برسد، از منطقهء نفوذ آنها گريخته و به «خارج» پناه آورده اند. آيا اينها نمی توانند در راستای نجات مردم وطن بيمارشان کاری انجام دهند؟ آيا نمی توانند همين «طبيبان آدمی کش» را وادارند که به تشکلات ايرانيان مهجر و فراری و پناهنده همچون بديل بالقوهء حکومت سرطان بنگرند و اين امکان را فراهم آورند که اين نيرو نيز در راستای مبارزه با آن حکومت کارا و توانا شود؟ براستی اگر طبيبان مذکور بخواهند مشکل حکومت سرطانی را از طريق روش مذاکره حل و فصل کنند آيا، جز خود غدد سرطانی، طرف مذاکرهء ديگری هم وجود دارد که بتواند مسير مذاکره را به سود مردم ايران بچرخاند؟

امروز ديگر همه می دانيم که مقصود چيست و طرف غايب مذاکره را چه کسانی تشکيل می دهند. پس، لزومی ندارد که من وارد بحث های مربوط به آنچه «ايجاد اتحاد اپوزيسيون» و ساختن «آلترناتيو سکولار دموکرات» نام دارد شوم و، پس، تنها به بيان اين نکته اکتفا می کنم که «ما اگر نمی خواهيم بخشی از حل مسئله باشيم لااقل بکوشيم که جزئی از صورت مسئله قلمداد نشويم». به نظر من مخالفان نظر دکتر نيکفر از اين مقوله اند.

 

esmail@nooriala.com

 

پانویس: 

1. http://isdmovement.com/2013/11/111113.Mohammadreza- Nikfar-Trapped-in-the-constraints-of-biographies.htm

2. http://www.cancer.gov/cancertopics /cancerlibrary/what-is-cancer

3. http://www.cancer.gov/cancertopics/coping /physicaleffects/chemo-side-effects

4.http://scholar.google.com/scholarq=nanotechnology +and+cancer&hl=en&as_sdt=0&as_vis=1&oi=scholart&sa =X&ei=NCaWUqqTKoTmoASlkYLIDw&ved=0CDsQgQMwAA

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]