نلسون ماندلا سنبل مبارزه با آپارتايد ( تبعيض نژادى ) و درسهايى كه بايد از او گرفت!
عباس رحمتی
نلسون (رولیهلاهلا) ماندلا ، روز جمعه ٥ دسامبر ٢٠١٣ بدرود حيات گفت و تمامى خبر ها ى جهان را تحت تاثير خود قرار داد ، مرگ او در صدر خبرهاى جهان قرار گرفت ، بطورى كه مرگش باعث نيم برافراشته شدن ، پرچم هاى اروپا و آمريكا شد ، ١٠ دسامبر بزرگترين تشيع جنازه را با حضور شخصيتهاى سياسی و مقامات برتر دنيا براى او برگزار شد. راستى ماندلا ، چگونه انسانى بود كه چنين ، دنيا را تكان داد؟ چرا مردم و رهبران جهان براى او چنين احترامى قائلند ؟ يكى از بارزترين خصوصيات او مبارزه با آپارتايد ( ضد تبعيض ) بود ، رها كردن جانشينى پدر و عدم پذيرش روياهاى او ( سلطنت ) از ويژگى هاى بارز ديگر او بود. پدرش ماندلا از اعضاى شوراى رهبرى بود او روياهاى پدرى را نپذيرفت و سلطنت را براى آزادى مردم آفريقا به لقاحش بخشيد و به راه ديگرى رفت ، مبارزه با تبعضى نژادى و مبارزه با ايدز و تعيين جايگاه واقعى سياه پوستان از مهمترين فعاليت ها ماندلا بود كه دقيق تر به آن مى پردازيم .
كودكى نلسون :
ماندلا در یک خانواده " تمبو" در روستای کوچک" موزو" در ناحیه متاتا، مرکز مناطق ترانسکی از استان کیپ از اتحادیه آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدر ماندلا " گادلا هنری مپهاکانییسوا" عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، او از زمان تولد این مقام را به ارث برده بود و ماندلا نیز قرار بود چنین مقامی را به ارث ببرد. پدر ماندلا نقشی اساسی در به سلطنت رسیدن "جونگینتابا دالیندیبو" در تمبو داشت، دالیندیبو نیز پس از مرگ "گادلا "با به فرزندی گرفتن ماندلا به صورت غیر رسمی این لطف وی را جبران کرد. در مجموع، پدر ماندلا چهار همسر داشت، که از این تعداد در مجموع سیزده فرزند (چهار پسر و نه دختر) داشت. ماندلا از نوسکنی فنی سومین ('سومین' از نظر نظام رتبه بندی پیچیده سلطنتی) همسر گادلا، در «اومزی» یا مزرعهای که ماندلا بیشتر دوران کودکی خود را در آن سپری کرد به دنیا آمد.
" رولیهلاهلا ماندلا "در هفت سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم "متدیست " با تبعیت از نام "هوراسیو نلسون " دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد. پدر رولیهلاهلا وقتی وی نه ساله بود در نتیجه بیماری سل درگذشت، و "جونگینتابا" ، نایب السلطنه سرپرستی وی را بر عهده گرفت. ماندلا در یک مدرسه تبلیغی "وسلی " در همسایگی محل زندگی نایب السلطنه مشغول به تحصیل شد. بر اساس رسوم تمبو، او در شانزده سالگی تشریف، و در موسسه شبانه روزی "کلارک بری "مشغول به تحصیل " فرهنگ غرب "شد. او به جای سه سال، در دو سال مدرک مقدماتی خود را اخذ کرد.
دوران تحصيلات عالى :
ماندلا در نوزده سالگی، در سال ۱۹۳۷، به هلدتون، دانشکده وسلی در "فورت بیوفورت " که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد، و به ورزشهای بوکس و دو و میدانی علاقهمند شد. پس از کنکور (شرکت در کنکور) او شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی علوم انسانی ، کارشناسی در دانشگاه "فورت هار " ادامه داد، او در این دانشگاه با "اولیور تامبو"، آشنا شد و آنها تبدیل به دوست و همکار پایداری شدند. ماندلا در حین کار، تحصیلات خویش را به صورت مکاتبهای در دانشگاه آفریقای جنوبی (UNISA) به اتمام رساند، و پس از آن شروع به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ویتواترسرند کرد. ماندلا در این مدت در شهرکی به نام الکساندرا زندگی میکرد.
ماندلا و مبارزه سازمانى :
پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجستهٔ مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر دخالت در فعالیتهای مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود؛ او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود. ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره "روبن " سپری کرد، مشهورترین چهرهٔ مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. گرچه رژیم آپارتاید و ملتهای طرفدار آن ، وی و کنگره ملی آفریقا را کمونیست و تروریست میدانستند، مبارزه مسلحانه بخشی جداییناپذیر از مبارزه علیه آپارتاید بود. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلحطلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسیای شد تا نماینده تمامی اقشار مردم باشد.ماندلا پس از دریافت جوایزی در طول چهار دهه، یک چهره سرشناس دولتی بود که تا اواخر عمر خود در مورد مسائل مهم عقاید خود را ابراز میکرد. او را در آفریقای جنوبی اغلب تحت عنوان "مادیبا " میشناسند، این عنوان افتخاری را بزرگان خاندان ماندلا به وی دادهاند. این عنوان دیگر مترادف با نام نلسون ماندلاست. بسیاری از مردم آفریقای جنوبی نیز بهنشانهٔ احترام وی را مخولو (پدربزرگ) صدا میزنند.
ادامه فعاليت سياسى :
پس از آنکه حزب ملی گرا که اکثریت اعضای آن را آفریکانسهای طرفدار سیاست جدایی نژادی آپارتاید تشکیل میدادند در انتخابات ۱۹۴۸ پیروز شد، ماندلا در مخالفت کنگره ملی آفریقا در سال ۱۹۵۲ و مبارزات کنگره خلق در سال ۱۹۵۵، که اتخاذ منشور آزادی توسط آن برنامه بنیادین آرمان ضد آپارتاید را فراهم میکرد نقشی اساسی داشت. در این زمان، ماندلا و همکارش "اولیور تامبو " شرکت حقوقی ماندلا و تامبو را مدیریت میکردند، و خدمات حقوقی رایگان یا ارزان قیمت در اختیار آن دسته از سیاهانی که قادر به برخورداری از نمایندگی قانونی نبودند قرار میدادند.
ماندلا که در آغاز طرفدار مبارزه عمومی غیر خشونت آمیز بود، در ۵ دسامبر ۱۹۵۶ به همراه ۱۵۰ تن دیگر دستگیر شده، و متهم به خیانت شد. محاکمه به اتهام خیانت از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ ادامه یافت، و همگی آنان تبرئه شدند. از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۹ با روی کار آمدن طبقه جدیدی از فعالان سیاهپوست (آفریکانیست) در شهرکها که خواستار اتخاذ تدابیر جدیتری علیه رژیم حزب ملیگرا بود، فعالیت کنگره ملی آفریقا با اختلالات زیادی همراه بود. رهبران کنگره ملی آفریقا یعنی آلبرت لوتولی، اولیور تامبو و والتر سیسولو نه تنها احساس میکردند که تحولات با سرعت زیادی در حال رخ دادن است، بلکه رهبری خود را نیز در خطر میدیدند. درنتیجه آنان در تلاش برای جلب موقعیتی بهتر از آفریکانیستها بر آن شدند که موقعیت خود را از طریق اتحاد با احزاب سیاسی کوچک سفیدپوست، رنگین پوست و سرخپوست بهبود بخشند. آفریکانیستها کنفرانس منشور آزادی را که در سال ۱۹۵۵ در "کلیپتون " برگزار شد به باد تمسخر گرفتند. دلیل آنها برای این کار آن بود که کنگره ملی آفریقا که بیش از ۱۰۰ هزار عضو داشت در اتحادیه کنگره تنها یک حق رای داشت، این اتحادیه چهار دبیر کل از پنج حزب حاضر از اعضای حزب کمونیست آفریقای جنوبی (SACP) داشت، که به شدت به سیاستهای مسکو پایبند بودند.
پس از قتلعام حامیان کنگره پان آفریکانیست، در مارس ۱۹۶۰، و تحریم "کنگره پان آفریکانیست " و کنگره ملی آفریقا، کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی به متابعت از جنبش مقاومت آفریقا (شورشیان لیبرال) و کنگره پان آفریکانیست پرداختند. لوتولی، که متهم به بیاعتنایی شده بود، به حاشیه کشانده شد، و کنگره ملی آفریقا و حزب کمونیست آفریقای جنوبی به کنفرانس فراگیر آفریقا در سال ۱۹۶۱، که تمامی احزاب در آن گرد آمدند تا به راهبرد مشترکی دست یابند متوسل شدند و در این کنفرانس ماندلا با اعلام تشکیل "اومخونتووه سیزوه" که بر اساس "ایرگو" نهضت چریکی یهودیان، تشکیل شده و رهبری آن را ماندلا و دنیس گلدبرگ، لیونل «راستی» برنشتاین، هارولد و" لپه" فعالان یهودی حزب کمونیست آفریقای جنوبی بر عهده داشتند دعوت به مبارزه نظامی کرد.
پس از آن ماندلا پنهانی کشور را ترک کرد و با رهبران آفریقا در الجزایر و دیگر نقاط دیدار کرد. ماندلا که از پی بردن به عمق حمایت از کنگره پان آفریکانیست و عقیده عموم مبنی بر آنکه کنگره ملی آفریقا یک انجمن کوچک وابسته به قبیله "خهوسا "و تحت کنترل سفیدپوستان کمونیست قرار دارد شگفت زده شده بود، به آفریقای جنوبی بازگشت و مصمم شد تا بخش ملی گرای آفریقا را در اتحاد کنگره تقویت کند. تصور بر این است که بحث ماندلا با رهبران کمونیست بر سر این مساله منجر به خیانت متعاقب آن به ماندلا و دستگیری وی در نزدیکی "هوویک "شد. ویسل اینلاین ماندلا در زندگینامه خود به شرح این مطلب پرداختهاست اما دست کم یکی از فعالان برجسته حزب کمونیست آفریقای جنوبی که در آن زمان به ماندلا نزدیک بود در بازگشت به آفریقای جنوبی مورد بی اعتنایی قرار گرفت.
در حالیکه ماندلا در زندان بود، پلیس در ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۳، رهبران کنگره ملی آفریقا را در مزرعه لیلیسلی، در ریوونیا، واقع در شمال ژوهانسبورگ دستگیر کرد. ماندلا نیز به محاکمه" ریوونیا" کشانده شد، ماندلا در بیانیه خود که از جایگاه متهم در آغاز جلسه دفاع خود در محاکمه ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در دیوان عالی "پرتوریا"بیان کردو به تبیین دلیل توسل کنگره ملی آفریقا به استفاده از تاکتیک خشونت پرداخت. بیانیه وی نشان میداد که چگونه کنگره ملی آفریقا تا پیش از قتلعام "شارپویل" سالها از طریق صلحآمیز به دنبال مقابله با آپارتاید بودهاست. این حادثه که همزمان با برگزاری همهپرسی تأسیس جمهوری آفریقای جنوبی و اعلام وضعیت فوقالعاده همزمان با ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا بود تنها چارهای که برای کنگره ملی آفریقا باقی گذاشت توسل به خرابکاری بود. هر اقدام دیگری معادل تسلیم بیقید و شرط بود. ماندلا به ارائه توضیحاتی در مورد طراحی Manifesto of Umkhonto در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۶۱ به منظور افشای شکست سیاست کنگره ملی آفریقا پس از امتناع بیگانگان از سرمایهگذاری در کشور پرداخت. اوبا این عبارات به اظهارات خود خاتمه داد:
«در طول زندگیام خود را وقف مردم آفریقا کردهام. با استیلای سفيدپوستان مبارزه کردهام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کردهام. به دنبال آرمان جامعهای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند بودهام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آمادهام برای این آرمان بمیرم.»
ماندلا در جزیره روبن زندانی شد و از بیست و هفت سال زندان متعاقب آن هیجده سال را در این زندان به سر برد. در این زندان بود که ماندلا زندگینامه خود را، تحت عنوان راه طولانی آزادی نوشت. اما، ماندلا هیچ چیزی در مورد همدستی "فردریک دکلرک " در خشونتهای دهههای هشتاد و نود، یا نقش همسر سابق خود "وینی ماندلا "در آن قتلعام افشا نکرد. اما، او بعدها در همکاری با دوست روزنامهنگار خود "آنتونی سمپسون "به بررسی این مسائل در <ماندلا زندگینامه تایید شده> پرداخت. ماندلا در مدتی که در زندان بود، همچنان با کنگره ملی آفریقا در ارتباط بود، و این کنگره در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۸۰ بیانیهای از جانب وی منتشر کرد، که بخشی از آن به شرح زیر است: « متحد شوید! بسیج شوید! بجنگید! باید آپارتاید را در بین سندان اقدامات تودههای متحد و چکش مبارزه مسلحانه در هم بکوبیم!
در فوریه ۱۹۸۵ رییس جمهوری آفریقای جنوبی پیشنهاد آزادی مشروط او را به شرط محکوم کردن بی قید و شرط خشونت به عنوان ابزاری سیاسی را داد. وزرا با این پیشنهاد مخالف بودند زیرا معتقد بودند ماندلا هرگز در ازای آزادی شخصی به این مسئله متعهد نخواهد شد که سازمانش مبارزه مسلحانه را خاتمه بدهد. ماندلا پیشنهاد را قویاً رد کرد و از طریق دخترش "زیندزی" در اعلامیه ای گفت «چه آزادی به من پیشنهاد می شود در حالیکه سازمان مردم ممنوع باقی می ماند؟ تنها مردم آزاد می توانند مذاکره کنند. یک زندانی نمیتواند قرارداد ببندد.»
آزادى ماندلا و تأكيد بر مبارزه مسلحانه:
ماندلا تا فوریه ۱۹۹۰ که تلاش کنگره ملی آفریقا و مبارزات بینالمللی بود ، با شعار «نلسون ماندلا را آزاد کنید!» منجر به آزادی وی شد همچنان در زندان باقیماند. "فردریک دکلرک" رئیس جمهور نیز هم زمان دستور آزادی ماندلا، و پایان ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا را صادر کرد.
ماندلا در روز آزادی خود یعنی ۱۱ فوریه ۱۹۹۰، به ایراد سخنرانیای خطاب به ملت پرداخت. وی همزمان با اعلام پایبندی خود به صلح و آشتی با اقلیت سفیدپوستان کشور، به وضوح اعلام کرد که مبارزه مسلحانه کنگره ملی آفریقا هنوز به پایان نرسیدهاست:
""توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل (اومخونتو وی سیزوه) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفاً اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب کننده مبارزه مسلحانه بود امروز همچنان باقی است. ما چارهای جز ادامه راه نداریم. امیدواریم به زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد."
انتخاب ماندلا بعنوان رييس جمهور :
نخستین انتخابات دموکراتیک آفریقای جنوبی که در آن همه افراد میتوانستند شرکت کنند در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۹۴ برگزار شد. کنگره ملی آفریقا اکثریت را در انتخابات به خود اختصاص داد، و ماندلا، به عنوان رهبر کنگره ملی آفریقا، به عنوان نخستین رئیس جمهور سیاهپوست کشور برگزیده شد، و در دولت " اتحاد ملی دکلرک " از حزب ملیگرا به عنوان معاون رئیسجمهور برگزیده شد.ماندلابه عنوان رئیسجمهور از ماه می۱۹۹۴ تا ژوئن ۱۹۹۹، رهبری انتقال از فرمانروایی اقلیت و آپارتاید را بر عهده داشت، و به خاطر حمایت از صلح ملی و بینالمللی تحسین بینالمللی را به دست آورد خصوصاً زمانی که آفریقای جنوبی در سپتامبر ۱۹۹۸ و در زمان ریاست جمهوری وی به" لسوتو "( كشورى است در آفريقاى جنوبى كه با محصور در خشكى و باهيچ كشورى مرز آبى مشترك ندارد ، پايتختش ماسرو است ) حمله کرد و انتقاداتی از دولت آنجا به عمل آورد.و بااينكه مى توانست مجددا به رياست جمهورى دوباره ( دومين بار) برسد ولى جاى خود را به جانشينش واگذار مى كند . در زمان رياست جمهورى اش با كسانى كه او را در زندان آزار ميدادند بر خورد عكس العملى نكرد و با اين كارش ، درس ديگرى به جهانيان داد .
جايزه صلح نوبل :
ماندلا در سال ١٩٩٣ بهمراه" فرديك دكلرك "آخرين رييس جمهورى آپارتايد جايزه صلح نوبل را دريافت كرد.
ازدواج :
ماندلا سه بار ازدواج کرد. وی نخستین بار با اولین نتوکو میس ازدواج کرد، این زوج دو پسر به نامهای مادیبا (تمبی) و ماکگاتو، و دو دختر داشتند که هر دو ماکازیوه نام داشتند. دختر اول آنان در نه ماهگی درگذشت، همسر دوم ماندلا، وینی مادیکیزلا-ماندلا، نیز اهل منطقه ترانسکی بود،ماندلا در هشتادمین سالگرد تولد خود، با گراکا ماچل، بیوه سامورا ماچل، رئیسجمهور سابق موزامبیک و متحد کنگره ملی آفریقا که دوازده سال پیش در سانحه هوایی کشته شده بود ازدواج کرد.
بازنشستگى ماندلا !
ماندلا در ژوئن ۲۰۰۴، در ۸۵ سالگی، اعلام کرد که از زندگی سیاسی کنارهگیری خواهد کرد. پس از مرگ یکی از نوه هایش در جریان یک تصادف ، سلامتی وی رو به وخامت نهاده بود و وی میخواست زمان بیشتری را در کنار خانوادهاش سپری کند. اما وی مبارزه علیه " ایدز " را از این مساله مستثنی کرده بود. او در ژوئیه ۲۰۰۴، به بانکوک پرواز کرد تا در پانزدهمین کنفرانس بینالمللی ایدز سخنرانی کند. پسر او،" ماکگاتو ماندلا" در ۶ ژانویه ۲۰۰۵ در نتیجه ابتلا به ایدز درگذشت . او در مورد بازنشستگى خود مى گويد : < ترجيع ميدهم ، خودم را بكار بگيرم ، قبل از اينكه كسى مرا بازنشسته كند!>
سفر ماندلا به ايران :
نلسون ماندلا در مجموع دوبار به ايران سفر كرد اول بار در زمان رياست جمهورى رفسنجانى در سال ۷۰ بود ، او برای سخنرانی به دانشگاه تهران هم رفت. در آن زمان " محمدعلی عموی" از رهبران حزب توده، در زندان بود. آقای عمویی در زمان شاه ۲۵ سال (از ۳۲ تا ۵۷) و بعد از انقلاب و تا آن زمان ۸ سال (از ۶۲ تا ۷۰) در زندان بود. یعنی مجموعا تا آن زمان میشد ۳۳ سال. وقتی ماندلا به دانشگاه تهران رفت ، همسر آقای عمویی در آخرین لحظه که او داشت سوار ماشین میشد به سمتش رفت و نامهای به او داد که در آن وضعیت آقای عمویی تشریح شده بود.
گویا همان روز یا فردایش در یکی از جلسهها هاشمی میگوید مفتخریم میزبان کسی هستیم که بیشترین زندان سیاسی را در جهان کشیده. ماندلا هم به او گفت نه، یک نفر در زندانهای شما هست که بیشتر از من زندان کشیده و خواسته من این است که او را آزاد کنید. آقای عمویی یکی دو سال بعد از آن آزاد شد. من این ماجرا را سالها پیش از اطرافیان آقای عمویی شنیده بودم و سعید حجاریان هم اخیرا در مصاحبهای همین ماجرا را روایت کرد( از نسخه آزمايشى لينكده ) . ماندلا براى كمك گرفتن به ايران ميرفت ولى رژيم ج. اسلامى از او حداكثر استفاده را از او بعمل مياورد بطورى كه اختلافات درونى باندهاى درونى رژيم بيرون ميزند و سومين بار ماندلا درخواست رژيم ، براى سفر به ايران را رد ميكند .
"کوئین و پول روجر "ترانهای به " نام بگو که واقعیت نداره" در کنسرت بازگشت قهرمانان، برای جنبش ۴۶۶۶۴ نلسون ماندلا سرودند. این ترانه نوشته " راجر تیلور طبل زنکوئین " سروده شده بود.
درسهايى كه مي توان از روند مبارزات ماندلا گرفت :
١- او عليرغم سالها حبس ، زندانبانان خود را بخشيد تا درسِ گذشت و انسانيت و صلح را به بشريت دهد .
٢- هر مبارزه اى با تكيه بر اصول خود مسلماً در دراز مدت با تحمل سختي هاست كه به ثمر ميرسد
٣- هيچ جنبشى بدون تشكيلات و يا سازمانى به ثمر نمى رسد مگر اينكه شورايى در رأس آن باشد كه بتواند جنبش را در مواقع ضرورى ازانحراف نجات دهد.
٤- در صورت به قدرت رسيدن بايد كيش شخصيت را به صاحبان قدرت سپرد ، در غیر اين صورت آغاز ديكتاتورى را امضا کرده اید .
٥- حكومت هاى كوتاه مدت است كه دموكراسى را مى تواند به ارمغان بياورد .
٦- هر جنبشى بايد در مقاطع مختلف تحليل مشخص از شرايط مشخص داشته باشد كه دچار اشتباه وانحراف از اصول نشود .
٧- كوتاه نيآمدن از اصول مبارزاتى در هر شرايطى ، درس بزرگى است كه ماندلا به ما ميدهد.
٨- رهبران جنبش بايد مرتب در هر شرايطى به روز باشند و در حصار تشكيلات اسير نمانند تا جنبش را از حركت باز ندارند.
٩- جنبش مردمى بايد با مشاركت مردم باشد ، خواست مردم مهمترين انگيزه هاى حركت بسمت جلو است ( از پايين به بالا و نه برعكس )
١٠- اصول هر مبارزه اى در هركشورى با يكديگر فرق دارد و رهبران اگر الگو بردارى دارند بايد با واقعيت هاى آن جامعه مطابقت داشته باشد جنيش ضد آپارتايد با جنبش ضد ولايت فقيه هركدام بستر جداگانه اى دارند و اصول بر هر كدام ، فرق میکند .
١١- تشكيلاتى ، مردمى است ، كه هسته هاى اوليه و مبارزاتى خود را در درون جامعه ساخته و رشد و نمو داده باشد ، چنين تشكيلاتى است كه كمتر به انحراف كشيده ميشود، اينچنين تشكيلاتى بود كه حكومت آپارتايد را شكست داد ، كنگره ملى تشخيص به موقع داد كه زمان مبارزه مسلحانه فرار رسيده و اگر اين فرصت را از دست ميداد حكومت آپارتايد فرصت بيشترى براى سركوب پيدا مى كرد ، اين درس بزرگى است كه در رابطه با جنبش ضد ولايت فقيه بايد در نظر داشته باشيم .
منبع:پژواک ایران