PEZHVAKEIRAN.COM ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!
 

ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!
بصیرنصیبی

ژیلا مهرجویی یکی از بنیان گذاران سینمای آزاد روز جمعه ۲۹ نوامبر ۲۰۱۳در بیمارستانی در تهران قلب بیمارش از حرکت ایستاد*و به خواب ابدی فرو رفت .بی بی سی در خبری کوتاه ودر چند سطر این اتفاق را منتشر کرد چند سایت دیگر هم همین خبر ناقص را با مختصری دستکاری از بی بی سی کپی کردند.

 البته اگر ژیلا خواهر داریوش مهرجویی نبود شاید همین چند سطر هم در بی بی سی منعکس نمی شد. نام ژیلا در کارنامه سینمای آزاد با عنوان یکی از آغازگران جنبش سینمای آزاد ثبت شده است. خیلی خلاصه بگویم در ۱۱ مهر ۱۳۴۸ نخستین جلسه ی سینمای آزاد در کودکستانی با عنوان کاخ کودک که لئونید سروریان در اختیارمان گذاشت برگذار شد. ژیلا مهرجویی ،ابراهیم وحیدزاده ، ابراهیم فروزش، سعید محمدی و من این کلوب سینمایی را راه اندازی کردیم و خیلی زود، ما کار فیلم سازی را شروع کردیم و جنبش سینمای آزادبرپا شد و کلوب سینمایی مکانی شد برای نمایش آثاری که ما خود تولید کرده بودیم و یا آثار برجسته سینمای معاصر جهان.
 
Jila-Mehrjouei_2
 
 بعد از مدتی ژیلا برای تکمیل تحصیلاتش در رشته سینما به فرانسه رفت،سعید محمدی مقیم انگلستان شد ،فروزش کارمند کانون پرورش فکری و ابراهیم وحید زاده هم به خدمت نظام وظیفه اعزام شد. من که از انجام وظیفه میهنی سرباز زده بودم ومدتها از ترس دژبان ها جرات نمی کردم از خانه بیرون بیایم سرانجام معافی گرفتم و سینمای آزاد را باید به تنهایی اداره می کردم در اوایل کار چندانی هم نبود وبعد یاران بسیاری همراه سینمای آزادشدند که بهتر است لینک کارنامه ی سینمای آزاد را منتشر کنیم تا هر کس دوست داشت خودش اطلاعات لازم را به دست بیاورد. سهیل سوزنی، رضا عدل.دوست مدرسه ی من ایرج تحویلی ،نسرین بهجو و
http://cinemaye-azad.com/1391/04/07/35/
معاشرت من با آنان که با هم سینمای آزاد را آغاز کردیم در حد وحدود کار مشترکمان بود اما ژیلا جدا از وظیفه ی مشترکمان در سینمای آزاد نزدیک ترین دوست من بود. دوست دیگر ژیلا سیمین هم درجمع ما بود ما اکثرا با هم بودیم.
 نخستین بار که سینمای آزاد از طریق تلویزیون معرفی شد در برنامه ای بود با عنوان فانوش خیال من وژیلا در این برنامه شرکت کردیم وسینمای آزاد واهداف آنراشکافتیم. در همان اوایل کار ما باید با محالفین راهمان هم می جنگیدیم .در مجله هفتگی فردوسی جوانی با نام سیروس الوند گزارش سینمایی می نوشت مدتی با بچه های ما کار می کرد ولی وقتی اختلاف پیدا کرد هر هفته علیه ما مطلب تندی در فردوسی می نوشت من به دیگر اعضای هیئت موسس پیشنهاد دادم جوابشان را بدهیم تا تصور نکند از مقابله میهراسیم ، اما بقیه همکاران نظر میدادند که بهتر است پا روی دمشان نگذاریم اما من جوابی نوشتم وبرای فردوسی فرستادم که فقط ژیلا موافق عکس العمل ما بود همکاران دیگر ما وقتی دانستند که من وژیلا میخواهیم نمایش فیلمهایی که نویسنده فردوسی به آنها ناسزا گفته تکرار کنیم از حضور در جلسه ای که شکل اعتراض داشت بهر بهانه ای بود طفره رفتند تنها ژیلا بود که همراه من ماند تا ما آن جلسه که خیلی هم مو فق بودرا برگذار کنیم .
ژِیلا دختری آزاد وآزاده ومردم گرا بود ، خانواده ژیلا هم خانواده ای امروزی بودند و غیر مذهبی، ژیلا در مدرسه تلویزیون وسینما رشته کارگردانی راانتخاب کرد، فیلم مستند مدرسه ای ی ژیلا با عنوان بازار مسگر ها کاری اجتماعی بود که نشان از حساسیت او نسبت به مسایل اجتماعی داشت .سینمای آزاد وفتی شکل گرفت بخشی از فعالیت های سینمای آزاد در جنوب تهران متمرکز بود او همیشه پیشقدم بود تا دراین بخش از فعالیت ها سهیم باشد. کار دیگر ژیلا که پایان نامه تحصیلی اش در مدرسه سینما وتلویزیون بود یک کار نو ومتفاوت بود ایده را از فیلمهای کلاسیک زمان صامت گرفته بود به نوعی از سینمای زمان صامت با ستایش یاد کرده بود ونمایشش در چند جلسه سینمای آزاد خیلی موفق بود.
دو سه سالی از فعالیت ما نگذشته بود که ژیلا به فرانسه رفت تا تحصیلاتش را در رشته سینما ادامه بدهد، او در داشگاه اوت اتور پاریس در رشته جامعه شناسی سینما تحصیلاتش را تمام کرد. با شناختی که از تفکر ژیلا داشتم نزدیک شدن او به کنفدراسیون دانشجویی که آن سالها فعال بود یک انتخاب دور از ذهن نبود. ژیلا ،همسرش را هم از میان همان دوستان کنفدراسیونی انتخاب کرد.محمود بزرگمهر از اعضای شناخته شده کنفدراسیون شریک زندگیش نیز شد. من در سفری به پاریس به دعوت ژیلا شبی را میهمان آنها بودم محمود فقط یک فعال سیاسی نبود او به سینما، وموسیقی علافه داشت وعکاس هم بود همین خصوصیات هم شاید باعث نزدیک شدن بیشتر ژیلا به او شد. اما انقلاب ایران به و قوع پیوست ژیلا ومحمود هم با کلی امید وآرزو به مانند اکثر اعضای کنفدراسیون دانشجویی به ایران برگشتند در این اندیشه بودند که سرزمین رها شده از استبداد را بسازند . ماجرای بازگشت اعضای کنفدراسیون به ایران وسرنوشت احزاب مخالف شاه خود مسئله است که باید جداگانه بررسی شود این مسئله مهم از محدوده ی اطلاعات من فراتر است. اما تا آنجا که به من گفته اند وقتی ج. اسلامی شروع به قلع وقمع گروه های چپ می کند،محمود وژیلا را هم دستگیر می کنند آنها فرزند خردسالی( مینا اسم دختر ژیلا ومحمود است) داشتندکه با ژیلا در زندان بود .محمود را خیلی سریع تیر باران می کنند. ژیلا هم سرنوشتی چون همسرش را انتظار می کشید. ج. اسلامی می پذیرد که داریوش مهرجویی که در تبعید بود وقصد داشت کارگردان فیلمی با فیلمنامه ی ساعدی باشد به داخل برگردانده شود ودر عوض آنها ژیلا را آزاد کنند.بله ژیلا به ظاهر آزاد شد ،اودر زندان چه کشیده بود ؟آیا آنها که همسرش را با شقاوت تیرباران کرده بودند با او در زندان چگونه رفتار کردند؟ژیلای خسته ، ژیلای ناامید ،ژیلایی که همه آرزو هایش بر باد رفته بود، ژیلایی که مدام تحقیر شده بود ، ژیلایی که همسرش را جلوی چشمانش تیر باران کرده بودند، دیگر چه داشت؟ بله جسمش را به زندان بزرگتر به اسم ایران منتقل کرده بودند.او حتا در حد دیگر زنان اسیر داخل حق نداشت چرا که مهر مخالفت با نظام مقدس بر پیشانی اش حک شده بود، من دیگر ژیلا را ندیدم که هیچ تماسی هم با او نداشتم گاهی از بچه های سینمای آزاد داخل خبری از او میگرفتم .او طراح صحنه شده بود ،طراحی صحنه هم کار ی در سینماست که مهم هم هست اما ژیلا فیلمساز بود برای فیلمسازی هم مایه و توان داشت .حد س من این است که او ممنوع الشغل اعلام نشده بود، گزارش بی بی سی اضافه می کند او سناریو هم می نوشت وکتاب هم ترجمه می کرد . این سناریو ها نام نداشت ؟چه فیلم هایی در جمهوری اسلامی ساخته شده که ژِیلا سناریو نویسش بود؟ کتاب ها چی؟ چه کتاب هایی با ترجمه ی ژیلا چاپ ومنتشر شد؟ تمام این مسایل در گزارش های چند خطی بی بی سی وچند سایت دیگر در پرده ابهام است پس می شودحدس زد که او فقط مجاز بوده طراحی صحنه بکند ویا دستیار و منشی صحنه باشد. یک انسان مگر چقدر تحمل رنج ،توهین و تحقیر را دارد. آنها که ژیلا را از قبل می شناختند میدانند که او دختر شوخ طبع و همیشه خندانی بود اما ژیلا با بار سنگین درد وغمی که سالها بر قلب حساسش سنگینی می کرد چقدر دوام می آورد؟ ژیلا های بسیار ی در زندان های جمهوری اسلامی زندگی و آینده شان تباه شد، ژیلا مهرجویی یار وهمراه ما ویکی از بنیان گذاران جنبش سینمای آزاد یکی از آن ژیلا ها بود، ژیلامهرجویی را ج. اسلامی کشته بود!!
 
بصیر نصیبی سوم دسامبر ۲۰۱۳ زاربروکن / آلمان
 
 
 
داریوش مهرجویی درمجلس یاد بودژیلا در گذشت ناگهانی او را بعد از عمل فلب به آلودگی هوای تهران پیوند زد مسئله ای که باید مقامات ج.ا را مجبور به پیگیریآن کرد و گرنه برای ج. اسلامی جان انسانها کوچکترین ارزشی ندارد.آقای مهرجویی خود این واقعیت را بهتراز هر کس میداند. داریوش اضافه می کند این هوای آلوده دارد روزانه ده ها قربانی می گیرد
 
jila_mehrjouei

منبع:پژواک ایران


بصیرنصیبی

فهرست مطالب بصیرنصیبی در سایت پژواک ایران 

*من هم با آنها که از خاموشی فروزان متاثر شدند همراهم!.. وچرا؟  [2016 Feb] 
*نوید کرمانی، خبرنگار دفتر اروپایی شهروندکانادا، کلیسای پاولوس و…  [2015 Nov] 
*جمهوری اسلامی، نمایشگاه جهانی فرانکفورت، فستیوال های جهانی فیلم، سلمان رشدی و …  [2015 Oct] 
*نسرین ستوده ،جعفر پناهی وخیمه شب بازی اتمی  [2015 Sep] 
*طنز نوروزی ؟! دعای تحویل سال،همراه با بانوی اول ،میشل اوبام  [2015 Mar] 
*خرس طلایی را چگونه سوار تاکسی کنیم!  [2015 Feb] 
*بار دیگر پیشگو شدم!  [2015 Feb] 
*بصیر نصیبی: بار دیگر اسلام گرایان فاجعه و جنایت آفریدند!  [2015 Jan] 
*سینمای جمهوری اسلامی، از مک کارتیسم تا خمینیسم  [2014 Aug] 
*(کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2014 Jul] 
* وداع با دوربین !  [2014 Jun] 
* ۲۰۱۳ سال خوبی نبود!  [2014 Jan] 
*دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است!   [2013 Dec] 
*ژیلا مهرجویی را جمهوری اسلامی سالها قبل کشته بود!  [2013 Dec] 
*بعد از ۲۲ سال گزارشی از یازدهمین جشنواره ی بین المللی سینمای در تبعید سوئد/ گوتنبرگ  [2013 Nov] 
*احمدی‌نژاد دستور داد اسکار بگیریم، ما لابی کردیم، فرهادی اسکار گرفت  [2013 Feb] 
*ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین [2012 Sep] 
*دیپلمات گروگان گرفته شده در سفارت امریکا هم برای سینمای جمهوری اسلامی دلالی می کند!  [2012 Jan] 
*نخستین فیلم تجربی، ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!  [2011 May] 
*سفارشنامه یا شناحتنامه اسماعیل جان خویی برای بهمن جان!؟  [2011 May] 
*ازمروارید های خونین میدان لو لوی بحرین تا ضد انقلاب های فتنه گر میدان انقلاب تهران!  [2011 Apr] 
*3سال زندان به چه جرمی؟!  [2011 Mar] 
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»  [2010 Nov] 
*درباره‌ی یک پیشنهاد، بستن سفارت خانه های جمهوری اسلامی!  [2010 Nov] 
*کارنامه بصیر نصیبی به اختصار  [2010 Nov] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی ( قسمت آخر )  [2010 Apr] 
*هشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی (5)  [2010 Mar] 
*30 سال سینما در جمهوری اسلامی( 4)  [2010 Feb] 
*جشنواره گرم سینمای مقاومت ایران در تبعید، روزها وشب های سرد برلین!!  [2010 Feb] 
*۳۰ سال سینما در جمهوری اسلامی(۴)  [2010 Jan] 
*استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟  [2009 Nov] 
*سیستم بدل ساز و سینمای زیر زمینی ایران  [2009 Oct] 
*اولین و آخرین جواب در ارتباط با جواب من به بیانیه رخشان بنی اعتماد  [2009 Oct] 
* زیر پوست شب چه میگذرد؟  جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد [2009 Sep] 
*دولت دست نشانده نوری المالکی و پایگاه اشرف   [2009 Jul] 
*جواب به مقاله ی درباره ی حضور مخملباف در پارلمان اروپا و نامه ی منتقدین   [2009 Jul] 
*صدای پای انقلاب، آغاز پایان   [2009 Jun] 
*آیا می شود برای رفاه شهرزاد کاری کرد؟  [2009 Mar] 
*مجموعه دروغگو ها*  شبه نمایشنامه در ۳ پرده  [2009 Mar] 
*خداوند خود داور جشنواره فجر بود!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!  [2009 Feb] 
*«یک لحظه برای آزادی» یک اثر فوق العاده ویک سند تکان دهنده!   [2009 Feb] 
*فیلمبردار در غربت،غریبانه خاموش شد!  [2009 Feb] 
*فرموده و افزوده یک بار گولم زدی شرم برتو، بار دوم گولم زدی شرم برمن (یک ضرب المثل امریکایی) [2008 Nov] 
*سانسور فيلم در ايران (۱۳۷۸_۱۲۸۳) آغاز سانسور فیلم در ايران- ۱۲۸۳ [2008 Nov] 
*حسن داعی وشبکه گسترده لابی ها  [2008 Oct] 
*حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران  [2008 Oct] 
**شهرزاد وسینمای آزاد  [2008 Sep] 
*دريغا که فقر چه به آسانی احتضار فضيلت است!  (کارنامه سينمايی احمد شاملو)  [2008 Jul] 
*مدیر روابط عمومی جشنواره یکی بود و یکی نبود، یا آرتیست مستقل و خلاق تئاتر؟!  [2008 Jun] 
*مسعود بهنود، کتاب سوزان هیتلر، فیلم سوزان خمینی  [2008 Jun] 
* آش یک ملیون دلاری  حرفهایی در باره جشنواره ی یکی بود ویکی نبود در کانادا [2008 May] 
*چگونه هوشنگ توزیع از شعار به شعور رسید!  [2008 May] 
*زیر ذره‌بین  [2008 May] 
*گفت وشنود با بصیر نصیبی در حاشیه برنامه پرویز قلیج خانی در زاربروکن( آلمان) جمهوری اسلامی مار-بروکن!! [2008 May] 
*کوروساوا، گودار، عمرشریف و سینمای جمهوری اسلامی درجواب آقای ارژنگ بامشاد [2008 Mar] 
*سینمای سیاسی، زندان وسینمای ایران در تبعید  با یادهادی حسین زاده عضوگروه سینمای آزاد مشهد که در سال ۶۰ اعدام شد وهمه جانباختگان راه رهایی . [2008 Feb] 
*پرسپولیس، ونسان پارونو- مرجان ساتراپی وموفقیت های دیگر ...   [2008 Feb] 
*نامه سرگشاده به مدیر جشنواره ی جهانی فیلم برلین  [2008 Feb] 
*عشق من، جمهوری اسلامی! در باره شرکت کارگردان «عشق من وین» در برنامه تبلیغاتی احمدی نژاد  [2008 Jan] 
*من اگر جای تو بودم!  [2007 Dec]