چه درسهايى ميتوان از بهمن ٥٧ گرفت؟( بخش دوم)
عباس رحمتی
گفتيم ، خمينى با نقشه هاى از قبل تعيين شده ابتداء طرح حكومت اسلامى را در ذهن داشت كه بعد از پيروزى انقلاب به جمهورى اسلامي تغيير نام داده شد و پشت بند آن ولايت فقيه و بعد هم نوع مطلقه اش را تصويب كرد تا بتواند هژمونى خود را تا آخر عمرش به مردم تحميل كند . براى رسيدن به اين هدف ابتداء شوراى انقلاب را تشكيل داد تا جمهورى اسلامى را نهادينه كند ، البته اگر همان شورا را هم با اعضاى اوليه آن ادامه ميداد شايد ، مي شد به نتايجى ديگر دست يافت [٧] گرچه هسته ى اوليه آنرا از همان ابتداء رفسنجانى و اردبيلى و مطهرى تشكيل داده بودند كه تمامى آنها از مذهبيون و مسلمین راستی بودند و نمى توانست عادلانه باشد ، بعدها همین نفرات امتحانات خود را پس دادند.
http://www.irdc.ir/fa/content/6187/default.aspx
اعضاء و افراد ديگرى به شوراى انقلاب دعوت شدند كه يكى پس از ديگرى حذف شدند و اين نشانه ى خوبى نبود و بخوبى نشان ميداد كه خمينى و هسته ى مركزى شورا اهداف ديگرى دارند، لازم است یاد آوری کنیم، رفسنجانى كه درسال ٥٤ بعد ازتوبه كردن و ندامت نامه نوشتن، در زندان به همسلولی هایش ، م- محيط و شكراله پاكنژاد گفته بود اگر ما در آينده قدرت را در دست بگيريم ، اولين كسانى را كه پاى ديوار بگذاريم شما ها هستيد (اعدام ) [٨] و ديديم كه چنان بد قولي هم نكرد و آنچه در كشتار از دستش بر مى آمد كوتاهى نكرد !
http://www.pasokhgoo.ir/node/8930
اگرچه در شوراى انقلاب افرادى مثل بازرگان ، بنى صدر و قطب زاده و سحابى و... افرادی غير روحانى وجود داشتند اما کاری هم از پیش نبردند ولى اين اشتباه را در شوراهاى ديگر تكرار نكردند [٩]و بعد از تشكيل شوراى انقلاب ، شوراهاى ديگرى تشكيل شد كه تماما آخوندهايى بودند كه از قرون اعصار مى آمدند و حداقل سن هركدام بالاى ٦٠ سال بود و اين آغاز انحرافات بعدى بود و مشخص بود كه انقلاب به كجا ميرود !
شوراى انقلاب تنها شورايى نبود كه اشتهاى آخوندها را نسبت به قدرت نشان ميداد ، انتخابات مجلس خبرگان رهبرى در سال ١٣٦١ و تشكيل اولين جلسه اش در مرداد ١٣٦٢و خبرگان رهبری جلسه بعدى بود كه تمامن
و صد درصد محصول حوزه قم بود.
اين دومين مجلس خبرگان بود كه از مسن ترين افراد تشكيل ميشد ، اولين مجلس خبرگان براى تصويب قانون اساسى بود كه باز همه اعضاى آن روحانى بودند كه نشان از اشتهای قدرت آخوندها دارد. مجلس خبرگان رهبرى اولين تصميم جدى اش در برگزيدن حسين على منتظرى براى جانشينى خمينى بود كه بعدها با نظر رهبری و دخالت اطرافيان خمينى ، منتظرى را از وليعهدى بر كنار كردند و بعد از مرگ خمينى ، خامنه اى را يك شبه آيت الله كرده و با نظر هاشمى رفسنجانى ( رييس خبرگان ) بر كرسى سلطانى نشاندند .[١٠] در واقع بزرگترين اشتباه را خمىنى انجام داد ، او تا زمانى كه در قيد حيات بود جانشينى براى خودش تعيين نكرد و بعد از مرگش ، هر کس می توانست رهبر شود که این پیش دستی را رفسنجانی یار و غار خامنه ای انجام داد .
شوراى خبرگان رهبرى هم كه رييسش رفسنجانى بود با نظر شخصى او يكشبه خامنه اى را رهبر كرده و به مردم تحميل كرد كه بعدها موى دماغ خودش هم شد و تضادهايشان روز بروز بيشتر شده و اين جنگ قدرت همچنان ادامه دارد ! درسى كه مى توان در اين رابطه گرفت بى صفتى آخوندهاست كه سرنوشت يك كشور را به فردى سپردند كه نه صلاحيت كشور داری داشت و نه علم لازم براى رهبرى كشورى بنام ايران را داشت و به ما مى آموزد كه به اين قشر در هيچ شرايطى اعتماد نبايد كرد . در واقع جای خالی نیروهای اپوزیسیون دست نیروهای در راس قدرت را باز گذاشت تا هر کاری را انجام دهند .
شوراى نگهبان دولت سايه ديگر :
شورای نگهبان [١١]از نهادهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی ایران است که از دوازده عضو تشکیل شدهاست. شش عضو از این دوازده تن فقهایی هستند که با حکم رهبر عزل و نصب میشوند و شش عضو دیگر حقوقدانانی هستند که با معرفی رییس قوه قضاییه و رای نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب میشوند.
تمامی قوانین مجلس شورای اسلامی و صلاحیت نامزدهای تمامی انتخابات سراسری کشور به استثنای انتخابات شوراهای شهر و روستا به تایید این شورا میرسد.
دبیر شورای نگهبان بالاترین مقام رسمی این شوراست و در حال حاضر احمد جنتی دبیر کنونی آنست.
نخستین وظیفه شورای نگهبان، نظارت بر تدوین قوانین در مجلس شورای اسلامی است. این شورا وظیفه دارد که هر قانون تصویب شده در مجلس را با قانون اساسی و قوانین شرعی اسلام مطابقت دهد که در صورت مطابقت داشتن، لایحه یا طرح مجلس را تایید میکند. در صورت عدم مطابقت، آن لایحه یا طرح به مجلس برگردانده میشود تا مجلس اصلاحات مورد نظر شورای نگهبان را بررسی کند. در صورت پافشاری مجلس بر نظر خود، طرح یا لایحه مورد نظر به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاده میشود.
دومین وظیفه شورا نظارت بر کلیه انتخابات کشور است. شورای نگهبان موظف است صلاحیت همه نامزدهایی که جهت شرکت در هر انتخابات به جز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در وزارت کشور ثبت نام میکنند را بررسی نموده و پس از آن اجازه شرکت در انتخابات را به آن کاندیدا بدهد.
مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو نوع مسئولیت و اختیار قانون گذاری و قضاوت برای شورای نگهبان قانون اساسی قابل تفکیک است. در واقع این شورا نقش یک صافی ریز را انجام میدهد که تمامی افراد کاندیدا را می تواند از دور مبارزات اخراج کند.
در بخش اختیارات مقننه شورای نگهبان مطابق اصل ۹۴ قانون اساسی اختیارات تصویب یا رد مصوبات مجلس شورای اسلامی را دارا میباشد. بعلاوه مطابق اصل ۹۳ مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان قانونی نخواهد بود.
در بخش اختیارات قضایی مطابق اصل ۹۸ قانون اساسی این شورا وظایف دادگاه قانون اساسی را دارا میباشد. چرا که طبق این اصل اختیارات تفسیر قانون اساسی به این شورا واگذار شده است. این در حالی است که فرایند تفسیر قانون اساسی بدون رعایت اصول اقامه دادگاه مبتنی بر استماع نظرات موافقین و مخالفین و نوعاً بصورت غیر علنی صورت میگیرد. با این غیر علنی بودن ،کافی است که هر کاری غیر دموکراتیک را انجام دهند.
در بخش اختیارات انتخاباتی طبق ماده ۹۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد.در واقع نظرات شوراى نگهبان كه از عقب افتادترين نفرات تشكيل شده است ، تعيين كننده ترين مى تواند باشد ، يعنى كانديداهاى رياست جمهورى و تمام اختيارت كشورى را بدست اين شورا داده اند و هر كارى كه مي توانند در انتخابات انجام ميدهند يعنى مى توانند از ٥٠٠ يا ٦٠٠ نفرى كه كانديد ميشوند همه را غير از آنكس خودشان مي خواهند حذف كنند اين شورا تحت اين اختيارات مى تواند براحتى كودتاهاى نرم را با كمك رهبرى انجام دهند بدون اينكه به منافع مردم توجه داشته باشند . علا وه بر اینها، همانطور که در بالا آمده است نطرات رهبری است که براحتی هر زمان که خواست کودتا کند. از بارزترين كودتاى اين رژيم در زمان خمينى ، عزل اولين رييس جمهور " بنى صدر" در سال ١٣٦٠ بود[١٢] و بگفته" عبدالله جاسبي" اگر راى خمينى نبود عزل بنى صدر راى نمى آورد يعنى با وجود مجلس و نمايندگان ، رهبرى مىتواند تصميم مجلس را عوض كند ! بعد از مرگ خمينى كودتاى سال ١٣٨٨ بود كه دنيا را تكان داد كه در آن خامنه اى خود به تنهايي رييس جمهورى را تعيين كرد ، اين خودمحورى و تك روي ها ، همه ، نتايج رهبرى خمينى بود كه چنين سنتى را پايه گذارى كرد و فاجعه آميزتر آنجاست كه هر كدام از مريدان او هم زمانى كه به قدرت ميرسند از سالهاى طلايى امام ؛ نام مي برند ! كسى كه بر قدرت پنجه انداخت تا تمام اختيارات كشور را در دست فقها قراردهد ، فرصت هاى طلايى داشت كه مى توانست كشور را از كهنه گرايى نجات دهد و اين فرصت ها را تماما از دست داد تا ملت به جاى گندم باد درو كنند . تشكيل و تصويب ولايت فقيه از نوع مطلقه اش براى كسب قدرت مطلق بوده و هست به همين خاطر است كه تمامى اختيارات و كليدى ترين مراكز قدرت در كشور را به خو دى ها داده اند تا جلوى ، كوچكترين برخورد دموكراتيك رابگيرند , تشكيل نهادهاى تو در تو ج . اسلامی فقط يك دليل دارد، ديكتاتورى مطلق با ولايت فقيه مطلق !
مجمع (شوراى ) تشخيص مصلحت ديگر نهاد قدرت : اين شورا در واقع مركز قدرت ديگرى است كه بعد از رهبرى ميتواند اتوریته خود را در كشور تحميل كند اين مجمع ، تقريبا تمامى نهادها و كميسيون هاى مهمى را كه در يك كشور ضرور ى است در خود جای داده است [١٣] كه ميتوان از آن بعنوان نهاد قدرت و دولت سايه دیگری از آن نام برد .
مجلس شوراى اسلامى :دکتر مصدق گفته بود " مجلس خانه ملت است " ، در جمهورى اسلامى مجلس خانه رهبر است ،بعد از قيام ٥٧ در اولين دوره انتخابات در محله فرح آباد ( تهران ) تقلبات بطور گسترده شروع شد كه نگارنده خود در بخش نخست توضيح دادم كه نشان ميداد بنياد ج اسلامى بر مبناى تقلب و دروغ نهاده شده است و حذف كانديدهاى رياست جمهورى توسط خود خمينى [١٤]خود, نشان از ديكتاتورى مطلقى داشت كه بر ايران حاكم شده بود . همانطور كه در بالا اشاره شده است ، خمينى نقشه اى در سر داشت كه به مردم نمى گفت، چكار مي خواهد انجام دهد ولى با گذشت زمان مشخص شد كه قصد دارد حكومت ولايت فقيه مطلق را در ايران پياده كند، اگر خمينى اجازه يك انتخابات آزاد را صادر ميكرد شايد ايران چنين وضعيتى را پيدا نمى كرد و اگر به نيروهاى سياسى اجازه فعاليت ميداد راه براى دموكراسى هموار شود و اگر مردم ميدانستند چه ميخواهند وچه نمى خواهند امروز ایرانی وضعینی دیگری داشت از آنجايى كه رهبرى صلاحيت نداشت نمى توانست اين را درك كند ، زیرا رهبری آزادی را پدیده غربی می دانست .
رهبرى با صلاحيت و نه ولايت فقيه مطلق:
عنصر ذيصلاح ( صلاحيت دار ) رهبرى ، نقش تعيين كننده در هدايت هر جريانى و در اينجا انقلاب دارد ، رهبرى بايد بتواند يك استراتژى مشخص و تاكتيكهاى ضرورى و مدونى را تدوين كند ، در انقلاب٥٧ ايران ، رهبرى انقلاب نمى دانست چه مي خواهد و چه مي كند ، او هيچ برنامه اى سياسى و اقتصادى براى كشور نداشت ، اقتصاد ، كه پايه اى ترين مسائل هر كشور بود را " مال خر " ميدانست و يك فاجعه اى بود كه در ابتداى كار اتفاق افتاد . خمينى يك سرى شعارهايى را براى تشكيل يك حكومت اسلامى در ذهن داشت كه بعد هم به جمهورى اسلامى تبديل شد ، بعدها ،خاتمى ته خط را با مطرح كردن " مدينه فاضله " بخوبى نشان داد.
مدينه فاضله اى كه تمامى اختيارات كشور را با تشكيل نهادهايى خود ساخته و با ابزارهاى لازم در دست باندهاى مافيايى در اختيار گرفته تا همان اقتصادى كه مال خر بود را مال خود كنند . عنصر رهبرى كننده اى كه مي بايداز قدرت خود در جهت منافع مردم استفاده مى كرد بر عكس در جهت قدرت بيشتر و منافع اطرافيانش بكار برد و بعد از مرگش هم خامنه اى به كمك رفسنجانى يك شبه به آيت الله تبديل شده و به رهبرى رسيد تا امپراتورى خود را تكميل كند و هست و نيست يك ملت را به تاراج ببرد.
به لحاظ سنخيت فكرى و خصلتى، خامنه اى ، به مانند خمينى در قدرت طلبى و خود راى و خود سر بودن ، خوانايى کامل دارد ، او هم مثل خمينى بدنبال قدرت است تا جايى كه خود رييس جمهور تعيين مى كند و پستهاى كليدى كشور را خود در دست دارد ، خامنه اى حتا رهبرى كاریزماتيكى و سياست هاى خمينى را هم ندارد ، خمينى هيچگونه انتقادى را برنمى تابيد ، بارزترين آن ، انتقادى بود كه آيت الله منتظرى به كشتار هاى سال ١٣٦٧ كرده بود كه باعث ، بازپس گيرى وليعهدى او و حصر خانگى منتظرى شد و اين حصر آنقدر به طول انجاميد تا خامنه اى ادامه دهنده آن باشد و فشار هاى بر وی و خانواده اش را بيشتر كند تا به مرگ منتظرى انجامید.
جنگ و ادامه آن نتيجه بى صلاحيتى رهبرى بود :
همانطور كه در بالا آمده است، رهبرى كه صلاحيت هدايت سياست هاى كشوری و لشگری را نداشته باشد با اشتباهات فاحشى مثل ادامه جنگ مى تواند باعث مرگ و زخمى شدن و آوارگی ميليونها انسان شود خیانت به مردمى كه به او اعتماد كرده بودند ، خمينى ، رهبر باصطلاح كاریزماتيك انقلاب چنان بر دگماتيسم فكرى خود پاى فشرد كه اطرافيانش هم نتوانستند او را به پايان جنگ متقاعد كنند و هشت سال بر طبل جنگ كوبيد تا جايى كه كشور را به ورشكستگى كشاند تا مجبور شود با خفت جام زهر را تا آخرش بنوشد ، خمينى كه كوچكترين تجربه ى جنگى نداشت ، اختيارات لشگرى و كشورى و نظامى كشور را بر عهده گرفته بود و كوركورانه سالها ی سال ،میلیارد ها دلار سرمايه كشور را در تنور جنگ بريزد و زندگى مردم را سالها به عقب ببرد ، او با ادامه جنگ ، اقتصاد كشور را براى رانتخواران و باندهاى اقتصادى و اطرافيانش باز گذاشت . خمينى جنگ را نعمت مي دانست ، چرا كه با ادامه جنگ ، توانست تمامى نيروهاى سياسى را سركوب كرده و زندانها را مملو از جوانان كشور كند ، او استراتژى اش را بر فتح كربلا و حتا قدس ( فلسطين ) گذاشته بود درحاليكه قسمتهايى از ايران در اشغال نيروهاى عراق بود خمينى به مدينه فاضله وکشور گشایی اش مى انديشيد و با تفكرات دگم و جزم انديشى به بزرگترين اشتباه تاریخی اش دست زد و در نهايت با ذلت قرارداد ٥٩٨ سازمان ملل را پذيرفت تا اين ننگ ، بنام او در تاريخ ايران بماند .
خمينى در پیامی که بههمین مناسبت صادر کرده بود نوشت : «قبول قطعنامه كه حقيقتا مسئلهي بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصا براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوهي دفاع و مواضع اعلامشده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم، ولي بهواسطهي حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلا خودداري ميكنم و بهاميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه بهنظر تمامي كارشناسان سياسي نظامي سطح بالاي كشور كه من بهتعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آنرا به مصلحت انقلاب و نظام ميداند[١٥] و
[١٦] بر اساس گفته هاى خمينى در پاريس ، اولين كسى كه مي بايد استيضاح شود ، خودِ خمينى بود ، او در پاريس گفته بود : " هر فرد از آحاد ملت حق دارد مستقيماً و در برابر سايرين زمامداراسلامى را استيضاح كند و او موظف است جواب قانع كننده بدهد " هر ايرانى ، بايد از خود بپرسد چرا هرگاه در سر فصل هاى حساس كه براى كشور سرنوشت ساز است مانمى توانيم تصميم درستی بگيريم و تمام اختيارات را به دست افراد ى ميدهيم كه نه صلاحيت دارند و نه لايق حمايت هستند؟ چرا در هر مقطع از تاريخ، اشتباهات بزرگ و سرنوشت سازى از خود نشان ميدهيم که منجر به فاجعه میشود ؟در سرفصل هاى تاريخى مثل، انقلاب مشروطه ، نیمه راه همه چیز را رها می کنیم ، در ٢٨مرداد ٣٢ دکتر مصدق را تنها مى گذاريم و در انقلاب ١٣٥٧ از خمينى حمايت مى كنيم و با او تا آخرين اشتباهاتش در جنگ مي مانيم و ... ؟ وظايف ما بعنوان يك انسان متعهد چيست ؟ . چرا به اشتباهات تاریخیمان ادامه میدهیم و از تاریخ درس نمی گیریم ؟
ادامه دارد
[٧]« به موجب حق شرعی و براساس رای اعتماد اكثریت قاطع مردم ایران كه نسبت به این جانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت ، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مركب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتا تعیین شده و شروع به كار خواهند كرد.» محمدعلی صدر شیرازی.
[٨] از درون سخنرانيهاى تلويزيونى دكتر مرتضا محيط
[٩]پیش از پیروزی انقلاب، آقایان سید محمود طالقانی، سید علی خامنه ای [مقام معظم رهبری]، [محمد رضا] مهدوی كنی، احمد صدر، حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، دكتر یدالله سحابی، مهندس مصطفی كتیرایی، سرلشگر ولی الله قرنی، سرتیب علی اصغر مسعودی به اتفاق آرا به عضویت انتخاب شدند.
پس از پیروزی انقلاب و تشكیل دولت موقت، آقایان بازرگان و سحابی و كتیرایی و حاج سید جوادی و قرنی به دولت و ارتش منتقل شدند و به جای آنها آقایان دكتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دكتر عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده انتخاب گردیدند و در مرحله بعد پس از شهادت استاد مطهری، آقایان مهندس میر حسین موسوی، احمد جلالی و دكتر حبیب الله پیمان انتخاب شدند و آقای مسعودی به كار اجرایی رفت...».(از خاطرات هاشمى )
http://fa.wikipedia.org/wiki/مجلس_خبرگان_رهبری[١٠]
[١١]http://fa.wikipedia.org/wiki/شورای_نگهبان
[١٢]http://www.magiran.com/ppdf/nppdf/3291/p0329128420111.pdf
[١٣]http://maslahat.ir/DocLib2/About/Responsibilities.aspx
[١٤]http://www.mojahedin.org/news/131372/اگر-خمينی-مسعود-رجوی-را-از-کانديداتوری-حذف-نمی-...
[١٥]صحيفه خمينى
[١٦]http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39185
منبع:پژواک ایران